Sunday, August 30, 2009

جنازه چند بسیجی کشته شده در کردستان را می خواهند در روز قدس در تهران تشییع کنند

جنازه چند بسیجی کشته شده در کردستان را می خواهند در روز قدس در تهران تشییع کنند
و از هم اکنون فرمانده کل سپاه پاسداران از کشته شدن بسیجی ها در تظاهرات سخن گفته است.
صف آرائی مردم و سپاه
برای راهپیمائی روز قدس



در جریان تظاهرات مردم معترض به کودتای انتخاباتی و آتش گشودن کودتاچی ها به روی آنها 178 نفر از بسیجیان پایگاه شهدای 15 خرداد با فرمان آتش مستقیم به روی مردم شرکت کردند. در همین حال تعدادی از آنها که البته رتبه هایی همردیف پاسدار داشته اند نیز برای سرکوب هموطنان کُرد به این مناطق فرستاده شده بودند. تعدادی از این افراد جمعی شرکت آبفای جنوب شرقی بودند. برای همین نیز نماینده وزیر نیرو برای تقدیر از نقش بسیجی ها در جریان انتخابات به فرمانده آنها جایزه داده است.
آنها که در تهران بودند در کشتار مردم، دستگیری ها، تیغ کشی ها، چماق کشی ها و قمه زنی ها به خدمت گرفته شدند.
از میان آنها که به کردستان اعزام شده بودند چند نفر در درگیری های مسلحانه کشته و شماری زخمی می شوند. جسد ها حدود ده روز پیش به تهران انتقال داده شد و در سردخانه میوه گوشت واقع در جاده شاه عبدالعظیم نرسیده به شهر ری نگهداری شد.
برای اعلام دلیل کشته شدن این افراد بحث های فراوانی انجام شد. ابتدا این نظر غالب بود که اگر کشته شدن آنها در کردستان را اعلام کنیم ضعف سپاه و بسیج را در منطقه نشان داده ایم. سرانجام نظر احمدی نژاد و بیت رهبری بصورت واحد اینگونه ابلاغ شد که کشته شدگان بعنوان کشته شدگان بدست مردم اعلام شوند. یعنی بگویند اینها همه بدست معترضین نتیجه انتخابات کشته شدند. درحالیکه آنها در درگیری های نظامی کشته شده بودند و ارتباطی به تظاهرات و اعتراضات مردم نداشت.
گفته می شود که نارضایتی بسیار بالایی در سطح بسیج گسترش یافته است. من از (نام و موقعیت منبع خبر) پرسیدم که چرا زودتر خبر کشته شدن این افراد را اعلام نکردند؟ او گفت که در این مدت سرگرم خاموش کردن اعتراضات بسیجی ها و خانواده های آنها بودند. امروز سردار جعفری اعلام کرد که بسیج 20 کشته داشته است. البته او نگفت که این کشته ها مربوط به درگیری های نظامی در منطقه بوده است و نه درگیری با مردم بی سلاح و معترض به نتیجه انتخابات.
در روزهای آینده قرار است این اجساد را مانند اجساد قربانیان جنگ با عراق نمایش دهند و به مردم وانمود کنند که اینها نتیجه کار موسوی و خاتمی و هاشمی است. این نمایش با هدف خاموش کردن موج نارضائی در بسیج و کاشتن تخم کینه و انتقام در بسیج و سپاه علیه این سه شخصیت است، زیرا مردمی که هولناک ترین صحنه های سرکوب را در خیابان ها دیده اند، از کشته شدن این افراد ناراضی نیستند.
منبع خبر می گفت شاید جنازه ها را در روز قدس بخواهند تشییع کنند تا نماز جمعه هاشمی رفسنجانی را هم به نفع خود مصادره کنند و با به خیابان آوردن بسیج مردم را هم بترسانند تا در باره انتخابات شعاری ندهند.

Wednesday, August 26, 2009

در شبهای 22 . 23 و 24 تیرماه در بهشت زهرا چه گذشت ؟

آگوست 25, 2009 با minaakbari
من دانشجو هستم و یکی از افراد خانواده ما در بهشت زهرا مشغول کار است وضعیت مالی آنچنانی نداریم و من و خانواده همگی طرفدار احمدی نژاد هستیم ( میخواد خوشتون بیاد میخواد خوشتون نیاد ! ) هر چند که میدونیم که تقلب هم واسش کردن ! . چون این دولت خانواده کارمندان بهشت زهرا ( بخصوص ما ) روبعد از سالها صاحب خانه کرد طرفدارشیم !. من بر این باور هستم نیرویی ما فوق احمدی نژاد این جنایات رو مرتکب میشه و اگر احمدی نژاد از این جنایات اطلاع پیدا میکرد شدیدا جلوی آن می ایستاد و به دلایلی هم نمیتونه علیه این جنایات انجام شده موضع بگیره……………………… بگذریم
مادر من که در یکی از شیفتهای قسمت خدمات بهشت زهرا کار میکنه و سابقه طولانی در بهشت زهرا داره خیر داد که به تعدادی از اونها گفتن که چند شب یعنی 22 و 23 و 24 تیر ماه تعدادی تصادفی دارند که باید در شب خاک بشوند ! که هم او و هم من تعجب کرده بودیم . و حدس زدم که احتمالا خبرهایی است . من از مادرم بارها درباره اجساد کشته شدگان تظاهراتها سوال میپرسیدم . و اون هم به خاطر روحیات من سعی میکرد هیچوقت درباره این چیزها صحبت نکنه و من رو به درس خوندن ترغیب میکرد . اما اینبار توی شیفت شب این اتفاقات قرار بود بیفته البته تو یه مواردی هم شیفت شب باز هم کار کردن . مثل تصادفات که کار آنها یک خورده مشکل میشد و نیاز به وقت بیشتر داشتند . ولی اینبار برای 3 شب !. خلاصه مادرم رو قرار بود خودم برسونم ولی مادرم گفت قراره خودشون بیان سراغش . خلاصه مادرم صبح ساعت 6 برگشت و ازش سریع پرسیدم که چی شده بود ؟ جوابی نداد ولی توی چهرش اضطراب و ناراحتی رو میدیدم . باز ازش پرسیدم . گفت بگیر بخواب !. فردا صبح که بهش مرخصی داده بودند مشغول کار خونه بود که دستاش رو دیدم که جای جوهر استمب بود . انگار پای یک چیزی رو انگشت زده بود . گفتم نمیخوای بگی چی شده بود ؟تصادفی بودن ؟ گفت هیچ نگو که حالم اصلا خوب نیست . منم گیر ندادم . شب ساعت 12 بود که زنگ زدن موبایلش و دوباره اومدن سراغش و رفت ولی اینبار ساعت 7 صبح بود که اومد و خسته و ناراحت خوابید ساعت 9 صبح دیدم صدای هق هق گریش میاد . سریع بلند شدم و گفتم یا میگی چی شده یا خودم الان میرم بهشت زهرا . گفت هیچی . هیچی نشده . گفتم پس الان زنگ میزنم خاله مهین ( همکار مامانم ) از اون میپرسم که اونجا چه خبره ؟ گفت اون خبر نداره . این رو بگم که مادر من درسته که زنه ولی هیچوقت ندیده بودم که به خاطر مشاهداتش که شغلش ایجاب میکنه گریه کنه ولی باور کنید خیلی دلرحمه .
خلاصه کلی گیر دادم و قسمم داد به روح بابام که چیزایی رو که میگه به کسی نگم . من هم قبول کردم و قرآن رو آورد پیش روم گذاشت و گفت برو وضو بگیر و دستت رو بزار رو قرآن و قسم بخور که جایی این حرفارو که میخوام بگم رو نمیزنی ( من که خیلی تعجب کرده بودم ! چون انگاری خیلی براش مهم بود که جایی چیزایی رو که میگه درز پیدا نکنه .چون تا حالا واسه قسم خوردن انقدر حساس ندیده بودمش ) گفت که بیشتر واسه خود من و حفظ سلامتیم چیزی نمیخواد به گوش کسی برسه . به هر حال قسم خوردم و مادرم شروع کرد . گفت که پریشب ( 22 تیر ) وقتی وارد محوطه بخش شدم تعداد زیادی حدود 30 جنازه کاملا منجمد رو تو محوطه خوابونده بودن که یخشون آب بشه . کلی آدمهای ریش و پشم دار هم اونجا بودن و ما رو همراه تعدادی از همکارام به اتاقی بردند . اونجا واسمون یک آدم مسنی که جای مهر رو پیشونیش بود شروع به صحبت کرد و گفت امشب و چند شب دیگه ما اینجا باید جنازه هایی رو خاک کنیم که مربوط به منافقین هستند . اینها از گروه های ضد انقلاب هستند که با حمله به ما تعداد زیادی رو از سربازان ما رو کشته اند و ما جنازه اونها رو از نقاط مرزی برای شناسایی به اینجا اوردیم . و الان قراره دور از چشم جاسوسان و خبر گزاریها اینها رو خاک کنیم . در این رابطه اگر با کسی صحبت کنید و اشاره ای کنید . مطمئن باشید که جون خودتون و تک تک افراد خونوادتون در خطره . بعدش یک به یک اسم اعضای خونواده ها رو میپرسیدند و مینوشتند . و در آخر هم اثر انگشت چند چا از ما گرفتند . و دوباره تاکید کردند که نکاتی رو که گفتند رو نباید فراموش کنیم . ما رو به محلهای کارمون راهنمایی کردند . جنازه هایی رو که بیشتر آورده بودند مربوط به آقایون بود و اونجا تعداد همکاران ما بیشتر بود . در قسمت خانمها من بودم و چند نفر دیگه . به ما آنشب 5 جنازه زن و دختر تحویل دادند که به کلی یخ زده بودند ولی قسمت آقایون فکر کنم بالای 20 نفر بودند . اونطوری که توی محوطه دیدم . خلاصه مدیر بهشت زهرا هم که اونشب اومده بود به ما اعلام کرد که حتی اگه جنازه ها رو نیمه کاره شستشو و کفن کنیم باید ساعت 5 و قبل از طلوع خورشید کار رو تموم کنیم . ما هم شروع کردیم . تو کشته شدگان که خون توی صورتشون منجمد شده بود و آثار پارگی در صورت بودن آنها شدیدا دیده میشد . سه زن میانسال بودند و دو دختر 20 تا 30 سال که یکی از اونها کلا سرش متلاشی شده بود و ما آن را بدلیل آب نشدن یخهای شکل رفته در بدن که آنها را مانند چوب کرده بود کفن کردیم و تحمیل خدماتیهای دفن دادیم .
—— ولی مادرم بیشتر از چیزی که امشب 23 تیر ماه دیده بود خواست برایش تعریف نکنم ولی قبول نکردم و با اصرار ازش خواستم که بگه ——-
-از زبان مادرم
امشب هم به محوطه اون بخش رفتیم تعداد 4 برابر شب گذشته بود ! بیش از 100 نفر!! . به ما ( بخش خانمها ) تعداد 23 جنازه بی نام و نشان را تحویل دادند . تعداد ریش و پشمیا ( لباس شخصی ها ) 3 یا 4 برابر شب قبل شده بود . ورودیهای بهشت زهرا مامور گذاشته بودند و تمام رفت و آمدهای احتمالی کنترل میشد . شروع به کار کردیم ولی اعلام کردیم که اینها برای قبل از ساعت 5 حاضر نمیشن که رئیسشون که جای مهر روی پیشونیشون بود وارد بخش ما شد که با اعتراض ما روبرو شد ( چون ورود مرد ممنوع بود ) که ایشون در جواب گفت اینا همه یک مشت فاحشه . قاتل و وطن فروش بودند . گفت از مردا سریع کمک بیارین اینجا ! ولی اونجا هم ( بخش مردها ) کلی جنازه داشتند . به هر حال 3 نفر از اونا هم واسه اولین بار وارد بخش زنها شدن ! و شروع به کمک ما کردند . صحنه ای که من رو آزار می داد جسدهای یخ زده دخترانی بودند که علاوه بر آثار شکستگی فک و شکاف—– . خونی بود که از آلات تناسلی و مقعد آنها لخته بسته بود .( کروبی وقتی این افشاگری تجاوز رو کرد جا خوردم ! چون ما قبل از اون این اطلاعات و این حدسو زده بودیم که تو بازداشتگاه این بلا رو سرشون آوردن ) - امشب یخ جنازه ها تقریبا آب شده بود ولی آثار یخ روی آنها موجود بود . در بین آنها دخترانی بودند که زیر بیست سال سن داشتند . با سرعت زیادی که به کار بردیم توانستیم تا ساعت 4 صبح چهارده تاشون رو به کمک آقایان حاضر کنیم . که کلی به ما تند رفتند و گفتند بقیه رو بدون شستشو و پنبه گزاری فقط کفن کنید . که ما هم همینکارو کردیم ولی تا ساعت 5 به 17 تا رسید . که گفتند این 6 جنازه آخرو پارچه ای بپیچید دورشون و تحویل خدمات دفنی ها بدین که رئیسشون گفت که دیگه دیره و تا طلوع خورشید چیزی باقی نمونده و باید به فردا شب موکول بشه —- مادر من که اشک تو چشماش حلقه بسته بود گفت قراره که فردا شب هم بره و گفتن شب آخره . مادرم خودش از همکاراش شنید که همه میگفتن و زمزمه میکردند که اینا مربوط به درگیریهای بعد از انتخابات تهران بوده .
امشب 24 تیر مادرم رفت و منتظر برگشتنش شدم و خوابم نبرد تا اینکه ساعت 7 صبح کلید رو انداخت در و اومد . سریع رفتم جلوشو دستش رو گرفتم و نشست و تاکید کرد چیزایی رو که به من گفته هیچ جا نگم . گفت که دیشب ( 24 تیر ) فقط دفن اجساد بوده و چند جنازه پریشب رو که نصف و نیمه کفن کرده بودند رو اوردن و کاراشون رو انجام دادند . دیشب مادرم هفته های بعد شنید که تعداد زیادی از جنازه ها رو بهشت زهرا دفن نکردند و با خودشون به جای نامعلومی بردند. در ضمن یکی از کارگرای دفن که رفت و آمد با ما داره بعدا به ماگفت که بهشون گفتن بعضی از قبرها رو خالی بزارن و اگه فردا و روزهای آینده مردم جنازه و فوتیشون رو اوردن بین اینا بذارن خاک . در ضمن نیازی به گفتن قطعه ها نیست چون تو بی بی سی شماره قطعه ها رو گفتند . یک خبر رو هم بگم که بدونید تا چند روز دیگه قراره با رئیس یهشت زهرا به خاطر آنچه که ناشیگری بهش گفتند وقطعه ها رو بدون نام . شماره گذاری ( تابلو ) کرده . برخورد کنند
من هم این اطلاعات رو به دلایلی دادم با این که قسم خورده بودم . هر چی هم بخواد بشه اگر هم طرفدار موسوی بودند و مخالف اونها بودم ولی هموطنهای من بودند و جون من در مقابل جون اونها عزیز تر نیست .
ارسال شده در Uncategorized بیان دیدگاه »

Thursday, August 20, 2009

شیخنا و منتسکیو

به قلم :کاظم رنجبر ،دکتر در جامعه شناسی سیاسی.

وقتیکه شیخ ما فیلسوف می شود!

(...)اگر انقیاد به قانون نباشد روح دیکتاتوری بروز خواهد کرد.
از سحنان آیت الله علی خامنه ای ، رهبر و ولی فقیه مطلق در جمهوری اسلامی در روز3 تیر 1388 به نمایندگان جناح اصولگرایان مجلس شورای اسلامی ایران.
اگر کسی فقط به الفبای فلسفه سیاسی و حقوق سیاسی آشنا باشد ، از خود خواهد پرسید این عنوان های بی معنی ،و پرطمطراق ، چون جمهوریت – مجلس شورای اسلامی –انقیاد به قانون در نظام ولایت مطلقه فقیه چه صیغه ایست؟چگونه می توان از جمهوریت نظام سیاسی سخن آورد ،که زیر ولایت مطلق فردی است که نه توسط آحاد ملت در یک انتخابات آزاد بر مصدر قوهً اجرائیه انتخاب می شود،ونه در مقابل ملت و نمایندگان ملت جوابگو است ،وانگهی مدت ولایت مطلق اش هم هم مدام العمر است.آیا این دلایل محرز ، همراه با « ادعای قانون مداری !» رهبر دلیل بر بیماری شییخنا نیست؟
مدت 72 سال دیکتاتور های کمونیست در «اتحاد جماهیر شوروی سابق» این زندان ملت ها را با عنوان :اتحاد جماهیر فداراتیو سوسیالیستی شوروی به رهبری لنین و استالین ووو! به دنیا معرفی می کردند! در صورتیکه این ملتها نه با آزادی و تمایل خودشان متحد بودند، بلکه این استبداد و زور گوئی تزار های روسیه بود که این ملتها را در زندانی به وسعت روسیه به زور اسلحه در انقیاد خود گرفته بود.و نه این نظام فدارتیو ،نه جمهوری و نه شورائی بودونه سوسیالیستی .در نهایت نیز این نظام با کشتن بیش از 80 ملیون مردم روسیه و سایر ملتهای در بند ، روزی بر ویرانی های خود فروریخت.وچپاولگران دیگری تربیت شده در همان مکتب دروغ و جنایت و استبدا د چون السین –پوتین –مدوید - بر اریکه قدرت نشستند،و در عین حال این کشور عظیم متلاشی شد.
بیش از یک ماه است ملت ایران با تظاهرات آرام و خیابانی خود و شرکت در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، که هر چهار کاندیدا ،از بطن رژیم برخاسته اند، با وجود این ، چون ملت به کاندیدای مورد نظر رهبر ولی مطلقه راٌی نداده است ،حضرت اجل نیروهای سرکوب مسلح به سلاحهای سرد و گرم را ، به جان ملت انداخته وده ها ایرانی را یا به قتل رسانده است که هنوز لکه های خون شان در کف خیابانهای تهران و شهر های بزرگ پاک نشده اند ، صد های ایرانی رابا سلاح گرم ، با چاقو و دشنه و تبر لت و پار کرده اند و بیش از سه هزار ایرانی از اقشار مختلف را به زندان انداخته اند ، کسی از مسئولین مملکت در راًس آن « ولی فقیه رهبر مسلمانان جهان !» جوابگوی این ددمنشی نیست ،و شیخنا با دم گرم در محفل نوکران اش از قانونمداری سخن می گوید! اینها دلیل بر بیماری روحی و روانی این فرد نیست، پس چیست؟
آیا شیخنا از طراحی کودتای 22 خرداد فرماندهان سپاه ، که علنأ دربولتن خبری خود ،بنام :«صبح صادق » در صورت پیشی گرفتن میر حسین موسوی ، .(...)هر حرکتی راسپاه بنام انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد ، آگاه نبودند؟پس لازم است با هم چند سطر از این نشریه « صبح صادق» ، که ارگان دفتر سیاسی سپاه پاسداران است، از نظر خوانندگان بگذرانیم.
«در حالیکه بولتن «تحلیل روز» نشریه ای به صورت اختصاصی برای فرماندهان و ها دیان سیاسی سپاه ارسال می شود، از پیشی گرفتن میر حسین موسوی بر محمود احمدی نژاد در اغلب استان ها کشور به ویژه تهران بزرگ خبر داده است، رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران، در اظهاراتی تهدید آمیز پیشا پیش اخمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کردو گفت سپاه پاسداران «هر حرکتی برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد». یدالله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران ، در مصاحبه مفصل با شماره 18 خرداد هفته نامه صبح صادق که تیتر اول این نشریه را به خود اختصاص داد، به استفاده هواداران میر حسین موسوی از رنگ سبز اشاره کرد و گفت «استفاده ازیک رنگ خاص برای اولین بار در انتخابات نشانه کلید خوردن پروژه انقلاب مخملی در انتخابات دهم است».(...)رئیس دفتر سیاسی سپاه در عین حال در پاسخ به این سئوالا ت که آیا چنین برنامه ها و سناریو ها در ایران جواب می دهد و به نتیجه می رسد؟«گفت»هرگز امکان ندارد.وی بطور تلویحی میر حسین موسوی را به عنوان یکی از دشمنان انقلاب معرفی کرد وتصریح کرد «در ایران وجود رهبری به عنوان ولایت فقیه مسیر حرکت ملت را مشخص می کندو مردم ایران تابع ولایت هستندو هرگاه ببینند حزبی یا گروهی که از آن هواداری می کرده اند راهی غیر از راه ولایت می رود سریع حسابشان را از آن حزب یا از آن گروه جدا می کنند»
ارگان انترنتی دفتر سیاسی سپاه در مقاله ای با عنوان «جنگ روانی انتخاباتی با زمینه سازی برای انقلاب رنگین »با اشاره به آنچه «بازی با رنگها» خواند ،مدعی شد که «بحث فراتر از استفاده برخی جریان های سیاسی از تکنیک و تاکتیک ها ی جنگ روانی در نظر می آید قرائن وشواهد نشان می دهد تلاش مرموزانه ای استتار شده و بسیار پیچیده ای برای جابجائی افکار عمومی و زمینه سازی جهت انقلاب رنگی در حال شکل گیری است»(ماٌخذ-1)
*************


معلول ومعیوب جسمی ، روحی و روانی بودن نه عیب و نه ننگ است.آنچه که بسیار نگران کننده و خطرناک است ، این است که سرنوشت یک ملت و یک مملکت را بدست شخص بیمار بسپارند و در نهایت کشور و ملت را به نابودی بکشد!
آنچه که در ایران امروز ما شاهد آن هستیم بیماری و معلولیت رهبر و نابودی ملت و کشور است.در قانون اساسی نظام های معتبر ودموکراتیک جهان ، این اصل قید شده است ، که اگر رئیس قوهٌ مجریه بنا به عللی چون بیماری و ناتوانی جسمی و عقلی از عهده اداره مملکت وملت ، یعنی این مسئولیت سنگین عاجز باشد، مسئولین عالی رتبه مملکت ، با تشکیل کمیسیونی ، رئیبس قوهً مجریه را کنار می گذارندو برای جانشینی ایشان ، تحت برنامه مشخص در چهار چوب قانون اساسی ، رئیس قوه مجریه انتخاب می کنند. در قانون اساسی الکن جمهوری اسلامی تحت رهبری ولی مطلقه فقیه ،این اصل نیز قید شده است.
امٌا بر می گردیم به اصل مطلب : آیا حاکمان نظام ولایت مطلقه فقیه زیر پوشش «جمهوری ابتراسلامی»معنی و مفهوم قانون ومنشاء ومشروعیت عقلی و حقوقی قانون را می دانند و یا همین طورگز نکرده می برند؟در این راستا سعی خواهیم کرد با تکیه بر اثر معروف یکی از فلاسفه عصر روشنگری : شارل منتسکیو(تولد-1689-مرگ-1755) یعنی روح القوانین ،ریشه ونحوه پیدایش قانون در چهارچوب عقل و شعور ذهنی وعملی انسان وهمچنین معنی و مفهوم ومشروعیت حقوقی آن در اینجا به توضیح و تفسیر بپردازیم.ِیاد آوری می کنیم ، که منتسکیو تحت تاٌثرانقلاب 1688 انگلستان و استقرار نظام دموکراسی پارلمانتاریسم در آن کشور ، مدت دوسال در انگلستان اقامت کرد و مشاهدات عینی خود را با مطالعه اندیشه های جان لاک فیلسوف معروف انگلیس، ومراجعت به وطن خود فرانسه 17 سال عمر خود راصرف نوشتن اثر فنا ناپذیر خود :روح القوانین کرد.اگر امروز بخشی از کشورهای غربی آز حاکمیت قانون و دوموکراسی بر خوردار هستند ودر رشته های علمی ، اقتصادی و عدالت اجتماعی به پیشرفت های مهم نائل آمده اند، همه این ترقیات ، ناشی از حاکمیت قانون ، قانون برخاسته ازراٌی آزاد این ملت ها است.همان اندازه که بین اندیشه های آیت الله خمینی و حجت السلام علی خامنه ای ، با اندیشه های جان لاک و منتسکیو فرق است(با وجود اینکه نوشته های این دو فیلسوف سه قرن پیش نوشته شده اند)همان اندازه هم بین جوامع مستبد ، با رهبران جانی و فاسد و نادان جهان اسلام با جهان غرب فرق دارد.در جهان غرب اگرامروز رهبر سیاسی و مذهبی بگوید :من نماینده خدا ، نماینده حضرت مسیح و یا نماینده اما زمان بر روی جهان خاکی هستم ، حتمأ مسئولین مملکتی همراه با پزشکان روانی آن کشور آـن مرد ابله و دیوانه را در آسایشگاه معلولین روانی بستری می کنند.
تعریف قانون.
تمام پیشرفت ها و اختراعات علمی بشر در رشته های مختلف ،چون فیزیک و مکانیک ،علم نجوم و فیزیک کیهانی ، شیمی ، علوم زیست شناسی، حتی جامعه شناسی و مردم شناسی ، در درجه اول از طریق مشاهدات علمی از جهان هستی شروع شده است.ستاره شناسی علمی دنباله ستاره پرستی است، که در حقیقت در ابتدا، یک نوع باور های خرافی بود، در صورتیکه ستاره شناسی یک علم به معنی واقعی آن است.هزاران سال ، انسان بر این باور بود که خورشید دور زمین می گردد وزمین مسطح وکانون جهان هستی است .ودر کتاب های دینی ، در رابطه با آفرینش یک مشت داستان های خیالی و بی پایه وجودارند ، که قرنها است ،که روحانیون ادیان مختلف ، با تکیه بر قدرت های مادی واستبداد ی به قیمت قتل دگر اندیشان و دانشمندان ، این اندیشه های خیالی را ،که خداوند در آسمان ها جای دارد بر مردم تحمیل می کردند.از زمانی که فیزیک گالیله و نیوتن ، دانش و آگاهی انسان را از جهان هستی و قوانین حاکم در آن را عوض کرد، از آن زمان تاکنون بردانش و علم روحانیون چیزی اضافه نشده است. قبل از نیوتن هم هزاران سال بشر افتادن سیب را از درخت مشاهده کرده بود، اما چرا نیوتن دلیل افتادن سیب و قانون آن را که معروف به قانون جاذبه است را کشف کردو فرمول محاسبه آن را به اثبات رسانید.(قوهٌ جاذبه با جرم جسم نسبت مستقیم و با مربع فاصله جسم نسبت معکوس دارد.)
یا در علم شیمی ، که در حقیقت تکامل گیمیاگری است ، که یکعده بر آن باور بودند که مس را از طریق کیمیاگری به طلا تبدیل بکنند ، نمونه دیگری از مشاهدات عمیق به قوانین حاکم در طبیعت است.این قوانین آن چنان محکم و مسجل هستند که شیمی دان معروف روس دیمیتری ایوانویچ مندلیف (1834-1907) با تکیه بر قوانین موجود در طبعیت عناصر تشکیل دهنده کره خاکی حتی با تکیه بر وزن اتمی هر عنصر و نظمی که در بین عناصر تشکیل دهند کره خاکی وجود دارد ، به وجود عناصری اشاره می کند که این عناصردر زمان حیات خود آن دانشمند هنوز کشف نشده بود ،و بعدأ کشف شد.این نظم اتفاقی و یا دلبخواه نیست و بر حسب حکم امر عمر و زید آیت الله ها و شیخ السلام ها و پاپ ها و خاخام و اندیشه های خرافاتی آنها نیست.
اگر به این جهان با دقت نظر افکنیم ، مشاهده خواهیم کرد که این عالم ، محاط بد دو خاصیت و یا دو حقیقت هستیم.این دو حقیقت توجه ما را جلب می کند.
اول هم شکلی و هم آهنگی، که شامل سه عنصر نظم ، توالی و ترتیب است.یعنی مشاهد می کنیم که در عالم یک نوع هم شکلی وهم آهنگی در میان اشیاءو موجودات و مخلوقات عالم وجود دارد،که عبارت است از نظم و توالی و ترتیب .مثال این خاصیت :نظام عالم وجود و نظم منظومه شمسی ، توالی روز و شب، توالی تابستان و زمستان و سایر فصول ، مرگ بعد از تولد و امثال آن ،که نمی توانیم منکر وجود این نظم جهانی و این توالی و ترتیب باشیم.
دوم-اختلاف شکل و تنوع، که شامل سه عنصر تغیر یا تحول ، تباین و تنوع یا اختلا ف می باشد.یعنی می بینیم در جوف این هم شکلی یا همراه آن همآ هنگی ، اشیاء و موجودات اولأ مدام در حال تحول و تغیر هستند وثانیأ بین بعضی از موجودات تباین و تضاد موجود است.وثالثأ حتی در یک سنخ و یک نوع از موجودات هم اصل تنوع و اختلاف شایع است.تغیرات مشهود اشکال موجودات و اختلاف بین آنها امثله ً خاصیت دوم است.
پس عالم وجود یا وجود عالم در واقع ترکیبیب است از دو خاصیت همشکلی و تنوع و به عبارت دیگر وحدت ها
وتضاد ها.
بر طبق این سیاق طبیعی و حقیقت مشهود، غالب مردم جهان و بخصوص متفکرین عالم بشری نیز معمولأ به دو فرقه تقسیم شده اند .جمعی حقیقت اول را مورد توجه خود قرار داده اندو حقیقت دوم را از مد نظر دور داشته اندو گروه دیگر بعکس به خاصیت دوم گرویده اندو از توجه به خاصیت اول غفلت کردند..
Absolutisme-Relativisme
.
مطلقگرایان و نسبتگرایان
دسته اول را مطلق گرایان و دسته دوم را نسبت گرایان می گویند.اگرچه اختلاف بین این دو دسته در بسیاری از مظاهر زندگی آشکار است ولی در مسائل اخلاقی و روابط سیاسی واجتماعی این اختلاف بیشتر از سایر موارد مشهود است.
دسته دوم یعنی نسبت گرایان تحت تاثیر مشهودات خود نسبت به تنوعاتی که جامعه شناسان و مردم شناسان درعادات و قوانین و اشکال حکومت ملل دیده اند و نیز در تحت تاثیر تغیرات طبیعت و اجتماعی که نتیجه اصل تنوع است قرار گرفته اند معتقد به اصل زیر شده اندکه جوهر عقیده نسبتگرایان است، و می گویند:نمی توان یک اصل مشترک مورد قبول همهً مردم بدست آورد.بدین معنی که نسبتگرایان وجود چنین اصل مشترکی را انکار کرده اند.
اما مطلق گرایان تحت تاثیر مشاهدهً وحدتها و هم شکلی های و نظام علم توالی وقایع قرار گرفته و چون نمی توانند منکر اصل تنوع شوند لذا معتقد به وجود یک ایده آل یا غایت آمال یک کد اخلاقی (مجموعه نظام اخلاقی)گردیده و دررشته سیاست و جامعه شناسی به وجود یک شکل حکومت خیالی اعتقاد دارندو بر این باورند که برای مردم بهترین شکل زندگی اجتماعی را تامین می کند.
از جمله ًمظاهر این دو مکتب و این دو حقیقت در جهان سیاست و عالم روابط انسانی ،مسئله آزادی فردی است در برابر قوه قهریه دولت واجتماع یعنی قدرت دسته جمعی .طبق فرضیه اول(یعنی آزادی فردی)جامعه مخلوق افراد است وبخاطر افراد بوجود آمده است.
تئوری دوم برای جامعه یک موجودیت اصلی و آسمانی یا الهی یا طبیعی قائل است و فرد را مستهلک در جامعه دانسته ولذا فرد را فدای جامعه می کند .تئوری اول مخلوق فرضیه نسبی و عقیده نسبی گرایان است وتئوری دوم محصول عقیدهً مطلق گران می باشد. در نظام های دیکتاتوری کمونیستی،وناسیونال سوسیالیزم آلمان هیتلری ، جمهوری ناب محمدی اسلامی آقای خمینی تحت شعار :حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله ، که امروز آقای خامنه ای با مقام ولایت مطلقه بر 70 ملیون ایرانی با قتل و زندان ، شکنجه و نفی بلد شهروندان ، مدت 30 سال است ثروت های مادی و معنوی ملتی را به ظاهر بنام دین و معنویت به تاراج برده و می برند، همه این جنایت های در راستای یک اندیشه غلط ناشی از جهل و نادانی رهبران سیاسی مذهبی است ، که ملتی را به اسارت گرفته اند.
هدف منتسکیو در کتاب روح القوانین متوجه سه امر زیر می باشد.
1- کشف اصول اساسی و هم شکلی وحدت ها و کشف نقاط مشترک و خواص مشترک و هدف مشترک حکومت ها.
2- کشف عواملی که موجب اختلافات و تنوعات رژیم هاو اشکال مختلف حکومت ها ست.
3 – کشف چگونگی جمع بین اختلافات و ایجا دوحدت بین آنها ،بطوریکه برای زمامداران و مقننه (قانونگذاری ) میسر می گردد و آن عوامل را به منظور تکمیل هر نوع حکومت و سیر دادن آن به طرف ایده آل و حد کمال تحت اراده و اختیار قرار داده و کنترل نماید.
تعریف قانون:منتسکیو هر نوع رابطهً شیئی را با شیئی دیگر را قانون شمرده بطوریکه ملاحظه شد قانون را چنین تعریف میکندو می گوید قانون عبارت است از رابطه شیئی با شیئی دیگر درعالم .بنا بر این دو اصطلاح قانون ورابطه دو اصطلاح مترادف هستند.زیرا در نظر وی روابط تمام اجزاءو ذرات عالم با یک دیگر تحت یک نظم و ترتیب معین است.
این نظم به عقیده وی اتفاقی و یا دلخواه و یا برحسب حکم و امر من و شما نیست، بلکه نظمی است عقلی (راسیونل)و ایده آلی.جامعه بشری نیز مانند سایر موجودات طبیعت قائم به روابط بین اجزاء یعنی افراد آن است.ولی چون انسان صاحب دو عنصر اراده وفکر است ،قانون بین افراد انسان که عبارت از همان می باشد، بیشتر ازقوانین بین سایر موجودات پیچیده و غامض هستند.و علت عدم رعایت انسان از قوانین طبیعی دو چیز است:یکی آزادی اراده در انسان و دیگری نقض دماغی وفکری انسان (بمانند نقض دماغی تمام دیکتا تور های تاریخ چون شاه و شیخ در ایران) این دو سبب خود مانع از آن است که انسان در حد کمال زندگی کند.
به عقیده منتسکیو مسائل زیر در بارهً انسان محق است.
1- انسان مانند نباتات و سایر موجودات ، بخودی خود و بی اراده تابع این نظام و قانون نمی شودو چون بواسطه واجد بودن فکر واراده در عمل خود آزاد است.چون و چرا و دخالت در این نظم طبیعی و قانون می کندآوآنرا یا رد می کند ، یا اصلاح می کند و یا تغیر میدهد.(به همین خاطر است که اکثریت ملت ایران امروز ولایت مطلقه فقیه را با فریاد مرگ بر دیکتاتور حتی به قیمت فدا کردن جان خود رد می کنند، ولو اینکه رهبر و دستگاه استبداد حاکم به دروغ وعدهً بهشت به ملت در آن دنیا می می دهد.درحالیکه ملت ،جهنم جمهوری اسلام ناب محمدی این دنیا را نمی خواهند.
2- برای انسان باید نمونهً نظام دیگری را برای رعایت قانون طبیعی بوجود آورد.مثلأ قانون عرف و امثال آن آنرا باید وضع نمود و چنین مقرر داشت که هرکس از آن تخلف کند و رعایت ننماید مجازات شود.سبب این است که انسان موجود صاحب شعور و قوه دراکه و مالک هوش و شعور واراده بسهولت تابع قوانین طبعیت نمی شود.برای اینکه طبعت انسان مستلزم آن است که آزاد باشد و بهمین جهت نیز حتی قوانین موضوعه خود را می شکند.از این جا است که سه عنصر مذهب و اخلاق و سیاست وضع شده است .
منتها در رابطه با نظام حاکم در ایران ،که برای مردم فریبی و با زور و شکنجه و قتل خود را بر ملت تحمیل کرده است ، روحانیون حکومتی در ایران خود را به دروغ و تحمیق ملت نماینده خدا روی زمین معرفی می کنند.بنا به عقیده منتسکیو قانون در جامعه یعنی یک قاعده و یا میزان برای سنجش اعمال افراد جامعه با یک دیگر است.وآزادی سیاسی و رسیدن به آن در جامعه بنا بر عقیده منتسکیو باید بر اساسی گذاشته شود کسی از دیگری خوف و ترس نداشته باشد.منتسکیو در باره آزادی بیان واندیشه نیز بحث مفصل کرده است و آنرا ضروری و حائز اهمیت می داند و می گوید :تا تواًم با عملی بر خلاف قانون یا منتهی به شورش نشده باشد وصرف حرف و بدون عمل تحریک و شورش باشد، مستوجب مجازات نیست و نباید جرم شناخته شود.
در ایران امروز بیان اندیشه بخاطر ترس و وحشت استبداد مذهبی آز آگاهی توده ملت ،مطلقأ وجود ندارد ، برعکس تبلیغ جهل و خرافات مذهبی ایجاد چاه جمکران صدها امامزاده ها با هزینه و سرمایه های ملی کاملأ آزاد و بازاراش پر رونق است.منتسکیو در این رابطه سخن معروفی دارد ، که می گوید:برای احتیاجات موهوم ملت ، دولت نباید از احتیاجات حقیقی ملت چیزی برداشت نماید.
(ماًخذ:تاریخ فلسفه سیاسی .به قلم دکتر بها الدین پازارگاد جلد دوم چاپ تهران مصوٌر-تهران مرداد ماه 1336)
پایان .
پاریس 30 ژوئن2009

1-سپاه موسوی را تهدید کرد :انقلاب مخملی را در نطفه خفه می کنیم.نقل از سایت اطلاعات نت .تاریخ 9 ؤوئن2009

Wednesday, August 19, 2009

وجدان چون جوهر انسانیت ،بی وجدانی چون جوهررذالت .

به قلم :کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسی
(بخش اول)

بسیار کم ، آدم پیدا می شود ،که در این دنیای بسیار پیچیده از منظر آگاهی علمی ، چه علوم تجربی و چه علوم انسانی ، به محدود بودن شناخت خود آگاه باشد. طرف باید به مقام سقراط برسد وبا شجاعت وشهامت اخلاقی ، به محدود بودن شناخت خود از جهان هستی اعتراف بکند. تازه آگاهی انسان در زمان سقراط از جنبه شناخت قوانین موجود در جهان هستی و جامعه بشری، نسبت به امروزبسیار محدود بود. امٌا ملاحظه می فرمائید ،که در ایران بلاکشیده ما ، خصوصأ بعد از انقلاب 1357 ، یک عدٌه موجوداتی پیدا شده اند ، که در فرهنگ استبداد حاکم ، از آنها با عنوان های :«علمای اعلام و آیات اعظام !!» یاد می کنند ، که گوئی این این حضرات به تمام علوم ارضی وسماوی تسلٌط دارند ،و مدٌ ت بیش از 30 سال است ،این حضرات با این «علوم و تخصٌص خود !» یک ملت 70 ملیونی را در هزاره سوم با ترور وحشت قتل و شکنجه و تجاوز به جان ، مال و نا موس مردم در وطن شان اسیر کرده و گرو گرفته اند. درد آور اینکه :حضرات مدعی اند که جانشین امام زمان هستند و با این امام رابطه دارند!
یکی از تکیه کلام های آخوند ها این جمله معروف است ،که می گوید: من عرفه نفسه قد عرفه ربه. این جمله عربی را می توان در فارسی چنین ترجمه کرد:کسی که به خود آگاهی رسید ، به خدا شناسی می رسد. یا ا ینکه می توانیم بگوئیم : آنگاه خدا را می شناسیم ، که خود را بشناسیم . یا خدا شناسی مشروط به خود شناسی است.
قبل از آنکه مفاهیم خود شناسی ، یا خود آگاهی را بطور نسبتأ گسترده در چهار چوب و محدودیت این مقاله مورد مطالعه قرار دهیم ، از همه هموطنان ، یک خواهش دارم ،و عملی کردن آن بسیار راحت است و اصلاأ هزینه ندارد.این خواهش و تقاضا من چنین است :از این تاریخ ببعد ، اگر هرکدام از شما هموطنان گرامی ، هر کجا از زبان هر آخوندی این جمله را که تاکنون طوطی وار یاد گرفته اند :« کسی که به خود آگاهی رسید به خدا شناسی می رسد.» را گفت ، همان لحظه از ایشان بپرسید خضرت آقا :خود شناسی یعنی چی؟چگونه انسان به خود شناسی می رشد؟ اگر یکی از این حضرات توانستند ، به این سئوال جواب قانع کننده بدهند ، تقاضا دارم ، من کم سواد راقم این سطور را نیز مطلع بفرمائید.پیشاپیش از شما و آن عالم ربانی که به تمام علوم ارضی وسماوی تسلط دارد تشکر می کنم
* * * * *
در دنیای باورها ، پدیده های علمی جایگاهی ندارند.
در تمام زبانهای دنیا که در حقیقت بیان اندیشه انسانی هستند، ضمن داشتن هزاران فعل ،این دو فعل :شناختن ،وباورکردن ، یا باورداشتن ، وجود دارند.
در زبان عربی ، که زبان دینی مسلمانان است ، برای شناختن ، افعال: علم ، عرف.و برای باور داشتن افعال: ظٌن ،تخیًل ، اعتقد، صد ق.بکار می برند
در دنیای شناخت علمی ،قانون علٌت ومعلول حاکم است، واین قانون جهان شمول است.به عنوان مثال تغیرظاهری آب آب از حالت مایع به یخ ،و یا بخار ، معلول تاثیر حرارت مجاور و محیطی است ،که آب در آن شرایط قرار گرفته است. این قانون برای دانشمندان جهان محرز و مسلم است.به همین جهت نیز اگر زمانی هم اگر دانشمندان روی یک نظریه علمی ، تا اثبات قطعی آن نظریه ، توافق نداشته باشند ، این دانشمندان ، طرفین مخالف نظریه خود را با انگ بی دین ، لامذهب ،کافر ، ناصبی ،مرتذ ، محارب ، اعدام باید گردد ،از میدان خالی نمی کنندبرای اینکه دنیای علم دنیای عقل و منطق و تبادل اندیشه است .
اما در جهان باورها، علت و معلول جایگاهی ندارند.به عنوان یک مثال ساده ، یک عده باور دارند که عدد 13 نحس و بد یمن است!چرا ؟ به چه دلیلی ؟طرف هیچ دلیل عقلانی ندارد، ولی سخت بر آن باور می کند.اگرهیمن باور را در یک بعد جهانی گسترش بدهیم ، می ببینیم چگونه یک مشت آدم های شارلاتان و حقه باز ، از این باور های معصومانه یک جامعه ، خصوصأ جوامع عقب مانده از جنبه علمی سوء استفاده کرده و انواع فرقه های مذهبی ، دینی را برای اهداف شخصی و گروهی خود می سازند و از این طریق برجان و مال ناموس پیروان معصوم خود مسلط می شوند.در عراق اشغال شده توسط نیروهای بیگانه ، که حتی دنیا علنأ از طریق تلویزیونها دید که این نیروهای اشغالگر به جان ، ناموس زن و کودک و مرد، عراقی مظلوم تجاوز می کنند، چرا رهبران مذاهب شیعه و سنی در عراق ، پیروان خود را با وعده های بهشتی آن دنیا به جان هم انداخته اند و با بمب گذاری و عملیات انتحا ری فتوی کشت و کشتار همدیگر را می دهند ؟ این کدام خدائی الرحمان و رحیم است که قتل و کشتار انسانهای بی گناه و مظلوم اظهار خشنودی میکند؟
.اگر بخشی ازساکنان اروپا ، بعد از قرنها قربانی دادن، توانسته است ، خود را ازچنگال دژخیمان دادگاه های انگزیسیون رها سازند ، این آزادی از چنگال استبداد دینی پاپ ها و کشیشان به آسانی بدست نیامده است.با این همه باز هم دین فروشان مکٌار کلیسا دست از حیله و نیرنگ برنمی دارند.آخرین تئوری متکی برجذ میت ذاتی دین که کلیسای کاتولیک منتشر کرده است ،این چنین است : باور های دینی با منطق عقلی و علمی همخوانی دارند.علم می تواند برای درک بهتر از دین به دین کمک بکند.
در صورتیکه روش و متودولوژی باور دینی ، با نحوهً اندیشه علمی مطلقأ در تضاد هستند.برای اینکه علم جهان هستی را زیر سئوال می برد و از کوچکترین ذرات متشکل طبعیت تا کهکشان لایتناهی و جهان هستی را زیر سئوال می برد ، در صورتیکه ادیان در درون یک مشت جذٌ مٌیات ، بسته شده اند.به عنوان مثال دست دله دزد را می برند ولی حاکمان دزد ، که ثروت های مملکت را چاپیده اند و در عرض 10 سال«از طریق اسلامی !» ثروتی معادل 162 ملیارد تومان اندوخته اند ، در جواب روزنامه نگار می گویند این ثروت من نیست ، من امانت دار امام زمان هستم این ثروت متعلق به امام زمان است!(فرمایشات آقای صادق محصولی وزیر کشور اسلام ناب محمدی)
جهان مسیحیت این ذات جذ میت خود را در تکفیر گالیه(متولد 1564-مرگ 1642) علنأ نشان داد.گالیله که دنبال کشفیات ستاره شناس دیگری ، بنام کپرنیک (متولد 14736مرگ 1543) را ادامه می داد ،ونظریه معروف هلیوسانتریسم (Héliocentrisme- نظریه ای در فیزیک نجومی که کپرنیک واضع آن است ،که برعکس باور ادیان که جهان خاکی را مرکز جهان هستی می داند ، هلیو سانتریسم ، خورشید را مرکز منظومه شمسی می داند که سایر کرات دور آن تحت قوانین معین و منظم می چرخند.گرچه امروز سایر کرات و منظومه های دیگری نیز کشف شده اند ، با وجود این ، از اعتبار علمی این نظریه کاسته نشده است.خود گالیله در طول حیات خود چهار ستاره ای را که دور ژوپیتر در گردش هستند را کشف کرد ) با نظریه کلیسای کاتولیک ، ونظریه اسلام کاملأ در تضاد بود و هنوز هم در تضاد است.نظریه ادیان در رابطه با جهان هستی بر نظریه غلط بطلمیوس پایه گذاری شده است که خورشید دور زمین می چرخد و وعمر جهان هستی ، بیش از شش و یا هفت هزار سال نیست و زمین مسطح و مرکز جهان هستی است!ادیان نظریه داروین ، اصل تکامل انواع و تنازع بقا را تا امروز مطلقأ رد می کنند!
کلیسا گالیله را زنده زنده در مقابل میدان کلیسا نسوزاند ، بلکه او را تا آخر عمراش در روستائی بنام Arcetri در ایتالیا علنأ در تبعید و بدون امکان ملاقات با دیگران نگاه داشت، که مبادا پایه های قدرت پاپ ها با نیروی علم و اندیشه دانشمندان ، فروریزد! ولو اینکه پاپ ژان پل دوم رسمآ در 31 اکتبر 1992، به اشتباه کلیسا در محاکمه گالیله اعتراف کرد .
اماٌ همان دستگاه کلیسا در همان زمان ، دانشمند دیگری را بنام ژیوردانو برینو-متولد 1548-مرگ 1600 - (Giordano Bruno) را که با شروع تحصیلات خود در الهیات ، در نهایت به علوم نجوم ، فیزیک و فلسفه رسیده بود ،و دیگر نمی توانست جذ میات کلیسا را قبول بکند ، دادگاه انگیزیسیون ، بعد از 8 سال محاکمه ، و انواع آزار و شکنجه در17 فوریه در شهر رم ،در میدان (Compo de Fior) زنده زنده این انسان فرهیخته را سوزاند و ننگ ابدی را برای خود خرید.
من راقم این سطور، 35 سال پیش وقتی که برای اولین بار شهر تاریخی رم را بازدید می کردم ، برحسب تصادف با یک ایتالیائی ساکن رم در همان میدان آشنا شدم که به زبان فرانسه تسلطٌ کامل داشت. وقتی که در بارهً ژیوردانو برینو وزند گی درد ناک این انسان متفکر ، با هموطن این دانشمند صحبت میکردم، آنروز آن مرد دنیا دیده ای ایتالیائی که سنٌی بالاتر از 60 سال داشت ، سخنی بر زبان آورد ، جای دارد که با مشاهده وضع ایران امروز و شرایطی که ملت ایران زیر یک نظام جهل و استبداد ، بنام جمهوری اسلامی زندگی می کنند ، این سخنان را با هموطنان ام در میان بگذارم.
آن مرد ایتالیائی گفت : فکر نکنید که کلیسا ، دست از سبعیت و توحش خود بنام دفاع از دین دست کشیده است.اگر امروزجسارت نمی کند که دست به چنین جنایت ها در ایتالیا بزند ، بخاطر این است ،که ملت ایتالیا آگاه شده است وملت اجازه نمی دهد در ایتالیا کلیسا دست به چنین جنایت ها بزند، چنین کاری بکند،و گرنه همین امروز ، همین کلیسا ، در افریقا ، در آمریکای لاتین ، دست در دست دیکتاتور های نظامی جانی و فاسد کشورهای این مناطق گذاشته ، وبنام دین ،و مبارزه علیه کمونیست ها به معنی مبارزه علیه بی دینی ، بدترین جنایت ها را انجام می دهد !
بعد از گذشت 35 سال از آن تاریخ ، این سئوال را از همه هموطنان خود ، چه با دین ، چه بی دین ، چه روحا نی ، چه غیر روحانی ،می پرسم . کدام یک از ما ها باور می کردیم ، که روزی می رسد ، ما ایرانیان در زیر نظام « اسلام ناب محمدی » زندگی خواهیم کرد ، که انسان های مظلوم ، بی سلاح ،اسیرو در بند این حاکمان جنایتکاراسلام ناب محمدی آقای خمینی ، قبل از کشتن و دادن انواع شکنجه ها به آنها چه دختر وپسر تجاوزجنسی بکنند! آیا شما روحانیون حکومتی ، که حد اقل تاریخ عاشورا را می دانید ، کجا خوانده اید که قشون یزید ، به زنان و دختران حضرت حسین امام سوم شعیان بی حرمتی کرد؟(اشاره به نامه آقای مهدی کروبی ، به آقای علی اکبر رفسنجانی در رابطه با جنایات ایکه مدافعان اسلام ناب محمدی بر جوانان این مملکت روا داشتند) .
* * * * * *
وجدان ، به معنی خود آگاهی یا خود شناسی .
قبل از اینکه به این بحث فلسفی در باره وجدان به معنی خود آگاهی ، یا خود شناسی ،که در واقع جوهر انسانیت انسان است ،و این وجدان در مفاهیم مختلف با معنی مختلف در جامعه شناسی مورد استفاده قرار می گیرد ، چون :وجدان انسا نی –وجدان اجتماعی – وجدان طبقاتی – بپردازیم ، قبلأ لازم است با تکیه بر نوشته شخص خود آیت الله سید علی خامنه ای ،رهبر ولایت مطلقه فقیه مورد مطالعه قرار بدهیم
در یکی از سایت هامتعلق به حاکمیت استبداد دینی نظام حاکم در ایران (www.islamnab.ir) به مقاله ای برحورد کردم ، با عکس آیت الله سید علی خامنه ای ، در حالیکه کتابی دردست دارد ، مطالبی را در باره کتاب خوانی و خصوصأ علاقه ایشان به کتاب بینوایان اثر معروف ویکتور هوگو که از آن خیلی تعریف وتمجید می کند مشاهده کردم. لذا لازم دانستم نه تنها خوانندگان ایرانی را با اندیشه و برخوردرهبر نظام ولایت مطلقه ایرانیان امروز، آشنا بکنم ،و هم نشان بدهم که ایشان نه ویکتور هوگو را می شنا سند،ون چیزی از کتاب بینوایان درک کرده اند.برای اینکه ایشان اگر ویکتور هوگو رای می شناحتند و کتاب بینوایان را درک کرده بودند، نه وارد دستگاه حاکمیت نظام استبداد دینی می شدند، ونه در دوران خلافت اش ، ایران به نسبت جمعیت اش، اولین کشور اجرای اعدام در دنیا شناخته نمی شد.ویکتور هوگو ایمان به خدا داشت، ولی از تما م دستگاه کلیسا متنفر بود.ویکتور هوگو مخالف حکم اعدام بود . برای ویکتور هوگو وجدان انسان جوهر انسانیت انسان است، در صورتیکه بی وجدانی ، یعنی رذالت واستبداد ،ایدئولوژی حاکم در ولایت مطلقه فقیه است.
به نوشته های رهبر ولایت مطلق در باره رمان بینوایان ، ویکتور هوگو، و کتاب خوانی از زبان سایت اسلام ناب،ذکر شده در بالا نظری می اندازیم.
(...) در میان رمانهائی که(رهبر ) می خواند ، گاهی بعضی هایشان را بسیار می پسندد، مانند بعضی از نوشته های رومان رولان و جنگ وصلح تولستوی و نیز بعضی کار ها چنان شگفت زده اش می کرد ،که می پنداشت ارزش آن را دارد بار دیگر آن را بخواندو می خواند. مانند بینوایان ویکتور هوگو:
این بار امیرالموًنین ایران معاصر ولی مطلقه فقیه به عنوان ادیب و متخصص رمانتیسم قرن نوزدهم فرانسه ، به سخن می آید و چنین می فرماید:« به نظر من بینوایان ویکتور هو گو برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است.من همه رمانهای طول تاریخ را نخوانده ام،شکی در آن نیست .اما من مقدار زیادی رمان خونده ام –که مربوط به حوادث قرنهای گوناگون هم هست.بعضی رمانهای خیلی قدیمی را هم خواند ه ام.مثلإ فرض کنید( مثلأ فرض کنید چه صیغه ایست؟ خواند ه اید یا نخوانده اید؟) امیر ارسلان هم خوانده ام .الف لیله وهزار یک شب را هم خوانده ام.وقتی نگاه می کنم به این رمانی که که ویکتور هوگو نوشته ، می بینم این چیزی است ، که اصلأ هیچکس بتواند بهتر از این بنویسد، یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده ام این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم....من می گویم بینوایان یک معجزه است در عا لم رمان نویسی در عا لم کتاب نویسی .واقعأ یک معجزه است...من به همه جوانها توصیه می کنم –نه حالا که دارم با شما صحبت می کنم- بار ها این را گفته ام زمانی که جوانها زیاد دور بر من می آمدند قبل از انقلاب بار ها گفته ام که بروید یک دور حتمأ بینوایان را بخوانید.این بینوایان کتاب جامعه شناسی است ،کتاب تاریخی است. کتاب انتفادی است کتاب الهی است کتاب محبت وعاطفه وعشق است (مرکز اسناد از سایت اسلام ناب)
(بخاطر این است که حضرت والا جامعه شناس هم هستید و مسائل جامعه را با کشت و کشتار گلوله و اعدام ،زندان و شکنجه وتجاوز به نوامیس این ملت حل می کنید!!!تأ کید از ما است).
سایت اسلام ناب به این دٌر افشانی ها از زبان امیر الموًنین ایران معاصر ولی مطلق فقیه ،ادامه می دهد و می نویسد:(...) با جدی تر شدن درسهای سطح حوزه از سرعت رومان خوانی کاست ، امٌا هرگز این ارتباط قطع نشد.امروز هم رهبر انقلاب در کنار همه کاری های بزرگ و حساسشان در اوقات فراغت از مطالعه رومانهای قابل اعتنا دریغ نمی کنند.خصوصأ رمانهائیکه با مضامین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نوشته شده باشد، مورد توجه ایشان است .با این همه توصیه دارند :«خواندن رومان بصورت کنترل شده چیز خوبی است»
آقای خامنه ای می فرمایند:«خواندن رومان به صورت کنترل شده بوسیله مسئولین نظام جهل چیز خوبی است .واضافه می کند ...ومی فرماید (...) البته رمان مثل آبی که در خاک نرم نفوذ می کند و همه جا را می گیرد ، وقت را پر خواهد کرد.بشدت باید با این حالت مبارزه بشود.خواندن رومان به صورت کنترل شده .کنترل شده که می گویم به دو معنی است .یکی اینکه چه رومانی را بخوانیم ودیگر اینکه چقدر بخوانیم.(...)
رهبر ولایت مطلقه فقیه اینجا رسمآ به تاکید به جمله رمان کنترل شده ، به سانسور دولتی اشاره می کند ، که گریبانگیر نویسند گان وناشران ایران امروز است.در عین حال از این نوع «پریشان گوئی های های داهیانه » خوب می توان فهمید ، که حضرت ایشان نه محتوی فکری و نه پیام ویکتور هوگو را از لابلای اثر فنا ناپذیر این نویسنده فهمیده است و هم اینکه این نوع تعریف از خود که اهل کتاب و مطالعه بوده است نیز کاملأ خود نمائی بیش نیست . در زبان توده مردم فرانسه یک ضرب المثلی است ، که می گوید :«فرهنگ بمانند مربٌا است ، هر اندازه که طرف کم مربٌا داشته باشد ،بیشتر روی نان اش می مالد.*آقای علی خامنه ای این فضل فروشی کاذب را حتی به رخ وزیرسابق امور خارجه فرانسه ، آقای رولان دوما هم که در چهار چوب ماموریت رسمی خود به ایران آمده بود نیز می کشید.
در سوٌم و چهارم ماه مه 1991 رولان دوما وزیر امور خارجه وقت فرانسه برای پاره ای از مذاکرات دیپلماتیک به ایران آمده بود. در ملاقاتیکه رهبر نظام ولایت مطلقه همراه با آقای علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه سابق ایران و مشاور سیاسی فعلی آقای خامنه با رولان دوما داشتند، آقای خامنه ای از رولان دوما می پرسد :آقای دوما ، شما با داشتن نام خانوادگی دوما ، با نویسنده معروف قرن نوزدهم فرانسه نسبت فامیلی دارید؟رولان دوما در جواب می گوید : نه ، نام فامیلی دوما در فرانسه نام بسیار معمول و رایج است. البته هدف آقای خامنه نشان دادن به اصطلاح سطح گسترده فرهنگ و دانش خود ونوعی فضل نمائی بود که آری من الکساندر دوما را می شناسم ،و رمان های معروف آن نویسنده را خوانده ام ، و در همان هفته ، این بار آقای خامنه ای به عنوان امام جمعه تهران دوباره این فضل فروشی را در خطبه ها پیش از نماز پیش کشید واز ارزش ادبی و اخلاقی اثر معروف ویکتور هو گو، یعنی بینوایان مطالبی فرمودند
* * * * * * *


وجدان فردی و اجتماعی ویکتور هوگو در تقابل با وجدان فردی و اجتماعی آقای سید علی خامنه ای
(ادامه دارد).

*-La culture c’ est comme la confiture ,moins on en a plus on l’étale .
- ترجمه: فرهنگ بمانند مربا است ، هر آندازه که طرف کم مربا داشته باشد ، همان اندازه ، بیشتر به نان اش می مالد.
به عبارت دیگر آدم های کم فرهنگ بیشر فرهنگ و دانش کم اشا ن را به رخ این و آن می کشند.
اقتباس با ذکر نام نویسنده و سایت کاملأ آزاد است. پاریس 12اوت 2009.

دختران میهن من - تقدیم به زنان آزادیخواه ایران

http://www.youtube.com/watch?v=Bvxs5DniK1I&feature=related
بسیار زیبا بود، سپاسزنده باد شیرزنان غیور سرزمینم