Tuesday, December 28, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی .بخش نوزدهم


اسلام چون سلاح سیاسی .
به قلم کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr

بخش نوزدهم
« ظهور ادیان »
« از ادیان ماقبل تاریخ ، تا ادیان جهان شمول »

پیشگفتار :
جامعه شناسی ادیان ، بخشی از جامعه شناسی ، به معنی کلی آن است.وقتی که ما جوامع بشری را در ادوار مختلف مورد مطالعه قرار می دهیم ، منظورشناخت انسان در ابعاد اجتماعی و فرهنگی اواست،که دین وسازمان های وابسته به آن و قشر روحانیت ،و نقش آنان در جامعه بخش بسیار مهم این فرهنگ را تشکیل میدهند.در سلسله مقالاتی که مدتی است ، با عنوان « اسلام چون سلاح سیاسی » در اختیار خوانند گان گرامی می گذارم ، لازم وضروری بود ،که حداقل ، یک بخش آن ، در رابطه با: منشاء و ریشه ظهور ادیان ، با داده های عینی و ذهنی وتاریخی آن ، در اختیار خوانند گان قرار گیرد. خصوصآ اینکه ، مدت بیش 31 سال است ، وطن ما ایران ، دست یک مشت روحانی ، که علنأ خود را نائب امام و پیامبر و در صورت نبودن آنان خود را نماینده بلا فصل خدا !! بر ملت معرفی می کنند و در این عوام فریبی تا آنجا پیش رفته اند ، که فردی در لباس روحانیت ، نماینده آقای علی خامنه در مشهد ، بنام آیت الله علم الهدی ، با تمام وقاحت در مردم فریبی و دروغ تا آنجا پیش میرود ،که از طریق رسانه های گروهی می گوید : من شاهد بودم ،که جبرئیل از بهشت برای آقای علی خامنه ای غذا آرود!!! (1) موضوع دین می بایستی در حد امکان در چهار چوب یک مقاله علمی مورد بحث و تفسیر قرار گیرد . خوشبختانه ، این امکان پیش آمد ، که کتاب بسیار با ارزش جامعه شناس معاصر فرانسه و متخصص در جامعه شناسی ادیان ، ایو لامبر (Yves Lambert ) با عنوان :ظهور ادیان از ماقبل تاریخ تا ادیان جهان شمول ،در 494 صفه در زبان فرانسه توسط انتشارات :Armand colin در اختیار خوانندگان کنجکاو و پژوهشگران قرار گرفت . این کتاب ولواینکه بخاطر بعد تخصصی اش ، در رابطه با ادیان و فلسفه آنان بسیار ثفیل است ، اما ، نباید فراموش کرد ، که تحقیق و پژوهش در مسائل علمی ، لازمه اش ساده انگاری نیست .در رابطه با ظهور ادیان ، بخش نوزدهم سلسله مقالات خود را که با عنوان :اسلام چون سلاح سیاسی ،را به نقد این کتاب اختصاص داده ام . لازم می دانم ،که به خوانند گان گرامی یاد آوری بکنم ،که مطالعه این بخش ، خصوصا برای کسانی که با این نوع مطالب و موضوعات فلسفی ، دینی ،و ماوراء الطبیعه ، نه از منظر دستگاه مبلغان دینی ، بلکه از منظر جامعه شناسی آشنائی ندارند ، این مقاله چه بسا ثقیل ،و درک آن مشکل بنظر خواهد آمد. اماٌ یقین دارم ،که با مطالعه مطالب ، در دفعات مختلف ، تعقل و تفکًر در مفاهیم ، وداده های تاریخی آن ، به کنه مطلب آشنا خواهند شد.لازم است به این مطلب مهم اشاره بکنم ،که امروز وطن ما ، یکی از سیاه ترین دوران تاریخ خود را در 200 ساله گذشته می گذراند . با این حاکمیت جهل و خرافات ، دنیاپرستی یک مشت آخوند بدون عرق ملی ، غرق در دنیاپرستی ، واستبداد دینی که به زور سرنیزه ، قتل و جنایت در ایران حاکم کرده اند و محدویت هائیکه به پیروان سایر ادیان و مذاهب تحمیل می کنند، این کشور را در نهایت به تجزیه واضمحلال خواهند کشید . وظیفه هر ایرانی آزادیخواه و وطن دوست است ، که با تکیه بر عقل و منطق و علم ، شعور اجتماعی و فرهنگی جامعه را، بالا ببرد . لذا از هموطنان گرامی تقاضا دارم ، در صورت داشتن توافق با محتوای این مقاله ، در پخش آن ، در سطح بیشتر ، بر این خدمتگزار کمک بکنند. این تقاضا برای تبلیع اسم و شهرت صاحب این قلم نیست ، لذا بطور روشن عرض می کنم ،که حتی می توانند نام اینجانب را از مقاله حذف بکنند. مهم آن است که این نوع بحث ها ، تا بالاترین سطوح جامعه ، حتی مدارس دینی چه در قم و چه در مشهد و شهرهای بزرگ ، دربین طلاب و روحانیون وارد بشوند .
* * * *

عمل اجتماعی از منظر جامعه شناسی چیست؟
برای درک محتوی فکری و فلسفی این مقاله ، لازم است تعریف مختصری از :عمل اجتماعی و واقعیت اجتماعی ، در اینجا آورده شود.
عمل اجتماعی چیست و چگونه نتیجه کار کرد آن تبدیل به یک واقعیت اجتماعی می شود؟ به عنوان مثال ، چگونه دین در جامعه ظاهر می شود،و بعد از گذشت مراحلی در طول زمان ، تبدیل به یک واقعیت اجتماعی می گردد ؟
عمل اجتماعی یک پدیده ایست اجتماعی و قائم به ذات ، که با چهار معیار مشخص می شود. این معیارها ، تمام پدیده های اجتماعی ، رفتار های اجتماعی ، معٌرف های ایده ئولوژیک ، معٌرف های دینی ، معیار های زیباشناسی را شرح و تفسیر می کنند.
اولین معیار عمل اجتماعی ، بعد عمومیتی آن است.عمل اجتماعی در دفعات متعدد، در بین یک عده در زمان های متعدد رخ می هد.این اعمال اجتماعی در نتیجه کارکرد خود در طول زمان ، در جامعه ، تبدیل به واقعیت های اجتماعی می شوند . به عنوان مثال ، در طول زمان در تمام جوامع بشری ، قتل و آدم کشی وجود داشته و تا امروز هم وجود دارد. لذا قتل و آدم کشی یک عمل اجتماعی و در عین حال یک واقعیت اجتماعی است.شما جامعه ای سراغ ندارید که در آن قتل و آدم کشی وجود نداشته باشد. اگر هم وجود داشته باشد ، بسیار نادر و استثنائی است.
دومین معیار عمل اجتماعی ،بعد بیرونی (خارج بودن ) بودن آن ، نسبت به فرد است .عمل اجتماعی از حوزه فرد خارج است ، در حوزه فرد قرار نمی گیرد ، بلکه در حوزه عموم قرار دارد. به عبارت دیگر با فرد به دنیا نمی آید و با فرد از دنیا نمی رود ..عمل اجتماعی ماوراء فرد قرار می گیرد .فرد وقتی که با عمل اجتماعی روبرو می شود ، جزء ظاهر و حالت کلیشه آنرا که در جامعه در حال تحرک و جابجائی است ، چیز دیگری را ازعمل اجتماعی درک نمی کند.
سومین معیار عمل اجتماعی ،سومین معیار عمل اجتماعی ، قدرت قهری و تحمیلی عمل اجتماعی است .عمل اجتماعی خود را بر فرد تحمیل می کند.عمل اجتماعی نتیجه انتخاب آزاد فرد نیست ، عمل اجتماعی ناشی از ترکیب های مختلف ،معیار های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، جغرافیائی ، سیاسی است. این ترکیب ، محدودیت هائی را چون محدودیت های رفتاری در شرایط مخصوص و موقعیت مخصوص اجتماعی ، رعایت قوانین و احترام لازم به این قوانین ، یا این و آن مراسم را بر فرد تحمیل می کند.
ملاحظه می شود اگر عمل اجتماعی توسط فرد پذیرا و مورد قبول قرار بگیرند ، این محدودیت ها و مراسم ها ،نه تنها برای فرد مشکل آفرین نخواهد بود ، بلکه ، مایه رضایت خاطر او را نیز فراهم می آورد. به عناون مثال برای کسی که واقعآ ایمان مذهبی دارد ( منظور متظاهر به دین نیست ) بیدار شدن قبل از طلوع آفتاب برای اجراء نماز صبح نه تنها برای او مشکل آفرین نیست ، درست برعکس روحاً باعث رضایت خاطر شخص مئومن واقعی را نیز فراهم می آورد. قدرت قهری واجباری عمل اجتماعی ، همراه با تنبیه یا طرد و تحریم در درجات مختلف ، چه در سطح ملی و کل جامعه ، بعضأ با تنبیهات و پرداخت جریمه و مجازات های رسمی همراه می شوند .به عنوان مثال در ایران اسلامی شلاق زدن ، دست پا قطع کردن ، سنگسار کردن ، نمونه هائی از این قدرت قهری عمل اجتماعی است که به یک واقعیت اجتماعی تبدیل شده است .البته نباید فراموش کرد که عمل اجتماعی در روند زمان ، تبدیل به یک واقعیت اجتماعی می شود . قوانین جمهوری اسلامی و تنبیهات وحشیانه جمهوری اسلامی ، باز مانده از جامعه عشیره ای عربستان 14 قرن پیش ، امروز در ایران تبدیل به یک واقعیت اجتماعی شده است .
چهارمین معیار عمل اجتماعی ، عمل اجتماعی دارای بعد آزمون تاریخی است . برای اینکه یک عمل تبدیل به عمل اجتماعی بشود ، باید گسترش اجتماعی پیدا بکند ، وبرای این امر زمان لازم است ،که یک عمل ابتدا بسیار ساده ، تبدیل به عمل اجتماعی بشود . تمام ادیان یک عمل اجتماعی ،هستند که در ابتدا بصورت فرقه کوچک ، حد اکثر در بین تعداد معدود شکل می گیرند .به عنوان مثال ، 14 قرن پیش دین اسلام در بطن یک قبیله ای بدوی ظهور کرد بعد از گذر از آزمون تاریخی این عمل اجتماعی تبدیل به یک واقعیت اجتماعی گشت که امروز یک ملیارد و دویست ملیون انسان ، خود را مسلممان معرفی می کنند. در حالیکه تا کنون فرقه های مختلف در طول تاریخ ظاهر شده اند ولی این فرقه ها نتوانستند از آزمون تاریخی گذشته به یک واقعیت اجتماعی تبدیل بشوند . از منظر امیل دور کهایم (Emile Durkheim-1858-1917 بنیانگذارمکتب جامعه شناسی فرانسه ،که خود در تحلیل وتفسیر عمل اجتماعی پیرو مکتب،(هولیسم –Holisme.) – است (2) ،همین اصل به عنوان عمل اجتماعی و واقعیت اجتماعی ، شامل دین و مذهب نیز می شود .جامعه شناسان دین را یک عمل اجتماعی و یک واقعیت اجتماعی و ساخته و پرداخته خود انسان ها می دانند ، ولو اینکه همه مردم جهان دین باور نیستند،و لی این واقعیت اجتماعی یک موضوع بسیار مهم در جامعه شناسی ادیان است ،و جامعه شناسان صاحب نام و اعتبار علمی ، در یک قرن گذشته مطالعات بسیار بارزشی از جنبه علمی در باره ظهور ادیان در جوامع بشری کرده اند ،که در این بخش برای نمونه ، نقد بسیار با ارزشی را در رابطه با اثر :ایو لامبر ( Yves Lambert -1946-2006 ) در رابطه با ظهور ادیان که برا ی محققین و پژوهشگران ارائه کرده است ،چند لحظه با در نظر گرفتن شرایط سیاسی اجتماعی و فرهنگی وطن ما که در طول این 31 سال گذشته تا امروز ، اسیر یک نظام استبداد دینی است ، از منظر می گذرانیم .نمی توان دین را به عنوان یک واقعیت اجتماعی ،و ساخته و پرداخته خود بشر از منظر جامعه شناسی مورد مطالعه قرار نداد .
* * * *

در یک تجربه تحلیلی و مفهومی ، در قالب به ارث مانده از قرن نوزدهم بر گرفته از نظریه دارونیسم «تنازع بقا و تکامل انواع » ، برای ایو لامبر ،ولو اینکه مرگ زود رس به او کاملأ امکان نداد که این اثر گرانقدرش(3) را کامل به اتمام برساند، با وجود این ، یک شهامت و شجاعت برجسته یک روشنفکر لازم بود ،که در این جوٌ جهانی دین باوری افراطی ، حتی عملیات تروریستی و قتل و جنایت بنام دفاع از دین و مذهب ، مولف به سئوالات اساسی و جوهری «واقعیت اجتماعی دین » پاسخ می دهد .در عین حال ایو لامبر در این کار با ارزش علمی ، همیشه در رابطه با اهداف خود ، کار را پیش می برد.دو نظریه را ایو لامبر قبول نداشت و آنها را کاملأ رد می کرد.این نظریه ها عبارت بودند از:

نظریه اول : در قرن هیجدهم ، این پیش فرض در اروپا تبلیغ می شد ،که ریشه یک دین یکتا پرستی در گذشته های دور از غرب برخاسته بود ،و بعد ها ، این ایمان و باور به فراموشی سپرده می شود ، سپس بعد از گذشت زمانی ،برای جلال و عظمت خدا ، در غرب (اروپا ) که هزاران سال غرق در تاریک اندیشی بود ، دین دوباره ظهورمی کند .ایو لامبر ، این نظریه را کاملأ رد می کند و آنرا بی پایه می داند.
نظریه دوم :بی نهایت خطرناک و حیله گرانه طراحی شده است ، برای اینکه لاینقطع برای پیشبرد این نظریه ، پیروان آن سعی دارند ،از نظریه ، دین چون یک واقعیت اجتماعی ، خود را دور بکنند.این نظریه ، با تکیه بر نظریه تنازع بقا و تکامل انواع ،وازا ندیشه های فلاسفه وجامعه شناسان ،و مورخین چون ، داوید هیوم (Hume David.1711-1776) فیلسوف ، اقتصاد دان و مورخ اسکاتلندی ، بنیانگذار مکتب فلسفی تجربه گرائی (Empirisme - تجربه گرائی )،بنیا مین کنستان (Benjamin Constant.1767-1830) سیاستمدار ومورخ فرانسوی و بنیانگذارنظریه سه عصر تکاملی تاریخی ،اگوست کنت (Auguste Comte.1798-1857 )جامعه شناس ، وریاضی دان پیرو مکتب فلسفی یقین گرائی (Positivisme.- فلسفه یقینیه به عربی یا یقین گرائی به فارسی ) و بنیانگذار نظریه سه مرحله تناوبی و امیل دورکهایم (Emil Durkheim.1858-1917) بنیانگذار مکتب جامعه شناسی فرانسه ،مایه می گیرند.این مبلغین نظریه دوم ، چنین برداشت از دین دارند ،که نظریه های تکامل تدریجی انواع در طبیعت ، قوانین اش بر تکامل باور های دینی نیز منطبق بر بسط و گسترش تدریجی و در نهایت برای رسیدن به عقلانیت قائم به ذات خود ،(به عبارت دیگر قائم به ذات بودن خدا) نیز صادق است .بی شک نمی توانیم دقیقأ امیل دور کهایم را به داشتن نظریه تکامل دین ،منطبق بر تکامل انواع ، متهم بکنیم. وقتی که آثار بنیانگذار مکتب جامعه شناسی فرانسه را در رابطه با اشکال ابتدائی ادیان را مطالعه می کنیم ، مسلما این «شکل ابتدائی بودن » در مقایسه با زندگی امروز است ،که به آن عنوان صفت «ادیان ابتدائی» می دهیم.از این نظر است که گرایش بر باور بر «روند تکاملی ادیان » اجتناب ناپذیر بود.
ایو لامبر ، برای تحلیل و تفسیر در رابطه با کار پژوهشی خود، مجموعه عناصر تشکیل دهندهً دیگری را ترجیح می دهد که کارل یا سپرس (Karl Jaspers.1883-1969 * ) در اثر معروف خود :Origine et sens de l’histoire در زبان آلمانی : Vom Ursprung und Ziel der Geschichte. München & Zürich 1949،با عنوان :منشاء و مفهوم تاریخ ، که در سال 1954 این اثر به زبان فرانسه ترجمه شده است ،از روش مارک یاسپرس استفاده می کند.
هم آهنگی و هم زمانی تحولی ، از جنبه تاریخی ، بین قرن هشتم قبل از میلاد و قرن دوم قبل از میلاد مسیح را ، یاسپرس و لامبر ، عامل تغیرات بنیادی در تمدن های آن عصر ، چون :تمدن ایرانی ،یهودی ،یونانی ، و چینی ، می دانند،که این تحول تمدنی ، باعث ظهور نوآوری فرهنگی ، وبنیا دی شدند، واز بطن این تحول فرهنگی ،باور به وجود خدا و وحدانیت جهان شمول خدا ،و توسعه و گسترش ادیان « نجات بخش انسان» ظاهر شدند ، که بعداً مسیحیت وچند قرن بعد از آن ، اسلام شاهد این تحول فرهنگی و نو آوری هستند.این هم زمانی ، و این تحول بنیادین ، از منظر یاسپرس ، نظریه «تحول محوری » را واقعیت های تاریخی هر عصر تائید می کنند، که لامبر نیز در کار پژوهشی خود ، براصالت این نظریه تکیه می کند.این همزمانی (معاصر بودن) کامل این تحول بنادین نظریه «تحول محوری » از منظر یاسپارس را تائید می کند. چهار چوب این قالب تفسیر وتحلیل های موًلف (یاسپارس ) برای مجموعه و مراحل ادیان ، یعنی ظهور ادیان از مرحله شناخت هرکدام آنها در رابطه با تمدن هائیکه این ادیان از بطن آن آنان برخاسته اند ، چون نظریه «چرخش محوری و شکل گیری » ظهور ادیان را ممکن می سازد.اتکاء به این «مفهوم» زمان مرحله ای ، و چرخش محوری ، به اصطلاح ماکس وبر – ( Max Weber -1864-1920 ) به ایدال تیپ (Idéal-Type ) – (6) خیلی نزدیک است.
اینکه ترکیب و تداخل یک مرحله محوری یک جامعه مشخص ، با جوامع دیگر امکان پذیر بوده و روند تحولی تاثیر متقابل داشته باشند، امری است ممکن و روشن، ولی نباید فراموش کرد که هر مرحله ای ،یک تاریخ مندی ، وحقیقت تطور تاریخی (Historicité ) مخصوص وکافی خود را دارد که یاسپرس آنرا با این جمله بیان می کند :«چنین بنظر می رسد که در هر مرحله ،انسان از یک نقطه تازه حرکت می کند و انطباق بین انواع جوامع جوامع وشکل های مختلف « زندگی دینی » این جوامع ، اغلب بصورت خیلی دقیق و جدی ، توسط بوم شناسان ( Anthropologue )،ومورخین ، این زندگی دینی و آداب و رسوم آنها که در طول هزاره های زمان پایه ریزی شده اند ،مورد مطالعه قرار می گیرند. ایو لامبر به استناد به این آثار، طرح نظریه های خود را پایه گذاری می کند .
این چنین جوامع در شکل ها و زوایای گونا گون و ترکیب و صورتبندی های مختلف ،و روابط موجود در رابطه با نظام تولید افتصادی ، زندگی مادی شان از طریق شکار حیوانات ، جمع آوری میوه ، کشاورزی با روش ابتدائی ،جامعه بدون خط و کتابت ، ارتباط متکی بر فرهنگ لفظی و گفت و شنود (La culture orale ) و فرهنگ سحر و جادوگری پا یه گذاری شده بود ، بعد از گذشت هزاره ها ،روابط حاکم در بطن چنین جوامع ، با ظهور، شهرو دولت ، و مذهب چند خدائی ، شرایط «چرخش محوری جهان شمول » را فراهم آورد ،که ظهور ادیان بزرگ با خدای واحد ، نتیجه این چرخش محوری در بطن یک تمدن شهری است. ایو لامبر برای بار آوری نظریه خود ، مثال های تاریخی دقیق را می آورد ،که در اینجا از آنها صرفنظر می کنیم . اما خواننده نمی تواند از مثال های تاریخی مستند و قوی و مناسب و منطقی ،که موًلف برای اثبات هر مرحله تاریخی مثال می آورد ، بی تفاوت ازکنار آن بگذرد.
جادوگری (Le chamanisme ) شکل گیری دینی اولین جوامع بشری است که از طریق شکار حیوانات و جمع آوری میوه زندگی می کردند.در واقع جادوگری اولین صورتبندی و سازمان دهی آن جامعه را تشکیل می دهد. ایو لامبر از طریق مثالهائی که : روبرت هامایون ،(R-Hamayon )(7) در پژوهشهای عینی خود از جامعه :Evenks – در سیبری کرده است ، نمونه می آورد ، و به این نتیجه می رسد ،که در چنین جامعه ای ،همه چیز و همه باورها ، در محیط زندگی و در طبیعت غوطه ور است ، که در آن ، نیروی تبادل برای ادامه زندگی بین انسان و حیوان ، در محدوده همان طبیعت خلاصه می شود. در چنین شرایط ، این ، جادوگر قبیله است ،که وظیفه دارد بین ارواح انسان ها ، با ارواح حیوانات ، برای دسترسی به نیروی لازم برای ادامه حیات ، به گفتگو می نشیند ،و در چنین شرایط طبیعی ، غریزه ادامه زندگی ، لازمه اش گفتگو و تبادل بر مبنای «داد و ستد» از طریق باور های طبیعی ،همراه با آداب و رسوم مخصوص و اعمال « تاثیر پذیر وتاًثیر گذار » بین روح انسان و روح حیوان انجام میگیرد .گذر چنین جامعه ای انسانی ، به جامعه ایکه اقتصاد و ادامه زندگی بر دام داری بنیان گذاشته می شود ، باور های جادوئی و جادوگری را از زیر بنا تغیر می دهد .
چرخش محوری در جوامع عصر تمدن سنگ تراشیده ، اصل مفهوم همیاری ،چون نیروی عامل ادامه زندگی ، بین انسان و حیوان را حفظ می کند، امٌا تفسیر در باور به ارواح گذشتگان انسانی ، و تسلط این ارواح انسانی بر طبیعت و محیط اطراف بر ارواح گذشتگان حیوانی ، پیشی می گیرد و وارد صحنه می شود. رابطه ایکه این چنین بین زنده و مرده شکل می گیرد، از این رابطه مفاهیم : رفتار پاک و مقدس ، دعا و اعمال نیک ، اعمال گناه آلود و طرد آن ظاهر می شود.
رعب و وحشت و سلطه جادوگران ، در چنین جامعه ای با فرهنگ شفاهی ، نشانگر تغیرات عناصر متشکله اقتصادی و محیطی می باشند. امٌا مولف بر این امر واقف است که چه در مسیحیت ،چون فرقه New Age (8)و چه در اسلام چون ، صوفی گری ، ویا باور به جن و پری ، بازمانده تجربیات اعصار تمدن های سنگ تراشیده ، هنوز در بطن جامعه امروز وجود دارند، ولو اینکه این اعمال و رفتار ها در سطوح اول اعمال دینی هم محسوب نشوند.
ثبات جوامع با اقتصاد کشاورزی ،و تحلیل و تفسیری که ایو لامبر ازمطالعات و پژوهش های جامعه آفریقائی ، Dogon (9) واقع در غرب آفریقا در کشور مالی ، که توسط قوم شناس قرانسوی :( Marcel Griaule-1898-1956) مورد مطالعه دقیق و نسبتأ طولانی ، وزند گی با این جامعه با اقتصاد کشاورزی سنتی بافی مانده از هزاره های گذشته ، مولف به این نتجه میرسد ،که جادوگری ، به نوع جدید ، هنوز در بطن جامعه وجود دارد .این جادوگری جدید ، در واقع یعنی باور داشتن به خدای آفریدگار ، خدایان آب ، خدایان کلام ، و غیره ، ایمان به یکی از اجداد گذشته ، قربانی کردن ، مردن و دوباره زنده شدن ، اعمال ثواب و اعمال گناه ، بخشی از این دستورات جادوگری نو آور هستند. (همین باور ها را در پیروان دین اسلام هم می توانیم حتی امروز مشاهده بکنیم . نماز باران خواندن ،در زمان های خشک سالی ، متوسل شدن به امامان ، دعای مشگل گشا ی زندگی ، متوسل به ابوالفضل العباس ، با عناوین :باب الحوایج ، در واقع رویکرد دیگری از باور های سحر و جادو ، باقی مانده از هزاره های گذشته است ،که آخوند ها به عناوین مختلف رابط بین دنیای خاکی ، با دنیای ماوراء طبیعی ، رابط امام زمان غائب ، نقش دلالان خدا ، یا بنگاه های بهشت فروشی را دارند . تاکید از صاحب قلم ).
جادوگری متشکل از مجموعه اعمالی است ،که از راههای مختلف ، وظایف خود را در جامعه انجام می دهد.این گوناگونی شکل و اعمال جادوگری و باور بر آنها ، نشانه از قابل انعطاف و دستکاری به اشکال مختلف در آمدن جامعه است .ولو اینکه جادو گری (آخوند بازی هم همچنین ) فاقد هر گونه انسجام مفهومی از جنبه عقلانیت ، در لاک خود فرو رفته است ، اما یک تصوٌر پویا است ،که از طریق برداشت های خود ازمظاهر و شکل های تاریخی، منطق خود را تا میدان عمل پیش می برد .( نمونه این جادوگری آخوندی در مذهب شیعه ،سناریو داستان کربلا شبیه سازی سالانه این سناریو در ایران امروز است که در واقع قدرت نفوذ جادوگرانه آخوند را در جامعه ایران عصر هزاره سوم را نشان می دهد. )
ادیان جامعه شهر و دولت .
چرخش محوری جامعه (با باور های چند خدائی ) گذر خود را از ادیان جوامع کشاورزی ، با فرهنگ شفاهی و کلامی (قبل از اختراع خط و حساب ) ، به ادیان جامعه شهر و دولت ، با علائم عینی نشان می دهد .این گذر با اختراع خط ونوشتن اعداد وارقام وستاره شناسی ،و طرق مختلف محاسبه ،شروع می شود .این تحول محوری در بین النهرین گهواره تمدن های سومر، کلده ، آشور ، بابل ،رخ می دهد و از طریق این تمدنها در این منطقه ، یک دنیای:ربانی –سما وی ، مطابق با ماهیت وذات و تصویر خود آن جامعه ساخته می شود.(اینحا تاًکید موًلف بر آن است که باور های دینی و مذهبی هر قومی ، تصویری از فرهنگ و شعور آن ملت است .وقتی ملت ایران چه تحصیل کرده و چه تحصیل نکرده ، در پایان هزاره دوم ، از آخوندی با آن اندیشه های پس مانده از اعماق جامعه دوران جاهلیت اعراب آیت الله خمینی را امام امت ، ولی امر خود ،انتخاب می کند، عمق فقر فرهنگی این جامعه را نشان می دهد. – تاکید از صاحب قلم )
در این مرحله از تمدن جوامع مقیم بین النهرین ، سیما و تصویر و باور های معنوی نسبت به اجداد و گذشتگان ، در مقابل سیما و تصویر خدایان و پرستش آنان کم رنگ و به مرور محو می شوند.
آیا می توانیم بگوئیم با این تحول بنیادین ، جامعه خو را از اصول فعال جادوگری ها رهانیده است؟ جواب این سئوال ،یک نه بزرگ است. برای انسان ماهیت و هستی طبیعت همیشه سئوال بر انگیز مانده است.، لذا انسان با طبیعت از منظر یک مسئله ماوراء طبیعی زندگی می کند.با وجود این ، در این عصر ، تحولات متعددی از جنبه ساختاری شعور انسان رخ می دهند، شکل دادن جدید و مداوم به واقعیت های اجتماعی دین ، نتیجه آن آن تحولات هستند.در نظام حکومتی آشور و بابل بر مبنای با دست یافتن به این سرمایه بزرگ فرهنگی ، یعنی دانش نوشتن ،و محاسبه کردن، این بار رسیدن به طبقه روحانی ،که انحصارأ به دانش نوشتن و خواندن مسلط بودند ، مقام روحانیت تبدیل به مقام مورثی می شود .( مثل ایران قبل از گشودن مدارس با روش و مواد درسی وعلمی ، خواندن و نوشتن در انحصار آخوند ها بود و روحانیت نیز هنوز تا اندازه ای مورثی است و آقای علی خامنه ای قبل از مردن سعی بر آن دارد آقا زاده اش مجتبی خامنه ای بصورت مورثی ولی امر مسلمانان جهان بکند . همین امام ساختن مسلمانان شیعه ، ریشه در گذشته های قرون دارد – تاکید از صاحب فلم )
مراسم مذهبی در انقیاد علم کلام در می آید.از این برتریت کلامی ، مبلغان دینی ،چند نو آوری در محتوی فقهی حاصل می شوند، که این نوع آوری ها عبارتند از:تقابل مفاهیم زوج ،چون :گناه – ثواب ،گناه – اعتراف به گناه ، تفکر واندیشیدن بر مفاهیم گناه ، معصیت ، مفاهیم خدای جهان شمول ، خدای واحد، در یافت وحی الهام از قدرت های ماوراء طبیعی و غیبی ، ستاره شناسی وارد تمدن بشری می شود (ستاره شناسی به مفهوم طالع فلکی نه علم نجوم ،که خود یک رشته ای از علم فیریک است.) در این مرحله است که اسطوره ژیل گامش( Gilgamesh ) - (10 )اساطیر بزرگی چون داستان آفرینش و داستان طوفان نوح آفریده می شوند.
در این عصر،، بنا به اصطلاح بکار گرفته ، مارسل قوشه (Marcel Gauchet – (11) فیلسوف و مورخ فرانسوی معاصر – متولد 1946) دولت ، دستگاه مقدس آفرینی ، مجمع رب القد ما ، زیارتگاه ساز ، ودستگاه تائید کتابت و قرائت ، چون اصول اساسی سازمان دهی شهر ، به عنوان مثال ، چون سنگ نوشته معروف ، کتیبه قوانین حمورابی ،نمونه ای از گسترش چند خدائی است ،که در عین حال ظهور این عناصر در جامعه ، نشانه ای ازگرایش به عقلانیت و معنویت نیستند. بنا به عقیده ایو لامبر ، باور داشتن به خداوند جهان شمول ، به معنی خداوند واحد نیست، بلکه به معنای جهانی بودن ،جهان شمول بودن آن است ،و چون در باور مردم،از واقعیت برخوردار است ، لذا دارای برد تمدنی و فرهنگی می شود .همین باور نشانگر همزیستی خدایان در باور های مردم آن عصر میگردد.
وانگهی عدم وجود خبرگان و متفکرین دینی مستقل از قدرت حکومتی، و مقبره های مقدس ، که قدرت سیاسی خود را بخاطر باور های توده مردم به این دو مکان (مکان کتابت و مکان زیارت ) مکان مقدس می دانند، علمای وابسته به این دو کانون را ، مظهری از الهیات می شمارند. ایو لامبر با تاکید بر وابستگی علما به چنین مرکز قدرت را ، اوج سکون و انجماد و عدم تحرک در راستای نوگرائی فکری و فلسفی در تمدن آشور و بابل می داند .
(3500 سال بعداز آن تاریخ ، امروز در ایران نظام آخوندی این دو مثال را ، یعنی مقدس شمردن مکان کتابت و زیارت و نداشتن قدرت و اراده خبرگان دینی از بیان اندیشه های مستفل خود را می توان در ایران تحت رهبری سلطان علی شاه خامنه ای و مجلس خبرگان ،و زیارتگاه مشهد،و قم ،و مدارس علمیه این دو شهر مذهبی و باور مردم ،که این دوشهر مظهری از الهیات است را ،به عیان مشاهده کرد ، چاه جمکران و محل غیب و محل ظهور امام دواردهم شیعیان را بر آن افزوده اند . همین دوشهر با آن سازمان وابستگی علمای دینی و این دوشهر مقدس به باور مردم ، بزرگترین عامل سکون و انجماد و عدم تحرک در راستای نوگرائی فکری و فلسفی در ایران هستند.)
ایو لامبر ، این بار گذشته تمدن و فرهنگ یونان باستان و ادیان جامعه یونانی آن عصر را در بطن آن فرهنگ تحلیل و تفسیر می کند، که با تمدن آشور و بابل فرق دارد .ایو لامبر می گوید :یونان از این عدم تحرک و تحول ایکه در آشور وبابل بود ، خود را جدا می سازد . چگونه جدا می سازد ؟
جامعه یونانی آن عصر ، جامعه چند خدائی بود ، همین چند خدائی بودن ، در گسست عدم تحرک فکری و شعور انسانی ، نقش اساسی بازی میکنند.در «موفقیت یونان » در این تحول ، سه عامل نقش مهم دارند.
الف- عدم وجود سازمان روحانیت بوروکراتیک ارثی ، ومتکی بر سلسله مراتب سازمانی .
ب- در جامعه یونان آن عصر ، شاه را نماینده خدای تعالی ،بر روی زمین ، معرفی نمی کردند.
پ- قدرت حکومتی ،در جامعه یونانی برمبنای قانون اساسی ،برخاسته ازانتخابات دموکراتیک بود.بطور مدنی و دموکراتیک شکل گرفته در فرهنگ جامعه ،دین توده مردم عادی ، با دین سلطنتی بر گرفته از علمای دینی عالی مقام ،ناشی از سلسله مراتب اعتباری ،هرگز در یونان آن عصر وارد رقابت های مخاصمه ای نمی شدند.این واقعیت های آن عصر را می توان از لابلای آثار حماسه ای یونان آن زمان ، چون حماسه های هومر ، و هزیود ، مشاهده کرد.چندی بعد ، فلاسفه یونان ، چون : پروتاگورس ، سقراط ، وافلاطون ، وجود این اسطوره ها را زیر سدوال می برند. .( خوانندگان فکر نکنند که این دموکراسی بمانند نظام های دموکراتیک امروز بود ، چون زنان و برده ها حق انتخاب نداشتند. ولی نسبت به زمان خود به مراتب مترقی و پیشرفته تر از نظام های حکومتی نظیر ایران آن روز بود، که شاه را نماینده خدا بدر روی زمین بر ملت بر مردم تحمیل می کردند . چه فرمان یزدان چه فرمان شاه ، چه فرمان یزدان چه فرمان ملاً خمینی، هنوز در ایران معاصر حاکم است –تاکید از صاحب قلم )
ظهور ادیان در شبه قاره هند.
قبل از ظهور هندوئیسم ، قومی از تبارآریائی وایرانی، ودیسم (Védisme ) را بعنوان تمدن ودین در شما ل هندوستان به ارمغان آورد ، بعداز ویرانی دو شهر معتبر این قوم واقع در منطقه سند (400 کیلومتری شمال غرب کراچی امروز- بنام های : هارپا – موهنجودارا ) این قوم در شمال هندوستان پخش شدند..بودیسم و هندوئیسم و مزدایسم (دین زرتشت ) از اندیشه های فلسفی ویدسم مایه گرفته اند ،و اندیشه های فلسفی تصوف ،نیز ریشه در ودیسم دارد. ودا- در زبان این قوم معنی دانش و شناخت را دارد ،منتها این شناخت ذهنی پیش طرحی را در رابطه با شناخت اساس جهان هستی را، در چهار چوب ذهنیات قرار می دهد .ودیسم شناخت را برای ارتباط با قدرت های ماوراء طبیعی ضروری میداند و بر این باور است که ،با این شناخت از ماهیت قدرت های ماوراء طبیعی ، انسان صاحب این شناخت می تواند همین قدرت های طبیعی را در راستای خواست های خودانسان سوق دهد .مثلأ اگر خشگسالی پیش آمد ، با دعا و قربانی کردن یک حیوان ، خدای باران برای دین باوران ، باران می فرستد. همان اعمالی که در بین مسلمانا ن نیز رایج است ، نماز باران خواندن در هنگام خشک سالی .برای شناخت ماهیت الهی قدرت های ماوراء طبیعی جهان ، ودیسم ، دو راه را مکمل هم برای شناخت این ماهیت می داند. این دو راه یکی از طریق زهد و دست کشیدن از لذایذ مادی دنیوی ،راه دوم که مکمل راه اول نیز می باشد ، پیروی از دستورات برهمن وگفتار و قدرت معنوی عمیقی که او از آن بر خوردار است. با یک دقت حتی نظری ، می بینیم همین خط مشی فکری و فلسفی بریدن از دنیای مادی ، روی آوردن به زهد و نیایش ، نماز و روزه در راستای رسیدن به مقام معنوی ،آگاهی از اسرار خلفت که خود ساخته باور های خود انسان ، در مقابل نا آگاهی او از جهان هستی است ، بشکل های مختلف ، همراه با مراسم گوناگون وجود دارند.
دین ودیسم از ادیان چند خدائی است ، خدا هائی دارد که اکثر آنها مذ کر و در ارتباط با وقایع آسمانی هستند.مراسم دینی ، شامل خواندن اشعار ریگ ودا ، قربانی کردن حیوانات و نوشیدن نوشیدنی های مقدس ، که باخون حیوانات مقدس قربانی شده ،مخلوط شده اند ، بخشی از مراسم دینی آنان را تشکیل مدهند. در این مراسم ،خوراکها مختلف ، تقدیم به آتش مقدس ،که خود نقش یکی از خدایان رادارد تقدیم می شود.
خدایان ویک .
با توجه به اینکه بسیاری از خدایان باستانی ویک ،خدایان آریائی بودند، این خدایان در میان خدایان باستانی ایرانیان نیز وجود دارند،که گاه نیز از دیدگاه زبانشناسی نیز هم ریشه هستند.
آگنی ، خدای آتش – ایندرا ، خدای طوفان و رعد – علاوه بر این دو خدا که بزرگترین و مقدسترین خدایان بودند موجودات دیگری نیز مورد پرستش قرار می گرفتند . سوریا ، خدای خورشید ،دیاس پیتر ، خدای بهشت ، وایو ، خدای باد ، وارونا ، خدای آب ها.اگر چه اکثر سرود ها و دعا ها خطاب به خدایان مذکر بود ، اما در این دین چند خدای مونث هم وجود داشتند .
دارما ، یا به زبان امروزی دین .
در زبان هندی ، معادل کلمه دین ، دارما است . کلیه مکاتب فلسفی هند ، به نحوی از انحا ، مفهوم فلسفی دارما را قبول داشتند.دارما در کتاب های بودائی دارای معنی های متعدد است. این معنی ها عبارتند از :سازند ه سرشت انسان ، قاعده ، اصول ، قانون ، آئین ، تعلیم ، دادگری ، درستکاری ، کیفیت چیز. کلمه دارما در سنت هند و نظام اخلاقی و جهانی است و مفهوم فضیلت ، عدالت و شریعت و قانون و مذهب را در بر دارد .در آئین مزدیسنا (زرتشتی ) دارما را داعنا (Daena ) می گویند ،که واژه دین (Din ) در فارسی کنونی به معنی قانون همیشگی و ابدی است . (12).
این کار پروهشی با ارزش ایو لامبر ، در حقیقت ، قبول نظریه یاسپارس و ادامه دفاع از این نظریه است ،که اصل آن در این جمله خلاصه می شود : روند تاریخی مخصوص ، اولین شرط لازمه چرخش محوری جهان شمول ، در ظهور ادیان ، به اصطلاح «نجات بخش بشر » را فراهم می سازد.
مشاهد می شود که لامبر اغلب استد لا لات قوی خود را ، چون خدای واحد ،خدای جهان شمول ، ذات ازلی ، را از متون وازبطن روند تاریخی ادیان گذشته ، ارائه می دهد.اما خصوصیات غیر قابل انکار ادیان جدید این است ،که از جنبه دید تاریخی ، توسط پامبران (چون دین زرتشتی ،یهودیت ، اسلام ، و مسیحیت ، با شخصیت مختص خود «انسان – خدا » ) یا توسط افرادی پایه گذاری شده ا اند ،که خود را «پیامبر و پیام آور از جانب خدا» به جامعه معرفی می کردند ، ویا چون در ادیان بودیسم ، جنیسم ،و یانیه بنیانگذاران اش خو را ،عارف ، زاهد معرفی می کنند.
ساموئل ایزنشتاد (14 ) در اثر خود در زبان انگلیسی :The Origin and Diversity of Axial Age Civilization(1986) - توجه خواننده را به یک خصوصیت مهم جلب می کند .این خصوصیت مهم شکل گیری یک طبقه شهری صاحب دانش و اندیشه مستقل از قدرت حکومتی است. این طبقه تحصیل کرده و مستقل از قدرت حکومتی ، معنی ومفهوم جدیدی از تحول تاریخی را به عنوان راه گشای آینده مسائل جامعه را همراه با تکامل هد فمند به افکار عمومی ارائه می دهد. دین زرتشت را می توان اولین دین در چهار چوب این مفهوم به عنوان دین نجات بخش منظور کرد،که در ادامه آداب و رسوم عملی ادیان گذشته دیگر ،اعمال قربانی کردن حیوانات را منسوخ می شمارد .انسان را در انتخاب بین نیکی و بدی، آزاد ومسئول می داند.همچنین بعد از مرگ اصل دادگاه الهی در رابطه با اعمال نیک وبد انسان در طول زندگی خاکی اش ، از منظر دین زرتشت ، باید مورد توجه فرار داد.
ظهور دین منحصر به یکتا پرستی و وحدانیت خدا در اسرائیل ، اصول مشخصی را احیا می کند، که عبارتند از : با ورداشتن به استقلال ذاتی و گسترده عالم هستی و طبیعت است.اما اولین مکتب یهودیت در رابطه به باور داشتن به خدای واحد تا حدی به بت سازی ازخدا بود .البته یهودیت هر نوع و هر شکل از نمایش تصویر خدا را مطلقآ منع می کند ، واساسأ یهودیت مخالف تصویر و مجسمه سازی از خدای واحد است .اماً اگر قوم یهود فقط به خدای واحد «یهوه» ایمان دارد و او را می پرستد، یهوه های متعدد دیگری وجود دارند که اقوام مختلف بر آن عبادت می کنند. اما به باور یهودیان ، این «یهوه » است که قوم یهود را به عنوان « قوم منتخب خود » انتخاب کرده است .(در این باور یک بینش خود برتر بینی از سایر اقوام وجود دارد ،که نطفه ایده ئولوژی صهیونیزم در آن نهفته است. به همین خاطر نیز ،در باور یهودیان ، کسی یهودی است که از مادر یهودی بد نیا بیاید .
پیامبران یهود این باور استثنائی« قوم یهود منتخب خدا» را، مبدل به پایه های باور بر خدای واحد بر مبنای فضیلت واخلاق و معنویت قرار می دهند.سایر ادیان ،از آنجائیکه به تعالی الهی باور ندارند و می توان آنها را نوعی ، خدا ناباوری دانست ، با وجود این ، همین ادیان نیز در چرخش محوری فرهنگ جامعه نقش دارند . دین جائینیسم ( Jäinisme ) (15) ،در باور به دوگانگی بین روح و جسم، خود راشکل داده ، وپیروان خود را در انتخاب زهد و پرهیزکاری تنها راه رسیدن ، به تعالی الهی تعلیم می دهد . دین بودا نیز برای رسیدن به چنین شناخت و معرفت روحی «راه میانی » رابا اصل ، باور به خدای بخشنده ، انتخاب می کند .(Sotériologique –باور داشتن به خدا و پیامبران ایکه گناه بند گان رامی بخشند ،در مسیحیت ، این حصرت عیسی است که در نهایت نجات دهند مئومنان است )
.در بطن چنین« چرخش محوری جهان شمول »، که در آن خیر و شرٌ وارد یک رقابت تمام عیار می شوند ، از نتیجه چنین رقابت ،با ور به خدای واحد و آفریننده ، با صفات و ذات علیا ، در بین پیروان بودا ، تبدیل به ایمان واقعی می شود. ایو لامبر ، این ادیان را در گروه ادیان (Karmique – مشتق از کلمه karama – ریشه از زبان سانسکریت ) قرار می دهد ،که پیروان آن دین بر این باورند : که این اعمال و رفتار انسان است که سرنوشت او را می سازند.در این دین ، خدا با صفات رفعت ، قائم به ذات و جاودانی و غیر جسمانی معرفی می شود .در نهایت این اصل ،به عنوان ایمان در پیروان این دین حاکم است ، که اگر نجات آخرت فردی، مختص بر هر شخص واحد است و وهر فردی ،تصویری از خدا ، آفریده شده باشد ، در آن صورت ، فرد نمی توان باور نداشته باشد ، که هستی وجود او ، بخش کوچکی از مظهر خدا است.
آیا می توانیم ،بدون قید و شرط ، وتوضیح و تفسیری که ایو لامبر در تحقیق و پژوهش ،در باره شرایط و کیفیت ظهور ادیان بکار گرفته است ،آنها را قبول کرد؟ Daniel Vidal ، ناقد اثر ایو لامبر ، که بخش مهمی از این مقاله ، از نقد دانیل ویدال ( 16) در زبان فرانسه اقتباس شده است ، می گوید «...من چقدر تاکید داشتم ، که این روش وشکل تحقیق چقدر می خواست به درستی ،از فلسفه روند تکاملی واقعیت دینی دور باشد،که بتواند از دید پیشرفت تدریجی دین در طول تناوب محوری ، به یک نتیجه عقلانی ، و بیش از پیش، واقعاً به عقلانیت منحصر برسد.» به عبارت دیگر ناقد قبل از مطالعه کتاب شک داشت ،که چنین موضوع مهم و با بعد تاریخی و فرهنگی را یک فرد به تنهائی بتواند ، همراه با استدلال و عقلانیت منطقی به پایان برساند .در ادامه نقد اش ،دانیل ویدال چنین می نویسد: اساسا یکی از شایستگی مولف در این است ،که خصوصیات هر یک از مجموعه ادیان بزرگ را که مورد مطالعه قرار داده است ، نشان می دهد ، که چگونه هردستگاه از ایمان دینی ، آداب ورسوم مربوط به آن دین ، با منطق خود بکار برده می شود، تا آن حد ایکه در راستای روش و برداشت لوسین گلدمن – (17) Lucien Goldman-1913-1970 – فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی ، در این نوع پژوهش ها براین باور داشت : «...نمی توان دراین نوع تحقیق و پژوهش ها ، با این دقت وظرافت ، در مسائل اجتماعی موفق بود ، مگر اینکه پژوهشگر، به حد اکثر آگاهی ممکن در رابطه به موضوع پژوهش تسلط داشته باشد .» واقعا ، ایو لامبر این آگاهی و روش پژوهش را در این اثر بحد اکمل رسانده است.
هر گز بر حسب تصادف نیست ،که در این فضای پژوهشی ، در رابطه با ادیان ،که مجموعه ایست از فضای معنی مجازی و عینی ، یا به تعبیرفیلسوف معاصر فرانسه میشل فوکو-(18) Michel –Foucault – مجموعی از شناخت یک جامعه ،در یک زمان معین و مشخص ، که عناصر اصلی و بعضاً حاشیه ای ، در چنین فضای تمدنی ، چه بسا آمیخته شده« در جوً مکان و زمان »، که میتوانند پژوهشگر و محقق را در تحلیل و تفسیر تاریخ ،به اشتباه بیاندازند، بزرگترین شایستگی اثر ایو لامبر در این است ، که توانسته است از این اشتباه و دام وهم وخیال، که برای شناخت تاریخ وشناخت جامعه خسارت آور باشد ، خود را دور نگاه دارد . پایان 24 دسامبر 2010
ااقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملا آزاد است .

ماخذ
1-http://donbaleh.com/link/341020
2- http://fr.wikipedia.org/wiki/Holisme

هولیسم ،(Holisme ) ذاتأ یک مکتب پیچیده است ، که در علوم ریاضی ،مکانیک ، بیولوژی و علوم انسانی ، به عنوان یک منطق محاسباتی و تحلیلی ، بکار برده می شود . پیروان هلیسم در جامعه شناسی براین باور هستند ،که رفتار های اجتماعی جامعه شکل دهنده شخصیت انسان است . به عنوان مثال وقتی یک روحانی در pد آیت الله محمدعلم الهدی ، چنین دروغی را می گوید ،که جبرئیل برای آقای علی خامنه ای از بهشت شام آورد و من شاهد آن بودم ، برای این است که شخصیت این انسان در آن دنیای آخوندی ، با دروغ و حیله و مردم فریبی شکل گرفته است. خود آیت آیت الله خمینی ، نمونه تاریخی این دروغگوئی ،و حقه بازی است ،که در تاریخ ثبت خواهد شد .
3- La naissance des religions de la préhistoire aux religions universalistes
Armand Colin Editeur 2009-imprimé en Belgique .
4-Karl Jaspers -1883-1969
کارل یاسپرس روانکاو ، فیلسوف ، آلمانی ، پیرو مکتب اگزیستانسیالیسم مسیحی ،که آثارش بر دین شناسی ، روانپزشکی ،روانشناسی و فلسفه تاثیر گذاشته اند.
5- Max Weber -1864-1920
ماکس وبر ، جامعه شناس ، اقتصاد دان آلمانی ،که همراه با «Vilfredo Pareto-Gorg simmel-karl Marx-Emile Durkheim » بنیانگذاران جامعه شناسی مدرن هستند.
6- Idéal-type
ایده ال تیپ یک مفهوم جامعه شناسی تعریف شده توسط ماکس وبر است ،که ساخت یک مدل ایده ال از یک پدیده اجتماعی ،که از طریق کیفیت های ذاتی آن مدل ، مسائل جامعه شناختی جامعه مورد مطالعه قرار می گیرند.به عنوان مثال : ایده آل تیپ جامعه اسلامی ایران ، بیسوادی آخوند های ایران اسلامی است. منظور از بیسودای ، ندانستن خواندن و نوشتن نیست ، بلکه آخوند جماعت از علم و دانش به معنی وسیله شناخت علمی پدیده های طبیعت و جامعه نا آگاه وبیزار است .
7- R-Hamayon
خانم روبرت هامایون ، از بوم و قوم شناسان معروف فرانسه هستند ،که با آسنائی به زبان های انگلیسی ، روسی ،زبان قومی از ساکنان سیبری ، مطالعات بسیار با ارزشی در باره جادوگری رایج در بین این اقوام ، آثار مهمی به چاپ رسانده است.
8-New Age
New Age - فرقه ایست که بر این عقیده باور دارند ، که ، فرد از طرق مختلف ، بدون واسطه روحانیت رسمی می تواند به معنویت و سعادت اخروی برسد .
9- Dogon
اقوام Dogon - در غرب آفریقا ، در کشور مالی زندگی می کنند که توسط قوم شناس قرانسوی :( Marcel Griaule-1898-1956) مورد مطالعه دقیق و نسبتأ طولانی ،همراه با زند گی در بطن این جامعه کارهای بسیار با ارزش علمی از جنبه شناخت باور های ماوراء طبیعی این جامعه کرده است.
10- Gilgamesh
Gilgamesh - حماسه ای در متن کهن سومری ژیل گامش پادشاه شهر اوروک «uruk » در 2650 قبل از مسیح بود ، که در باور این قوم خدائی نیز بود که پادشاه دوزخ ها بود وداستان آفرینش ،و کشتی نوح که در کتاب های ادیان به آن اشاره می شود ، از اساطیر این فرهنگ سومری افتباس شده است.
11- Marcel Gauchet
فیلسوف معاصر فرانسه متولد 1946.
12- Fa .wikipedia.org/wiki/دارما
ماًخذ ادیان و مکاتب فلسفی هند نوشته داریوش شایگان.
13- Shmuel_Eisenstadt
سامئول ایزنشتاد جامعه شناس اسرائیلی –متولد 1923 – مرگ سپتامبر 2010.

14-http://en.wikipedia.org/wiki/Shmuel_Eisenstadt

15- Jäinisme
کلمه «jina » که ریشه از زبان سانسکریت دارد ، به معنی فاتح و پیروز است .پیروان این دین که امروز در حدود دوازده ملیون نفر در هندوستا ن هستند ، این و پیروزی انسان را در زهد و تقوی ، و محدود کردن نفسانیات مادی خود می دانند .
16- http://assr.revues.org/21152

17- Lucien Goldman
لوسین گلد من متولد 1913- مرگ 1970– فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی.
18- Michel –Foucault
میشل فکو فیلسوف معاصر فرانسه متولد 1926- مرگ 1984.

Friday, November 26, 2010

نا مه یک ایرانی آذری تبار ، به یک هموطن تجزیه طلب

نا مه یک ایرانی آذری تبار ، به یک هموطن تجزیه طلب .

به قلم : کاظم رنجبر .

Kazem.randjbar@yahoo.fr

آنجا که خرد از اند یشیدن باز می ماند ، ........



آنجا که خرد از اندیشیدن باز میماند، سرنوشت و آینده ً ملیونها انسان ، وارد معاملات و بده بستانهای سیاسی پشت پردهً قدرتهای بزرگ ،و نوچه های آنان میشوند و جنایت کار ان معروف تاریخ ، چون ژزف استالین ، توسط عاملان خود ، «رهبر پرولتاریای جهان ! وناجی ملتهای «تحت ستم مضاعف ! » معرفی میگردند . به گفته کارل مارکس ، بر گرفته از جمله ًمعروف فردریک هگل ، فیلسوف مشهور آلمان :تاریخ و شخصیت های تاریخی دوبارظهور میکنند ، بار اول در شکل تراژدی ، بار دوم ، درشکل کمدی .(بر گرفته از 18 برومر لوئی بناپارت .به قلم کارل مارکس به زبان فرانسه انتشارات صفحه 13- Mille et une nuit) !امروز استالین ، واتحاد جماهیر شوروی ،به تاریخ سپرده شده اند ، امآ بلند پروازی ها و تبلیغات این تازه به دوران رسیده های، که بعضی از آ نان در مکتب استالین و استالنیزم بزرگ شده اند ،و « نگران ملتهای تحت ستم مضاعف !» برای اقوام مختلف ایرانی هستند ، مرا بر آن داشت که این نامه را در جواب به یکی از هموطنان گرامیم ، یک ایرانی آذری تبار نوشته و در اختیار تمام سایت ها ئیکه درد وطن دارند بگذارم .این هم وطن عزیز از من خواسته بود ،که برای یک نشریه آذری ، که برای آذربایجانیان در ترکیه چاپ و منتشر میشود مقالات تئوریک بنویسم . این نامه جواب به آن هموطن نادیده و همه آن عزیزان است ،که این« نگرانی » را دارند ،که من وامثال من را از «ستم مضاعف، شونیستهای فارس! » رها سازند !گوئی در وطن بلا کشیده ً من ،همه میخواهند برای من و امثال من ، نقش «آتا تورک !، یا نقش استالین پدر کوچک ملت !، یا نقش شاهنشاه آریا مهر پدر تاجدار ملت وسایه خدا !، یا زعیم عالیقدر ولی امر مسلمین جهان ، برای« ملت صغیر و محجور» بازی بکنند ! امیدوارم این نوشته مورد توجه همه ایرانیان عزیز قرار بگیرد ،و چه بسا باعث گسترش بیش از پیش بحث های سیاسی و فرهنگی ، در رابطه با استقرار نظام دموکراتیک ، بر خاسته از رای آزاد ملت در ایران فردا باشد ، که در آن نظام ، آزادی ، برابری ،و عدالت اجتماعی، فرهنگی ،بدون کوچکترین تبیعض ، قومی ،نژادی ، دینی ومذهبی ،و جنسی ، که در حقیقت بزرگترین ضامن وحدت ملی است . فراهم آورد شود .

با عرض سلام وادب آقای ...................

هموطن ،و همشهری گرامی، نامه شما را دریافت کردم . محبت کرده بودید ، از من برای مجله ای که در ترکیه برای آذربایجانی ها منتشر خواهد شد ، مقاله خواسته بودید. عزیز و نور چشمم ، یک اصل را از همن حالا خدمت شما رک وروشن عرض بکنم. من افتخار میکنم که آذربایجانی هستم ،و همین افتخار رانیز نه یک میلیمتر کمتر ،و نه یک میلیمتر بیشتر افتخار میکنم ، که ایرانی هستم ،همین افتخار را برای همه هموطنانم ، چه کرد چه گیلک ،چه عرب ، چه فارس ، چه بلوچ نیز، بخشی از حقوق شهروندی آنان میدانم ولو اینکه من در خارج از وطنم ، بیش از وطنم زندگی کرده ام ،و نمیدانم هم آیا بار دیگر آن جا را خواهم دید یانه ؟ امٌا من نمیدانم ،در جریان ، حزب دموکرات آذربایجان و پیشه وری شما به دنیا آمده بودید یانه ، فکر نمیکنم . من هم کودک 5 سا له بودم ، با خانواده ای آواره قربانی زدو بند های قدرت های خارجی . بخشی از فامیل ، طرفدار پیشه وری و دموکراتها شده بود ، که البته بعد ها از پدر و مادرم شنیدم ، بخشی دیگر ، وفادار به حکومت مرکزی ، و یا بیطرف بودند. فا میل من هم مثل هزاران خانواده آذربایجانی وکرد ، فدای سبیل آقای تاوریش استالین شد ، یک عده کشته ، ، یکعده فراری شدند ، یکعده هنوز که هنوز است بعد از گذشت 60 سال ، مقیم روسیه، (نه آذربایجان ) هستند که من آنها را در 5 سالگی برای آخرین بار دیده ام ، و از آن تاریخ هرگز من آنها را ندیدم. عزیز من ، من هم میدانم ، نسبت به اقلیت های قومی ظلم فرهنگی میشود اما از شما و دوستان شما یک سئوال دارم ، آیا تا کنون کی در ایران انتخابات آزاد انجام شده است ، که بگوئیم ، پارلمان ایران ، تحت تسلط «فارسهای شونیست »، به اقلیت های قومی ظلم کرده اند ؟اغلب نخست وزیران ، فرماندهان عالی رتبه ارتش، ژاندارمری ، شهربانی ، ساواک آذری ، کر د وفارس بودند، منتها چیزی که در ایران چه در گذشته و چه امروز نبود ونیست ، حکومتی ،برخاسته از رای آزاد ملت است ، که در آن ، ایرانیان و اقوام ایرانی ، چه مسلمان ، چه غیر مسلمان ، از حقوق برابر انسانی ، اجتماعی ، فرهنگی و قومی برخوردار باشند .



. اگر در ایران انتخابات آزاد انجام بشود ، اکثریت پارلمان با اقلیت های قومی خواهد بود. مسئله ایران ، نه امروز ، نه دیروز ، نه 100 سال پیش ، مسئله قومی نیست ونبود ه است ، بلکه مسئله دموکراسی و شعور سیاسی است. عزیز من ، در زندانهای شاه ، ویا آقای خمینی ، به فارسها چلو کباب می دادند یا میدهند ، به آذری ها و کردهاو بلوچ هاو عربها نان خالی میدهند ؟ مگر جلادان آقای خمینی ، شیخ صادق خلخالی،و آیت الله موسوی تبریزی، آذربایجانی نبوند ؟مگر آقای سید علی خامنه ای که خون ملت را به شیشه گرفته است آذری تبار نیست؟ عجیب است ، دائی مادرش ، زنده یاد ، شیخ محمد خیابانی ، آرزو میکرد که ایران آزادستان شود سرزمین آزاد مردان ، ،آقای خامنه ای ایران را به زندانستان تبدیل کرده است . مگر اغلب افسران عالی رتبه در نظامی شاهنشاهی ،که خون ملت را به شیشه میگرفتند ، آذربایجانی نبودند ؟ خود من 11 سال افسر ارتش بودم . مگر استوار ساقی شکنجه گر معروف زندان باغشاه آذربایجانی نبود؟

عزیز من، تهران بزرگترین شهر آذری نشین در دنیا است . بشینیم حتی از جنبه اقتصادی و منفعت و درآمد، و تقسیم ثروتهای ملی ایران صحبت بکنیم . بخش عظیم اقتصاد ایران دست آذری ها است ، ما آذربایجانی ها برای این مملکت خون داده ایم ، برای همان صنایع نفت و گاز، جوانهای آذری در کنار سایر جوانان مملکت خون داده اند. محاصره آبادان در جنگ عراق علیه ایران ، توسط تیپ 11 اردبیل آزاد شده است. ما هرکدام و هر هر ایرانی در این ثروتها سهم داریم . کدام آذری نیست که از فارسها دختر نگرفته ،یا دختر نداده است ؟ من در دانشگاههی فرانسه دوستان بسیار با ارزش ترک ترکیه داشتم ، وا حترام آنها را همیشه خواهم داشت .بعلاوه من به تمام ملتها احترام میگذارم ، به شرطی که آ نها نیز به حقوق ملتهای دیگر احترام بگذارند .دوستان ترک دانشگاهی من ، حتی بعد از پایان تحصیلات ام ، من وخانواده ام را به ترکیه دعوت کردند من هرگز این محبت آنها را فراموش نمیکنم .خود من از سال 1968 ، 8 بار به ترکیه مسافرت کردهام ،و اغلب دوستان فرانسوی ام را برای شناساندن این کشور و فرهنگ این ملت با خود به همراه بردم ،و اغلب نقاط این کشور رااز نزدیک دیده ام .وحتی به زبان ترک استانبولی هم آشنائی نسبتأ گستردهای دارم. اما من ایرانی هستم. در تبریز میگوئیم :آدام ایسته سه باشینا داش سالسین ، سعی الر اوجا یردن باشنا داش سالسین ( ادم وقتیکه میخواهد سنگی بر سرش بااندازد ، سعی میکند ، از ارتفاع بلند این سنگ را بیاندازد ).آیا یک لحظه فکر کرده اید ، که با چه آتشی نا آگاهانه بازی میکنید ؟ ملت های فرانسه وآلمان انگلستان ، ایتالیا ، اسپانیا ، قرنها خون همدیگر را در جنگهای خونین می ریختند ، کشور های همدیگر را غارت میکردند . امروز همین ملتها ، دست در دست هم متحد هستند،و برای نسلهای آینده خود میخواهند اروپای آباد تری بسازند ، اما بعضی از ما ، نا آگاهانه آب در آسیاب دشمنان این ملت و مملکت میرزیم. بیخود نیست که آقای شارون علنأ میگفت : ایران بدون بمب اتمی هم برا اسرائیل خطرناک است . بلی حضرات میخواهند ایران را تکه پاره بکنند ،و هر موقع اراده کردند بر سرش بکوبند .عراق تکه پاره شده را مگر نمی بینید ، که حتی در وطن شان اشغا لگران ،به زنان ومردان عراقی تجاوز میکنند ؟ فجایع زندان ابو غریب و سایر زندانها نظیر آن در عراق یادتان رفته است ؟

من آرزو میکنم ، که ایران نه تنها بزرگترین قدرت در منطقه ، بلکه در دنیا باشد ، اقوام ایرانی ، ضمن حفظ فرهنگ ایرانی ، در زبانهای قومی مختلف تحصیل بکنند ،و هر ایالتی ، با پارلمان ایالتی ،و ولایتی امور اقتصادی ، فرهنگی ، امنیتی داخلی اش را اداره بکند .در انگلستان ، پارلمان ایا لات اسکاتلند ، و ولز(منطقه گال ) بیشتر از پارلمانهای لندر های آلمان فدرال استقلال دارند . اما اگر فکر میکنید ،که بنده بیایم زیر پرجم ترکیه ، یا جمهوری آذربایجان ، وسایر قدرتهای خارجی ، سینه بزنم ، عزیز من ، به شما آدرس اشتباهی داده اند . مجله در بیاورید برای ایرانیان ،برای دفاع از برابری حقوق ایرانیان استقرار عدالت اجتماعی ، آزادی های فردی ، اجتماعی ، من این قلم ناقص ام را در اختیار شما میگذارم ، اما مجله فقط با عنوان قومی باشد مرا معذور بدارید. اگر بر فرض مجله ادبی بود ، مربوط به ادبیات آذربایجان ، آن موقع وظیفه ام بود که مقاله بنویسم .منتها تخصص من ادبیات آذربایجان نیست . من همان اندازه که از شعر وبیاتی های آذربایجان خوشم میآید ، همان اندازه که شهریار ، نسیمی فضولی ، میرزا علی معجز،علی اکبرصابر معروف به هوپ هوپ را دوست دارم ، همان اندازه هم مولوی ، حافظ ، سعدی را دوست دارم. همان اندازه که به ستارخان ،و باقر خان افتخار میکنم ، همان اندازه هم به امیر کبیر دکتر محمد مصدق افتخار میکنم. آیا این نوشته برای روشن شدن خطوط فکری من برای شما کافی است ؟ فکر میکنم باید کافی باشد . اگر هم کافی نیست ، مرا از نقصان قلم ناچیزم معذور بدارید در ضمن یاد آور میشوم ، من نه فعال سیاسی هستم ، نه دنبال و فکر رسیدن به مقام هستم ، درست برعکس ، من یک جامعه شناس هستم ،و تخصص من جامعه شناسی سیاسی است .ساعتها مطالعه و تحقیق در رشته خودم را با سالها مقام و منصب عوض نمیکنم . با نهایت احترام : کا ظم رنجبر

پاریس 30 مارس 2006.

* * *

خواننده گرامی نوشته بالا در سال 2006 ، در جواب به نامه ایکه یک فرد ناشناس (برای من ناشناس) فرستاده بود ،و تقاضای همکاری فکری و قلمی با یک نشریه ،که گویا قرار بود در ترکیه برای ایرانیان آذری تبار منتشر شود ، نوشته بودم وبرای شما ارسال می دارم. اگر امروز این نامه را برای بار دوم ، بعد از گذشت 4 سال از طریق سایت منتشرمی کنم ، بیشتر به دلیل افشای حرکت های مرموزانه قدرت های خارجی و عوامل آنان در به انحراف کشاندن مبارزات ملت ایران علیه نظام فاسد و جانی و استبداد دینی آخوند های حکومتی در ایران است .

با نهایت احترام : کاظم رنجبر پاریس 18 نوامبر 2010

Monday, November 22, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی .بخش هیجدهم

اسلام چون سلاح سیاسی .
به قلم کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr

نقدی در زبان فارسی بر کتاب :L’exception islamique ،(استثنای اسلامی – در زبان فرانسه )
از پرفسور حمادی ردیسی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تونس .
بخش هیجدهم.
پیشگفتار :
استاد علوم سیاسی دانشگاه تونس ، حمادی ردیسی( Hamadi Redissi ) کتابی در رابطه و دلیل عدم موفقیت جوامع اسلامی در گذر از جوامع سنتی قرون وسطائی ، به جوامع مد نی و شکست نهضت تجدد خواهی(La Renaissance ) در جهان اسلام را ، در کتابی با عنوان :L’exception Islamique – (به فارسی استثنای اسلامی ، یا مستثنی بودن اسلام ) در 256 صفحه در زبان فرانسه ، به قلم تحریر در آورده است ، در اینجا نقد محتوی فکری و استدلالی آنرا از نظر خوانندگان می گذرانیم. این استاد علوم سیاسی برخاسته از یک کشور مسلمان است ،که درعین حال مدتها در یوغ قدرت های بیگانه ،خصوصأ مستعمره امپراطوری عثمانی ،و از سال 1881 تا 1954 رسمأ تحت قیمومیت دولت فرانسه بود ، به عنوان یک استاد علوم سیاسی، آگاه به این علم بسیار پیچیده،و برگرفته از اندیشه های فلاسفه بزرگ اروپا ، تمام زوایای فرهنگی ، تاریخی ، اجتماعی و اقتصادی جوامع اسلامی را ، همراه بادلایل مستند، علل عقب ماند گی جوامع اسلامی را به رشته تحریر آورده است .حمادی ردیسی ، دقیق با داده های تاریخی ، آمار ،شرایط اقتصادی کشور های مسلمان ، ثابت می کند ،که چرا دین اسلام ، مستثنی از دو دین دیگر توحیدی ، (یهودیت و مسیحیت ) در گذر از جامعه سنتی به رنسانس (نهضت تجدد فرهنگی ، علمی ، صنعتی ، اقتصادی ، مدیریت کلان جامعه ) موفق نشده است.
این کتاب با این باز نگری دقیق یک استاد علوم سیاسی ، آشنا به جهان اسلام و غرب با ظرافت و د قت کامل ، کالبد شکافی می کند. در این جا چند نمونه از آن را ، در نقدی که در اصل ، به زبان فرانسه به قلم Neïla Jrad در نشریه انترنتی :Alternative Citoyennees – منتشر شده است در اینجا می آوریم .(ماًخذ 1)
* * * *
1- نویسنده کتاب ، یک فرد با فرهنگ است ، که یک عده اطلاعات مهم ، گوناگون ، با محتوی فلسفی ، تاریخی و سیاسی ، در اختیار خواننده می گذارد.
2- حمادی ردیسی ،یک تحلیل گری است ،که اندیشه های انتقادی خود را در چهار چوب با ور های ایدئولوژیکی – فرهنگی – سیاسی خود، در بارهً اسلام، محدود نمی کند. همین امر به او امکان می دهد که بر منطق قیاس ، نقد خود را بنیان گذارد.
3- این نوشته دست آورد کار تحقیقی و تحلیلی یک روشنفکر با شهامتی است ،که نه تنها جسارت می کند ،که در یک کشور مسلمان این نقد رادیکا ل را، در باره موضوعات ممنوعه از جنبه اخلاقی – دینی ،( Le tabou ) در جوامع اسلامی را زیر سئوال ببرد ، بلکه ، حتی تعلق هویتی و فرهنگی را به نقد می کشد .
4- این کیفیت اساسی نه تنها این کتاب را در کشور تونس ، در نوع خود مستثنی می سازد ، بلکه نقد :« زوج –یا به عبارت دیگر ، دوئیت( اسلام – سیاست) » یا به عبارت دیگر« اسلام سیاست زده » را ، به بطن جامعه می برد . برای اینکه توجه و دقت حمادی رد یسی ،اسلام را نوعی از فرهنگ و متعلق ، به بخشی از جامعه بشری میداند. بنا به اصطلاح بکار گرفته خود نویسنده ، عقیده دارد ،که هیچ موضوع فرهنگی در جهان نیست ،که از دید فلسفی مورد بحث و کنکاش قرار نگیرد . این شهامت و اخلاق روشنفکری نویسنده ، ناشی از آن است ،که حمادی ردیسی آشنائی وتسلط کامل به آثار فلاسفه عصر روشنگری، چون توماس هابس ( Thomas Hobbes 1588-1679) ، باروخ اسپینوزا (Baruch Spinoza 1632-1677 ) ژان ژاک روسو (Jean Jacques Rousseau 1712-1778 ) دارد . ریشه تفکر و تعقل نویسنده ، از یک دلواپسی مایه گرفته است ، و آن ، معنی و مفهوم سیاست ،در جوامع اسلامی است ، که با این عنوان ، از ابتدای اثر خود شروع می کند : تنها در اسلام است ،که به ذات قدرت حکومتی عنوان و مکان مقدٌ س ، معادل الهییات و حتی عنوان الهییات سیاسی ، یا اسلام سیاسی داده اند . خوانندگان ایرانی حتمأ این جمله معروف را که به سید حسن مدٌرس نسبت می دهند می شناسند ،که می گوید :سیا ست ما عین دیانت ما است ،و دیانت ما عین سیاست ما است ،.یا شعار معروف بر گرفته از شعر معروف فردوسی ، : چوفرمان یزدان چو فرمان شاه ، یا :چنان دین و شاهی به یک دیگرند ، تو گوئی که فرزند یک مادرند .یعنی روحانی با پادشاه برادر هم بودند !!!
حمادی ردیسی سعی می کند در این اثر، این مقام تقد سی خارج از منطق عقلی قدرت حکومتی ، در کشور های مسلمان را از آن گرفته و بجای آن یک زیر بنای را ، متکی بر فضای اجتماعی مشخص از جنبه سیاسی و توصیف و بهبود نظریه هائی را در رابطه با آزادی های فردی و اجتماعی جهان شمول ،و هم زیستی مسالمت آمیز ، در راستای پایه گذاری جامعه مدنی ، جانشین این تقدس مصنوعی و قلابی و دروغین ، حاکمان مستبد جهان اسلام بکند.حمادی ردیسی ، به واقعیت های تاًسف انگیز و منفی و شکست جوامع اسلامی از جنبه ماهیت وحیات سیاسی –اجتماعی تکیه کرده و می نویسد :
1-جوامع اسلامی ، مدرنیته ( تجدد ) را با یک نوع روان گسستگی ناشی از عدم درک معنی و مفهوم تجد د برخورد کردند ، که نشانه آن ترس از دست آورد مدرنیته ، ترس از فرهنگ و تمدن غربی و دموکراسی ، ترس از آزادی و برابری حقوق زنان در جامعه اسلامی است.
2- یک خشونت بیمار گونه ، دنیای اسلام را ، از درون مثل خوره می خورد و می پوساند .این خشونت بیمارگونه ، بطور نمایشی در دنیای معاصر، دیوانه وار ، با انواع عملیات انتحاری ، خود را به نمایش می گذارد. در واقعیت امر ، قربانی این خشونت ها ، خود فرد مسلمان است که در بین دو نیروی مخرب ، یکی ناشی از جامعه عقب مانده غرق در جهل و خرافات و نیروی مخرب دیگر ، تبعیت مطلق و کور کورانه ،ازفتاوی روحانیون است ،که قدرت ماوراء دولت را در دست دارند.فرد مسلمان ، در بین این دو قدرت گازانبری مخرب ، گرفتار و اولین قربانی این قدرت شیطانی خود اوست.کافی است به عملیات انتحاری بین گروه های شیعه و سنی ، در عراق ، افغانستان ، پاکستان دقیق بشویم ،می بینیم اولین قربانیان این جهالت ها ، فتوا دهند گان یعنی آخوند های ، آیت الله ها ،شیخ الاسلام ها سیاست زده نیستند ، بلکه خود مسلمانان هستند.
3- دولت های کشور های مسلمان ، تضمین کننده اسلام و قوانین به اصطلاح مقدس آن ، متکی بر شریعت می باشند ،که تنها منبع قانونگذاری این کشور ها می باشد. این برداشت غلط ، از فلسفه و منطق قانون ، جامعه را تحت قیمومیت و حاکمیت دین ، و آخوند های سیاست زده قرار داده است . همین امر خود بزرگترین مانع رسیدن افراد این کشور به مقام شهروندی واقعی می شود.
4- این کشور ها ،که نشان و مهر اسلامی را با خود دارند، بدون آنکه مفاهیم و قوانین لازم – ملزوم سیستم سرمایه داری ، یعنی آزاد گذاشتن ارزش واقعی کار مفید تولیدی را رعایت بکنند، فاسد ترین ، انگلی ترین نظام اقتصادی را با ظاهر سرمایه داری را ، دارند.
5- نقصان و نبود کامل دموکراسی ، شامل تمام کشور های مسلمان می باشد. از 120 کشور ایکه بنا به معیار های Freedom House کشور های دموکراتیک شناخته شده اند ، برای نمونه یک کشور مسلمان در این جمع وجود ندارد. در واقع کشور های مسلمان ، یا بطور روشن و آشکار ، نظام های خود کامه و دیکتاتوری هستند ، (مثل ایران – عربستان ) یا نظام هائی هستند که بظاهر نقش دموکراسی بازی می کنند مثل ترکیه .
از این دلایل ارائه شده ، نویسند ه ، حمادی ردیسی این سئوالات را پیش می کشد ، و می پرسد :چرا اسلام تنها دینی است ،که مانع آزادی سیاست از چنگال دین می شود؟ چرا اسلام مانع دموکراسی شدن جامع می شود؟ چرا اسلام تنها دینی است ، که خود را همیشه در جدال با غرب احساس می کند؟ چرا اسلام آخرین دینی است ،که نمی خواهد دین را در جایگاه واقعی خود ، یعنی یک باور شخصی و مر بوط به زندگی شخصی احاد ملت بگذارد ؟
نویسنده نظریه استثنا بودن اسلام را با زیر مجموعه های تئوریک ، از جنبه فرهنگی ، ایدولوژیکی ، الهیات ، نظام مدیریتی ، اقتصادی ، تقسیم کرده خصوصیات استثنائی بودن اسلام را شرح و تفسیر می کند .
1- از بدو ظهور اسلام ،موضع گیری در شرایط خاص ، یک موضع گیری متکی بر ایجاد تفاهم بین نظریه حد اقل و حد اکثر می باشد .از ابتدای نهضت تجدد خواهی علمای دین و خود مسلمانان ، با این نظریه تفاهم بین حد اقل و حد اکثر ، سعی بر آن داشتند که بین سنت و تجد د ، یک حد میانی را انتخاب بکنند (به قول ضرب المثل ایرانی ، که نه سیخ بسوزد نه کباب ) ، که نتیجه اش همین است که امروز در جوامع اسلامی شاهد آن هستیم. یعنی یک مدرنیته ناقص ، شکاک ، ناتمام . این دوران همان دوران : روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی (Schizophrénie épistémologique ) جهان اسلام معاصر است.
2- وجود یک بنیادگرائی نهادینه شده در جهان اسلام . بناد گرائی اسلام بر عکس بناد گرائی مسیحیت،که زمانی در جوامع مسیحی نهادینه شده بود ، با وجود این ،همین مسیحیت سعی میکند خود را با نهضت مدرنیته مطابقت دهد ، اسلام برعکس با بنیاد گرائی خود ، این نهضت را همراهی میکند ، نتیجه آن همان عدم مطابقت نهضت مدرنیته در جهان اسلام ، با وافعیت های زمان است ،که ما شاهد آن هستیم.
3- نظریه جهاد و جنگ مقدس .جهاد بنام «جنگ مقدس شرعی و عادلانه » با انواع اشکال مختلف آن ، به تناسب مکان و زمان تاریخی آن ،جهاد تهاجمی ، جهاد دفاعی ، جهاد مسالمت آمیز،زمانیکه دولت های مسلمان در موضع ضعف قدرت جنگیدن قرار دارند، باید برای حفظ جوٌ جنگجوئی و اسطورهً جنگ آوری ، حتی شهادت طلبی را در مخیله توده مردم حفظ کرد. (داستان اسطوره ای شهدای کربلا ، نمونه این سیاست فرهنگی در ایران اسلامی است.)
4- جلیل القدر شناختن جهاد و جنگ در راه ایمان مذهبی ، که راه را به انواع عملیات خشونت آمیز ، قتل دگر اندیشان ، همراه با مراسم مذهبی وضو گرفتن ،و دو رکعت نماز خواندن قبل از قتل (مراسمی که قاتلان پروانه اسکندری همسر بیمار داریوش فروهر ،و خود داریوش فروهر در قتل های زنجیره بنا به اعترا ف خود قاتلان ، این مراسم مذهبی را بجای آورده بودند ) نمونه ای از این جلیل القدر شناختن عملیات خشونت آمیز در راه ایمان مذهبی در جهان اسلام است.
5- وجود یک اسلام که در آن دوگانگی باطنی ولی بظاهر معنوی و دنیوی ،چون، تعبد و روابط شهروندی ،(بندگی مطلق به رهبر از یک طرف ، شهروندی ظاهری از طرف دیگر!) ، یا چون ، دولت و شهر ، فرد و جامعه ،منتها در چهار چوب« ام الکتاب آسمانی »، یعنی قران کتاب مقدس مسلمانان ، که بر باور مسلمانان ،قوانین این کتاب ،چنان کامل کافی ، منطقی در زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی است که درجوامع اسلامی لزومی نیست ،که مسلمانان ازدیگر اندیشمندان ،و فلاسفه علوم سیاسی تقلید بکنند.( جنگ آیت الله ها و حجت الله ها اسلامی !!! در ایران امروز علیه علوم انسانی ، از این اندیشه مایه می گیرد که تمام علوم ارضی و سماوی در قران وجود دارد ، مسلمانان به سایر علوم احتیاج ندارند )
این خصوصیات جوامع اسلامی را حمادی ردیسی ،استثنای اسلامی می نامد که در واقع در مجموع عامل و علت شکست جنبش تجدد و دموکراسی در کشور های مسلمان هستند. تلاش به اصلاح طلبی ،که بعضی از متفکرین نهضت (رونسانس اسلامی ) عاملان تلاشگر در راستای رساندن جهان اسلام به تجدد و جبران شش قرن قرن عقب ماندگی جهان اسلام بدون قطع و بریدن از دین اسلام را جبران بکنند، در عمل ، عدم امکان خود را نشان دادند.
در واقع حمادی ردیسی با بهره گیری از نظریه های (تز های ) عبدالله العروی(ماخًذ2) استاد دانشگاه رباط ، در رشته تاریخ و تمدن اسلامی ، به این اصل تکیه می کند ،که نقش آفرینان « اصلاح طلبی اسلامی » در قرن نوزدهم ، متشکل از سه گروه اجتماعی بودند . بخشی از روحانیون ، بخشی از لیبرال ها ،وبخشی از تکنوکرات ها( مهندسین و پزشکان ) ، این سه گروه را تشکیل می دادند و در نهایت چهره های مبهم و مسئله دار ، یعنی روحانیون به ظاهر اصلاح طلب ( مثل ایران امروزی ) شخصیت های آزادیخواه ، و صاحب علم ودانش واقعی را به کنار گذاشتند . همین عمل مانع حاکمیت منطق عقل و علم در اداره جامعه به مفهوم فلسفه سیاسی آن ، یعنی حاکمیت نظام دموکراتیک در جهان اسلام شد.از این حقه بازی ها ی آخوندی و خیانت به خواست دموکراتیک ملت های مسلمان ، موجود عجیب الخلقه بنام روشنفکر اسلامی، درصحنه سیاسی ، فرهنگی جوامع اسلامی ظاهر شد.نمونه این نوع روشنفکران اسلامی را میتوان در ایران امروز ، چون سازمان سیاسی و مذهبی معروف به « ملی – مذهبی ها » را مشاهد ه کرد.این حضرات اگر ملی گرا هستند،و مجموع آحاد مردم ایران را ملت ایران ، بدون تبعیض قومی ، فرهنگی ، مذهبی ، طبقاتی وبرابر ی حقوق مدنی این ملت می شناسند، چگونه می توانند برای سازمان سیاسی خود ،چنین عنوان بی منطق و تبعیض گرانه بدهند ؟ برای رهبران چنین سازمان سیاسی ، ایرانی مسلمان ، و ایرانی غیر مسلمان ، با دین ، بی دین ، مسیحی ، زرتشتی ،یهودی ،بهائی ، شیعه ، سنی ، دارای حقوق شهروندی برابر هستند یا به نسبت وابستگی دینی خود به« مذهب شیعه اسلام ناب محمدی خمینی » ، ایرانی درجه یک ، درجه دو ، درجه سه و درجه چها ر محسوب می شوند؟ همچنانیکه آیت الله جنتی روشن و آشکار از پشت میکروفون رسمی جمهوری اسلامی گفت : البته که در ایران شهروند ، درجه یک ، درجه دو ، درجه سه داریم !!!؟ این حضرات با این شعور سیاسی می خواهند ، مرد مسالاری را در ایران حاکم بکنند؟
اگر حمادی ردیسی کتاب اش را با تکیه بر این موجودات عجیب الخلقه ، مایوس از جهان اسلام به پایان می رساند، او بر این باور است و مصرانه تاکید می کند ،زمان آن رسید ه است ،که مسلمانان با بازی با کلمات چو ن اصلاح طلبی اسلامی دست بردارند . اصلاح طلبی اسلامی در بعضی از کشور ها اسلامی ، علنأ حقیقت شکست و عدم موفقیت خود را نشان داده است.لذا به همین جهت نیز حمادی ردیسی ، خطوط اصلی آلترناتیو ساختن یک جامعه دموکراتیک متکی بر عقل و منطق و عدل ، رها شدن جامعه از اندیشه های قرون وسطائی را در چند سطر نشان می دهد.
1- دست برداشتن از ارزش بالا دادن به اسلام ، نسبت به سایر ادیان توحیدی ، با قبول اینکه سکولاریزم ، انکار ایمان دینی نیست ، بلکه یک روند تاریخی اجتناب ناپذ یر برای رسیدن به جامعه دموکراتیک است ، همچنانیکه پیروان سایر ادیان توحیدی ، از این راه به دموکراسی رسیده ند.
2- اعلام رسمی منسوخ بودن جهاد ،( به معنی جنگ مذهبی ) و اجتهاد .
3- ساختن زیر بنا و شرایط مساعد برای توسعه فرهنگی و دموکراسی .این شرایط عبارتند از :آزاد کردن اقتصاد از نظام رانت خواری ، ارزش دادن به کارتولیدی و مفید اجتماعی و ایجاد روح تعاون ، مذاکره در بین رهبران سیاسی .
4- ایجاد گسترش جامعه مدنی ، حکومت قانون ، قانون بر خاسته از عقل و منطق و تجربه تاریخی .شناختن و ارزش دادن به حقوق انسانی و اجتماعی زنان در جامعه ، ارزش دادن به کار فرهنگی روشنفکران ، هنر ، ادبیات ، تئاتر ، سینما ، توسعه و تشویق رشد شعور اجتماعی ملت ، متکی بر فلسفه عصر روشنگری .
برای خوانندگان ایرانی ، به عنوان نتیجه گیری در پایان این نقد یک سند تاریخی ، از تاریخ معاصر ایران که دقیقأ پنجاه و نه سال ، پیش ، زنده یاد دکتر مصدق در15 ژوئیه 1951 در گفتگوئی با خبر نگار فرانسوی آندره بریسو(André Brissaud) خطر به قدرت رسیدن روحانیون در ایران را چگونه پیش بینی می کند را، در اینجا از نظر می گذرانیم .دکتر مصدق ، نه فال بین ،نه کف بین ، نه رمال ، بود ،و نه مثل بعضی از آیت الله ها امروزی که ادعا می کنند با رابط امام زمان در ارتباط هستند ، یا امام زمان را هر از چند مدت در خواب می بینند ، از او پیام می گیرند ، نبود . مصدق اهل دانش سیاسی به معنی واقعی آن ،چه آینده ای را برای ایران پیش بینی می کرد، و چگونه آیت الله های رنگارنگ ، چون آیت الله ابوالقاسم کاشانی ،و آیت الله روح الله خمینی ، با سقوط دکتر مصدق ، با کودتائی آمریکائی وانگلیسی ، ابراز خوشحالی می کردند وحتی با کودتا گران همکاری کردند، در اینجا می آوریم . من راقم این سطور با گوش خودم ، از طریق رادیوایران ، از زبان آیت الله خمینی این سخنان را شنیدم ،که در باره ً زنده یاد دکتر مصدق چنین می گفت : خوشبختانه این مرد ، سرنگون شد ، اگر چند سال بیشتر می ماند ، اسلام از دست این مرد صدمه می خورد .(نقل به مفهوم .)
اندره بریسو می گوید :مصدق به من گفت : در مورد ملی کردن نفت ، رو درروی انگلیسی ها قرار گرفته است و گفتگویش با هریمن رئیس جمهور آمریکا و جنگ سازمان های جاسوسی علیه ایران را پیش کشید. پس از لحظاتی افزود :من پیر شده ام .فکر نمی کنم به سن هشتاد برسم .(در آن زمان 71 ساله بودو 87 سال عمر کرد ) شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو می کنم ،جامعه عمل بپوشانم ، ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد ،که پس از من این کار ها را به انجام خواهند رسانید . آنها امپریالیست ها و شوروی ها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین می برند ویا اخراج می کنند. او با این که نرم خوست ، آرزوی بزگش این است که جای کوروش را بگیرد ، همه کاره مملکت بشود .
( جشن های کمدی- تراژیک دو هزار پانصد ساله و سخن معروف محمد رضا شاه بر سر قبر کوروش ،کوروش آرام بخواب که ما بیداریم از یاد ملت نرفته است )
مصدق ادامه می دهد :
فکر نمی کنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد . همینطور ارتش را توانا برای بر خاستن و بر پائی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم.امیدوارم سرکرده های شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند.اگر چنین شود ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت ،که بدواًهمسایگان ایران (عراق ، سوریه،واردن)را در حالت جنگی با ما قرار می دهند. من واقعآ از این دستگاه مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم ولی در واقع عرب نیستیم و در رودروی سنی ها قرار داریم . بدین ترتیب تشکیلات آخوند های شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد ، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل بکنیم.فکر نمی کنم مصر و حتی اسرائیل مداخله بکند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا بکند ، یک آیت اللهی وارد عرصه می شود و نهضتی مالامال از نفرت عرب و حتی ضد یهود و در دشمنی با عرب های سنی راه خواهد انداخت وای بسا که خیابان ها جای جسد و خون خواهد شد.(ماخذ )
پایان . به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
پاریس 21 نوامبر 2010
اقتباس بطور اختصار یا کامل ، با ذکر نام نویسند و سایت ، کاملأ آزاد است .
اسلام چون سلاح سیاسی ، بخش نوزدهم (ادامه دارد )
ماًخذ در زبان فرانسه .
ماًخذ (1)
- http://www.alternatives-citoyennes.sgdg.org/num10/culture-w.html
ماًخذ (2)
- Islam et modernité

ماًخذ (3)
- André Brissaud ,Le Crapouillot . Nouvelle serie.Décembre 1986 ,La France
- این مصاحبه توسط یک هموطن از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است ، متاسفانه نمونه کتبی ایکه من از این مصاحبه دارم ، نام مترجم ذ کر نشده است . بدین طریق از مترجم ناشناس معذرت می خواهم ،که نمی توانم نام ایشان را در اینجا ذکر بکنم . با تمام احترام : کاظم رنجبر

Tuesday, November 2, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی بخش هفدهم

اسلام چون سلاح سیاسی .
ظهورموجود عجیب الخلقه ای بنام « روشنفکر اسلامی» در جوامع اسلامی .
بخش هفدهم
.
به قلم : کاظم رنجبر ،دکتر در جامعه شناسی سیاسی
Kazem.randjbar@yahoo.fr

پیشگفتار :
جوامع اسلامی ، مبتلا به بیما ری روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی (Schizophrénie épistémologique )* ، هستند و ظهورموجود عجیب الخلقه ای، بنام «روشنفکر اسلامی » ، در این جوامع، علایم این بیماری است.(از دکتر حمادی ردیسی –Hamadi Redissi -استاد علوم سیاسی و فلسفه اجتماعی )
* * * *

سخنی هست مشهور در فرهنگ فرانسه ، که آنرا به فیلسوف معروف فرانسه ،ولتر ، (تولد 1694 مرگ 1778 ) این فیلسوف ضد خرافات و جهل و مخالف سر سخت حقه بازان دین فروش ، نسبت می دهند ، که یکی از دوستان اش ، به ولتر گفت ، در فلان شهر ، اسقف اعظم ( معادل آیت الله العظما در ایران اسلام زده امروز. ) دستور داد که تمام نوشته های تور ا در میدان شهر جمع کرده و آتش زدند. ولتر در جواب می گوید : باز شکرش باقی است که کتاب ها را می سوزانند ، دو قرن پیش خود نویسنده را می سوزاندند ! دو قرن و نیم بعد از مرگ ولتر ، در کشور ایران اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی ، آخوند های حکومتی ،نه تنها از علم و فلسفه ،و سایر علوم انسانی متنفرند،و دگر اندیشان را بدست جلادان خود به قتل می رسانند ،حتی جسد اش را در بیابانها ول می کنند و به خانواده هایشان هم تحویل نمی دهند. .(اشاره به قتل های محمد جعفر پوینده، محمد مختاری ، پروانه اسکندری ، داریوش فروهر
، معصومه مصدق ، نوه دختری مصدق و دهها متفکر وهزاران شخصیت سیاسی و دانشجویان ایرانی )
عشق وعلاقه صادقانه به سرزمین اجدادی ، ملت و فرهنگ و تاریخ وآینده وطن خود، فقط در انحصار ملت های پیشرفته ،و صاحبان علم و قدرت و ثروت نیستند.خوشبختانه ، این علاقه صادقانه و صمیمانه ، با وجود تبلیغات منفی آخوند های حکومتی در ایران ، در رابطه با وطن وملت دوستی ،نه تنها در ایران ، بلکه در بین قشر تحصیل کردهً جوامع اسلامی گرفتار درچنگال نظام های استبدادی جهل و جنایت و فساد ، با پوشش مردم فریبانه دینی ، روز بروز گسترش پیدا می کند. امروز روشنفکران ، محققین ، واستادان دانشگاه های کشور های مسلمان ، با دیدن اقعیت های جوامع اسلامی ، و رنج روحی و وجدانی خود ناشی از این عقب ماندگی های فرهنگی ،علمی ، فلسفی ،و در نهایت حقوق انسانی مسلمانان در موطن خود، به تحقیقات و پژوهش های با ارزش علمی روی آورده اند ، که این کار های پژوهشی ، در ده های گذشته ، درچنین سطح علمی نبودند. خصوصأ اینکه بعد از فروپاشی نظام های کمونیستی ، که بخشی از روشنفکران جهان اسلام را در خود جذب کرده بود ،و این روشنفکران ، دنیا را فقط از پشت عینک کمونیزم و لی در نهایت از پشت سیاست ها سلطه طلبی اتحاد شوروی سابق (استالین پدر ملت و گارگران جهان !!!) و مائویزم از لابلای کتاب سرخ مائو می دیدند ، از این دوره بحرانی بلوغ گذشته اند .امروز این روشنفکران و استادان دانشگاه ها نه تنها ماهیت رژیم های فاسد حاکم در کشور های مسلمان را که در حقیقت ساخته و پرداخته نظام های استعماری هستند ، به نقد می کشند ، بلکه اندیشه های دینی ودستگاه خرافات پرور دینی را نیز برگرفته از دانش و آگاهی خود ناشی از تحصیلات عمیق متکی بر منطق عقلی و علمی و فلسفی و تاریخ زیر سئوال می برند.
در این رابطه ،سلسله مقالات ایکه با عنوان :اسلام چون سلاح سیاسی ،از طریق سایت های مختلف در اختیار هموطنان و خوانندگان فارسی زیان می گذارم ، طبق برنامه ای از قبل تعین شده ، قرار بود در بخش هیودهم ، با استناد به مدارک تاریخی مربوط به قرن نوزدهم جهان اسلام ، خصوصأ جامعه ایرانی آن عصر ، روی دوشخصیت مهٌم و در عین حال مرموزهزار چهره و معمائی ، یکی بنام سید جمال الدین افغانی اسد آبادی (متولد 1838- مرگ 1897) ، طراح ترور ناصر الدین شاه در سال 1896،که حتی امروز بعد از گذشت بیش از یک قرن از مرگ سید «افغانی ،ایرانی نامشخص !!!؟» هنوز اختلاف بین ایرانیان و افغانی ها در رابطه با ملیت و اصل ،و نسب حتی مذهب او وجود دارد ، حتی سید جمال لدین که در سال 1896 در استانبول پایتخت آن وقت ترکیه عثمانی در گذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید ، افغانی ها از طریق روابط دیپلماتیک در سطح بالا بین ترکیه و افغانستان ، در سال 1323، جسد اورا به عنوان« یک شخصیت بالا مقام علمی ، سیاسی که به بشریت خصوصأ جهان اسلام خدمت شایانی کرده است !!!؟» با تشریفات از استانبول به کابل منتقل کرده و در منطقه علی آباد (داخل محوطه دانشگاه کابل) دفن کردند ، با وجود این این اختلاف نظر در ایرانی یا افغانی بودن این «سید مرموز » را که می توان به راحتی با تکیه بر علوم معاصر در تحقیق و وراثت ژنتیک حل کرد ، هنوز ادامه دارد. و بنا به اسناد تاریخی موجود ، بحش مهم این ابهامات را خود سید جلال الدین افغانی در زمان حیات خود ، عمداً پخش و منتشر می کرد! چرا؟.این چرا خودش یک معما است.
شخصیت معما ئی و مرموز دیگر ، که با سید جما ل الدین در طول حیات اش روابط تنگاتنگ داشت ، ادوارد براون (Edward Granville Browne- متولد 1862- مرگ 1926 )،انگلیسی است بخاطر کارهای تحقیقی او در باره زبان و تاریخ ایران ،و چه نقشی در شکل گیری سیاست داخلی و خارجی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم داشت مطالبی بنویسم .این فرد، پسر یک مهندس کشتی سازی ، صاحب یکی از معروفترین کارخانه کشتی سازی انگلیس ، یکی از مشهور ترین ثروتمند بریتانیای کبیر ،که پدرش خیلی مایل بود ، که در رشته مهندسی تحصیل بکند، رشته پزشکی را برای تحصیل انتخاب می کند ، آنرا به پایان می رساند ، ولی هرگز مشغول به طبابت نمی شود، چرا ؟ این انگلیسی ایران دوست پزشک ، با آن ثروت کلان ، در تقابل با آن فقر و بدبختی که ایران آنروز گرفتار آن بود ، حتی یک درمانگاه با چند نفر پزشک و پرستار در ایران ایکه بظاهر دوست داشت باز نمی کند ، چگونه می توانیم از کنار این سئوالات بگذریم ؟ ! حضرت ادوارد براون انگلیسی ، به درد ایران و فرهنگ ایران دوستی مبتلا می شود،!!! و سر از ایران ،و دوستی با سید جلا الدین افغانی ،که در تمام کشور های مسلمان ، چون افغانستان ، مصر، ایران، ترکیه عثمانی ، به آسانی تا بالاترین کانون قدرت ، نفوذ می کند ، با پادشاهان و سلاطین این کشور ها همد م می شود !چه منافع مادی و معنوی مشترک ، باعث همکاری و دوستی نزدیک یک فرد مسلمان ، با تحصیلات مذهبی برخاسته از شرق ، با یک فرد انگلیسی صاحب ثروت کلان ، با تحصیلات پزشکی ، در آن مرحله حساس تاریخ شرق و جهان اسلام می تواند وجود داشته باشد ، که حتی ادوارد براون ، بنا به اسناد تاریخی ، نگران جانشینی سید علیمحمد باب بود، چون ایشان ترجیح می داد ،که برادر ناتنی حسینعلی نوری، معروف به بها الله، میرزا یحیی(1831-1912) معروف به صبح ازل ، موسس فرقه ازلی جانشین ، محمد علی باب بشود!!!و در راستای این هدف در فلسطین آن زمان که بخشی از سرزمین های امپراطوری عثمانی بود در Bahji، به دیدار حسینعلی و برادر ناتنی او سید یحیی می رود ، تا این دوشخصیت را از نزدیک بشناسد و با افکار و اندیشه های آنها آشنا شود . بنا بر نوشته های مربوط به این سفر ،ادوارد براون ،میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را برای جانشینی ، میرزا علی باب ، ترجیح میدهد. خود دستگاه روحانیت در کل ، چه در جهان اسلام و چه در سایر نکات دنیا ، با این محتوی خرافی و اندیشه های متضاد با عقل و منطق و شعور ،و علم به مفهوم واقعی آن ، در نهایت بزرگترین متحد و هم پیمان بالقوه و بالفعل قدرت های استبدادی و استعماری هستند . بی جهت نیست که در زمینه دموکراسی بنا به معیار های Freedom House از 120 کشور شناخته شده با نظام حکومتی دموکراتیک ، برای نمونه یک کشور مسلمان در این جمع وجود ندارد (ماٌخذ )
فتنه باب ،بعد از شکست ایران در جنگ با روسیه ،و تجزیه کشور ، چه مشکلاتی برای ملت و مملکت بر آورد برهمه ایران دوستان از طریق اسناد تاریخی آشکار و روشن است . زنده یاد میرزا تقی خان امیر کبیر هم جان اش را فدای این کرد ،که ملت ایران را از چنگ استبداد و استثما ر و خرافات جامعه آخوندی آزاد بکند ، و ادوراد براون « ایران دوست » در چنین مرحله از تاریخ ایران ،چرا نگران جانشینی سید میرزا محمد علی باب است!!!

در رابطه با این سئوال : چه عواملی باعث شدند ،که در یک مرحله حساس تاریخی قرن نوزدهم ، قرن رقابت های بی رحما نه قدرت های استعماری انگلیس ، روسیه تزاری ، فرانسه ، سقوط و اضمحلال امپراطوری عثمانی ،در خاورمیانه ، آسیای مرکزی ،شمال آفریقا ، با اکثریت ساکنان مسلمان ،، جنگ ایران و روسیه و شکست ایران (1813-1828) عهد نامه گلستان و ترکمن چای و ،به دنبال آن اشغال افغانستان ، دوبار توسط ارتش انگلیس ،1842 بار اول در سال 1842، بار دوم 1880 ، برای حفظ منا فع استعماری این امپراطوری در شبه قاره هندوستان ناشی از رقابت و نفوذ روسیه در آسیای مرکزی، قرار داد معروف پاریس بین انگلستان و ایران در سال 1856، که انگلستان ایران ضعیف و شکست خورده از روسها را مجبور می کند ، که استقلال افغانستان،و خطوط مرزی ایران در بلوچستان ، ایالت متعلق به ایران در طول تاریخ ایران را به نفع منافع خود دستکاری کرده بود ، بر ایران تحمیل کرد، جنگ روسیه تزار با عثمانی ها معروف به جنگ کریمه و شکست عثمانی ها (1856-1812)، ظهور بابی گری در ایران ،1850-1840، نهضت مشروطیت و انقلاب مشروطه ایران از سال 1905 تا 1911 ، همه این وقایع تاریخ ساز ایران ، خاورمیانه و جهان رقابت قدرت های استعماری در اشکال مختلف ، مقالاتی بنویسم . البته نباید فراموش کرد که این رقابت های قدرت های استعماری ، در راستای سلطه گری خود نسبت به ملت های ضعیف ، نه تنها در قرن بیستم ، همراه با دوجنگ جهانی اول و دوم با همان روش و شیو های مستقیم ، وغیر مستقیم ، همراه با دیپلماسی های پشت پرده ،وسازمان های اطلاعاتی ،و جنگهای منطقه ای ادامه داشت ، امروز نیز در سر آغاز هزاره سوم ، همین سیاست های استعماری و نو استعماری ، توسط همین قدرت ها رواج کامل دارند. در تائید این سخنان ام ، خوانند گان را به آخرین کتاب زبینیو برژنسکی با عنوان تخته شطرنج بزرگ ، در زبان انگلیسی :The Grand Chessboard ، که من راقم این سطور در زبان فرانسه این اثر را با این عنوان :Le grand échiquier, L’Amérique et le reste du monde -انتشارات Hachette Paris 1997- در 273 مطالعه کرده در مقلات خود تا کنون به مطالب این کتاب استناد کرده ام :محتوای فکری برژنسکی مشاور امنیتی رئیس جمهورسابق آمریکا ، جیمی کارتر و استاد معتبر در علوم سیاسی و استراتژی در این کشور ، در نهایت نشان می دهد ، که چه بسا ممکن است تاکتیک و استراتژی قدرت های استعماری عوض شده باشند، ولی اهداف قدرت های استعماری ، در غارت ثروت های مادی و معنوی ملت های ضعیف عوض نشده اند .
در هفته های گذشته بر حسب تصادف ، به اثر بسیار با ارزش دکتر حامد ردیسی ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تونس ، با عنوان :L’Exception islamique – در زبان فرانسه ( به معنی استثنای اسلامی ، یا مستثنی بودن اسلام ) بر خورد کردم ،که در واقع ، این استاد علوم سیاسی ،و متخصص در فلسفه سیاسی عصر روشنگری اروپا، بمانند یک جراٌح و زیست شناس حاذق ، جوامع اسلامی را با محتوای فرهنگی – تاریخی – اجتماعی اش را با تمام واقعیت های بیمار گونه آن ، در این کتاب 256 صفحه اش تشریح و تفسیر می کند.نقد این کتاب را در بخش هیجدهم این سلسله مقالات با عنوان «اسلام ،چون سلاح سیاسی » در اختیار خوانندگان قرار خواهم داد . در اینجا فقط گوشه کوچک از دید این روشنفکر و استاد دانشگاه ، در یک کشور مسلمان ، که خود این کشور قرنها مستعمره عثمانی و فرانسه بود ، از نظر می گذرانیم .
در بین تمدن های بزرگ غیر اروپائی ، تمدن اسلامی ، یکی از آخرین ، گرنه تنها تمدنی است، که با مقاومت کردن در مقابل نوگرائی ،چه در سیاست ،چه در اقتصاد ،چه در نحوهً زندگی اجتماعی ، چه جایگاه زن در جامعه، چه حقوق مساوی و انسانی زن با مرد ، خود را مستثنی از سایر ادیان و جوامع بشری می داند.در این رابطه با رد افکار عمومی و قضاوت جهانی با تکیه بر اید ه ئولوژی اسلامی خود همراه با بحث و جدل یک طرفه و استبدادی خود ، و پیش کشیدن این جواب ،که اسلام با کتاب آسمانی خود قران ، به تمام مسائل ارضی و سماوی بشریت و جهان هستی ، جواب علمی و منطقی داده است خود را مستثنی می داند . ذاتآ ومنطقآ ، اسلام تا امروز ،از رسیدن به نوگرائی و مدرنیته عاجز مانده است.اسلام چون سایر ادیان و فرهنگها راه گریز از تاریخ و عناصر استثنائی خود را ندارد . لذا تحلیل گران باید استثنات جوامع اسلامی را ، بدون پیش داوری ها ، با د قت همراه با روح انتقادی ، در جهت تلاش برای برداشتن این مانع و گره کور را که باعث عقب ماندگی جوامع اسلامی شده است اقدام بکنند. حمادی ردیسی در اثر خود :استثنای اسلامی به یک پارادو کس ( - Paradoxsos کلمه یونانی ، مرکب از –Para و Doxsos یعنی عقیده یعنی مخالف عقیده عمومی - مفارقه ) اشاره می کند ،که شاید برای اولین بار است که یک محقق اسلامی ، به این موضوع «استثنائی اسلام » این چنین روشن و آشکار تکیه می کند . حمادی ردیسی می گوید : اسلامی که در دایره سنت های عقب مانده در گیر است ، همین اسلام با مقاومت رو در رو و سخت ، با تجد د و مدرنیته در گیر نمی شود ، در ست برعکس ، از قرون وسطی ، یک منطق صلح و مسالمت آمیز ، یک روح مصالحه و تفاهم نیم بند ، با انواع روش های سازشکارانه ، مانع می شود ،که روشنفکران مسلمان ، حتی اصلاح طلبان ، بطور روشن و آشکار قبول بکنند ، که بین تجدد و مدرنیته از یک طرف ، و اسلام و قوانین شرعی و فقهی آن ، هیچگونه تطابق عقلی منطقی و علمی وجود ندارد ، تا بتوانند ، این روشنفکران در نهایت مدرنیته را ، انتخاب بکنند !!! این واقعیت سازشکارانه «روشنفکران اسلامی » ناشی از آن است که این حضرات ، یا نمی خواهند ،و یا نمی توانند بطور روشن و آشکار ،به توده ملت خود اعلام بکنند :بین دین ،و لو هر دینی با اندیشه های قرون وسطائی و مدرنیته لازمه پیشرفت و ترقی جامعه ، امکان هم زیستی وجود ندارد .کشور های مسلمان امروز ، همراه با ظاهر یک مدرنیته الکن و ناقص ، قرنها است ، در عقب ماندگی فرهنگی ، علمی ، اقتصادی ، فنی ،و اجتماعی ، غوطه می خورند.
برای اینکه در این جوامع در آخرین مرحله تصمیم گیری ها اساسی ، چون سیاست کلان اجتماعی ، این آخوند ها هستند ، که حرف آخر را می زنند. به عنوان مثال ،در تاریخ معاصر ایران در دوران مشروطیت ، اصلی بود معروف به اصل دوم متمم قانون اساسی ، که بر اساس آن ، پنج نفر از علمای طراز اول کشور باید انتخاب می شدند ، که بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشند، تا میزان تطبیق آن مصوبات با موازین شرعی مشخص و در صورت تائید این علما بود که آن قانون به تصویب می رسید . این طرح مهم با تلاش شیخ فضل الله نوری آخوند متحجر مدافع مشروعه در مقابل مشروطه ، به مجلس تحمیل شد . حمادی ردیسی می گوید: این روحانیون هستند که بصورت یک وزنه سنگین خفقان آور با اندیشه های پس مانده از دوران جاهلیت جامعه اعراب مانع آزادی و رهائی ملت های مسلمان و رسیدن آنان به مدرنیته می شوند. حمادی ردیسی در اثر خود با عنوان استثنای اسلامی ، به اندیشه های «روشنفکران اسلامی » که سالها تبلیغ می کنند ،که اسلام به تمام مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، ارضی و سماوی بدون مشکل جواب علمی و عقلانی دارد ، خط بطلان می کشد و روشن و آشکار می گوید : اسلام مستثنی از سایر ادیان نیست ، اگر مسمانان می خواهند به معنی واقعی آن ،قدم در راه مدرنیته و تجدد بگذارند باید دین را از دخالت در مدیریت جامعه ،و و سیاست اداری جامعه ، بمانند نظام های دموکراتیک با سابقه جهان ، کنار بگذارند .( نقد کامل کتاب را در بخش هیجدهم ، اسلام سیاسی خواهیم آورد (ادامه دارد )
پاریس 2 نوامبر 2010 .

* در پیشگفتار این مقاله ، حمادی ردیسی در اثر خود به زبان فرانسه ، از اصطلاح کلیدی وعلمی:
Schizophrénie épistémologique بکار برد ه است ، که جوامع اسلامی را ، مبتلا به این بیماری می داند، لازم است بطور خلاصه مفهوم این اصطلاح به کمک نوشته روانپزشکان و روانکاوان توضیح داده شود.
1- کلمه اسکیزوفرنی (Schizophrénie) ریشه یونانی دارد ،که از دو کلمه یونانی (σχίζειν -Schizo - )، یعنی گسستگی ، دونیمه شدن ، و (phrèn- φρήν) یعنی فکر واندیشه تشکیل شده است .مشحصه این بیماری ،عدم توانائی درک و یا بیان واقعیت ها هستند.این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار وگفتار ،انزوا ، گوشه نشینی بیش از حد ، هذ یان و توهم است .تشخیص این بیماری با مصاحبه با بیمار و مشاهده رفتار او میسر می شود. روان گسیختگی در اصطلاح عامه و حقوقی ، جزء انواع جنون خوانده می شود.(...)
خصوصیات بیماری اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی .
بیمار روان گسیختگی ، در آن واحد در دو جهان زندگی می کند، یکی جهان تخیلی و تصوری خویش ، که بر مبنای توهم و هذیان ها و نیاز های روان شناحتی او شکل گرفته است ، و دیگری جهان واقعی بیرون است که برای رفع نیاز های فیزیولوژیک خود به آن احتیاج دارد.(مثل مسلمانان جهان از یک طرف در باور های جهان صدر اسلام زندگی می کنند ،و از طرف دیگر در واقعیت های جهان هزاره سوم می پلکند. آری می پلکند زندگی نمی کنند ! ) هذیان و توهم ، اختلال جریان فکری و رفتار های نا بهنجار و حالات بدنی عجیب ، فقدان اراده ، سکوت ، گوشه گیری ، علائم این بیماری را تشکیل می دهند. گاهی بیمار خود را مورد تعقیب و آزار افراد و یا سازمان ها ئی می پندارد، یا ممکن است خود را یک فرد بسیار مهم ، رجل سیاسی ، مخترع ، هنرمند می پندارد .گاهی بر این باور است صدا های توهمی به او دستور می دهند .
خیلی اوقات هم مجبور می شود از این دستورات تفهمی اطاعت بکند .(ماًخذ : سایت پزشکی اسکیزوفرنی چیست – از خانم دکتر طیبه احمدیان راد .020.Ir/ ? ) ،
( مثل آقای محمود احمدی نژاد ،که فکر می کند ها له ً از نور امام زمان تخیلی شیعیان ، در هنگام سخنرانی او در سازمان ملل دور سرش مشعشع می شد. یا فلان آخوندی که ادعا می کند با امام زمان تخیلی شیعیان در ارتباط است ، و تمام رفتار و گفتارش از طریق امام زمان تحیلی بر او الهام می شود !!!همه این ها علائم بیماری جامعه ایران هستند )
2-Epistémologie
وقتی که به کلمه Epistémologie – مواجه می شویم ، باید احتیاط بکنیم ، برای اینکه –Epistemology – برای یک انگلیسی زبان ، یک شاخه از فلسفه در باره نظریه شناخت است . در زبان فرانسه – Epistémologie-
یک کلمه ایست برای مشخص کردن مفاهیم شناخت و نظریه های علمی . همانطوریکه :Pierre Jacob- (رئیس فعلی انجمن اروپائی فلسفه و روانشناسی ) بر آن تکیه می کند ، هر دو معنی و مفهوم در دو زبان انگلیسی و فرانسه از منظراصل و ریشه کلمه قابل قبول و دارای ارزش هستند. برای اینکه épistemé در یونانی در تقابل با کلمه Dox در یونانی به معنی عقیده و بعضأ به معنی علم و دانش نیز ترجمه شده است لذا می توان این دو مفهوم فرانسوی و انگلیسی بر گرفته از– Epistémologie- را قبول کرد -– Epistémologie- به معنی تئوری شناخت علمی ، و تئوری شناخت ، هردو قابل قبول هستند.
اما اینکه چرا دکتر حمادی ردیسی می گوید جوامع اسلامی به بیماری ر وانگسستگی ناشی از عدم درک معرفت علمی یا به عبارت دیگر در زبان اروپائی به بیماری (Schizophrénie épistémologique ) دچار هستند ، خوانندگان گرامی فکر نکنند که دکتر حمادی ردیسی ، با بکار بردن این اصطلاح علمی در فرهنگ غربی ، می خواهد برای خود کسب اعتبار بکند. نه ایچنین نیست . قرنها است که ملت های مسلمان به این بیماری دچار هستند. برای نمونه یک مثال زنده از وجود این بیماری در جامعه ایرانی را در اینجا می آوریم . یک لحظه به این حدیث نقل شده در بحار الا نوار شیخ الاسلام محمد باقر مجلسی ،شیخ الاسلام دروان صفویه و شاه سلطان حسین ،که در نهایت با این خرافات مملکت را بباد فنا داد ،مجموعه آن 24 جلد ، شامل ده ها هزار احادیث نظیر آنکه در این جا می آوریم ، بخشی از« منابع علمی » آخوند های حکومتی هستند . اگر مرحوم علی مزینانی ، معروف به دکتر علی شریعتی « جامعه شناس اسلامی » که با یک لیسانس ادبیات فارسی به فرانسه می رود،و زیر نظر لوئی ماسینیون ( متولد 1883- مرگ 1962 )،اسلام شناس فرانسه ،( هم رزم لورانس عربی مشهور انگلیسی ،که ماسینیون هم در فرانسه در بعضی محافل از او لورنس عربی فرانسه می نامند) در جنگ اول جهانی ، او هم مثل لوئی ماسینیون فرانسوی ،«زیر نظر وینستون چرچیل درد اسلام و عربیت » داشت !!!، یکباره علی شریعتی را به مقام ،جامعه شناس وروشنفکر اسلامی و متخصص اسلام می رساند ، همین حضرت روشنفکر اسلامی ،سیاه روی کاغذ سفید در اثر خود با عنوان ایدئولوژی ، می نویسد : فلاسفه پفیوز های تاریخ هستند !!!! به عبارت دیگر ، فلاسفه ای چون سقراط ، افلاطون ، ارسطو ، فرانسیس بیکن ، باروخ اسپینوزا ،داوید هیوم، جان لاک ، ژان ژاک روسو ،شارل منتسکیو ،ولتر ، امانوئل کانت ،فردریک هگل ،کارل مارکس ، هربرت اسپنسر ، شوپنهاور ، برتراند راسل ،ویلیام جمس ،و دهها فلاسفه معتبر دیگر دنیا ، که آثارشان در دانشگاههای بسیار با ارزش جهان ، سالها است برای دانش پژوهان و شیقتگان فلسفه ( فلسفه به معنی : دوستداران خرد ) تدریس می شوند ، و بر مبنای تبادل و تحلیل و تفسیر اندیشه های این فلاسفه بزرگ تاریخ ، خط مشی سیاسی ، و مدیریت اجتماعی و اقتصادی و دموکراسی کشور هایشان را تنظیم می کنند، این فلاسفه ، برای آقای علی مزینانی به مقام پوفیوز های تاریخ می رسند ! بی جهت نیست ،که آخوندی بنام آقای سید علی خامنه ای ، برای بستن دانشکده های علوم انسانی و فلسفه ، بیکار کردن استادان دانشگاه در این رشته ها ، شمشیر را از رو بسته است ،و می گوید : مسلمانان به این دروس و علوم احتیاج ندارند ، تمام علوم ارضی و سماوی در قران است که توسط علمای اعلام و آیات اعظام ، در حوزه های علمی ، برای رهنمائی و هدایت ملت و مدیریت مملکت ، تدریس می شوند !!!( نقل به مفهوم )
در اینجا ، نمونه ای از این« علوم اسلامی !!!» را از نظر خوانندگان می گذرانیم ، تا خود قضاوت بکنند ، که آیا ملت های مسلمان ، مبتلا به : بیماری روانگسستگی ناشی از عدم درک معرفت علمی هستند یا نه ؟
«...» علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، واز او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد بر آورد که یا کرکره ، بلفور هفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ،چه می گوئی ؟نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد، هفتاد هزار ماهی آواز بر آوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدام یک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم.نصیر برگشت و ماجرا را به مولایش رسانید. (علی ) فرمود برو کرکره بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد. این بار شصت هزار ماهی سر بر آوردند که ما کر کره بن صر صره هستیم، این عنایت در حق کدام شده است؟ نصیر برگشت و پرسید .(علی ) فرمودند ، برو کرکره بن صر صره بن غرغره را بخوان . نصیر باز گشت و چنین کرد. این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد. برگشت و مولا گفت : برو کرکره بن صرصره بن غرغره دردره را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد بر آورد ، ای کرکره بن صرصره بن غرغره بن دردره بن جرجره بن عرعره بن مرمره بن فر فره ! آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب بر آورد و قاه قاه خندید ،که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابی طالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش ، همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر می داند، ولی اینک بگو معبر فرات آنجا است. نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد، حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمان ها و زمین آگاهم .پس نصیر صیحه زد و غش کرد . و چون به هوش آمد ، فریاد بر آورد ، شهادت می دهم ،که تو همان خدای واحد قهاری و آنگاه حضرت فرمود .چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید ، و گردنش را بزد .(حدیثی در بحار النوار علامه مجلسی ، معتبر ترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان)
به قول میرزا آقا خان کرمانی اگر یک جلد از 24 کتاب بحار النوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای این ملت کم است ، حالا تصور بکن ،که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود.( از برکت اسلام ناب محمدی آقای خمینی همین 24 جلد با محتوی از همین مزخرفات درسال گذشته ، درست زمانی که در زندان های رژیم به زندانیان دگر اند یش تجاوز می کردند ، در ایران با هزینه بودجه عمومی ملت چاپ و منتشر شد)
لذا ما نباید تعجب بکنیم ،که دکتر حمادی ردیسی استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی و فلسفه اجتماعی به معنی واقعی و علمی آن ، می گوید : جوامع اسلامی ، مبتلا به بیماری روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی هستند.(پایان ) پاریس 2 نوامبر 2010
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،و نام سایت ، کاملأ آزاد است .

Sunday, October 10, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی .بخش شانزدهم

اسلام چون سلاح سیاسی .
بخش شانزدهم.
به قلم : کاظم رنجبر ،دکتر در جامعه شناسی سیاسی
Kazem.randjbar@yahoo.fr


پیشگفتا ر *
مدرنیته (تجدد) و تفسیر دینی آن ،
ظهور مدرنیته در غرب ، دارای سه معیار مشخص می باشد.این سه معیار عبارتند از :سرمایه داری ، دموکراسی ،و لائیسیته.(به معنی جدائی دین از سیاست). اما برای درک این پدیده ، باید ، نقش سه دین معروف به ادیان صاحب کتاب ، یعنی یهودیت ، مسیحیت ، واسلام را مورد مطالعه و دقت قرار داد .اروپا وقتی توانست قدم در راه مدرنیته بگذارد،که با اندیشه های فلسفی یونان باستان آشنا شد. با دست یافتن به فلسفه یونان باستان، اروپا وارد دورهً رنسانس گردید .این استراتژی ، به اروپای عصر رنسانس ، این امکان را داد ،که این قاره ، مدرنیته رابر پایه های لائیسیته زندگی اجتماعی ، بنا کرده و اعلام نماید :
انسان ها در هر عصری ، تاریخ خود را می سازند، و برای ساختن تاریخ معاصر خود، انسان ها حق نو آوری داشته ، وسنت های گذشته را پشت سربگذارند.ظهورمدرنیته عصر رنسانس ، گسستن قطعی با اصول جوامع سنتی پیش از مدرنیته ،حتی گذ شتن از سنت های مسیحیت ، و نظام حاکم فئودالیسم را فراهم آورد.
در حالیکه برعکس ، رنسانس جهان اسلام در قرن نوزدهم ، هرگز نتوانست از معیارهای تعین شده در دین اسلام خود را آزاد بکند.آنچه که برای رنسانس اسلام ، لازم و ضروری محسوب می شد ، بریدن از سنت ها ی واپسگرا،و آشنا کردن جامعه با مفاهیم آزادی و دموکراسی بود.اسلام سیاسی معاصر ، ساخته و پرداخته مشخص وقانونی تودهً مسلمانان نیست.اسلام سیاسی ، ساخته و پرداخته شرق شناسان در خدمت قدرت استعماری انگلیس در هند است.اسلام سیاسی ، با رد مفهوم و ارزش های مدرنیته آزادی بخش ، در عین حال ، اصول دموکراسی و حقوق فردی واجتماعی انسان را ، در جامعه رد می کند.همین امر ، مانع رشد و توسعه فرهنگی – اقتصادی و سیاسی کشور های مسلمان در خاورمیانه و آفریقا می شود.(ماًخذ-1)

* * * *

کتاب روبرت دریفوس( Robret Dreyfusse ) با عنوان (Divail’s Gam ) بازی شیطانی ،در واقع یک تشریح و تحلیل سیاست قدرت های استعماری ، و در راًس آن استعمار انگلیس ، در جهان اسلام در طول دو قرن گذشته است ،که از بطن آن سیاست استعماری انگلیس ، اسلام سیاسی .(Islam politique ) با تکیه بر ایدئولوژی پان اسلامیزم ، که بظاهر خوشباورانه ،خیالپردازی و عوام فریبانه بود و همین امروز هم عوام فریبانه است، با پوشش لفظی« اتحاد مسلمانان جهان» در تقابل با استعمار گران و فرهنگ غربی ،توسط روحانیون سیاسی ،و روشنفکران مذهبی ، چون : سید جمال دین اسد آبادی معروف به افغانی این مرد مرموز هزار چهره،محمد عبدو در مصر ، رشید رضا در سوریه و لبنان ، حسن البناء ، سعید رمضان در مصر (بنیانگذاران سازمان تروریستی اخوان المسلمین در مصر )سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی بنیانگذارسازمان تروریستی فدائیان اسلام به کمک آیت الله ابوالقاسم کاشانی و روح الله خمینی ، شعبان جعفری معروف به بی مخ تاجبخش ، اسامه بن لادن سعودی ، ایمن الظواهری مصری ، ملاًعمر افغانی ، ،شیخ احمد یس ، بنیانگذار حرکت اسلامی حماس در فلسطین،و دهها رهبران وسازمان های دیگر سلفی ، وهابی ،با سرمایه های خانوداه سلطنتی ابن سعود ، در مناطق مختلف مسلمان نشین ،که هرکدام خود را امیر المئومنین می نامد، (آیت الله خمینی شکسته نفسی فرمودند و به عنوان امام سیزدهم ،رهبر مستضعفان جهان قناعت کردند !!!) با سازمان های مذهبی –سیاسی –نظامی خود،از نیمه قرن نوزدهم میلادی ،تا امروز در راستای اهداف خود در ظاهربرای ایجاد ام القراء اسلامی همراه با عملیات سیاسی – نظامی ، در ابعاد مختلف آن ،که در واقع اولین قربانیان آنها خود ملت های مسلمان هستند وارد جهان سیاست شدند.شوره بختی اینجاست ،که در همین راستا ، یک مشت «روشنفکران اسلامی » علم مبارزه با غرب زدگی را برافراشتند، تا جائی که روخ الله خمینی هم بدون آنکه غرب را بشناسد، دادش در آمد که ما «غرب زده شده ایم !!!»
جنگ ایران و عراق ، جنگ دو حاکم جاهل و نادان در جهان اسلام، که یکی میخواست اسلام ناب محمدی را صادر بکند ،و از راه کربلا بیت المقدس را آزاد سازد، و آن دیگری سردار قادسیه دوم بشود، نه تنها هزان ایرانی و عراقی را بخاک و خون کشید، و هردو مملکت را ویران کرد، در عوض ملیارد ها دولار به شرکت های فراملی اسلحه سازی و کمپانی های نفتی سود آورد.
اشغال نظامی عراق درسال 2003،توسط آمریکا و همپیمانان نظامی اش تا امروز ، بیش از 700 هزار ، کودک، زن ، پیر و جوان از انسان های مظلوم ،کشته بجای گذاشته است وهروز عملیات تروریستی بین گروهای مذهبی شیعه و سنی ، دهها انسان بیگناه را بنام فدائیان اسلام ،از بین می برند.بیش از 4 ملیون عراقی ، اغلب قشر تحصیل کرده،که سرمایه های عظیم این ملت بودند ، عراق را ترک کرده و در کشورهای همجوار با فقر و بد بختی زندگی می کنند.30 سال جنگ در افقانستان ،31 سال حا کمیت جهل ،استبداد ، چپاول ، قتل ، شکنجه ، حتی تجاوز به ناموس زندانیان در بند ، در ایران اسلامی ،جنگ داخلی لبنان ،از بین بردن سازمان لائیک الفتح ، توسط گروهای افراطی اسلامی ،نمونه های کوچک این اسلام سیاسی و پان اسلامیزم ایست که گردانندگان اصلی آنان در طول دو قرن گذشته ، عاملان آگاه و چه بسا ناخود آگاه امپریالیسم انگلیس بودند ، که بعد از جنگ دوم جهانی متحدان سیاسی - نظامی این کشور ، یعنی امریکا واسرائیل ،در راستای منافع خود ، به این سیاست ویرانگر پیوستند. امروز ملت های مسلمان که دنیا آنها را تروریست ، فناتیست ، جاهل و نادان معرفی می کنند، یکی از تاریک ترین مرحله حیات سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی خود را طی می کنند. فلسفه ایجاد اسرائیل ، در منطقه سوق الجیشی خاورمیانه ،بین سه قاره اروپا ، آسیا ،و آفریقا ، با ذخائر نفتی عظیم ، درراستای همین سیاست استعماری بوده است. اسطوره دروغین ایکه صهیونیست ها تبلیغ می کنند ،که قباله سرزمین اسرائیل را خدا ی یهود بنام این قوم هبه کرده است ، از جنبه تاریخی به مفهوم علمی آن دروغ بیش نیست. در تاریخ ، قوم یهود به عنوان یک گروه انسان با مشخصات نژادی ، وژنتیکی مخصوص و جود ندارد.

نگاه گذرا به حضور امپریالیسم انگلیس در هندوستان و شرق میانه و ظهور پان اسلامیزم .
- در سال 1922 ،یعنی چهار سال بعد از جنگ جهانی اول ،امپراطوری انگلیس به مساحت 33 ملیون کیلومتر مربع،یعنی 22 در صد وسعت کره خاکی ، با جمعیتی 458 ملیون نفر ، یعنی یک چهارم جمعیت دنیا را بصورت مستعمره زیر سلطه خود داشت.(ماًخذ 2 )
- در آن سال یعنی در سال 1922 کل جمعیت (بریتانیای کبیر ،44 ملیون نفر بود.به عبارت دیگر ، هر انگلیسی ، بیش ازده نفراز جمعیت کره خاکی را در انقیاد خود داشت.(ماًخذ 3)
وقتی که ما به این دو واقعیت تاریخی دقیق می شویم ، این سئوال را می توانیم از خود بپرسیم ، قدرت استعماری چنین امپراطوری بنام بریتانیای کبیر کجا نهفته است؟
جای دارد که برای جواب به این سئوال بظاهر ساده ،ولی بسیار پیچیده ، دهها جلد تاریخ استعمار انگلیس در سراسر کره خاکی را نوشت، همچنانیکه محقین و مورخین شایسته این نام ، درکشور های بزرگ و دانشگاه های معتبر دنیا نوشته ا ند ومی نویسند. اما در وطن بلاکشیده من، قرنها غرق در جهل و خرافات یک مشت آخوند جاهل فاقد عرق ملی و میهنی است، مسئله ما ملت ایران این نیست که بدانیم چرا قرنها است که این ملت و مملکت اسیر استعمار گران رنگارنگ تاریخ ، چون روس، انگلیس ، آمریکا ، و عاملان آنان هستیم،بلکه ملیونها ساعات عمر این ملت را با داستان های صحرای کربلا،زینب کبرا ،علی اکبر و علی اصغر مشغول کرده اند !!! گویا تازه گی ها هم از منظر آخوندها ، مشکل اساسی ملت ایران ، این است که آیا این ملت با پای راست وارد مستراح بشوند ، یا با پای چپ ؟
در راستای سیاست و قدرت استعماری انگلیس ،نگاه بسیار کوتاه به نفوذ این کشور در هندوستان از جنبه طرفند های استعماری ،وسوءاستفاده این کشور از باور های مذهبی ساکنان شبه قاره هند ،که مسلمأ امروز انعکاس این سیاست را در ظهور سازمان های تروریستی با نام های مختلف و با پسوند و پیشوند های اسلامی و جنگ شیعه و سنی ، مسلمان هندو را ناظر هستیم ، نظر می اندازیم .
تاریخ استعمار هند و به دنبال آن استعمار ملت های آسیائی توسط قدرت های بزرگ اروپا ،از سال 1498 میلادی ، زمانی که که دریانورد معروف پرتقالی واسکو دوگاما (Vasco de Gama-1469-1524 ) در مالابار (Malabar) ساحل جنوب غربی هندوستان ،ایالت فعلیKerala لنگر انداخت شروع می شود.
بعد از آنکه انگلستان در زمان سلطنت ملکه الیزابت اول (تولد 1533-مرگ 1603 معاصر شاه عباس بزرگ) ، ناوگان معروف اسپانیا، معروف به ناوگان شکست ناپذیر این کشور ، متشکل از 112 کشتی جنگی را که بوسیله قدرت های سیاسی - مذهبی ، آن زمان ، پاپ رهبر کاتولیک های جهان ، کشور فرانسه رقیب دیرین انگلیس پشتیبانی می شد، را در 8 اوت 1588 در سواحل انگلیس شکست داد، از آن تاریخ ، تا پایان جنگ دوم جهانی ، بریتانیای کبیر، تبدیل به بزرگترین قدرت استعمار جهانی شد،واین قدرت بزرگ سیاسی - نظامی ، اقتصادی ، صنعتی و مالی به یک قدرت امپریالیستی تبدیل گردید ،که ما امروز دنباله سیاست استعماری این قدرت را در پیوند و اتحاد مصلحتی باایالات متحده آمریکا ، شاهد هستیم.
درسال 1600، ، ملکه الیزابت اول حکم تشکیل کمپانی هند شرقی را صادر کرد. در قرن هیودهم میلادی،بنا به اسناد معتبر تاریخی ، 20 درصد تجارت خارجی دنیا را کالاها و منسوجات تولیدی هندوستان قبل از استعمار تشکیل می دادند.این مقدار نسبتأ با اهمیت تولید ثروت، بعداز چهار قرن و نیم استعمارمستقیم و غیرمستقیم انگلیس ،در هندوستان ،در سال 1947، به 5 درصد کاهش یا فته بود. تا سال 1757 ،کمپانی هند شرقی ، به مرور، بر تمام شبه قاره هندوستان ، مسلط شد و خانواده سلطنتی گورکانیان هند که نواد ه گان تیمور بودند، به مرور آنان را از قدرت برکنار کرده و بر تمام اموراداری و اقتصادی کشور عظیم هند مسلط شدند.کمپانی هند شرقی ، بخش مهم مزارع گندم و برنج هندوستان را در راستای سیاست استعماری خود از بین برد ،و آن مزارع را تبدیل به مزارع کشت خشخاش کرد . از آن طریق نه تنها ساکنان شبه قاره هند را به گرسنگی مزمن تبیدل کرد ، بلکه انها را معتاد به تریاک نمود و بخش بزرگ تریاک تولیده شده را به زور ناوگان جنگی خود ، به چین صادر می کرد و از این طریق نیز چینی ها را معتاد به تریاک می کرد ،که جنگ تریاک جنگ بین امپراطوری انگلیس با کشور چین در سال 1839-1842در تاریخ معروف است.
اولین قیام نظامی و سیاسی ملت هند ،علیه استعمار انگلیس در سال 1757.
.
کمپانی هند شرقی انگلیس ، برای تحکیم قدرت خود،یک نیروی نظامی ،متشکل از افسران و درجه داران انگلیسی ،و سربازان بومی ،سازمان داده بود.آماری که مورخین معتبر از این نیروی نظامی مزدور کمپانی هند شرقی به قلم می آورند، چنین است :40 هزار نفر، افسرو درجه دار انگلیسی تبار ، 200 هزارافراد بومی مسلح متشکل از مسلمانان و هندو ها ،که در کٌل آنها را سپاهی می نامیدند،نیروهای مسلحی بودند که از طریق کمپانی هند شرقی انگلیس ، برای پیشبرد اهداف استعماری بریتانیا در هندوستان سازمان داده شده بود . این نیروی نظامی در ادبیات نظامی – سیاسی با عنوان –Cipayes- که مشتق از کلمه فارسی ،سپاه و سپاهی است معروف بودند.این تعداد افراد نظامی مسلح در هندوستان تحت فرمان افسران انگلیسی ، از تعداد نیروهای نظامی انگلیس مستقر در خود انگلستان بیشتر بود.
در سال 1757 اولین قیام این نیروی نظامی بومی علیه انگلیسی ها و تمام مظاهر حضور این قدرت خارجی ،جرقه زد که بعد ها ، بنام قیام سپاهی در تاریخ معروف شد. این قیام مدت یکسال تمام ، اغلب ایالات هندوستان را دربرگرفت.از آنجائیکه این قیام مسلحانه سپاهیان بومی ،و نتایج بعد از خواباندن این قیام توسط دولت انگلیس ، تغیرات عظیمی در نحوه سیاست استعماری انگلیس در هندوستان و مستعمرات مسلمان نشین این کشور روی داد،و این سیاست تا امروز خط مشی سیاست نو استعماری انگلیس ، آمریکا و اسرائیل است ، چند لحظه روی این قیام مسلحانه سپاهیان بومی هندوستان مکث می کنیم.
خوانندگان ایکه تجربه سپاهیگری دارند، می دانند یکی از مشکلات نظامیان در هنگام عملیات جنگی ،گیر کردن فشنگ در داخل لوله تفنگ یا مسلسل است.برای اینکه فشنگ ها زنگ نزنند، معمولأ انها را با یک لایه بسیار ظریف روغنکاری می کنند.در سالهای 1700 ، هنوز نفت و مشتقات آن چون گریس وجود نداشت. لذا فشنگ هائیکه نیروهای سپاهی مستقر در هندوستان برای تفنگهای خود معروف به تفنگ – Lee-Enfield- که از سال 1756 سلاح سازمانی آنها بود، بکار می بردند ، کارخانه سازنده آنها ، در چربی برگرفته از چربی گوشت گاو ،و یا چربی گوشت خوک ، آغشته می کردند.سربازان بومی نیروی نظامی کمپانی هند شرقی ، متشکل از مسلمانان و هندو ها، در عملیات جنگی ،مجبور بودند، جعبه های کارتونی خشاب فشنگ را ، با دندان خود پاره بکنند.از آنجائیکه خوک در باور دینی برای مسلمانان حیوان نجس ،وناپاک است،و گاو برای هندو ها ، حیوان مقدس محسوب می شود ، لذا نباید آن را کشت،تا چه برسد براینکه دندان خود را به چربی آن حیوان آغشته کرد، این عمل مخالف با باورهای مذهبی سربازان بومی ، باعث شروع عصیان و شورش مسلحانه نیروهای نظامی ، علیه فرماندهان انگلیسی و تمام تاسیسات و نماد های کمپانی هند شرقی در هندوستان شد.این شورش یکسال طول کشید،که در واقع قیام علیه حضور انگلیسی ها در هندوستان بود.بعد از یکسال جنگ و خونریزی ، قتل و کشتار و جنایات از هر دو طرف ، حتی کشتن زنان و کودکان انگلیسی تبار ، توسط شورشیان، در نهایت دولت انگلیس توانست ،این شورش را بخواباند و برای چشم زهر گرفتن از رهبران شورشی و ملت هند، فرماندهان انگلیسی ، رهبران شورشی را در ملأ عام ، در میادین بزرگ به دهنه توپ بستند ،که امروز هم تابلو های نقاشی شده این جنایات ، در موزه های هندوستان ،در معرض دید مردم قرار دارند دارند.(ماًخذ4)
سیاستمداران انگلیس ، با تحلیل و تفسیر قیام و دلائل آن ، به روش علمی ،سیاست استعماری خود را درهندوستان کاملأ عوض کردند.از سال 1758 یعنی یک سال بعداز خواباندن قیام ، امور اداری هندوستان ، از کمپانی هند شرقی پس گرفته شد ،و این بار خود دولت انگلیس و در راًس آن خانواده سلطنتی ، رسمآ هندوستان را تا سال 1947 (سال استقلال هند و پاکستان ) از جنبه سیاسی ، نظامی ، و سیاست اقتصادی ،و فرهنگی اداره می کردند. درسال 1877 ملکه ویکتوریا ،(تولد 1819- مرگ 1901 ،دوران سلطنت از 1837 تا 1901) خود را ، به عنوان ملکه هندوستان معرفی کرد ، و حاکم هندوستان مستعمره انگلیس ، عنوان جانشین پادشاه را داشت.
سیاست استعماری انگلیس ، از شورش و عصیان سپاهیان مزدور ،چه آموخت ،و چه سیاستی را بعد از آن اتخاذ کرد؟
دراین مرحله از تاریخ استعمار قدرت های اروپائی ،در راستای شناخت عمیق از آداب و روسوم ،روانشناسی اجتماعی ، فرهنگ و زبان ،دین و باور های مذهبی ساکنان مناطق شرق اروپا، یعنی از شرق مدیترانه تا ژاپن،علوم شرق شناسی گسترش و توسعه یافت . در دانشگاه ها ومراکز علمی کشورهای مهم غرب ،چون انگلستان، فرانسه ،آلمان ، روسیه، رشته های شرق شناسی، باستان شناسی ،مرکز مطالعات زبان های شرقی ،شناخت ادیان مختلف ملل شرقی ، با ارتباط تنگاتنگ با وزارت خارجی و امور مستعمرات ، .سازمان های اطلاعاتی این کشور ها گسترش پیدا کرد.البته سابقه شرق شناسی اروپائیان ، به سال 1312 میلادی می رسد ،که کلیسای کاتولیک به رهبری پاپ ،کلمان پنجم (Clément V ) دستور ایجاد کرسی زبان های شرقی مرکب از زبان عربی ،یونانی ،عبری ،وسریانی را صادر کرد .این سیاست شناخت زبان های شرقی از طرف پاپ، البته برای اهداف سیاسی و در راستای نفوذ قدرت های غربی در شرق بود. اگر به دنبال نفوذ نظامی و اقتصادی انگلیس در هند ،مطالعات شرق شناسی در تمام زمینه ها ، بخشی از سیاست های همین انگلستان می شود، این عمل در راستای اهداف سیاست استعماری این کشور بود.منافع قدرت های استعماری در شرق میانه و جهان اسلام، با کشف نفت در این منطقه ،که در حقیقت خون اقتصاد پویای جهان سرمایه داری را تامین می کند،امروز به مراتب بیشتر ،و حیاتی تر از زمانی است که انگلستان بر هندوستان حکم رانی میکرد. در طول این دو قرن گذشته ، همین قدرت های استعماری ، برای حفظ سلطه خود ، یا برای گسترش و رقابت های سیاسی و اقتصادی خود ، دوجنگ جهانی اول و دوم را ، راه انداختند.جنگ جهانی اول ،8 ملیون نفر ، جنگ جهانی دوم 60 ملیون نفر کشته از خود بر جای گذاشتند. این دو جنگ عمق و اهمیت رقابت های قدرت های بزرگ در دست یافتن به مناطق و مواد اولیه استراتژیک را نشان می دهند. اگر چه امروز بخاطر وجود سلاحهای مخرب اتمی ، جهان در یک مرحله صلح مسلح زندگی می کند، ولی جنگ های منطقه ای در راستای اهداف استعماری ادامه دارند و در نهایت ملت های مظلوم و فقیر خسارات مادی و انسانی این جنگ ها را می پردازند. همین امروز ، جنگ خونین ولی رسمأ اعلام نشده بین دولت های فرانسه ، آمریکا و چین ، در آفریقای مرکزی ، درجهت حفظ مناطق نفوذی سرشار از مواد اولیه استراتژیک چون اورانیوم ، نفت ، گاز ، طلا ف مس ، کوبالت ، از طرف فرانسه برای حفظ منافع استعماری سابق خود ، ونفوذ از طرف آمریکا و چین ، توسط سازمان های مختلف بظاهر مذهبی سیاسی در جریان است . به عبارت دیگر ، نوع استعمار اگر چه عوض شده است ، امٌا سیاست استعماری در جهان توسط قدرت های بزرگ ادامه دارد. آن رهبران سیاسی – مذهبی و« روشنفکران اسلامی » دنیای اسلام ،که می خواهند جوامع اسلامی امروز را با قوانین و باور های خرافی 14 قرن پیش جامعه عشیره ای عربستان اداره بکنند، یا از جهان سیاست و اقتصاد ، دیپلماسی چیزی نمی دانند، یا درحین نادانی ، آلت دست قدرت های استعماری هستند، وآب در آسیاب این قدرت های می ریزند.
اینکه بعضی از روشنفکران کشور های عقب مانده ،مخصوصأ روشنفکران شرقی ،چه مسلمان و چه مسیحی آه و ناله می کنند ، غرب استعمار گر برای غارت ثروت های مادی و معنوی ملت های شرقی ، مکاتب شرق شناسی (Orientalistes ) ایجاد کرد !!! این آه و ناله ها ،هیچ دردی از ملت های شرقی را دوا نمی کند. مسئله ملت های شرقی ، مسئله قدرت های استعماری غرب نیست. قدرت های استعماری ، در طول تاریخ ، در سطوح مختلف ،با شرایط گوناگون وجود داشته و وجود خواهند داشت.این مسئله و جواب آن بر عهدهً روشنفکران واقعی ، رهبران سیاسی ومسئولان صدیق وطن و ملت دوست است که مسئله را بشکافند ، تجزیه و تحلیل بکنند ،و بفهمند ،چرا ملت های شرقی ، خصوصأ مسلمانان ، در طول سه قرن گذشته ، شرف و حیثیت ، هستی و ثروت های مادی و معنوی شان ، این چنین بدست قدرت های خارجی ، به غارت رفته و به غارت می رود؟وقتی که آقای خمینی می گوید : اقتصاد مال خر است، ما برای خربزه انقلاب نکرده ایم ، ما برای اسلام عزیز انقلاب کرده ایم !!! وقتی که آقای مصباح یزدی می گوید:وطن پرستی عین گاو پرستی است !!! آیا این آخوند های جاهل و نادان با این شعور سیاسی ،می داند چه خدمتی به قدرت های استعماری می کند؟
با تمام معذرت از تمام خوانندگان گرامی ، مجبورم در این راستا ، یک ضرب المثل تودهً روستائیان آذربایجانی را ،برگرفته ازتجربه ً زندگی روزانه خود شان است ، و درست نیز زبان حال ملت های اسیر و در بند نیز می باشد ، در اینجا بدون سانسور بیان بکنم. ضرب المثل روستائی آذری می گوید:دوران اوکوز، یاتان اوکوزون باشینا سیچار.( ترجمه به زبان فارسی :گا و بیدار ، برسر گاوبه خواب رفته ، عن می کند ) .ملتی که در پایان هزار دوم ،92 درصد اش (چه تحصیل کرده و دانشگاهی، چه بیسواد ) هیجان زده ، از یک آخوند بیسواد امام سیزدهم می سازد،و تمام سرنوشت یک ملت و یک مملکت را با عنوان ولی فقیه ، ولایت مطلقه فقیه ،در اختیار او می گذارد، و عکس خمینی را در ماه جستجو می کند،این ملت نباید تعجب بکند که قدرت های استعماری ،در اشکال مختلف ، با سیاست های گوناگون ، با عاملان و وابستگان مختلف خود این ملت ، آنان را در چنین فقر و بد بختی و ظلم و استبداد نگه می دارند، که ما امروز شاهد هستیم.
وقتی که نظام های دموکراتیک، برخاسته از راًی آزاد ملت ، برجامعه و مملکت حکومت می کنند، بخاطر عقل گرائی و حاکمیت شعور اجتماعی ، وبالابودن فرهنگ جامعه ،وبینش علمی به مسائل اجتماعی ، هر اشتباه و هرشکست سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، بطور دقیق ، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
رهبران سیاسی انگلیس ، در تجزیه و تحلیل قیام مسلحانه شورشیان سپاهی هند ،به یک اصل بسیار مهم پی بردند. این اصل همبستگی مسلمانان با هندو ها ، در مبارزه و تلاش برای بیرون راندن انگلیسی ها اشغالگر از وطن شان هندوستان بود.در این جا است که ما به تغیر کامل سیاست استعماری انگلیس در هندوستان در راستای دو سیاست کاملأ معین و مشخص برخورد می کنیم .
1-ایجاد هرچه بیشتر اختلاف قومی و مذهبی بین هندو ها ومسلمانان.
2- تبلیغ هرچه بیشتر دین و مذهب و جنبه های ارتجاعی آن .ایجاد و گسترش مدارس دینی و تبلیغ خرافات .( شروع ساختمان دارالعلوم دوبندی (Darul Uloom Deoban ) با مکتب و فقه حنفی و ابن تیمییه در سال 1866 ، گشایش رسمی آن درسال 1877 ) اهدائی ملکه ویکتوریا به مسلمانا ن هند ،سالی که ملکه ویکتوریا ، رسمأ خود را ملکه هندوستان ،و حاکم انگلیسی آنجا را با عنوان جانشین پادشاه انگلستان به ملت در بند و اسیر استعمار معرفی کرد. همین دار العلوم دوبند ، یکی از مراکز تبلیغات دین و تعلیمات عملیات انتحاری و تروریستی است،که شعبات مختلف در پاکستان ، افغانستان دارد ،که با کمک مالی عربستان سعودی اداره می شود.( ماً خذ 5)

3- تضعیف هرچه بیشتر هویت ملٌی ، ملت دوستی ، وطن دوستی ، وجایگزینی آن با پان اسلامییزم، اسلام سیاسی ،اسلام فراملی،ایجاد اخوان المسلمین ، با تئوری های بی پایه و خیال پردازی ها خارج از منطق عقلی و علمی رهبران مذهبی سیاسی مسلمانان ، تربیت شده چنین دارالعلوم های اهدائی انگلستان ، نمونه های تغبر خط مشی سیاست استعماری انگلیس بعد از شورش مسلحانه ، سال 1757 است ،که امروز ما شاهد آن هستیم .(ادامه دارد )
پاریس 8 اکتبر 2010 .
-اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،و نام سایت ف کاملأ آزاد است .
*- پیشگفتار ، ترجمه ای از مقد مه مقاله ایست به قلم دکتر سمیر امین. دکتر سمیر امین در سال 1931 در مصر ، در شهر بندری پرت سعید ، از پدر مصری و مادر فرانسوی ،که هردو پزشک بودند ، به دنیا آمد .تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسه فرانسوی در مصر گذراند . در فرانسه در رشته علوم سیاسی ادامه تحصیل داد و در سال 1955 درجه دکترا در علوم سیاسی گرفت و سه سال بعد در رشته اقتصاد و آمار نیز موفق به در یافت درجه دکترا شد. سمیر امین ، در تاریخ استعمار ملت ها ی مسلمان و آفریقا ، از صااحبنظران معتبردانشگاهی بشما رمی آید .و در این رابطه آثار متعددی بصورت کتاب و مقاله در زبان های فرانسه و انگلیسی ،و عربی دارد.
ماًخذ در زبان فرانسه .


1-http://ajol.info/index.php/ad/article/view/22184

2-http://fr.wikipedia.org/wiki/Empire_britannique

3- http://fr.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9mographie_du_Royaume-Uni

4- http://fr.wikipedia.org/wiki/R%C3%A9volte_des_Cipayes

5-http://www.worldlingo.com/ma/enwiki/fr/Deobandi