Wednesday, March 31, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی . بخش دوزادهم

اسلام چون سلاح سیاسی.
بخش دوزادهم .
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.
Kazem.randjbar@yahoo.fr

سازمان های اطلاعاتی قدرت های بزگ، چگونه عمل می کنند ؟
پیشگفتار : سون زی ( Sun zi ) ژنرال معروف چین ،متولد 544- مرگ 496 قبل از میلاد ، در اثر معروف خود با عنوان :هنر جنگ ، می گوید » یک ارتش بدون عوامل اطلاعاتی ، بمانند انسان بدون چشم و گوش است.ملاحظه بکنید ، این سخن را در حدود 2500 سال پیش ، با آن امکانات تکنیکی محدود ، یک فرمانده نظامی چین می گوید. امروز با این همه وسایل پیشرفته تکنیکی، و تجربیات علمی و انسانی و جنگهای روانی و اطلاعاتی ، ملت ایران اسیر جهل و خرافات یک مشت آخوند حکومتی است ، که تمام دانششان در نوشته های یک مشت خرافات ملاباقر مجلسی و امثال ایشان محدود می شود،که مثلأ ، مسلمانان شیعه باید با پای چپ وارد مستراح بشوند و با پای راست از آنجا بیرون بیایند!!!
قد مت عملیات جاسوسی ، به قد مت جنگ بین اقوام و ملل ،می رسد.تمام عملیات جاسوسی ، چون شناخت شرایط زمین ومیدان نبرد، شناخت زبان و فرهنگ ، باورهای دینی ،انتشار اطلاعات دروغین، برای فریب دشمن ،وانواع حیله ها و جنگهای راونی را در متون باستانی ،چون ایلیاد (اثر یونانی که هردوت نیز از آن یاد می کند، احتمالأ بین 800 تا 700 سال قبل از میلاد مسیح نوشته شده است ) – ویا در تورات ، می توان مشاهده کرد . در این آثار ، از روشها و تجربیات جاسوسی ، در راستای جمع آوری اطلاعات از دشمن ،و حتی شرایط جغرافیائی میادین نبرد ،به تفسیر مطالبی نوشته شده اند.در زمان معاصر ، حرفه ای شدن جاسوسی ،از طریق وابسته بودن آنها به شبکه های دائمی، و وابستگی های نظامی و دییپلماتیک ، و همچنین ، شبکه ها جاسوسی در حال خواب (passive networks ) ولی آماده برای عملیات سریع را نیز شاهد هستیم . بخشی از این عملیات را کارگردانان سینما ، یا نویسندگان متخصص در رمان های جاسوسی ،که بعضی از این نویسند گا ن چون : یان لانکستر فلمینگ (ian Lancaster Fleming-1908-1964 ) که خود از سال 1936،مامور سازمان عملیات مخصوص (service operations specialist-SOE-) امپراطوری بریتانیا بود،بخشی از تجربیات خود را ، با رعایت مسائل امنیتی و منافع ملی کشورش ، بصورت رمان و فیلم های معروف جمس باند 007 ، به صحنه سینما آورد، واز این طریق در سطح جهان مشهورشد .این اصل را خوانندگان نباید فراموش بکنند، که یک ماًمور اطلاعاتی ، حتی بعد از بازنشستگی ،و استعفا ء مامور اطلاعاتی میماند و ملزم به رعایت اصولی امنیتی است.
اهداف سازمان های اطلاعاتی تمام کشور های دنیا ، پیش بردن سیاست ها داخلی و خارجی آن کشور ، با هزینه های کم انسانی و مادی است. در راستای این هدف ، جمع آوری اطلاعات در تمام سطوح فرهنگی ، نظامی ، تکنولوژیک ، مالی ،باور های دینی ، اختلافات قومی ، مذهبی ، مناطق و معادن مواد اولیه استراتژیک ، خصوصیات اخلاقی و روانی و حتی انحرافات جنسی رهبران سیاسی کشور های رقیب و دوست و هم پیمان ، بخش مهم ماموریت های این سازمان ها هستند. وقتی که سازمان های اطلا عاتی کشور های هم پیمان ، با تمام قدرت ،در باره پیشرفت و اختراعات تکنولوژیک ،و اموراقتصادی مالی ،و قرارداد های بازرگانی هم د یگر ، جاسوسی می کنند، و آقای خمینی می گفت : اقتصاد مال خر است ، ما برای خربزه انقلاب نکرده ایم ، ما برای اسلام عزیز انقلاب کرده ایم، این جملات نشانگرفقدان شعور سیاسی ودرک از مسائل جهان امروز ، این آخوندبود، که در تاریخ ایران، برای همیشه ثبت خواهد شد، تا نسلهای آینده بدانند،که جهل و نادانی ، وبیسوادی وچپاول ثروت های ملی،جنایاتی که آخوند حکومتی بر این ملت کرده است، چه عواقب ایران بر باد ده همراه بود..
اما قبل از آنکه وارد کنه مطلب بشویم ،که چگونه سازمان های اطلاتی وارد عمل می شوند، لازم است یک نمونه واقعی از رقابت های بی رحمانه ایکه امروز قدرت های بزرگ برای تسلط به یک منطقه حساس جهانی ، وارد جنگ بی امان و بی رحمانه شده اند، و در این جنگ ، بخاطر موقعیت جغرافیائی ایران ، خواسته و یا نا خواسته ، سرنوشت و آینده ملت و مملکت ایران نیز رقم خورده است، لذا ضروری است به آن توٌجه بکنیم .
- منطقه اورو آزی (Euroasie) (1)
شخصیت سیاسی زبیگنو برژنسکی ، چون هانری کسینجر، ساموئل هانتینگون، برای ایرانیان اهل دانش و پژوهش در زمینه ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک ،شخصیت های آشنا هستند.برژنسکی از سال 1977 تا 1981، مشاور امور وزارت خارجه جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا بود. ظهور وشکل و سازمان دهی اسلام افراطی طالبانی در افغانستان، در مبارزه علیه اشغال نظامی این کشور توسط ارتش شوروی ، از طرح های همین برژنسکی و همفکران او بود.شکست ارتش شوروی در افغانستان ، ترک این ارتش با خفت و خواری را ، برژنسکی ، بنام انتقام از روسیه ، در شکست نظامی آمریکا در ویتنام یاد می کند.برژنسکی در سال 1997، کتابی را با عنوان انگلیسی آن :The Grand chessbord –(تخته شطرنج بزرگ) چاپ و منتشر کرد،که برای اطلاع و آگاهی خوانندگان ، روی مطالب بسیار پر اهمیت این کتاب ،که شامل منطقه حساس حوالی دریای خزر ،شرق و شمال شرقی ایران را نیزشامل می شود، چند لحظه روی آن مکث می کنیم.خوانندگان ایرانی بخاطر داشته باشند، اگرچه امروزبرخورد نظامی ، یعنی جنگ واقعی ، بین قدرت های بزرگ رسمآ وجود ندارند، ولی جنگ های منطقه ،و جنگهای اطلاعاتی ،رقابت های اقتصادی ، صنعتی ،بمانند دو بازیگر قهار شرطرنج ، برای کیش و مات کردن رقیب ، همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت. وقتی که ملتهای چون ، ترکیه ،ایران ،مصر، که هرکدام بیش از یک قرن برای استقرار نظام دموکراتیک ،وتجد دو ملی گرائی مبارزه کرده ،و در این راستا به موفقیت های نسبتأ چشمگیر دست یافته بودند، چگونه یکباره از سالهای 1960 این کشور ها ، با پدیده« اسلام سیاسی و متحجر ارتجاعی ، روبرو شدند،جواب این سئوال را در راستای رقابت ها و مبارزات پشت پرده این قدرت های رقیب باید جستجو کرد..
برژنسکی در کتاب 273 صفحه ای خود ، که به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است ،منظور او از استفاده ازکلمه تخته شطرنج بزرگ، اشاره به رقابت بین قدرت های بزرگ ، و در نهایت ما ت وشکست دادن رقبا ی خود در این بازی بزرگ است، با این تفاوت ،که تخته شطرنج این بازی ، به عظمت و بزرگی کره خاکی با جمعیتی تقریبأ 7 ملیارد نفری است. در جهان سیاست، یک اصلی هست ،که می گویند:روابط دولت ها ، برمبنای دوستی ورفاقت، پایه گذاری نشده اند، بلکه برمبنای منافع بنیان گذاری می شوند.در این بازی بزرگ شطرنج، قدرت های بزرگ، بازیکنان اصلی بازی هستند،و کشورهای کوچک مهره های کوچک این بازی محسوب می شوند، به همین جهت نیز چه بسا این مهره ها، در بازی بزرگ قدرت ها، قربانی اهداف آنان بشوند.این قدرت ها حتی ، زمانی برای رسیدن به اهداف خود ، بین ملت های کوچک ، جنگ های خونین راه می اندازند،( جنگ عراق علیه ایران)، یا زمانی یک کشور را در راستای منافع خود تقسیم ،و یا تجزیه می کنند.(کره شمالی ، کره جنوبی ، ویتنام شمالی ، ویتنام جنوبی، یمن شمالی ، یمن جنوبی )،زمانی قوم پراکنده ای را بنام یک ایده ئولوژی کاملأ دروغ و بی پایه بنام سرزمین موعد برای یهودیان،که «قباله آن را خدای یهود امضا کرده است !!!» در قلب سرزمین یک ملت دیگرچون فلسطین ،کشوری بنام اسرائیل می سازند .ووو.
برژنسکی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از منطقه بسیار مهم استراتژیک واقع در شرق اروپا،و آسیای میانه، متشکل از کشورهای ، اوکرائن،بلغارستان ، رومانی ،یوگسلاوی سابق،آذربایجان،گرجستان ، ارمنستان ،افغانستان،ترکمنستان، ازبکستان،تاجکستان،قزاقستان،و قیرقیزیستان ، را در محدوه جغرافیای سیاسی ، یا ژئوپلتیک بنام اوره آزی قرار می دهد،و کشور ایران و ترکیه را نیز در صورت امکان، مستقیم و غیر مستقیم، در این محدوده بسیار حساس منظور می کند ،و این منطقه را بالکان قرن بیست و یکم می نامد.او بر این عقیده است ، که هر قدرت سیاسی ، نظامی و اقتصادی ، بتواند بر این منطقه مسلط بشود، آن قدرت ، ابر قدرتی انحصاری خود را در قرن بیست و یکم حفظ خواهد کرد.خوانندگا ن می دانند ،که یکی از علل جنگ اول جهانی بین قدرت های بزرگ ،سلطه بر منطقه بالکان در شرق اروپا بود.منطقه ای را که برژنسکی از آن با نام اوره آزی و بالکان قرن بیست و یکم یاد می کند، داری منابع عظیم نفت و گاز ،ومعادن طلا و اورانیوم است.و این منطقه بین قدرت های بزرگ چون ،چین ، هندوستان،روسیه و در قسمت اروپائی آن ، کشور های متحد اروپائی قرار گرفته است.آمریکا فقط بخاطر دارا بودن از ابری قدرتی انحصاری خود، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،سعی بر آن دارد که با تسلط بر این منطقه ، ابر قدرتی انحصاری خود را حفظ بکند.اماً همین برژنسکی هم با ملاحظه واقعیت های جهان امروز ، وبزرگی لقمه گلوگیر، چندان به آینده خوشبین نیست.لذا به رهبران آمریکائی ، یک سیاست محتاطانه را ،در این رابطه، در قالب این جملات پیشنهاد می کند .«...»معذالک یک ژئواستراتژی کلی برای اوروآزی باید از این نکته حرکت بکند،که قدرت واقعی آمریکا محدود است و با گذشت زمان ، مسلمأ محکوم به فرسودگی است.برژنسکی اضافه می کند «..» مقیاس وسعت جغرافیائی و گوناگونی قومی و فرهنگی اورو آزی و قدرت بالقوهً(پتانسیل ) بعضی از کشور های تشکیل دهند اوروآزی ،نه تنها قدرت نفوذی آمریکا را در این منطقه محدود می کند، بلکه باعث نقصان درجه نفوذ آمریکا ، در جریان وقایع می شود.منظور برژنسکی این است ،که این منطقه مثل آمریکای لاتین نیست ،که آمریکا ، آزادی عمل داشته باشد، بلکه گرگهای دیگری نیز چون رقیب در این منطقه وجود دارند..به همین جهت نیز برژنسکی اضافه می کند و میگوید،«...» لذا موقعیت ایجاب می کند،که بطور کامل ،پارامتر های ژئواستراتژیک مورد نظر باید مورد دقت قرار گرفته باشند و نیروها و ذخایر آمریکائی ، در این صحنه بزرگ از منظرجغرافیائی نیزبطور دقیق انتخاب ،و بکار برده شوند.ولو اینکه قدرت بی رقیب آمریکا در تاریخ بشری سابقه ندارد، با وجود این ، در طول زمان محکوم به زوال است، لذا، ا رجحیت ژئو استراتؤژیک آمریکا ، باید در راستای اداره ظهور قدرت های (رقیب )جهانی در منطقه، طراحی بشود، بطوری که ،این رقبا ابر قدرتی آمریکا را بخطر نیاندازند.
برژنسکی در ادامه سخنان خود برای توضیح و تفسیر واقعیت های جهان امروز ،و حفظ ابرقدرتی آمریکا در جهان ، این بار از بازی شطرنج ، که در حقیقت درطول تا ریخ ، بازی سرداران میدان نبرد سیاسی و نظامی بوده و هنوز هم در این راستا، شطرنج بازان حرفه ای ،این بازی را ادامه می دهند ،کمک می گیرد و دنباله مطلب را چنین ادامه می دهد.«...» آمریکا بمانند استراتژی در بازی شطرنج،با مسئولیت ایکه در سیاست بین المللی دارد ، باید چند طرح را از قبل ،در مغز داشته باشد، بطوریکه بتواند بر ضد حمله رقیب ، پیشبینی داشته و غافلگیر نشود.لذا مسئولین سیاست بین المللی آمریکا ، باید برنامه های کوتاه مدت (با افق دید 5سال ) و میان مدت (با افق دید 20 ساله )، و برنامه دراز مدت ، با افق دید بالاتر از 20 ساله ، داشته باشند،البته نباید این برنامه های کوتاه مدت و میان مدت ،ذاتأ مستقل از برنامه دراز مدت باشند، بلکه در راستای همان برنامه دراز مدت طراحی و رسیدن به آن اهداف ، برنامه ریزی شده باشند. اولین فاز باید تدریجآ و منطقأ به فاز دوٌم ،رهنمود بکند، و با تسلط بر فاز دوم ،و کنترل شرایط و موقعیت های منطقه ، فاز دوم ، راه را برای رسیدن به فاز نهائی هموار می سازد.
در تمام این بازی های تاکتیکی و استراتژیک قدرت های استعماری ،سازمان های اطلاعاتی و عملیاتی ،و در نهایت حتی دخالت نظامی مستقیم این قدرت ها ،و اشغال کشور و تبدیل آن به یک مستعمره مستقیم و یا غیر مستقیم ، نقش اساسی دارند. البته خوانندگان فکر نکنند که آقای برژنسکی به مسئولین سیاست خارجی آمر یکا، و یا دانشجویان رشته علوم سیاسی ، نظریه و روش جدید برای تبدیل منطقه اورو آزی به یک منطقه زیر سلطه نظامی ، اقتصادی و فرهنگی آمریکا ، نظریه و روش جدید ارائه می کند. نه این چنین نیست. این روش را قرنها است که پیر استعمار ، بریتانیای کبیر بکار می برد و بکار می برد.در دفاع از این تز ، نگاه مختصری به تاریخ استعمار هند توسط بریتانیای کبیر از نظر می گذرانیم.
در 31دسامبر 1600 ، ملکه الیزابت اول ، اساسنامه انحصار تجارت در اقیانوس هند را بنام :کمپانی انگلیسی هند شرقی را امضا کرد.چند مدت بعد این کمپانی بنام کمپانی بریتانیائی هند شرقی ،تغیر نام کرد ،و نام
کمپانی بریتانیائی هند شرقی(Britishe East India Compagni –B.E.I.C.) را برای خود انتخاب کرد(2).اولین کمپانی اروپائی در اقیانوس هند در قرن 17 پایه گذاری شدو هدف آن سلطه بر هند و خطوط تجارت دریائی آسیا بود.کمپانی هند شرقی بریتانیا ، به رقابت با کمپانی هلندی هند شرقی و کمپانی هند شرقی فرانسه برخاست، و در نهایت کمپانی هند شرقی فرانسه را ورشکست کرد.در واقع امپراطوری استعماری بریتانیا در آسیا ، از بطن کمپانی هند شرقی بریتانیا زائیده شده است.این کمپانی بظاهر تجاری دارای نیروهای نظامی ، سازمان اداری و سرزمین های پهناوری بود ،که مرکزاداری و طراحی و تصمیم گیری همه این موسسات ،در لندن قرار داشت، عملیات این کمپانی بظاهر بازرگانی را در شش وقایع مهم تاریخی در رابطه مستقیم با سیاست نهائی بریتانیا داشت در این جا ذکر می کنیم (3).
1757- افسر انگلیسی بنام روبرت کلایو در منطقه پلسیی، ارتش بومی هند را شکست داد و به دنبال آن تمام منطقه بنگال هندوستان، به تصرف بریتانیا در آمد.
1784- نخست وزیر انگلیس ، بنام :William Pitte ,the younger، قانونی را از پارلمان می گذراند،که در تاریخ بریتانیا به :1784 India Act ، مشهور است ،که از آ تاریخ قوانین دولت بریتانیا در سرزمین هند، بر قوانین کمپانی هند شرقی برتریت پیدا می کند ،و دادگاه های هندوستان حق تعقیب شهروندان انگلیسی را در هندوستان ندارند.در واقع کنترل مستقیم کمپانی هند شرقی ، توسط در بار انگلیس ، بر سلطه بریتانیا بر هند را تحکیم می بخشد.
1848-1858-فرماندار کل هندوستان لرد Lord Dalhouse,، زبان انگلیسی را به عنوان زبان ادرای هند ، رسمیت می دهد.
1848-ارتش بریتانیا با شکست دادن سیگ ها و تسلط کامل بر پنجاب ،بعد از جنگ های طولانی ، در نهایت سلطه کامل خود ،که از ابتدای قرن 18 شروع شده بود،عملی می کند و موفق می شود.
1857- شورش سپاهیان بومی هندی. در شب 11 ماه مه 1857، نیروهای نظامی بومی هند، که آنها را به انگلیسی :Cipayes (4) (برگرفته از زبان فارسی سپاهی ) می گفتند، متشکل از هنگ سواره نظام، مستقر موروت، دست به شورش زدند.شورشیان نظامی ، همه زندانیان هندی را از زندان آزاد کردند و سپس به محل سکونت اروپائیان حمله کرده ، زنان و کودکان ، مرد ان اروپائی را بدون کوچکترین تبعیض کشتند.این شورشیان ، به هند وهای مسیحی هم رحم نکردند ،و آنها را نیز بقتل رساندند و خانه های آنان را به آتش کشیدند. شورشیان به طرف دهلی حرکت کردند و در 11 مه دهلی را متصرف کردند.بعد به پادگان نظامی محل حمله بردند و 5 نظامی انگلیسی را به قتل رساندند. شورشیان از مسئولین انگلیسی می خواستند، بهادر شاه را دوباره به تخت سلطنت بنشانند. سپاهیان بومی به قتل اروپائیان ادامه می دادند و بسیاری از مسلمانان سنیٌ به این قیام پیوستند.اما چون سیگ ها از مراجعت مغول هاو شیعیان از سنٌی ها راضی نبودند به قیام نپیوستند.بلاخره این شورش در 17 ژوئیه با دخالت ارتش نگلیس با تمام شد ت سرکوب شد .
1878- ملکه ویکتوریا در این سال رسمأ خود را با عنوان : امپراطریس هند (Impératrice ) معرفی کرد ،و به اصطلاح کاری را که استعمار بریتانیا در ابتدا بنام کمپانی هند شرقی بریتانیا ،بظاهر یک شرکت تجاری در هندوستان شروع کرده بود ،178 سال بعد رسمأ این کشور را مرحله به مرحله تبدیل به یک مستعمره رسمی خود کرد.به عبارت دیگر ، همان نظریه های برژنسکی ، با عنوان های برنامه های کوتاه ، میان و دور مدت ، در عمل همین است ،که پسر عمو های آمریکا ، یعنی انگلیسی ها ، 400 سال است ،که در این راه تجربه آموخته اند. و همه فن حریف هستند.
مثال دیگر که برای ما ایرانیان بخشی از تاریخ وطن ما است، مسئله کشف و استحراج نفت در ایران است،که ایران قرار داد کشف و استحراج نفت رابا ویلیام ناکس دارسی استرالیائی می بندد ، اولین چاه نفت درماه مه سال 1908 درآغاجاری به نفت می رسد، اما یک سال بعد وقتی که چاه نفت به تولید میرسد این بار طرف معامله ویلیام ناکس دارسی نیست، بلکه دولت فخیمه انگلیس است،که از طریق همین شرکت بیش از یک قرن، برجان و مال و هستی ملت ایران در تمام ارکان و زوایای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و نظامی مملکت حکومت میکرد وامروز نیز از طریق آخوند ها و اسلام ناب محمدی خمینی حکومت می کند.
همین عمل را انگلیسی ها در رابطه با کانال سوئز در مصر انجام دادند. در حقیقت کانال سوئز را فرانسوی ها در راستای سیاست خود در منطقه خاورمیانه ، در رقابت با انگلستان ، همراه با شرکت مالی ملت مصر ،با هزینه عظیم این کانال را کندند و درسال 1869این راه دریائی سوق الجیشی گشوده شد.امٌا نه تنها انگلستان با انواع ترفند های سیاسی ، در سال 1908 بر این کانال مسلط شد بلکه مصر را نیز تبدیل به مستعمره خود کرد ،و بعد ها جنگهای خونینی را در راستای سلطه خود بر این آب راه سوق الجیشی علیه مصر ، همراه با فرانسه و اسرائیل راه انداحت ، که ظهور اخوان المسلمین و عملیات تروریسی این سازمان بظاهر مذهبی نمونه ای این برنامه های استعماری هستند.
در چند روز اخیر برحسب تصادف به نقدی در رابطه با رمان تاریخی نویسنده هندی بنام :آمیتاو قوش (Amitav Ghosh ) (5) برخورد کردم ،که این کتاب ،تولید و تجارت تریاک در هندوستان درطول دو قرن توسط امپراطوری بریتانیا را با داده های تاریخی توضیح و تفسیر می کند. آمیتاوقوش خود تحصیل کرده دانشگاه معروف آکسفورد در رشته تاریخ و آنتروپولوژی است .در این رمان تاریخی نشان می دهد چگونه بریتانیا ،مزارع گندم و برنج هندوستان را تبدیل به مزارع خشخاش کرد ،و از این طریق نه تنها ملت هند را گرسنه و اسیر فقر و بدبختی می کرد، و از طرف دیگر تریا ک حاصل از آن را اجبارأ به چین می فروخت ، که جنگ معروف تریاک در سال 1839-1842 در تاریخ معروف است. در واقع شروع سقوط دولت چین ، و تبدیل آن به یک نظام فاسد و فاقد قدرت سیاسی ، از آن تاریخ شروع می شود . در این جنگ ، چین شکست می خورد ، و مجبور می شود به قرار داد سنگین بریتانیا ، یعنی تسلط این کشور بر هنگ کنگ و آزادی تجارت تریاک گردن نهد. بریتانیا از در آمد حاصل از تجارت تریاک ، کلیه هزینه های نظامی ،و اداری تحت فرمان خود در هندوستان را می پرداخت. به عبارت دیگر ، با گرسنه و معتاد نگاه داشتن یک ملت ، نه تنها آنها را در استعمار خود داشت ، بلکه هزینه استعمار را نیز از گرده این ملت می کشید. امروز تعجب آور نیست که از برکت نظام اسلام ناب محمدی آقای خمینی و علی خامنه ای ، کشور ایران ، به تناسب جمعیت اش ، بالاترین معتادان را در دنیا دارد.معتاد کردن جوانان ملت ،و سرگرم کردن جامعه ایران در هزاره سوم با یک مشت خرافات بر گرفته از جامعه عشیره ای عربستان 14 قرن پیش ، درست در راستای همین سیاست استعماری است ،که قرنها است جوامع اسلامی از برکت آخوند های بیسواد و نا آگاه در آن گرفتار هستند..
در سالهای 1960-1970 ، در اوج جنگ سرد بین دو قطب سرمایه داری و کمونیسم، بخشی از جوانان ایرانی که برای تحصیل به اروپا و آمریکا می رفتند، در مراجعت تبدیل به ،« فیلسوفان اسلامی ، جامعه شناسان اسلامی » برخاسته از مکتب اسلامی پاریس ، لندن و واشنگتن می شدند !!! این تربیت اسلام شناسان و متخصصین اسلامی مکاتب غربی ،که برای جهان اسلام فیلسوف و جامعه شناس اسلامی تربیت می کرد، ، در راستای همان اهداف کوتاه و میان و دراز مدت بود که برژنسکی در کتاب ذکر شده در بالا ، به آن اشاره شد ،و هر کدام با یک تیتر دکترا ، با فیس و افاده ، وارد عملیات از پیش تهیه و برنامه ریزی شده ، می شدند ، که جمهوری اسلام ناب محمدی فرزند خلف این «روشنفکران و نو اندیشان اسلامی » است.
. یکی از این «فیلسوفان دو آتشه اسلامی » آقای دکتر عبدالکریم سروش ، در چند هفته پیش ،مصاحبه ای کرده است با این عنوان :دموکراسی از اسلام قابل استخراج نیست.(6) (به سایت روز مراجعه شود) آقای دکتر عبدالکریم سروش ، در این مصاحبه ،یک دفعه تمام عیار مدافع حقوق بشر شده است .!
در زبان فرانسه یک ضرب المثلی است، که اگر به فارسی ترجمه بکنیم چنین می شود : دیر فهمید ن بهتر از هرگز نفهمیدن است.
..خدای این «فیلسوف اسلامی »، اموات اش را بیامرزد، که بعد از گذشت 31 سال حاکمیت نظام استبداد و تمامیت خواه اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، این روشنفکر دینی تازه فهمیداست ،که دموکراسی از اسلام قابل استخراج نیست!!! البته از هیچ دین و مذهبی به دموکراسی نمی توان رسید .من به شهامت و شجاعت و صداقت آقای دکتر عبدالکریم سروش، آفرین می گویم ، ولی به یک شرط، و آن اینکه همین حضرت که در شروع حاکمیت اسلام ناب محمدی در ایران ، یکی از مسئولین «پاک سازی دانشگاه ها !!» از استادان «غرب زده » بودند،و این ستاد پاکسازی صدها استاد با تجربه دانشگاه را ،همراه با سایر اعضای پاک سازی ، بیکار و حتی از وطن شان آوراره کردند، یک نامه سرگشاده با عنوان معذرت خواهی از آن عزیزان بنویسند،و به اشتباه خود اعتراف بکنند. اشتباه کردن عیب نیست، هرکس در زندگی فردی و اجتماعی خود اشتباه نیز می کند. اما بعد از گذشت 31 سال با آن مسئولیتی که در نظام جهل و خرافات و جنایات این «فیلسوف اسلامی » داشتند،این نوع مصاحبه ها یک نوع مردم فریبی است.
خوانندگان گرامی به این امر توجه داشته باشند،که در چنین برنامه های بسیار پیچیده رقابت های سیاسی –اقتصادی
،علمی ونظامی که قدرت های استعماری خصوصأ استعمارگران نوین در راستای سلطه خود بر ملت های عقب مانده وتاراج ثروت های مادی و معنوی آنها حتی تجزیه کشورها مورد نظرشان پیش می روند ،قبل از هر چیز سازمان های اطلاعاتی و عملیاتی این قدرت ها در سطوح مختلف وارد عمل می شوند. تعجب آور نیست ،که در کشور های بزرگ با تجربه در سیاست های استعماری ، اغلب مراکز مطاالعات و آموزش های زبان های شرقی ، دین شناسی ، باستان شناسی ، شرق شناسی ، بخشی از علوم دانشگاهی این کشور هامی باشند. ، که در نهایت ،سازمان های اطلاعاتی و عملیاتی این کشور ها، از این رشته های دانشگاهی ، در جمع آوری اطلاعات برای طرح سیاست های استعماری خود نهایت استفاده رامی کنند . حضور ادوارد براون انگلیسی (متولد 1863- مرگ 1926 ) مورخ و ایران شناس انگلیسی در دوران انقلاب مشروطیت برحسب تصادف نبود.البته در ایران غرق در خرافات و جهالت آخوندی ،از ادوارد براون انگلیسی به عنوان ایران شناس و مورخ انقلاب مشروطیت ، با عٌزت و احترام یاد می شود، در مقابل ،زنده یاد احمد کسروی این مرد فرهیخته و آزادیخواه، با دشنه آخوندی در پیوند با سیاست استعماری انگلیس ، در کاخ دادگستری سلاخی می شود .این نوع جنایات در نظام اسلام ناب محمدی ، هنوز هم بنام قتل دگر اندیشان ادامه دارد .
چند سال پیش ، در نماز جمعه تهران به امامت آیت الله احمد جنتی ، در سخنرانی قبل از نما ز«این عالم ربانی که از تمام علوم ارضی و سماوی و ماوراء طبیعه،» چون سایر علمای اعلام و آیات اعظام جهان اسلام آگاهی کامل دارند، این مطلب را گفت ، که من راقم این این سطور خود بگوش خودم از رادیو ایران شنیدم.آیت الله فرمودند «…» از حوزه قم به من یک خبر دادند، که من از شنیدن آن خبر، شاخ در آوردم.این خبر از این قرار بود، که یک طلبه حوزه علمیه قم ،که انگلیسی و در حقیقت دختر بود، سالها با لباس مردانه بعنوان طلبه تحصیل می کرد، آن روزخبر ناپدید شدن اش به گوش آقای جنتی رسیده بود و ایشان نیز از تعجب از دو طرف کله اش شاخ در آورده بودند!!!. این گفته آقای احمد جنتی چقدر حقیقت دارد،خود یک موضوع قابل سئوال است. امٌا اینکه ایشان از این موضوع شاخ در می آورند ، خود نیز تعجب آور است.
آقای احمد جنتی محترم، بیش از دو قرن است ،که علنأ انگلستان، خلیج فارس را، جزئی از دریا های داخلی خود می داند. تمام مناطق ساحلی این آب راه سوق الجیشی ، بخشی از منطقه استحفاظی و ژئواستراتژیک این امپراطوری بود و بعد از جنگ دوم جهانی این مسئولیت بین آمریکا و انگلیس تقسیم شده است. در طول این دو قرن ، تمام حوزه های دینی کشور های مسلمان ، جولانگاه ماًمورین بومی و رسمی سازمان های اطلاعاتی این قدرت های استعماری بودند و هستند.وقتی که در جهان سازمان های اطلاعاتی ، شخصی چون کیم فیلبی (kim philby )1912-1988 ) مامور MI6-در نهایت مامور K-G-B-شوروی در می آید، شما تعجب می کنید که یک دختر جوان انگلیسی سالها در حوزه علمیه با لباس مبدل تحصیل «علوم اسلامی » می کرد؟ در جهان سیاست خصوصأ رقابت سیاست قدرت های استعماری ، هدف وسیله را توجیح می کند. آقای جنتی ، شاخ در آوردن خیلی راحت است، امٌا به دنبال کسب عقل و شعور و درک از جهان هستی و دنیای سیاست ،کار چندان آسانی نیست .(ادامه دارد )
پاریس ،30 مارس 2010.03.30
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ماًخذ :

(1)-The Grand Chessbord :Zbigniew Brzenski
(2)- http://fr.wikipedia.org/wiki/Compagnie_anglaise_des_Indes_orientales
(3) http://www.universalis.fr/encyclopedie/inde-britannique-reperes-chronologiques
(4) http://fr.wikipedia.org/wiki/Révolte_des_Cipayes
(5) http://www.aid97400.lautre.net/spip.php?article375
(6) http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-1ea1cb2969.html

Thursday, March 25, 2010

تأ ملی بر مسئله رهبری جنبش سبز در ایران

تأ ملی بر مسئله رهبری جنبش سبز در ایران.

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr

پیشگفتار : قبل از آنکه به تحلیل و تفسیر مسئله رهبری جنبش سبز در ایران به پردازیم، لازم است ، بطور مختصر ، به دو موضوع ، در رابطه با رهبری یک جنبش مردمی و جنبش سیاسی وفرق آن دو از یک طرف ، ومفهوم وجدان تاریخی اشاره ای بکنیم. درک مسئله رهبری جنبش سبز وگذر آن از جنبش مرد می به جنبش سیاسی با برنامه مدٌون، بدون شرح این دوموضوع ولو بطور مختصر ، مشکل خواهد بود.
الف : فرق بین جنبش توده ای ،و جنبش سیاسی مشخص.
- جنبش سیاسی مشخص .
یک جنبش سیاسی مشخص ،در یک جامعه معین ،با هویت فرهنگی و خصوصیات قومی ، وملی آن جامعه ،وجه مشترک دارند .اختلاف اساسی بین یک جنبش مردمی ، با یک جنبش سیاسی مشخص ، اختلاف در برنامه و اهداف این دو جنبش است.در یک جنبش سیاسی مشخص ، هدف ، گرفتن قدرت و حکومت کردن با برنامه مشخص سیاسی مندرج در حزب سیاسی یا احزاب سیاسی موًتلفه می باشد. به عنوان مثال وقتی که درسال 1981 ،ملت فرانسه ، با ائتلاف احزاب سوسیالیست و کمونیست،ورادیکال چپ فرانسه ، فرانسوا میتران را به عنوان رئیس جمهورانتخاب کردند ،و به دنبال آن پیروزی رئیس جمهور سوسیالیست ، احزاب چپ ، در انتخابات پارلمان همان سال نیز اکثریت پارلمان را بدست گرفتند،و به قدرت رسیدند ، هد فشان اجرای برنامه های سیاسی واقتصادی شان بود،که از چند سال قبل برای رسیدن به این اهداف در چهار چوب قوانین دموکراتیک حاکم در جامعه فرانسه ، مبارزه سیاسی دموکراتیک می کردند.
- در یک جنبش توده این احتما ل وجود دارد که از بطن آن ، احزاب مختلف با اندیشه های مختلف وارد میدان سیاست و قدرت نمائی بشوند، ولی در عین حال، این احتمال نیز وجود دارد ،که یک جنبش توده ای بخاطر نداشتن برنامه های مد وٌن و مشخص ، ضعف رهبری ،و فشار و حتی قتل رهبر یا رهبران جنبش توسط حاکمان مستبد ،و چه بسا کودتا ی نظامی ،جنبش به مرور فرسوده شده به خاموشی منتهی گردد.
ب: وجدان تاریخی یک ملٌت چیست وروند آن چگونه است ؟
در رابطه به این سئوال ، به سراغ اندشه های دو فیلسوف معاصر فرانسه ،یکی بنام : ریمون آرون (Raymond Aron -1905-1983 ) و دیگری امانئول مونیه (Emmanuel Mounier -1905-1950) میرویم.
ریمون آرون در رابطه با وجدان تاریخی جامعه ، چنین می گوید : هر جامعه ای دارای وجدان تاریخی است.به عبارت دیگر ، دارای اندیشه وعقیده ، در باره انسا نیت،تمدن،ملٌت ،گذشته ، آینده ، تغیراتی که در طول زمان ، در جامعه وسرزمین خود رخ داده است ، صاحب نظر است. از نکته نظر نسبتأ گسترده،و مبهم،یونان یان ،چینی ها ، هندی ها ایکه به پیشرفت و ترقی باور نداشتند،نمی خواستند آگاهی های علمی شان را نسبت به گذشته توسعه و گسترش بدهند.آنها نیز، صاحب وجدان تاریخی بودند،منتها با وجدان و آگاهی تاریخی اروپائیان قرن نوزدهم و بیستم، فرق داشت. وجدان تاریخی از منظر ریمون آرون ، بطور خلاصه ، شامل سه عنصر مخصوص می باشد.1- رابطه دیالکتیکی بین سنت و آزادی .2- تلاش برای دست یافتن به واقعیت های جامعه و حقیقت گذشته. 3- داشتن این احساس که سازمان ها اجتماعی وخلاقیت های انسانی ، رابطه با انسان ، و جوهر انسانیت دارند ونسبت به جامعه بی تفاوت نیستند.
اولین عنصر وجدان تاریخی انسان را ، فلاسفه در ذات انسان جستجو می کنند،و می گویند: انسان موجودی است با تاریخیت (Historicité-Historicity).این سخن به سایر سخنان فلاسفه نزدیک است،که شخصیت رفتاری انسان شخصیت اساطیری پرومته است.(1)
به عبارت دیگر ، انسان بصورت انفعالی ، سرنوشت خود را قبول نمی کند.انسان ها به این قناعت نمی کنند که سنٌت ها و آداب و رسوم را که قدرت های حاکم، از طریق تعلیم و تربیت ،وتبلیغ باور های دینی بر آنها تحمیل کرده اند، چشم بسته قبول بکنند.انسان ها از چنین استعدادی بر خوردار هستند،که آن سنت ها را درک بکنند، وچه بسا نیز آنها را به پذیرند،و یا آنها را دور بیاندازند.
امانئول مونیه می گوید :«...» در حقیقت ،وقایع تاریخی ، یک معیاری هستند،که از طریق آن اعمال انسان ها ارزشیابی می شوند.(همچنانیکه امروز ملت ایران ماهیت نظام آخوندی متکی بر جهل و فساد و جنایت ،و دروغ وتزویرو مردم فریبی را زیر سئوال می برند.تاکید از نویسنده ).
مونیه اضافه می کند و می گوید: خواست انسان های صاحب شعور ، در واقع یک عمل ارادی است، و هدف اش،عملی کردن اندیشه های مترقی و مقرون به عقل و منطق است.با این وصف ، اگر تصور ذهنی از واقعه تاریخی را مورد دقت قرار بدهیم ، ولو اینکه زائیده باور هائی هستند،که انسان آن را حقیقت می داند،اماٌ در عمل این وقایع تاریخی هستند،که از این «حقیقت ها » سبقت می گیرند. بدین جهت نیز امانئول مونیه در اثر معروف خود :(Personnalisme): «Personnalisme- اندیشه فلسفی است که بر این عقیده استوار است،که در واقعیت های اجتماعی ، انسان هائی هستند آزاد ، خلاق واستثنا ئی » ، در باره تاریخ چنین می گوید:تاریخ بدون ارادهً انسان ساخته نمی شود.امٌا بخش بزرگ تاریخ ، خارج و حتی مخالف ارادهً انسان ساخته می شود.لذا می توانیم این سئوال را بکنیم :آیا این انسان است که مسیر تاریخ را تعین می کند ؟ دلیل این سئوال متکی بر این است ، که خصوصیات غیر قابل انقیاد تاریخ ، بر خلاف ارادهً انسان پیش می روند. امٌا به مفهوم فلسفی خود تاریخ، باید گفت :این انسانها هستند که تاریخ را می سازند.( 2)

برای درک و خروج از این بحث فلسفی نسبتأ ثقیل برای خوانندگانی گرامی ، که به این ادبیات آشانئی کمتر دارند، در اینجا یک مثال از وجدان تاریخی ملت ایران می آوریم.انقلاب مشروطیت، با امضای فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285، وتشکیل اولین مجلس شورای ملی (نه مجلس شورای اسلامی !!!) در14 مهرماه 1285،و به توپ بستن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی در 2 تیر ماه 1287،و قیام تبریز ، گیلان ، ایل بختیاری ،و فتح تهران در 28 تیر 1288، و پناه بردن محمد علی شاه به سفارت روسیه ( یعنی ارباب اش )، بخشی از وجدان تاریخی ملت ایران هستند. البته آن بخش از ایرانیانی که شاهد این انقلاب بودند و در آن مبارزات چه در جبهه موافق و چه در جبهه مخالف نقش داشتند و ما ایرانیان امروز ، این بخش از تاریخ ایران را از طریق تحصیل و مطالعه تاریخ مشروطیت ایران ،آن را ، وارد وجدان تاریخی خود کرده ایم ولو اینکه در آن زمان به دنیا نیامده بودیم آنرا وجدان تاریخی ملت خود می دانیم. نسلهائیکه ، قبل از انقلاب مشروطیت ، در ایران زندگی کرده و از این دنیا رفته اند، چیزی از آن انقلاب نمی دانستند و نمی توانستند، در وجدان تاریخی جامعه خود ، آن انقلاب را جای بدهند.
همین اصل در رابطه با انقلاب 1357 ملت ایران صادق است. امروز این انقلاب ، چه نکات مثبت و چه نکات منفی آن ، در وجدان تاریخی ملت ایران جای دارند.اگرچه این انقلاب بخاطر فقر فرهنگی و فرهنگ سیاسی ملت ایران در نهایت تبدیل به یک دیکتاتوری دینی شد، امٌا این اصل فلسفی ،که می گوید : این انسانها هستند که تاریخ را می سازند،دررابطه با انقلاب 22 بهمن 1357، حقیقت خودرا حفظ کرده است.این بار اصل سئوال که بعد ملٌی و میهنی دارد ، پیش می آید ،که وظیفه رهبران سیاسی ضد استبداد امروز ، در مقابل این این جنبش توده ای فراگیر مردمی ، که به جنبش سبز مشهور شده است ، چیست ؟
در جواب به این سئوال ، از یک مقاله نشریه: صبح صادق ، ارگان سیاسی سپاه پاسداران شروع می کنیم .نقل از :
شروین امیدوار .
سه شنبه 19 خرداد 1388.
هفته نامه صبح صادق (ارگان دفتر سیاسی .سپاه پاسداران )
«...» در حالیکه بولتن «تحلیل روز»نشریه ای به صورت اختصاصی برای فرماندهان و هادیان سیاسی سپاه ارسال می شود، از پیشی گرفتن میرحسین موسوی بر محمود احمدی نژاد در اغلب استان های کشور به ویژه در تهران بزرگ خبر داد ه است، رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در اظهاراتی تهدید آمیز ، پیشا پیش، احمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کرد و گفت سپاه پاسداران «هر حرکتی برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد.»
ید الله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران ، در مصاحبه مفصل شماره دوشنبه 18 خراد (1388)هفته نامه صبح صادق (ارگان دفتر سیاسی .) که تیتر اول این نشریه را به خود اختصاص داد ، به استفاده هواداران میر حسین موسوی از رنگ سبز اشاره کرد و گفت :استفاده از یک رنگ خاص برای اولین بار در انتخابات ، نشانه ای از کلید خوردن پروژه انقلاب مخملی در انتخابات دهم است. (...)رئیس دفتر سیاسی سپاه همچنین ادعا کرد که احزاب سیاسی و گروهها و اشخاصی که «نظام سیاسی با ماهیت دینی و با محوریت ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند» در صدد انقلاب مخملی هستند و افزود که «البته برخی از این احزاب و گروهها دارای سوابق اسلامی و انقلابی بوده و حتی بعضی از چهره ها ی اصلی آن در گذشته در نظام جمهوری اسلامی دارای مسئولیت هم بودند، لکن با گذر زمان به دلایل مختلف از مسیر اصلی انقلاب و اسلام ناب محمدی فاصله گرفتند و اکنون مواضع و دیدگاه هایی متفاوت از قبل دارند»
(ماًخذ:به زبان فارسی ، در پائین مقاله ذکر شده است .)
البته اینجا بخش کوچکی از این مقاله را به عنوان نمونه می آوریم ،که همین چند سطر ماهیت نظام استبداد دینی حاکم در ایران را که عنوان «جمهوری اسلامی » را یدک می کشد، کاملأ نشان می دهد. این کدام نظام حکومتی با عنوان جمهوریت است ،که در بطن آن یک سازمان نظامی تحت فرمان رهبر مطلق نظام ،4 روز قبل از انتخابات کاندیدای رهبر را برنده انتخابات اعلام می دارد ،و علنأ تهدید می کند که هر انقلاب مخملی را درنطفه خفه می کنیم.؟ (منظور از انقلاب مخملی ، گذر مسالمت آمیز از یک رژیم استبداد تک حزبی ، به یک نظام دموکراتیک،که در چکسلواکی به رهبری واکلاو هاول (Vaclav-Havel )28 نوامبر 1989 روی داد ، است .اینجا است که لحظه ای در باره ماهیت نظام از جنبه فلسفه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مکث می کنیم .
قبل از آنکه به خصوصیات نظام توتالیتاریسم( تمامیت خواه ) و با خصوصیات توتالیتاریسم اسلامی - آخوندی بپردازیم، خطوط اصلی این نظام را برگرفته از اندیشه های فیلسوف معروف آلمانی هانا آرنت ( Hannah Arendt-1906-1975) که خود در قرن بیستم اروپا ،شاهد بقدرت رسیدن تو تالیتاریسم با نامهای چون ، کمونیزم،فاشیزم،نازیسم و فرانکیسم بود، بطور خلاصه از منظر خوانندگان می گذرانیم،و بعد به ماهیت فلسفه توتالیتاریسم را دراندیشه های حاکم در جوامع اسلامی را مطالعه خواهیم کرد.
تحلیل و تفسیر توتالیتاریسم از دید فیلسوف آلمانی ،هانا آرنت .
ترکیب زرو زور و تزویر،یکی از ویژگی ها و از ابزار های نظام های توتالیتر برای ادامه قدرت است.«...» آرنت در تحلیل جامعه شناسانه خود، موضوع تمایز و تفاوت «زور»و «اقتدار» و نیز استبدادو توتالیتر را مطرح می نماید.بین ریشه و منشا ء اقتدار که عقلانیت اجتماعی و منشاءو اساس و ریشه زور که مبنای طبیعی و بیولوژیک دارد، تفاوت قائل است.به زعم آرنت ، بین نظام های اجتماعی مبتی بر زور و استبداد و دیکتاتوری سیاسی-اجتماعی ، با نظام های اجتماعی توتالیتاریسم ، تفاورت های عمیق و اساسی و بنیادین وجود دارند. در نظام های اجتماعی مبتنی بر زور و استبداد ، انسان به عنوان یک شهروند ، کماکان یک موجود انسانی باقی می ماند، که قابلیت های انسانی ، مانند آگاهی ، آزادی ، اختیار وانتخاب و خلاقیت و عصیان علیه نظام موجود را بالقوه دارا می باشد .و تحت شرایط مناسب ذهنی با آگاهی می تواند خویشتن را از تحت نظم موجود ، رهائی بخشد.زیرا به تعبیر متفکر فرانسوی ، ژان ژاک روسو ، هنوز حق اندیشیدن ، از او سلب نگردیده است.دیکتاتوری و استبداد بخاطر این مسئله محکوم است ،که در آن نظام ،تنها یک نفر می اندیشد و دیگران حق اندیشیدن ندارند.امٌا در نظام اجتماعی – سیاسی توتالیتاری ، انسان به عنوان یک وجود انسانی و به مثابه موجودی که امکان کسب آگاهی و معرفت را دارد و می تواند آگاهانه و خلاق با محیط پیرامونی تعامل داشته باشد ، بعلت مسخ شخصیت و ماهیت انسانی و استحاله درونی و بیرونی ، این امکان انسانی از وی سلب شده است ، لذا امکان اندیشیدن را ندارد.
آرنت در این زمینه می نویسد :تبدیل انسان به مجموعه ای از واکنش های مانند یک بیمار روانی ، ا ورا از هر چیزی که شخصیت یا خصلت اوست ، عمیقأ جدا می سازد.نظام سیاسی اجتماعی توتالیتر ، یا تمامیت گرا هیچ حوزه ای خصوصی را در حیات و زندگی اجتماعی انسان ، بر نمی تابد.بر اساس مبانی تئوریک و روبنای فرهنگی و نظری ،که خود ممکن است در قالب های متفاوتی داشته باشد (فاشیسم ، نازیسم ، فرانکیسم ، استالینیسم و...) در گام نخست توانی های اخلاقی انسان را مضمحل و نابود می سازد.آرنت می گوید : پس از کشتن شخصیت اخلاقی و نابودی شخصیت حقوقی در انسان ، از بین بردن فردیت او ، دیگر چندان مشکل نیست.
بطور فورموله و به اختصار می توان گفت ، بنیادی ترین پایه های نظم توتالتاری ، عبارت است از ایده ئولوژی واحد،(حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله ، یا سید علی خامنه ای !!!) نظام پلیس مخفی ،تبلیغات ، خشونت گرائی ، سرکوب ، تولید مستمر دشمن خیالی ، سرکوب معترض و منتقد ، بمباران فکری دائمی شهر وندان ، ترویج شخصیت پرستی مطلق گرا یانه افراطی و بیمار گونه ، اتمیزاسیون اجتماعی( تقسیم کردن عمدی جامعه به گروه های کوچک ) ،تسرٌی و تعمیم رفتار های هیجانی و احساساتی ، پوپلیسم عوامفریبانه ، کنترل همه توسط همه ، فقدان هر گونه شخصیت حقوقی ،و مدنی وامنیت سیاسی ،اجتماعی ، شغلی و......که موجبات هراس دائمی را در انسان ها پدید می آورد.
از ویژگی های مهم نظام توتالیتر ، اتحاد «نخبگان و اوباش »است . وحد ت در د ناک نخبگان و و اوباش و فقدان هویت و و کاراکتر انسانی در قالب عدم تشخیص فردیت ر وشنفکرانه ، تاکید بر گروهای اجتماعی ، قومی و ایده ئولوژیک وایجاد بحران های مداوم اجتماعی و معتاد سازی افکار عمومی توده ها به بحران های گوناگون روزانه ، هفتگی وماهانه و عدم آرامش روحی و روانی و ایجاد دغدغه و نگرانی واضطراب مستمر برای شهر وندان ، از مشخصات دیگر اصلی نظامهای توتالیتری است.
هانا آرنت توضیح می دهد ،جنبش های توتالیتر نه تنها برای اوباش ،برای نخبگان جامعه هم سخت جاذبه دارد.این جاذبه جنبش برای نخبگان به همان اندازه بستگی آشکاراوباش به جنبش های توتالیتر، یکی از کلید های مهم فهم این جنبش ها بشمار می آید .رهبران جنبش ها ی توتالیتر صفات مشخص اوباش را دارا هستند،روانشناسی و فلسفه سیاسی آن ها به خوبی شناخته ما است.
ویلفردو پارتو (Vilfredo Pareto -1848-1923 )جامعه شناس معروف ایتالیائی ،تاکید بر نقش غرایز را در توتالیتاریسم ، یک نقش محوری و بنیادی تلقی می کرد ،که اساس وبنیان نظام سرکوب را تحکیم می بخشید، و بازوی توانای نخبگان بود. آرنت می گوید :اتحاد موقتی نخبگان با اوباش مبتنی بر این بود ،که نخبگان با یک شعف راستین ، تماشاگر صحنه نابودی تشٌخص بوسیله اوباش بود.«...»( ماخذ به زبان فارسی در پائین مقاله ذکر شده است )



ترکیب سازمانی عمامه ،سلاح ، و دولار، در راستای استقرارنظام توتالیتاریسم آخوندی در ایران .
(ادامه دارد )
پاریس 23 مارس 2010-
اقتباس با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1)- پرومته : یکی از اساطیر یونان ،و خدای آتش است .زئوس( خدا) در عصر آفرینش انسان ها ، پرومته را برگزید، تا همه چیز را به انسان بدهد ، بجز آتش را. پرومته مورد احترام خدا ، این کار را کردو بسیار مسائل آد میان را برطرف کرد.او به انسانها عشق می ورزید و نمی توانست ناراحتی و رنج آنها را ببیند.به همین علت به دور از چشم زئوس (خدا )آتش را به انسان داد.وقتی خبر به زئوس رسید ، او را برسر قله قاف در قفقاز برد و بست تا اور را به جزای اعمالش برساند . هر روز عقابی می آمد و جگر اور را می خورد و شب جگر از نو می روئید . همین موقع بود که پرومته به زئوس گفت : روزی خواهد آمد ،که پادشاهی و خدائی تو از میان برودو کسی به تخت تو تکیه نزند. زئوس که از پیش گوئی های او مطمئن بود ، دائم در پی این بود که بپرسد چه کسی ؟ پرومته هرگز پاسخ نمی داد ، تا اینکه این موضوع بوقع پیوست .(ماًخذ :ویکی پدیا )
اگر ریمون آرون فیلسوف و روشنفکر فرانسوی ،شخصیت رفتاری انسان آگاه را، به شخصیت پرومته تشبیه می کند، منظور آن دسته انسانهائی است ، که شعورو آگاهی و خرد گرائی را به جامعه منتقل می کنند، تا توده ًمردم بتوانند ، خدایگان قدرت جهل و خرافات جنایات را هرچه سریعتر از اریکه قدرت پائین بکشند .
(2) – رجوع شود به مقاله این صاحب قلم با عنوان : انسان تاریخ ساز ، یا تاریخ انسان ساز در :
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=4634
- ماًخذ به زبان فارسی :
http://www.alarabiya.net/views/2009/06/10/75552.html
http://www.cibloggers.com/?p=3425


- ماً خذ به زبان فرانسه :
http://www.webphilo.com/textes/voir.php?numero=453061835
http://1libertaire.free.fr/Arendt01.html

Thursday, March 4, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی بخش یازدهم

اسلام چون سلاح سیاسی.
بخش یازدهم .
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.
Kazem.randjbar@yahoo.fr

جایگاه اسلام، به عنوان ایده ئولوژی سیاسی ، در طرح های تاکتیکی ،و استراتژیک در جنگهای منطقه ای دوران رقابت های امپریالیستی وجنگ سرد.

پیشگفتار:در طرحهای سیاسی – استرتژیک کوتاه ،میان ،و دراز مدت ، عوامل فرهنگی ،نژادی ، قومی ، قبیله ای ، کثرت جمعیت و ترکیب آن ، ومعادن مواد اولیه استراتژیک ، چون نفت ، گاز ، مس ، اورانیوم ، کوبالت ،و موقعیت جغرافیائی ،معیارهائی هستند، که قدرت های استعماری ،بطور دقیق ،در مناطق مورد نظر مطالعه می کنند ،و برای تصمیم گیری و طرحهای عملیاتی خود ، نتایج این مطالعات رادر برنامه های خود می گنجانند.منطقه حساس خاورمیانه ، تلاقی راه خاکی و در یا ئی بین سه قارهً اروپا ، آسیا و آفریقا ، با منابع عظیم نفت و گاز ، این مادهً انرژِی زای ارزان، برای اقتصاد غرب ، و اقوام مختلف متشکل از :ایرانی ، ترک ، عرب ،وسایر گروهای قومی ، فرهنگی ،با دین اسلام و فرقه های مختلف آن ، در کنار پیروان مذاهب دیگر ، وایجاد دولت اسرائیل توسط استعمار انگلیس ،و پشتبانی بدون قیدو شرط از این دولت مصنوعی توسط ابرقدرت های بعد از جنگ دوم جهانی ،یعنی ابتدا شوروی و انگلیس ،بعد آمریکا ، در طراحی سیاست های این قدرت ها ، چه در گذشته ،و چه امروز نقش داشتند،و نقش دارند.
اگر به تاریخ سه قرن گذشته و امروز خاورمیانه ،و حضور قدرتهای استعماری ،چون انگلیس ، روسیه فرانسه ، آمریکا ، دقیق بشویم ، به راحتی خواهیم دید ،که چگونه این قدرت های استعماری ، بطور مستقیم ،و غیر مستقیم ، از نقش اسلام ، ونفوذ در دستگاه روحانیت آن در پیشبرد اهداف خود سوء استفاده کرده و استفاده می کنند.
در طول این سه قرنی که قدرت های استعماری ، پایشان در ابتدا بنام شرکت های بازرگانی و دریا نووردی ، چون کمپانی های هند شرقی انگلیس ، کمپانی هند غربی انگلیس ،کمپانی هند شرقی فرانسه ،کمپانی هند غربی هلند ،و کمپانی هند شرقی پرتقال ، و قتی که به این مناطق رسید ند، به ترتیب ، از طریق عملیات جاسوسی ، نظامی ، اختلاف افکنی قومی مذهبی ، رسمأ بحش مهم آسیا و آفریقا را به مرور تبدیل به امپراطوری مستعمراتی خود کردند. در این عملیات سازمان های اطلاعاتی ، بظاهر در لباس و نیرنگ های مختلف چون مسیونر های مذهبی ، بازرگانان ، باستان شناسان ، زبان شناسان ، پزشکان اروپائی ، معالج خانواده های درباری سلاطین ، و در نهایت ، دیپلمات ها ،و مشا ورین نظامی ، راه را برای استعمار علنی ، هموار کردند.
وقتی که ناپلئون بناپارت ، برای تضعیف قدرت امپراطوری انگلیس ، طرح لشگر کشی به هندوستان را از طریق مصر ، سوریه عراق ، ایران و افغانستان را در سر می پرورانید، قبلأ اغلب آثار مربوط به اسلام و هندوستان را مطالعه کرده بود . این آثار شامل نوشته های :«Savary-و Volnay » بودند. برای ناپلئون بناپارت ، پیامبر اسلام ، یک نابغه سیاسی و نظامی بود. به همین جهت نیز در هنگام تحصیل در مدرسه نظام در شهر :Bienne (شهری واقع در ایالت برن سویس، که به دو زبان فرانسه و آلمانی تکلم می کنند ) داستانی با این عنوان :Le Masque du Prophète - ماسک پیامبراسلام ، نوشت .( در اینجا کلمه ماسک در زبان فرانسه به معنای استتار و استراتژی و ترفند است ،که در جنگ ،فرماندهان صاحب درایت ،برای فریب دشمن بکار می برند ) خود ناپلئون برای فریب مردم مسلمان مصر وقتی که به مصر رسید ، تظاهر به تغیر مذهب و گرویدن به اسلام کرد،و نام علی را به عنوان نام دوم برای خود انتخاب کرد ! در همین راستا نیز وقتی که ناپلئون در تاریخ 1799 مجبور به ترک مصرو مراجعت به فرانسه شد ، جانشین او ژنرال ژان باتیست کلبر (Kléber - متولد 9مارس 1753- مرگ در قاهره 14 ژوئن 1800) در هنگام شورش مردم قاهره علیه حضور سربازان بیگانه فرانسوی ، بدست شورشیان ، به قتل رسید ،و جانشین او ، ژنرال فرانسوی ، بنام ژنرال ژاک فرانسوا مانو (Menou – متولد 1750- مرگ 13 اوت 1810) بظاهر در راستای اهداف سیاسی و توسعه طلبی ناپلئون، به اسلام گروید ، که مصری ها او را قبول بکنند، وبرای خود نام عبدالله را انتحاب کرد ،و با یک دختر مصری ازدواج نمود. از این نوع حیله و نیرنگ ها در بین جاسوسان حرفه انگلیس ،آلمان نیز در کشور های مسلمان در تاریخ خیلی نمونه داریم . چنانکه قبل از تشکیل کشورعربستان سعودی ، ومبارزه بی امان عبدالعزیز ابن سعود ،علیه خانواده حسین شریف مکه ، به همراهی و هدایت جاسوس معروف انگلیس چون هاری سن جون فیلبی ( Harry saint john Philby - متولد 1885- مرگ 1960 ) این جاسوس برای مردم فریبی و خد مت به انگلستان و بعدأ به آمریکا، در ظاهر مسلمان شده بود و اسم عبدالله را برای خود انتخاب کرده بود.همین شخص روزها مشاور خصوصی سلطان عبد العزیز ابن سعود بود و عصرها با لباس مبدل ، و با تسلط کامل ایکه به زبان عربی داشت ، در کوچه و بازار ریاض به ظاهر گدائی میکرد ! همین هاری فیلبی معروف بود که درفوریه سال 1945، ملاقات فرانکلن روزولت را در مراجعت از کنفرانس یالتا ، را با ابن سعودبر روی کشتی امریکائی بنام :us quincy - در دریاچه کانال سوئز لنگر انداحته بود ، فراهم کرد .در این ملاقات ، بنا به نوشته تنها شاهد این جلسه ، هرگز صحبت امتیاز نفت عربستان سعودی در میان نبود .بلکه بحث بر سر مهاجرات یهودیان اروپا به فلسطین بود، وروزولت هم بر این عقیده بود ، که بعد از پایان جنگ در اروپا ، باید یهودیان ، به وطن خود در اروپا ، برگردند.اما روزولت بعد از دو ماه ، فوت می کند. فرانکلن روزولت قبل از مرگ خود ، سرهنگ ویلیام ادی (Colonel William Eddy ) را که در این ملاقات به عنوان مترجم بین فرانکلن روزولت و ابن سعود ، به خدمت گرفته شده بود ، به عنوان کنسول آمریکا در جدٌه می گمارد. اما این کلنل ویلیام ادی کی بود؟ این سرهنگ آمریکائی ، ویلیام ادی ، یک لبنانی مسیحی تبار بود ، که در شهر تیر لبنان بدنیا آمده بود.در جنگ دوم جهانی ، رئیس گروه عملیات جاسوسی ، سازمان :Office of Strategic Service .دفتر خد مات استراتژیک بود .سازمان جاسوسی سیا آمریکا ،از بطن همین سازمان بوجود آمده است . خوانندگان ملاحظه می کنند، که اهمیت نفت ، وموقعیت استراتژیک خاورمیانه در سیاست های قدرت های استعماری چقدر نقش دارند. تشکیل دولت اسرائیل نیز در راستای این سیاست ها بود، که در واقع پیوند زرسالاران، با شرکت های نفتی ،و تاراج ثروت های ملی ،با همکاری مستقیم نظام های جاهل ، مستبد و فاسد و جانی کشورهای مسلمان منطقه است، که از دین، وخرافات دینی به عنوان وسیله کور و نادان نگاه داشتن ملتها ی مسلمان ، نهایت استفاده را می کنند.

همین سرهنگ Eddy ، لبانی الاصل در1947 تبدیل به مشاور دائمی شرکت آمریکائی نفت آرامکو می شود، در اشغال لبنان توسط ارتش آمریکا در سال 1958، رئیس عملیات مخفی ، در این منطقه بود . به عبارت دیگر ، ترکیب عملیات نظامی ، عملیات مخفی ، و نفت ،و اشغال مستقیم و غیر مستقیم کشورهای نفت خیز و منطقه استراتژیک خاورمیانه ، سیاست قدرت های استعماری هستند.
هاری ترومن (Harry Truman- متولد 1884- مرگ 1972) ، از تشکیل دولت اسرائیل ،بی نهایت پشتیبانی می کرد، و در این سیاست ،به این اصل تاکید می کرد ،که در آمریکا به اندازه کافی راًی دهند عرب وجود ندارد که بتوان بطور جدٌی تظلم خواهی آنان را مورد توجه قرار داد.
همین نوع عملیات جاسوسی قدرت های بزرگ را ما ایرانیان نیز در راستای رقابت های این قدرت های استعماراز یک طرف ، و سادگی و خیانت حاکمان خائن به ملت و مملکت را از طرف دیگر در دو جنگ اول و دوم جهانی ، چه در منطقه شمال ، و چه در منطقه جنوب و جنوب شرق ایران که میدان عملیاتی جاسوسان انگلیسی ، آلمانی ، روسی ، آمریکائی بود ، در تاریخ وطن خود شاهد بودیم . عملیات جاسوس معروف آلمان بنام ویلهلم واسموس ( Wilhelm Wassmuss- متولد 1880-مرگ 1931) همراه با جنگهای معروف به تنگستان، و شرکت ایل قشقائی ، نه به عنوان یک سازمان مقاومت ملٌی بر گرفته از آگاهی وطن دوستی ، بلکه آلت دست قرار گرفتن جاسوسان دولت های خارجی را نیز شاهد بودیم و امروز هم شاهد هستیم. نفوذ سیاست سلطه گری روسیه تزاری ،و روسیه کمونیستی ، توسط حزب کمونیست و حزب توده ، که بخشی از باسواد ترین و جوانان و افسران ایرانی را به دام خود انداخت، نمونه این رقابت های بی امان قدرت های استعماری در منطقه حساس خاورمیانه هستند.
.
احمد کسروی ، در تاریخ مشروطیت خود ، به زور گوئی و انتقام گیری روسیه تزاری از انقلاب مشروطیت ایران ، به اشغال آذربایجان توسط ارتش روس در 19 اردیبهشت 1288 اشاره می کند، همین روسها در عاشورای سال 1290 ، در دی ماه همان سال ، رهبران جنبش مشروطه در شهر تبریز را ، منجمله ثیقه الاسلام و حتی جوان 15 ساله که پدر اش علی مسیو یکی از رهبران جنبش مشروطیت بود بدار می کشند، این جوان 15 ساله ایرانی و آذربایجانی ، قبل رفتن به پای دار ، با صدای رسا می گوید : زنده باد ایران ، زنده باد مشروطه . احمد کسروی اشاره می کند، در حالیکه سالدات های روسی ، در دهات و شهر ها ، به دهها دختر و زن ایرانی ، بانام های سکینه و فاطمه ، زهرا زینب تجاوز می کردند، در همان روز عاشورا ،در حالی که این جنایت ها را نسبت به به رهبران انقلاب مشروطه انجام می دادند، یک مشت آخوند بی وطن ، بدون عرق ملی ، یک عده مردم نادان ، و غرق در خرافات را جمع کرده ،و در بازارهای تبریز مراسم زنجیر زنی و سینه زنی راه انداحته بودند، و برای داستان کربلا و زینب و سکینه بر سر و سینه میزدند !!!
احمد کسروی توسط سازمان فدائیان اسلام ، ساخته و پرداخته همین قدرت های استعماری و پشتیبانی آخوند های نا آگاه و خرافی وبی وطن ، وفریب یک مشت جوانان نا آگاه توسط همین آخوند ها به قتل رسید ، ودر جمهوری ناب محمدیآیت الله خمینی و دارو دسته اش ، امروز به نام نواب صفوی ، در تهران خیابان و ایستگاه متروداریم .
فقر فرهنگی و فقر فرهنگ سیاسی بجائی رسیده است ،که همسر نواب صفوی ادعا می کند ،که نفت ایران را نواب صفوی ملی کرد ، نه دکتر مصد ق .!!!
(همسر نواب صفوی با اشاره به شعور اجتماعی بالای همسرش تصریح کرد : نفت را نواب ، ملی کرد، نه مصدق، وقتی رزم آرا گفت «ایرانی ها لوله هنگ هم نمی توانند درست کنند، مصدق نماینده مجلس بود» اما نواب در پاسخ به این سخن او گفت تو لایق زمامداری نیستی و کناره گیری بکن و اگر پس از سه روز نرفتی خود مان تورا می فرستیم» لذا خلیل طهماسبی ، شاهرگ استعمار را قطع می کند ،نه مصدق ، اما آنها ملی کردن را به اسم خودشان گذاشتند در حالی مصدق را بت کردند. نقل از :
)http://www.iranianuk.com/article.php?id=45671
حقیت این است ، که من صاحب این قلم ، در طول زندگی نزدیک به 70 ساله ام ، که بخش مهم آن را در رابطه با مسائل سیاسی خصوصإ مسائل خاورمیانه با اتکا ء با آثار محقیقین معتبر خارجی گذرانده ام ، با ید اعتراف بکنم ، که تا امروز ، من یک اثر تحقیقی در رابطه با مسائل خاورمیانه و جنگ اعلام نشده قدرت ها ی استعماری در راستای تسلط بر منابع نفتی و مناطق استراتژیک ، نه به قلم نواب صفوی ونه به قلم همسر نواب، خانم نيرالسادات نواب احتشام نخوانده ام .اگر هموطننان گرامی ام ، آثار تحقیقی و علمی ، در رابطه با نقش نفت در ژئوپلتیک قدرت های بزرگ استعماری به قلم نواب صفوی و یا خانم نیر السادات نواب احتشام دارند ولو کهنه هم باشد،، با قبول پرداخت قیمت و وهزینه پست ، یک نسخه از آن را برای این صاخب قلم بفرستند. تا من بتوان بفهم ام که چگونه نواب صفوی ، جوان کم سواد ، نا آگاه از مسائل سیاسی و سیاست جهانی ، نفت ایران را به همراهی یک مشت آخوند بی سواد و نا آگاه از مسائل جهانی ، و به کمک یک مشت لات و چاقوکش باج بگیر ، چون شعبان جعفری های معروف به شعبان بی مخ تاجبخش ،رمضان یخی ،طیب،خلیل طهماسبی ها ملی کرد ند؟
اماٌ برای طراوت بخشیدن ، به درک و شعور اجتماعی این خانم هموطن ،نیر السادات نواب احتشام ، یک گوشه کوچک از تاریخ یک زن انگلیسی را اینجا نقل می کنم ، که شاید برای ایشان و صد ها هزار آخوند و طلبه و یک ملیارد و دویست ملیون مسلمان ، که از اندونزی تا مراکش اسیر فقر و فقر فرهنگی و فقرناشی از استعمار و شارلاتانیزم دین فروشان ، جهل پروران هستند،و در بین 57 کشور مسلمان ، یک کشور پیشرفته با نظام دموکراتیک وجود ندارد ، ،که چه بسا برای چاره اندیشی کمک بکند.
در سال 1558، سلطنت انگلستان ، به ملکه الیزابت اول ، دختر هانری هشتم پادشاه انگلستان رسید ،که این زن برای قبول چنین مسئولیت ، 25 سال بیشتر نداشت.(متولد 1533- مرگ 1603). این ملکه مشهور ، به زبانهای انگلیسی ، لاتین ، یونانی ، فرانسه ایتالیائی ، کاملأ مسلط بود ،و با این زبانها هم می نوشت وهم حرف می زد.این ملکه نو جوان ، که بیش از 5 سال سلطنت نکرد ، 460 سال پیش ، دستور گشایش مدارس عمومی (Public school) را صادرنمود.منظورو هدف این ملکه از گشایش مدارس عمومی برای تعلیم و تربیت دختران انگلیس این بود، که می گفت :ملتی که دختران اش از تعلیم و تربیت محروم باشند، امکان پیشرفت برای آن ملت نیست. چون دختران امروز ، مادران آینده و مربیان آینده جامعه هستند. زمان سلطنت ملکه الیزابت اول مصادف با دوره سلسله صفویه است ، که نه تنها جامعه ایران ، بلکه پادشاهان نیز در دست یک مشت آخوند بیسواد ، نادان و نا آگاه چون محمد باقر مجلسی چنان اسیر بودند، که چیزی از واقعیت های جهان جهان و جامعه بشری نمی دانستند،و در نهایت آن عظمت ظاهری سلسله صفویه ، بدست یک عده افغانی گرسنه ، که از دست حاکمان شیعه زور گو ، که مخالف افغان های سنی مذٌهب بودند ، به تنگ آمده ،و در 16و 17 مارس 1722، شکوه وعظمت ظاهری ولی از درون پوسیده توسط شیخ الاسلام های نادان ، بدست محمود افغان تار مار شد.
خانم نیر السادات احتشام می دانند، بیش از یک قرن و نیم است ، آزادیخواهان و وطن دوستان مٌلی ایران، سعی بر آن دارند، که با توسعه آموزش و پروش مجانی ، با محتوی علمی و اندیشه های پیشرفته در این برنامه های آموزشی ، ملت ایران ، چه مرد و چه زن ، به شعور و آگاهی واقعی فرهنگی و سیاسی برسا نند و آلت دست قدرت های خارجی نشوند. در این تلاش انسانی ،و ملی و میهنی ، همیشه دستگاه آخوند ی ، خصوصأ آخوند های متحجر، مخالف آموزش پرورش ایرانیان ، خصوصأ دختران ایرانی بودند و هستند. بعلاوه این خانم هم میداند که در دین اسلام زن رسمأ از منظر حقوقی برابر مرد نیست.ودر طول 31 سال نظام شیخ شاهی اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی ، بزگترین قربانی را به نسبت کل جمعیت کشور ، روشنفکران ،دانشگاهیان ،و روزنامه نگاران و زنان ایرانی داده اند.
* * *
در شروع جنگ دوم جهانی و حتی قبل از آن ، ولو اینکه شبکه های جاسوسی قدرت های استعماری بخاطر موقعیت استراتژیک و وجود منابع عظیم نفتی در خاورمیانه ،در منطقه فعال بودند ، بر این فعالیت ها خود افزودند. این بار جاسوسان قدرت های بزرگ ، با تجربیاتی که از جنگ اول جهانی ،و تقسیم خاورمیانه بین قدرت های غالب ، خصوصأ انگلیس ، و فرانسه آموخته بودند، در فاصله این دو جنگ ، در کشور های چون مصر ، عربستان ، عراق ، اردن هاشمی ، سوریه ، لبنان ،و شیخ نشینهای منطقه خلیج فارس ، شبکه های جاسوسی ،این قدرت ها ، زیر پوشش دیپلمات ، باستان شناس ، شرق شناس ، ایران شناس ، عرب شناس ، اسلام شناس ، و رئیس شرکتهای تجاری ، خصوصأ سازمان های پیچیده استخراج نفت و تصفیه متعلق به این دولتها نفوذ داشتند. همین نواب صفوی که اسم واقعی او سید مجتبی میر لوحی بود ، بعد از پایان دوره هنرستا ن صنعتی تهران ، مدتی در شرکت نفت ، متعلق با انگلیسی ها در آبادان به عنوان مکانیسین در کارگاه های این شرکت ، سوهانکاری میکرد .شاید یک عده ندانند ،که شرکت نفت انگلیس در آبادان و کل ایران لانه جاسوسی انگلیس ها بود. چگونه این نوجوان ، یکد فعه ، به علم سیاست و دیپلماسی مسلط می شود، و سر از حوزه علمیه نجف الاشرف در می آورد را من با اتکا ء به دو واقعه تاریخی در وطن خود ،و مصر و آمریکا ، نکاتی را بااستناد بر آثار و نوشته های محققین اروپائی و آمریکائی ، در اینجا خواهم آورد ، تا خوانندگان ایرانی که درد وطن و استقلال واقعی و آزادی آن را از یوغ یک مشت مستبد ، در لباس شاه و شیخ ، وابسته به بیگانگان را دارند ، به این دو واقعه توجه بکنند ، تا متوجه بشوند ، اخوان المسلمین و فدائیان اسلام ،ساخته و پرداخته همین قدرت های استعماری بودند و هستنند.





سپتامبر 1953،جوان 27 ساله عرب مصری ،بنام سعید رمضان،
میهمان افتخاری آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، در کاخ سفید !
در سپتامبر 1953 ، با لاترین مقام اجرائی ایالات متحده آمریکا ، یعنی ریاست جمهوری این کشور ، همراه با یک عده استادان «اسلام شناس آمریکا !» با مشارکت رسمی دانشگاه معروف پرنیستون ، و کتابخانه کنگره آمریکا ، مدت یک هفته ،از جوانی بنام سعید رمضان که داماد حسن البنا بود رسمآ برای« بحث و فحص و تبادل اندیشه در باره اسلام »،به آمریکا دعوت شده بود . درآن زمان سعید رمضان به خاطرترورفهمی النقره چی نخست وزیر کشور مصر توسط تروریست های اخوان المسلمین ، در 12 فوریه 1949،اتفاق افتاد ، وبه دنبال آن نیز خود حسن البنا ، توسط ماموران مخفی دولت مصر ، به قتل رسید ، بخاطر اینکه داماد حسن البنا بود، با وجود سن 27 ساله اش ،آن زمان رهبر ی اخوان المسلمین را بر عهده داشت.
.چرا ایالات متحده آمریکا ، این جوان 27 ساله عرب مسلمان را را با چنان تشریفات در کاخ سفید پذیرائی میکند و با استادن معتبر و«اسلام شناسان آمریکائی ، که «درد اسلام دارند !!!»، یک هفته جلسه بحث و تفحص می گذارند؟در کشوری چون مصر با سابقه طولانی فرهنگ عرب و اسلامی ،و دانشگاه معروف الازهر ، اسلام شناسی در حٌد جوان 27 ساله مصری نبود؟این مسئله را یک محقق آمریکائی ، متخصص مسائل سیاسی خاورمیانه بنام روبرت دریفوس در کتابی در زبان انگلیسی بنام بازی شیطانی (*) توضیح و تفسیر می کند .ا ین مراسم دعوت از یک جوان 27 ساله عرب مصری و عضو سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، توسط هموطن گرامی با نام فروزنده فرزاد ، با آدرس سایت ذکر شده در زیر (*) تحلیل و تفسیر شده اند. ما در اینجا ، این موضوع را از جنبه دیگر تحقیق و تفسیر خواهیم کرد .

1-اولأ به تاریخ دعوت سعید رمضان به کاخ سفید ، خوب دقیق بشویم. آیزنهاور ،و مشاوران اش ، سعید رمضان را در ماه سپتامبر 1953 ، به کاخ سفید دعوت می کنند. چرا؟ ماه سپتامبر 1953 ، درست یک ماه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، یعنی 19 اوت 1953 است ،ا یالات متحده آمریکا ،و انگلیس ، به کمک سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی خود، به رهبری :کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt-1916-2000)، نوه تئودور روزولت ، رئیس جمهور زمان جنگ آمریکا ، با عملیاتی طراحی شده ، با نام رمزی:TP-Ajax ، برای آمریکائیان ، و با نام رمزی:Operation Boot، برای انگلیسی ها ، همراه با ماموران ایرانی خود و یک مشت افسران ارتش ،و روحانیون بی وطن ، وبی سواد و نادان ، شیفته قدرت و ثروت،و یک مشت لات و چاقوکش ها ، توانستند دولت قانونی مصدق را فقط و فقط بجرم تلاش بر ملی کردن صنایع نفت ، سرنگون بکنند،در راستای این تجربه «موفقیت آمیز استعمار » است ،که یک ماه بعد از سقوط دکتر مصدق و استفاده طراحان کودتا از دین و مذهب و آخوند ، و یک مشت لات و چاقوکش ، جوان 27 ساله عرب ، تروریست ، و ماجراجوئی چون سعید رمضان ، رهبر اخوان المسلمین را با جلال و جبروت ، به کاخ سفید دعوت می کنند.معادل این جوان مصری ماجراجو در حزب اخوان المسلمین ، جوان دیگری ازدیگر کشور مسلمان چون ایران، بنام نواب صفوی ، با دستیاران و پشتیبانان مذهبی اش ، که عملأ امتحان اش را با انواع ترور های سیاسی، در ایران ،با موفقیت ، زیر پوشش فدائیان اسلام ، انجام داده بود ،ما ایرانیان نیز داشتیم . نواب صفوی و فدائیان اسلام برای خنثی کردن نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق طراحی شده بود ،واخوان المسلمین برای خنثی
کردن ناسونالیزم عرب ، به رهبری شخصیت های ملی و افسران مصری چون عبدالناصرمورد استفاده امپریالیزم استعمار گر قرار می گرفت .
سعید رمضان مصری رهبر اخوان المسلمین متولد 1926 میلادی بود،سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ،متولد 1933 میلادی ،یعنی 1313، شمسی بود،اختلاف سنٌی شان 7 سال بیشتر نبود.
هر دو جوان نا آگاه ، ولی با سر پرشور ، غرق در یک مشت خرافات مذهبی ، شیفته شهرت ،و نام آوری ، بهترین عنصر برای سازمان های تروریستی برای اجرای اهداف سیاسی کوتاه و میان و دور مدت قدرت های استعماری بودند.
بعد از سقوط دولت دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی،و فرزندان اش به کمک دربار و اربابان اش به جاه و مقام و منزلت می رسند، اماً سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ،که تاریخ مصرف اش تمام شده بود در 27 دی ماه 1334 اعدام می گردد.
کسانی که مثل این صاحب قلم ، عمری از آنها گذشته است ، مطمئنأ با نگاه به گذشته دروان نوجوانی خودمان ،که هرکدام از ما سر پر شوری داشتیم ، چه چیزی در 27 سالگی از دنیای سیاست، خصوصأ از سیاست های پشت پرده قدرت های استعمارگرمی دانستیم ؟ حتی شهروندان خود این قدرت ها ، ازطرحها و عملیات استراتژیک کوتاه مدت ،میان مدت ،دراز مدت کشور ها خود کوچکترین آگاهی ندارند، بعد از گذشت 30 سال ، حتی بعضأ 50 سال ، محققین و پژوهشگران با اجازه مخصوص می توانند، به گوشه های آن برنامه و آن سیاست ها دسترسی پیدا بکنند. جوان 27 ساله مصری، بنام سعید رمضان، یا جوان 23 ساله ایرانی ، نواب صفوی ، از سیاست چه می دانستند، که در راستای باور های چه بسا معصومانه و صادقانه دست به عملیات تروریستی بزنند، و امنیت اجتماعی – اقتصادی ،و سیاسی جامعه را بهم بریزند، و با بمب گذاری ،و اقدام به قتل های فردی – سیاسی،در نهایت خود و خانواده خود را هم به نابودی بکشند ؟این نوع عملیات تروریستی ، مختص سازمانهای اسلامی نبود و نیست. همین عملیات تروریستی را ، سازمان های چریکی وابسته به اتحاد جماهیر شوروی ، چین ، کوبا ، نیز در راستای اهداف و رقابت های قدرت های کمونیستی ،با قدرت های سرمایه داری را نیز انجام می دادند، از آن بنام مبارزات مسلحانه برای آزادی طبقه کار گر و دهقان یاد می کردند، در صورتیکه نه در شوروی سابق ،و نه چین ،طبقه کارگر نه آزاد بود ، نه حق بیان خواسته های انسانی و اجتماعی خود را داشت ونه امروز در چین از چنین حقوق برخوردار است.
دستگاه روحانیت در کشور های اسلامی چه سنی و چه شیعه در راستای منافع استعمار برنامه ریزی و طراحی شده است . مدت 30 سال است ، کشور عراق بخاطر رهبران نادان و مستبد ،جنایتکار ، در یکی از جنگ های خونین تاریخ بشری در گیر است،که در نهایت این کشت و کشتار مذهبی ، فرقه ای ، قومی ، قبائلی ،در راستای منافع استعمار و قدرت های امپریالیستی است.این کدام خدائی الٌرحمان الرحیم است ، که فتوی قتل عام زنان کودکان مظلوم عراقی را بخاطر سنیٌ بودن ، شیعه بودن ، کرد بودن می دهد و آنرا ،ثواب دانسته است؟
آیا برحسب تصادف است ،که در اوج قدرت ملکه ویکتوریا ، مظهر استعمار انگلیس ،درماه مه سال 1867در شهرسهار نبور در محله دیوبند، مدرسه شبانه روزی علوم دینی ، بنام دار العلوم دیوبند، با «کمک های مالی و انسان دوستانه ، ملکه انگلیس !!!» افتتاح می شود؟ آیا ملکه ویکتوریا ، درد اسلام داشت ،که چنین هزینه را برای چشم ابروی مسلمانان هندوستان تقبل می کند؟
طرح وساخت بنای دانشگاه تهران را، که آرزوی ایرانیان وطن دوست بود در زمان رضا شاه ، فرانسوی ها به پایان رساندند در این طرح ساختمانی ساحتن مسجد در دانشگاه پیشبینی نشده بود. تا سال 1345 ، دانشگاه تهران مسجد نداشت. مسجد دانشگاه تهران یکی از برنامه های سیاسی فرهنگی کاملأ طیف داده شده است ،که در مرکز تحصیل و تدریس علوم واقعی ، مسجد می سازند و دانشگاه را تبدیل به مصٌلا می کنند.این مسجد در 22 مهر ماه 1345، یعنی 13 سال بعد از کودتای 28 مرداد1332، با حضور ایوب خان رئیس جمهور پاکستان مسلمان افتتاح می شود!!!
لازم بیاد آوری است، که دانشگاه معروف سوربن پاریس ، قبل از انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789، یکی از بزرگترین مدارس علوم دینی اروپا بود. وقتی که انقلابیون فرانسه بقدرت رسیدند، تمام کشیشان و طلبه های علوم دینی را ، از دانشگاه سوربن ، بیرون کردند، و به صعومه ها فرستادند، از آن تاریخ دانشگاه سوربون تبدیل به یک دانشگاه واقعی ، یعنی محل تحصیل علم و دانش شد ،که از آن روز تامروز ، با اعتبار جهانی خود، این دانشگاه ،بحشی از جوانان کشور فرانسه را برای خدمت به وطنشان ، در رشته های مختلف علوم واقعی تربیت می کند.
2- چرا دولت آمرمریکا ، در سپتامبر 1953، سعید رمضان 27ساله ، رهبر سازمان ترورویستی اخوان المسلمین را به کاخ سفید،دعوت کرد؟
در سال 1953، جهان نزدیک به هشت سال بود ، که خود را از جنگ جهانی دوٌم ، با شکست نازیسم ، و با قربانی کردن بیش از شصت ملیون انسان ، رهانیده بود.از میان ویرانی های جنگ ، دنیای جدیدی ظهور کرده بود، که جهان را به دو قطب متخاصم ، تقسیم نمود . جهان سرمایه داری ، در مقابل جهان کمونیستی. اتحاد جماهیر شوروی با رژیم کمونیستی که در شکست نازیسم ، نقش اساسی داشت ، نه تنها تا قلب اروپا ، پیش آمده ، بعلاوه ، در بین ملت های در بند استعمار ، و طبقه کارگر و زحمت کش کشورهای صنعتی ، از احترام بی نهایت برخوردار بود.چون در هر حال به چشم دیده بودند، که سرمایه داری بی وطن جهانی ، بعد از بحران اقتصادی سال های 1929 -1932،در بقدرت رسیدن نازیسم ، نقش داشتند.
بعلاوه ،کشور عظیم چین ،با جمعیتی بیش از 550 ملیون نفر با انقلاب کمونیستی خود در سال 1949 به رهبری مائو ،قدرت های استعماری را از وطن خود بیرون رانده بودند.هندوستان ، مستعمره بزرگ و سو دآور امپراطوی بریتانیای کبیر ،که رسمأ انگلیسی ها آنرا الماس مستعمره خود می نامیدند بعد از 250سال استعمار ، و مبارزات طولانی برای رسیدن به استقلال ، در سال 1947، با تقسیم هند به دو کشور هندوستان و پاکستان،بلاخره این دو کشور به اهداف خود
رسیدند.اگر چه زنده یاد مهاتماگاندی با تقسیم سرزمین هند موافق نبود و می گفت ، ما هندو ها و مسلمانان در طول تاریخ قرنها در کنار هم زندگی کرده ایم ، سعی کنیم با هم به زندگی مشترک خود ادامه بدهیم. متاسفانه افراطیون از هر دو طرف ، به اختلافات قومی ،و مذهبی دست می زدند، که حتی گاندی هم قربانی این عملیات شد. نتیجه آنکه بعد از گذشت 63 سال از اعلام استقلال هند و پاکستان،این منطقه به دنبال خود جنگهای متعدد و حتی جدائی بنگا لدش را همراه داشت، هنوز عملیات تروریستی و آتش جنگ طالبان ، القاعده ، با هزاران قربانی در این منطقه ادامه دارد.وعجیب هم نیست،که در این فلسفه استعمار انگلیس ، تفرقه افکن و حکومت کن، همان جوان 27 ساله مصری بنام سعید رمضان ،در عملیات سازمان دهی تروریستی پاکستان سالهای طولانی مقیم پاکستان بود و برای خود رادیو ودفتر و دستک داشت. ،که به موقع به تفسیر آن خواهیم پرداخت.
به غیر از دو واقعه مهم ذکر شده در بالا ، یعنی انقلاب کمونیستی چین و استقلال هندوستان و پاکستان، اغلب مستعمرات سابق انگلیس ، فرانسه ،هلند ، بلژیک ،پرتقال ،در آفریقا ، آسیا ، آمریکای لاتین ،در گیر جنگهای استقلال طلبانه خود علیه قدرت های استعماری بودند،و کشورروسیه شوروی و هم پیمانان او ، در راستای اهداف و منافع خود ، به این جنبش های استقلال طلبان ، کمک های نظامی و مالی میکرد.
3- جنگ کره. در 25 ژوئن 1950 نیروهای نظامی کره شمالی ، از مدار 38 درجه ،که کشور کره را به دوبخش کره شمالی و جنوبی تقسیم می کرد ، گذشته ، و به کره جنوبی حمله کردند.اگر چه این جنگ با دخالت مستقیم آمریکا انگلیس فرانسه و سایر متحد ین کره جنوبی از یک طرف ، و کمک های نظامی چین ،و اتحاد جماهیر شوروی برای کره شمالی از طرف دیگر،با گذاشتن صد ها هزار کشته و زخمی،برنده و بازنده نظامی نداشت ،ولی نشان داد که دنیای بعد جنگ دوم وارد یک مرحله تاریخی شده است ، که مورخین از آن با نام «جنگ سرد » بین جهان سرمایه داری ،و جهان کمونیستی یاد می کنند،که شروع آنرا با اول ژانویه 1947، یعنی تاریخ اتحاد منطقه اشغالی آلمان توسط آمریکا-انگلیس – و فرانسه ،از یک طرف ،و محاصره برلن از توسط ارتش شوروی از 24 ژوئن 1948 تا 12 ماه مه 1949، از طرف دیگر ، سرآغاز و شروع جنگ سرد بین دو اردوی متخاصم می نامند ،که این جنگ سرد، با انحلال پیمان نظامی ورشو،در ژوئیه 1991،و پائین کشیدن پرچم سرخ با آرم داس و چکش از بام کرملین در 25 دسامبر 1991 به پایان می رسد.، ولو اینکه رقابت بین کشور های سابق کمونیستی و قدرت های استعماری برای نفوذ در مناطق حساس جهان با همان شدت و حدت زمان جنگ سرد ادامه دارد. در طول 44 سال جنگ سرد ، اگرچه مستقیم ، اتحاد جماهیر شوروی ، با آمریکا ، و همپیمانان او وارد جنگ نشدند،ولی جنگ های خونین و طولانی ، در نقاط مختلف دنیا ، با بجا گذاشتن ملیونها کشته و زخمی ،رخ داد ،که جنگ های ویتنام ، جنگهای اعراب و اسرائیل ، جنگ های هند و پاکستان ،جنگ های داخلی افغانستان ، جنگ ایران و عراق، جنگ های خونین در آفریقا، نمونه هائی از این مرحله دوران جنگ سرد بین ابر قدرت ها ،و جنگ گرم بین ملتهای جهان سوم یا جنگ برای استقلال طلبی از یوغ استعمار بود.
منطقی است ،که .ظهور اسلام سیاسی را ، محققین و پژوهشگران ، در چهار چوب این برخورد ایده ئولوژیک وتضاد منافع قدرتهای بزرگ ، و سوء استفاده از دین و مذهب برای رسیدن به اهداف سیاسی مطالعه بکنند.
وقتی که محققین و پژوهشگران ،از برژینسکی ، مشاور امنیتی پرزیدنت کارتر ، در رابطه با اسلام سیاسی ، ایجاد گروه های مسلح طالبان،و بن لادن و سازمان القاعده ،توسط آمریکا ، انگلیس ، پاکستان ،وکمک های مالی عربستان سعودی سئوال می کنند،او و رئیس سابق سازمان اطلاعاتی سیا ، با این جواب :فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،اهمیت اش بیشتر از یک مشت طالبان است، خود بهترین اعتراف غیر مستقیم است ،که اسلام سیاسی ، یک ایدئولوژی ساخته و پرداخته قدرت های خارجی حصوصأ آمریکا انگلیس و عربستان سعودی و پاکستان است که این کشور ها ، در راستای پیش بردن اهداف سیاسی ،و منافع دراز مدت خود ، این باند های تروریستی را مسلح و تقویت می کنند.
وقتی که آقای علی خامنه ای «رهبر فرزانه ولایت مطلق !» در جمهوری اسلام ناب محمدی ، بر روی عکس نواب صفوی این جملات را می نویسد :سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما .این سخنان آقای علی خامنه ، عمق نا آگاهی ایشان را از د نیای سیاست ،و روابط بین اللملی را نشان می دهد.
(پایان بخش یازدهم )
پاریس ،4 مارس 2010.
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذ کر نام نویسنده و نام سایت ، کاملأ آزاد است .
اسلام چون سلاح سیاسی .
بخش دوازدهم .
سازمان های اطلاعاتی چگونه عمل می کنند؟(ادامه دارد )
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع و ماً خذ:

http://www.iranianuk.com/article.php?id=45671
http://contreinfo.info/article.php3?id_article=2986
http://www.rahetudeh.com/rahetude/baziye-sheytani/html/aghaz-baziye-sheytani.html
http://www.sazmanepars.com/Farsi/Gahnameh/43/43_03.htm

در زبان فرانسه
Les Espions de L’or Noir
De Gilles Munier Editinos Alphée .

در زبان انگلیسی

Devil's Game: How the United States Helped Unleash Fundamentalist Islam (American Empire Project)
Robert Dreyfuss