Friday, January 18, 2013

ظهورو مفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت... های بزرگ


 ظهورو مفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت... های بزرگ
بخش چهارم .


به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
17 ژانویه 2013




« ژئو پولتیک امپراطوری عثمانی و جمهوری ترکیه امروز »

پیشگفتار : از اولین پیروزی نظامی بنیانگذار امپراطوری عثمانی ، یعنی عثمان پاشا در تصرف شهر Mocadène - در زبان لاتین ، بیلجیک –Bilecik- در زبان ترکی استانبولی ، در سا ل 1299 و سقوط شهر کنستانتینوبل ، (استانبول فعلی ) پایتخت امپراطوری روم شرقی در سال 1453 بدست سلطان محمد فاتح و سقوط امپراطوری روم شرقی ،تاریخ جدیدی در خاورمیانه ، اروپای شرقی و شمال آفریقا گشوده شد ،که تاثیر آن در این بخش جهان امروز ، هنوز ادامه دارد.امپراطوری روم شرقی مدت بیش از 11 قرن بر بخشهائی مهم اروپای شرقی و خاورمیانه و شمال آفریقا ، حکومت می کرد. قدرت نظامی امپراطوری عثمانی ، چنان گسترش سریع پیدا کرد ،که دوبار ، بار اول در زمان سلطان سلیم در سال 1529، وبار دوم در زمان سلطان محمد چهارم ، درسال 1683، ارتش این کشور تا محاصر شهر وین ، یعنی قلب اروپا پیش رفت.
سیاست جهانگشائی امپراطوری عثمانی ، بر چهار اصل: نظامی ، اقتصادی ، سیاسی ، دینی - فرهنگی ، استوار بود.این سیاست را، با قدرت نیروی دریائی خود در شرق مدیترانه ، همراه با پیمانهای نظامی با متحدان خود ، در طول 600 سال عمر این امپراطوری ،که در واقع یکی از قدرت های بزرگ زمان خود بود ، به اجرا می گذاشت.امروز بخشی از این سیاست ها توسعه طلبی ،که در خاطره تاریخی ملت ترک در جمهوری « لائیک ترکیه » به خاطره تاریخی این ملت تبدیل شده است ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 ، ترکیه ، زیر پوشش «پان ترکیسم » با سیاست های معاصر ،منطبق با روشهای امروزی و تجربه ًگذشته ، در مناطق ترک نشین خاورمیانه ، آسیای مرکزی ، به اجرا می گذارد.(1 ).
قبل از انقلاب صنعتی (2) که شروع آنرا مورخین پایان قرن هیفدهم در انگلستان ثبت کرده اند ، تولید ثروت به مفهوم اقتصادی آن ، در جوامع بشری ، به کشاورزی سنتی و صنایع دستی ، محدود می شد . لذا دولت ها ، برای تحکیم قدرت ، وازدیاد ثروت خود ، دست به جهان گشائی و تسخیر سرزمین های اقوام مجاور و حتی سرزمین های ماوراء بحار دست می زدند. این قدرت ها ، با تسخیر سرزمین های ملت ها مغلوب ، نه تنها آنان را به رعا یا وبرده خود تبدیل می کردند ، بلکه بر جان مال و حتی بر فرزندان بردگان خود نیز صاحب می شدند. با این توسعه و سلطه گری ، بر قدرت نظامی وثروت خود افزوده وامپراطوری خودرا گسترش می دادند .
در تاریخ قرن نوزدهم اروپا ،در اوج سیاست های استعماری قدرت های مهم آن عصر کنفرانسی از 15 نوامبر 1884 در برلین آغاز شد و در26 فوریه 1885 به پایان رسید این کنفرانس که در تاریخ با نام کنفرانس برلین معروف است(3) با پیشنهاد پرتغال و توسط بیسمارک صدر اعظم آن عصر آلمان سازمان داده شده بود در این کنفرانس ، کشور های آلمان ، اطریش ومجارستان ، بلژیک ، دانمارک ، اسپانیا ، فرانسه ، بریتانیا ، ایتالیا ، هلند ، پرتغال ، روسیه ، سوئد ، نروژ، ترکیه عثمانی ایالات متحده آمریکا شرکت داشتند.این کنفرانس در حقیقت اعلام رسمی سیاست های استعماری قدرت های بزرگ آن عصر بود.نظیر همین کنفرانس ها ، با همان اهداف ، در هزاره سوم نیز با عنوان کنفرانس (G-20 ) همین امروز هم تشکیل می شود.در کنفرانس برلین این قدرتهای ذکر شده دربالا ، یک قاره ای به مساحت 30 ملیون کیلومترمربع را ، بین خود تقسیم کردند . همین قدرت های استعماری ، در عین حال که ثروت های مادی و معنوی ملت های آفریقائی را بتاراج می بردند ،و خود این ملت ها را تبدیل به برده کرده بودند ، در عین حال ، دسته دسته مسیونرهای مذهبی کاتولیک ، پرتستان ، انگلیکن ، و شیخ الاسلام های عثمانی را برای ، «هدایت ساکنان این قاره به مسحیت و اسلام نجات بخش بشریت !!! » ساختن کلیسا و مسجد ومدارس دینی ، روانه می کردند.از برکت این سیاست استعماری این قدرت ها ، هنوز هم ملت های آفریقائی در فقر وبدبختی ، گرسنگی ،و بیماری ، واسارت دیکتاتورهای رنگارنگ گرفتار هستند قیام ملت های عرب آفریقای شمالی علیه دیکتاتورهای عرب وپشتبانان اروپائی و آمریکائی آنان ، که اموز شاهد آن هستیم نتیجه همین سیاست های قدرت های استعماری روابط استعماری بشکل استعمار نوین است .منظور از بیان این مطلب ، پیوند سازمانی (ارگانیک ) استعمار با تبلیغ ادیان و مذاهب است ، که بشریت همین امروز هم قیمت بس گرانی را می پردازد .




کشف قاره آمریکا ، و نابود کردن نسل سرخپوستان این قاره ، و انتقال بیش از 8 ملیون انسان مظلوم بدون دفاع سیاه پوست پوست آفریقائی از مستعمرات آفریقائی اروپائیان به قاره آمریکا و تبدیل آنان به برده ، در همین راستا ی انباشت سرمایه از طریق کشاورزی سنتی و نیروی کار مجانی و مفت بود.
جهانگشائی امپراطوری عثمانی .
در صبحگاه سه شنبه 29 ماه مه 1453 بعد از یک ماه محاصره ، پایتخت امپراطوری روم شرقی ، شهر کنستانتینوبل ، ( Constantinople ) استانبول فعلی ، توسط لشگریان سلطان عثمانی ،سلطان محمد دوم ،که بعد از این فتح بزرگ ، به لقب :سلطان محمد فاتح ملقب شد به تصرف عثمانیان در آمد . اخبار سقوط پایتخت بیزانس در اروپا ی مسیحی ، باعث تاسف و ندامت دینداران این قاره شد. مسیحیان بر این باور بودند ،که پیشرفت ترکان عثمانی مسلمان در قاره اروپا ، باعث ویرانی وا ضمحلال تمدن یونانی و مسیحی خواهد شد . این پیروزی نظامی ترکان مسلمان ، و ورود آنان به قارهً اروپا ، خاطره تاریخی جنگ های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان را زنده کرد. جنگهای صلیبی که از سال 1095 تا سال 1205 ، با پیروزی مسلمانان به پایان رسیدند ، توسط پاپ ها و پادشاهان اروپائی ، در ظاهر بنام آزاد کردن اماکن مقدس مسیحی ،راه انداخته شد ه بود .در صورتیکه دلیل این جنگ ها در حقیقت حفظ سلطه نظامی و تجاری اروپا بر خاورمیانه و شمال آفریقا ،سازمان و طراحی شده بود . با پیروزی عثمانی ها بر روم شرقی ، مظهری از جهان مسیحیت ،این بار نیز ، پاپ نیکولای پنجم (1397-1455 )سعی برآن کرد که با جمع آوری منابع مالی و نیروی نظامی ، بیزانس را از یوغ عثمانی های مسلمان آزاد سازد . و چون در این هد ف موفق نشد ، بنا به نوشته مورخین آن عصر ، نامه ای به سلطان محمد فاتح می نویسد ، از او چنین تقاضا را می کند :« برای اینکه حضور نظامی سلطان عثمانی در سرزمین های مسیحی نشین مشروعیت دینی داشته باشد ، لازم و ضروری است که آن سلطان ، به دین مسیحیت مشرف شود. در آنصورت ، آن سلطان ، پادشاه و فرمانروای تمام اروپای مسیحی خواهد شد ، خصوصا اینکه مسیحی شدن یک مسلمان مئومن به خدای واحد ،چندان مشکل نیست .در باورهای دینی مسیحیت و اسلام ، هردو به وجود خدای واحد ، روز قیامت ، دادگاه عدل الهی ، بهشت و جهنم ، زندگی ابدی مئومنان در بهشت ، اعتقاد دارند.فقط کافی است با کمی آب غسل تعمید بکنید . با این عمل ، سلطنت و حکومت شما ، در حقیقت دفاع از عدالت منظورشده و از منظر دین مسیحیت قانونی شناخته خواهد شد ..» (4)
با پیروزی سلطان محمد فاتح برامپراطوری بیش از یک هزار ساله بیزانس (395 -1453 ) این امپراطوری برای همیشه به گذشته تاریخ بشریت پیوست . مورخین این واقعه تاریخی را با عنوان : شروع عصر جدید ،(از سقوط امپراطوری بیزانس در سال 1453- تا پیروزی انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 ) یاد می کنند . به عبارت دیگر ، از آن تاریخ فصل جدیدی از تاریخ بشریت گشوده شد.
برای خواننده ایرانی امروز لازم وضروری است به این نکته در اینجا اشاره کنیم ،اولین دولت ترک تبار معروف به ترکان :قره ختائیان ،درسال 990 میلادی ، با شکست دولت سامانیان،وتسخیر بخارا ،ظهور خود را به عنوان یک نیروی نظامی سیاسی ،در شمال غربی ایران عملأ تثبیت کردند. بعد از گذشت 6 قرن از آن تاریخ ، در زمان سلطان سلیمان معروف به سلطان سلیمان قانونی (1494-1566) ،وسعت امپراطوی ترک تبار عثمانی ،5,200,000 کیلومتر مربع بود ،که این امپراطوری بربخشهای اروپای شرقی سواحل رود دانوب ، شمال آفریقا ،و خاورمیانه حکومت می کرد. بعد از سقوط پایتخت امپراطوری بیزانس ، کنستنانتنوبل ، بنا به نوشته مورخین ،جمعیت این شهر را در آن تاریخ 80 هزار نفر تخمین زده می شد . 20 هزار نفر این شهر در طول محاصره یک ماه و سقوط شهرکشته شدند. این شهر یک چهارم جمعیت خود را از دست می دهد.
سلطان محمد فاتح با مشاورت با شخصیت ها و وزرای خود ، برای حفظ شکوه و عظمت شهر ، همراه با ترکیب جمعیتی و رونق اقتصادی آن ، دستور کوچ دادن صنعتگران ،بازرگانان ، پیشه وران صاحب تجربه از شهر های آناتولی به کنستانتینوبل رامی دهد . این مهاجرین اغلب ، ارامنه ، یهودیان ، و سایر اقلیت های صاحب حرفه و تجربه عملی و حرفه ای بودند ،که توانستند در مدت کوتاه ، صدمات ناشی از جنگ را از چهره شهر زدوده و استانبول را به یک پایتخت پر رونق زمان خود تبدیل بکنند . بی جهت نیست که مورخین اروپائی از شهر استانبول با عنوان :باب عالی ، یا عالی قاپو ،در زبان فرانسه ، زبان دیپلماسی ،(Sublime Porte La) محل حکومت و فرمانروائی سلطان عثمانی و ادارهً امپراطوری عثمانی می نامیدند . (5)
جایگاه دین در ساختار امپراطوری عثمانی .
پیروزی سلطان محمد فاتح بر امپراطوری بیزانس و فتح کنستانتینوبل ، در واقع سلطان محمد فاتح را جانشین قانونی امپراطوران روم باستان کرد ،که هدف اصلی شان جهان گشائی بود
.بعد از او در زمان سلطان بایزید دوم (1481-1512) خصوصأ سلطان سلیم اول (1512-1520) ،وسلطان سلیمان قانونی (1520-1566) وسعت امپراطوری عثمانی گسترش بسیار پیدا کرد .این امپراطوری نه تنها اروپا ، بالکان وبخشی از اروپای مرکزی را به تصرف خود در آورد ، بلکه خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی بخشی از مراکش را نیز زیر سلطه خود در آورد .در این رابطه سلطان سلیم ، در دوران سلطنت خود مملوک ها را که بر مصر و سوریه حکومت می کردند ، در سال 1517 از صحنه قدرت وتاریخ کنار گذاشت واتحاد شریف مکه را با دولت عثمانی تضمین کرد وعنوان «خادمین حرمین شریفین –مکه و مدینه » که عنوان سلاطین مملوک بود ، از آنان ،سلب کرد ، واین عنوان« دینی پر افتخار! » را به سلاطین عثمانی به ارث گذاشت. در این رابطه سلاطین عثمانی ،هر سال در مراسم زیارت حج که اقوام و ملل مختلف مسلمان به زیارت کعبه می رفتند ، برای نشان دادن قدرت خود به اقوام و ملت های مسلمان حاضر چون زائرین« خانه خدا »، محملی (کجاوه) را به عنوان بنده و مئو من به خدای واحد مسلمانان ، در کوچه های مکه و مدینه توسط حاکمان دست نشانده سلطان ، در این دوشهر می چرخاندند، تا نشان بدهند که سلطان عثمانی «خادم حرمین شریفین » است و برای این مکان مقدس هدایای گرانقدر تقدیم می کند !!!که در واقع فریب مردم و تحکیم قدرت خود و مشروعیت دینی دادن به این قدرت انحصاری و مستبدانه سلطان عثمانی بود. .(می توان گفت که از جنبه تبلیغات و مردم فریبی ، سلاطین عثمانی ، چون سلاطین معاصر خانواده ابن سعود ،یکی از ارتجائی ترین و فاسد ترین حکومت در جهان امروز که بر عربستان حکومت می کنند و خودشان را به ملت های مسلمان : خادمین حرمین شریف معرفی می کنند ، ویا آخوند جانی روح الله خمینی که خود را رهبرمستضعفان جهان بر ملت ایران قالب می کرد ، یا آقای سید علی خامنه ای امروز که خود را ولی امر مسلمین معرفی می کند ، سلاطین عثمانی، در مردم فریبی چند قرن جلوتر از این حقه بازان معاصر بودند..)
دولت عثمانی در اوج قدرت خود ، منطقأ در بطن خود حامل تضاد مفهوم :دولت وملت ، بود.این امپراطوری مرکب از اقوام مختلف ، با ادیان مختلف و فرهنگ ها ی مختلف را ،هیچ نظامی در آن عصر نمی توانست در یک قا لب
واحد ادغام بکند . سرزمین ها مسکونی انسان ، با شرایط طبیعی خود متفاوت و مشخص می شوند .این تفاوت ها در ابعاد جوامع بشری که شامل تفاوت های فرهنگی چون گوناگونی زبانی ،دینی ، مذهبی ، نژادی ،به مراتب بیشتر از تفاوت های محیط زیست هستند.ساکنین این امپراطوری وسیع ، مرکب از : ترک ها ، تاتارها ، اعراب ، فارسها ، کرد ها ، کولی ها ، بربر ها ، قبطی ها ، یونانی ها ، ارمنی ها ، اسلاوها ، آلبانیائی ها مجار ها ، رومانی ها باادیان مختلف ، با مذاهب و فرقه های مختلف ،چون اسلام سنی ،علوی ، بکتاشی ، مسیحی کاتولیک ، ارتدکس ، ارمنی ، یهودی ،اشگنازی و یهودی سفراد ،هویت فرهنگی این امپراطوری را نشان می دادند. در این مجموعه از فرهنگ و زبان و مذهب ، سیاست امپراطوری عثمانی ، با ایرانیان پیرو مذهب شیعه متفاوت بود ، که جداگانه در این رابطه تحلیل وتفسیر خواهیم کرد ..
سیاست داخلی و رفتار ، امپراطوری عثمانی با رعایای خود .
خوانندگان به این اصل توجه بکنند ،که در عصر امپراطوری عثمانی (1299-1922)هنوز مفهوم شهروند به معنی سیاسی – حقوقی آن چون امروز ، از طرف حاکمان و امپراطوران ، شناخته نشده بود . ساکنین هرکشور رعیت شاه ، سلطان و خلیفه محسوب می شدند. همین امروز هم در اکثر کشور های جهان که دارای نظام های دیکتاتوری خودکامه حاکم هستند ، ساکنین این کشور ها فاقد حقوق شهروندی می باشند. به عنوان مثال ، ایرانیان در نظام آخوندی آیت الله خمینی و شیخ علی خامنه ای :امت اسلامی هستند .وحضرات نیز با عناوین مسخره ای چون : ولی امر مسلمین و رهبر مستضعفان جهان وجانشین به حق امام غائب شیعیان ، بر امت صغیر ،بنام دین ومذهب و فرستاده خدا حکومت می کنند !!!
در امپراطوری عثمانی ، سه سیاست و سه رفتار مشخص و معین ، با رعایای این امپراطوری حاکم بود .
الف – رفتار با مسلمانان سنی مذهب امپراطوری .
ب- رفتار با مسیحیان و یهودیان ساکن امپراطوری ،که طبق احکام قران ، آنها را اهل کتاب می شناختند ، ودارای حقوق مخصوص ومشخص از منظر فقه اسلام بودند .
پ- رفتار با پیروان مذهب شیعه ، زیدی ، هفت امامی ،و دوازده امامی ،که در واقع سلسله صفویه که از سال 1508-تا 1736-بر ایران حکومت می کردند رقیب دینی و مذهبی آنان محسوب می شد ،که رفتار سلاطین و مفتی های عثمانی ، با پیروان مذهب شیعه ، علوی ها ، بکتاشی ها ،واهل طریقت و صوفیان و باطنی ها کاملأ فرق می کرد ، به همین خاطر نیز جنگ های متعد د بین ایران و امپراطوری عثمانی رخ داد ، بخشهائی از سرزمین ایران تجزیه شد ،و به تصرف عثمانی ها و روسها و انگلیسی ها در آمد .
- سیاست امپراطوری عثمانی ،بر این اصل استوار بود ،که چون سلطان عثمانی از آنجائیکه پیرو مذهب سنی حنفی بود ،لذا خلیفه و سلطان مسلمانان محسوب می شود . در این رابطه ، دستگاه دیانت ، با دستگاه سلطنت ، تنگاتنگ با هم همکاری مستقیم داشتند. اگر چه دستگاه دیانت را مفتی های سنی مذهب ،اداره می کردند ، ولی در اصل قدرت مطلقه حکومت در دست سلاطین عثمانی بود.
- امپراطوری عثمانی ، در رفتار با مسیحیان و یهودیان سرزمین هائی که به تصرف امپراطوری عثمانی در می آمد ، معمولا دو سیاست را در رابطه با این بخش از رعایای خود ، اجراء می کردند.
سیاست اول این بود ،که دستگاه دیانت سعی بر آن داشت ،که آنها را با تبلیغات دینی و تشویق ، آنان را پیرو دین اسلام بکند ، تا از این طرق آنها از پرداخت جزئیه و خراج ،که شامل غیر مسلمانان صاحب کتاب وایمان به وجود و وحدانیت خدا ، ساکن کشور اسلامی هستند معاف گرداند. نمونه این سیاست را در تغیر دین ،و به اسلام گرویدن بخشی از ساکنان منطقه بالکان ، معروف به بوسنی و هرزگوین را می توان نام برد ،که فئودال های این منطقه کوهستانی با قبول دین اسلام ، از پرداخت باج و خراج ، به دستگاه سلطان عثمانی معاف شدند. بقیه ساکنان پیرو مسحیت و یهودیت ، از آنجائیکه طبق شریعت اسلام ، آنان ، این بخش از ساکنان امپراطوری عثمانی ، مجبور به پرداخت مالیات دینی و بعضی محدویت ها در زندگی اجتماعی بودند. به عنوان مثال ، غیر مسلمانان طبق قوانین شرعی حق حمل اسلحه ،و سوار شدن بر اسب ، وداشتن خانه هائیکه ارتفاع آن از خانه های مسلمانان بلند ترباشد را ، نداشتند. غیر مسلمانان فقط می توانستند اماکن دینی موجود قبل از حاکمیت سلاطین عثمانی را تعمیر بکنند.گرنه حق ساختن کلیسای جد ید را نداشتند. (همین سیاست ضد وحدت ملی در ایران تحت حاکمیت آخوند های مرتجع شیعه ایران بر باد ده نسبت به ایرانیان پیرو اهل سنت اجرا می شود . ایرانیان سنی مذهب حق ندارند در تهران مسجد داشته باشند .)
امپراطوری عثمانی ، دارای نیروی نظامی معروف به ینی چری (Yeniçeri- یعنی چریک های تازه در زبان ترکی استانبولی ) که در واقع فرزندان ذکور مسیحیان مغلوب یا کشته شده در جنگ بود ند، که دولت عثمانی آنان را با تربیت نظامی ، تبدیل به افراد نظامی با تجربه و فداکار می کرد ،که شجاعت و وفاداری آنان به امپراطوری عثمانی در تاریخ معروف است .این روش جمع آوری نیروی نظامی در سال 1826 توسط سلطان محمود دوم لغو گردید .(6)
رفتار و رابطه امپراطوری عثمانی با پیروان مذهب شیعه .
این بخش از تاریخ ایران ، که در واقع با تاریخ عثمانی گره خرده است ،لازم و ضروری است ، بصورت نسبتأ عمیق رابطه این دو دولت از منظر فرهنگی (مذهبی و زبانی ) مورد مطالعه قرار بگیرد.در طول 6 قرن حیات امپراطوری عثمانی در همسایگی غرب ایران ، جنگهای متعددی بین اید دو کشور رخ داد،که در نهایت بخش هائی از ایران تجزیه شد.البته در ظاهر امر ، این اختلافات را به حساب اختلافات دینی و مذهبی می گذاشتند. در صورتیکه واقعیت به مراتب پیچیده تر از این ظاهر اختلاف مذهبی بود.(ادامه دارد )
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده وسایت کاملأ آزاد است .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ماًخذ –
در زبان فرانسه .
1- http://fr.wikipedia.org/wiki/Panturquisme

2- http://fr.wikipedia.org/wiki/R%C3%A9volution_industrielle

3- http://fr.wikipedia.org/wiki/Conf%C3%A9rence_de_Berlin

4- http://www.historia.fr/content/recherche/article?id=14567

5- http://fr.wikipedia.org/wiki/Sublime_Porte

6- http://www.cosmovisions.com/ChronoJanissaires.htm

Saturday, January 12, 2013

ظهورو مفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ .بخش سوم

ظهورو مفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ .
بخش سوم

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr8-
12 ژانویه 2013

« ژئو پولیتیک قدرت های اروپائی در رابطه با خاورمیانه و رقابت های آنان »

پیشگفتار :
... لازم است ، در راستای شناخت از سیاست های قدرت های استعماری و رقابت های آنان ،در جهت استقرار واستمرار سلطه خود درمناطق سوق الجیشی ، غارت ثروت های مادی و معنوی ملت های ضعیف و عقب مانده ،در گیر استبداد ،و تبدیل این ملت ها ، به مستعمرات رسمی ،و غیر رسمی خود، ایجاد جنگ های منطقه ای ،چه بسا در نهایت تقسیم و تجزیه این کشور ها و این ملت ها، نگاه کوتاهی براین رقابت های قدرت های اروپائی در رابطه با خاورمیانه ، خصوصآ از زمانیکه قدرتی با ابعاد و ماهیت امپراطوری چون امپراطوری عثمانی ، ، در همسایگی غرب ایران ظاهر شد،نظری می اندازیم. برای اینکه ، رقابت های روسیه ،آلمان ،انگلیس،وعثمانی ، در قرن نوزدهم، در این منطقه ، خسارات سنگین به ملت ایران وارد آورده اند ، تا جائیکه نه تنها ،بخشی از وطن ما از این رقابت ها تجزیه شد، بلکه حتی خاک ایران بیطرف ، تبدیل به میدان عملیات جنگ های رسمی این قدرت ها گردید و خسارات انسانی و مادی به ملت و مملکت ایران وارد آوردند. .دنباله همین سیاست ها درطول قرن بیستم ، و امروزدر سر آغاز قرن بیست و یکم با پوشش های مختلف ، پان اسلامیزم ، پان ترکیسم ، پان عربیسم ، ادامه دارند.
ظهورحرکت های «اسلام سیاسی » در ایران ،وسایر کشورهای مسلمان ، که در نهایت در ایران ، به استفرار :نظام جمهوری ابتر اسلام ناب محمدی روح الله خمینی ،روحانی با اندیشه های قرون وسطائی را بر ملت ایران تحمیل کرد ، دستاورد و دنباله این رقابت های ژئو پولیتیک قدرت های استعماری هستند.در سال 2007 ، مایر دا گان (Meir Dagan ) رئیس سازمان اطلاعاتی اسرائیل ، در راستای تغیر نظام حکومتی در ایران ، پیش نهاد فعال کردن ، گروه های تجزیه طلب قومی ، آذری ، بلوچ ، عرب ، و کرد را ، به ایالات متحده آمریکا پیشنهاد می کند .(1) همین امروز این رقابت ها ، «گرایش های تجزیه طلبانه قومی ، زبانی -فرهنگی ، ونژادی » توسط عاملان و بخشی از ایرانیان نا آگاه از این سیاست های ایران بر باد ده ، آب در آسیاب این سیاست نو استعماری می زنند.
لذا ، لازم و ضروری است ، یک بخش این مقاله را ، در این مرحله حساس به تاریخ این رقابت ها ،و زیر بنای سیاسی و ایده ئولوژی آن اختصاص دهیم. با این هیت حا کمه بی وطن و بدون عرق ملی ، که برای حفظ قدرت انحصاری خود ، دستانشان تا مفرق ، به خون بهترین فرزندان این ملت آغشته است ، هر ایرانی وطن دوست باید این توطئه و خطر را با تمام ابعادش حس بکند ،و سایر هموطنان را از این سیاست ایران بر باد ده آگاه سازد. لازم به یاد آوری است : وطن و سرزمین اجدادی یک ملت ، چادر عشایری نیست ،که بگوئیم ، چون ازرفتار ساکنان چادرهای مجاور خوشمان نمی آید ، چوب چادر هایمان را می کنم ، دویست متر پائین تر ، یا صد متر بالاتر ، دور از مزاحمت دیگران چادر می زنیم .
موقعیت جغرافیائی ایران ، در شمال ، با یک همسایه قلدور وزور گو ، در جنوب با قدرت های رقیب همسایه شمالی ، منابع عظیم انرژی ، دریای آزاد، قدرت های نوظهور، چین و هندوستان ،و احتیاج مبرم این دو کشور،هرکدام ، با جمعیتی بیش از یک ملیارد نفر به انرژی سوخت ، از یک طرف ،و بازار برای صادرات محصولات صنایع و کشاورزی خود،وطن ما را در چنان موقعیت حساس قرار داده است ،که کوچکترین اشتباه ، باعث تجزیه این کشور خواهد شد. این آخوندها های حکومتی ، دنباله آن اعراب مهاجم چهارده قرن پیش ، همراه با همان اندیشه های دوران جاهلیت ، ملت و مملکت را غنائم جنگی و بردگان خود می دانند ، همچنانیکه اعراب مهاجم چهارده قرن پیش ، این ملت را کشت و هستی آنان را چاپید ،و مملکت را ویران کرد، تخم ترکه آنان همان رابطه را با ملت ایران دارند .مگر محمد مصباح یزدی نگفت : وطن پرستی عین گاو پرستی است؟ !!!

ژئو پلتیک قدرت ها اروپائی ، در رابطه با خاورمیانه وجهان اسلام در این منطقه.
طرح این سلسله مقالات را در رابطه با ،ایران وقدرت های استعماری ! طوری تنظیم کرده بودم ، که بخش سوم این مقاله را به :ژئو پولیتیک روسیه تزاری ،و روسیه شوروی ، خصوصأ ژئو پولیتیک این کشور در رابطه با کشور های حوزه ً دریای خزر ، اختصاص بدهم. اما با مطالعه تاریخ منطقه خاورمیانه ، و رقابت های قدرت های بزرگ در این منطقه ،جنگ های طولانی این قدرت ها برای سلطه دائمی خود بر منطقه و ساکنان آن مرا بر آن داشت ،که یک نگاه کلی از منظر ژئوپولیتیک و رقابت های قدرت های بزرگ اروپائی وپیمانهای نظامی آنها با اهداف استقرار سلطه دائمی خود بر منطقه خاورمیانه را قبل از ژئو پولیتیک روسیه و روسیه شوروی در حوزه دریای خزر ، در اختیار خوانند گان بگذارم. در پی مطالعات تاریخ و نحوه دخالت های قدرت های استعماری در خاورمیانه ،بخاطر موقعیت ژئواستراتژیک فلات ایران ، قدرت های بزرگ همیشه یک هدف معین و مشخص ، در رابطه با این کشور را تعقیب می کردند و هنوز هم تعقیب می کنند ، آن سیاست : یا تسلط کامل بر ایران ،یا تجزیه ایران است. قرارداد نانوشته 1907 بین روسیه تزاری ، با رقیب خود ، امپراطوری بریتانیا که ایران را به سه منطقه ، منطقه شمالی ، زیر نفوذ روسیه ، منطقه جنوبی ، زیر نفوذ انگلیس ،و یک منطقه به ظاهر مرکزی مستقل ،برای جدا کردن برخورد رقابت های دو حریف قهار ، نمونه تاریخی این سیاست است ،که در جنگ اول جهانی ، و جنگ دوم جهانی ، همین قدرت ها ، همین سناریو راعلیه منافع ملی ،و میهنی یک کشور ،که در هردو جنگ اعلام بیطرفی کردبود ، بازی کردند ،و ایران تبدیل به میدان جنگ قدرت های رقیب شد و چه خسارات انسانی و مادی بر این ملت زدند و در این جنایت ها ، قدرت های استعماری تا یک قدمی تجزیه کشور پیس رفتند.(اشاره به تلاش روسیه شووروی ، برای تجزیه آذربایجان و کردستان در سال 1944-1945).
* * *
جنگهای صلیبی ،(2)

از سال 1095- تا سال 1291 ، بین اروپای مسیحی و مسلمانان خاورمیانه ، دوقرن ، با 9 بار لشگر کشی قدرت های اروپائی ، به رهبری پاپ ها ، در نهایت با پیروزی مسلمانان ، به پایان رسید.اگرچه به ظاهر این جنگ ها ،عنوان جنگ مذهبی ، بین مسیحیان و مسلمانان در تاریخ قلمداد می شود،ولی در حقیقت ،این جنگ های دارای ابعاد سیاسی واقتصادی داشتند. چون با بقدرت رسیدن مسلمانان در منطقه خاورمیانه ،وتسلط آنها به شرق مدیترانه از یک طرف ،و در بخش شرقی ،تسلط مسلمانان به اقیانوس هند و راه ابریشم ،تجارت بین هندوستان و چین ، با اروپا این بار در اختیار مسلمان قرار گرفت ، لذا دلیل اصلی این جنگهای طولانی در رابطه با ژئو پولیتیک آن عصر بود. وگرنه ، نه حضرت عیسی اروپائی بود ،نه فلسطین ونه بیت اللحم محل تولد مسیح، در اروپا قرار دارند.
وانگهی ، مسیحیت ، اولین بار توسط امپراطور روم با ستان ، کنستانتن اول (متولد 272- مرگ 331 ) که خود مسیحیت را به عنوان دین قبول کرده بود ومدت 31 سال امپراطور روم بود ، به مفهوم یک دین و ایده ئولوژی 300 سال بعد از ظهور مسجیت تبدیل به مذهب حکومتی شد، و اروپا ، با شمشیر لژیون های امپراطوری روم ، تبدیل به کانون مسیحیت شد.(3)
قبل از توسعه علم و انقلاب صنعتی در اروپا ، لشگر کشی و تسخیر وتسلط بر سرزمین ملت های های مغلوب تبدیل آنان به برده و حتی فروش این انسان ها در بازار های برده فروشی ، حتی انتقال ملیونهای آفریقائی با تکیه بر سلاح های آتشین این مئومنان پیرو حضرت مسیح !!! به قاره آمریکا برای کار بی مزد ، تنها راه تحکیم قدرت ،و جمع آوری ثروت بود.ملت های مغلوب نه تنها تبدیل به برده ، وکشاورز ارزان قیمت می شدند، در نهایت ، با تحمیل مالیات های سنگین بر این ملت ها ، امپراطوران ،و شاه شاهان ، بر ثروت و قدرت خود می افزودند.در حقیقت جنگهای صلیبی برای غارت ثروت های ملت های مغلوب و تبدیل آنان به برده و رعیت امپراطور بود. همین اصل شامل جنگهای مسلمانان عرب و رفتار آنان با ملت های مغلوب را نیز شامل می شود. 1400 سال بعد از شکست ایرانیان از اعراب ، هنوز هم ملت ایران ، به تخم و ترکه اعراب متجاوز چهارده قرن پیش ، مالیات ، بصورت خمس و زکوت ، سهم امام می دهند . اسم فرزندانشان را غلام علی ، غلام حسن و غلام حسین و غلام رضا ، عبد المحمد ، عبد العلی ، عبدالرضا ، ... می گذارند.ایرانی بی تفاوت ،چه بسا نا آگاه از تاریخ وطن خود، تحت تآثیر تبلیغات یک مشت آخوند ، بعد از گذشت قرنها ، برای متجاوزین به شرف ناموس و وطن اش گریه می کند حتی برای آنان امامزاده و بار گاه می سازند.

امواج مها جرت های اقوام ترک تبار از آسیای مرکزی به فلات ایران ،ونقش آن در ژئوپولتیک ایران دیروز ، وایران امروز.(4 )
* * * *
از گذشته های بسیار دور جوامع بشری ، بخاطر نبود دولت های با سازمانهای متمرکز حکومتی ، و مرزهای مشخص بین دولتها ، اقوام مختلف که بصورت قومی ، قبیله ای ،و اغلب با اقتصاد دامداری زندگی می کردند، اغلب در جستجوی مراتع سرسبز ،و گریز از جنگ های محلی قومی و ایلی ، به مناطق دیگر کوچ می کردند.از قرن نهم میلادی ، اقوام ترک تبار از آسیای مرکزی ، در مراحل مختلف ، به ایران کوچ کردند ، بعضی از این ایلات و قبیله ،بصورت دواطلب ، همراه با خوانین خود ، وارد نیروهای نظامی ایران می شدند ،و بعد از سالها اقامت و خدمت به سلاطین حاکم ، خود سرکردگان این قبائل ، با کوچکترین آگاهی از تضعیف قدرت سلاطین ، خود با سرنگونی آنان ، سلسله های نوینی را بنام اجداد و سرکرده گان خود ، بنیان می نهادند.سلسله عزنویان ، سلجوقیان ،خوارزمیان ، نمونه از این کوچ و مهاجرت های اقوام ترک تبار ، به فلات ایران ، از قرن نهم میلادی تا حمله مغول (از سال 1220 تا 1231) اشغال کامل ایران توسط این قوم و مرگ سلطان جلا الدین خوارزمی و پایان سلسله خوارزمشاهان ، این کوچ و مهاجرت اقوام ترک تبار ادامه داشت.
یک اصل بسیار مهم را نباید فراموش کرد،آن: ادغام و جذب شدن (assimilation ) این اقوام ترک تبار در فرهنگ و تمدن ایرانی با قدمت چند ین هزار ساله بود. به عنوان مثال ، وقتی که به نام های سلاطین سلجوقیان رومی که از سال نیمه قرن یازدهم تاپایان قرن سیزدهم در آسیای صغیر حکومت می کردند ، از بین 20 سلطان این سلسله ، 9 سلطان نام های اصیل و اسطورهای ایرانی چون :کیخسرواول- کیخسرو دوم- کیخسرو سوم- کیکاوس اول- کیکاوس دوم – کیقباد اول – کیقباد دوم – کیقباد سوم – و فرامرز داشتند (5)
همه این اسامی اساطیری ، از شاهنامه فردوسی ،که خود این اثر وزین از منظرارزش فرهنگی که حتی دربین شخصیت های علمی و فرهنگی دنیا ، این اثر را معادل اساطیر یونان باستان می دانند، در زمان سلطان محمود عزنوی این سلطان ترک تبارولی شیفته فرهنگ ایران باستان آفرید شده است .
وقتی به نام و شهرت علمی دانشمندان و ادبائیکه چون: فردوسی ، غضائری رازی ،کسائی مروی،منشوری سمرقندی ، عسجدی مروی ،فرخی سیستانی ، عنصری بلخی ودانشمندی چون ابوریحان بیرونی(6) ، ابوعلی حسین بن محمد ، ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی ، فضل بن احمد اسفراینی و ، وزیر معروف سلطان محمود ، حسنک وزیر و دبیر مخصوص او :ابو نصر مشکان ، را در تاریخ ایران می خوانیم ،این خود نشانگر ،عمق فرهنگ غنی وعلمی ایرانی را در زمان سلطنت غزنویان (975-1187) را نشان می دهد .

ظهور امپراطوری ترک تبارعثمانی در غرب ایران و نگاهی مختصر بر ژئوپولیتیک این امپراطوری وتاثیر سیاسی ، فرهنگی آن بر جامعه ایران.
خوانند گان ملاحظه کردند ، تا قبل از حمله مغول ، مهاجرت اقوام ترک تبار به فلات ایران، در نهایت به ادغام این اقوام در فرهنگ ایرانی ،و قبول دین اسلام ، ورسیدن به قدرت سلطنتی در ایران از طریق سلسله های مختلف منتهی می شد.اما با ظهور امپراطوری عثمانی (از1293 میلادی تا 1923 میلادی ) کشوری ایکه مدت شش قرن بر بخشها ئی از خاورمیانه ، اروپای شرقی ،و شمال آفریقا ، مسلط بود،و در ادوار مختلف ، بخشهائی از سرزمین ایران را از طریق قدرت نظامی ، نفوذ فرهنگی (زبان ترکی – مذهب اسلام سنی – پان ترکیسم –پان تورانیسم ) همراه با پیمانهای نظامی با قدرت های اروپائی در اختیار خود داشت ، لذا لازم است ژئوپولتیک این امپراطوی در گذشته و امروز مورد مطالعه ما ایرانیان قرار بگیرد.اگر چه امروز امپراطور عثمانی به صفحات تاریخ سپرده شده است ، فراموش نکنیم ، خاطره تاریخی ملت ها ، بخشی از ایده ئولوژی حکومتی دولت های حاکم وجانشین را طرح، و دورنمای آینده آن دولت ها را نشان می دهند.بعد از فرو پاشی امپراطوی روم با ستان ، قرنها دولتهای اروپائی همراه با امپراطوران خود ،چون: شارلمانی (Charlemagne.742-814 ) ، شارل کن (Charles Quint .1500-1558 ) حتی امپراطوران روسیه تزاری خواب و خیال تجدید امپراطوری روم باستان را داشتند،عقاب دوسر نشان رسمی امپراطوری روم شرقی ، نشان رسمی امپراطوری روسیه تزاری بود، امروز هم تزار های ما بعد بلشویکی و انترناسیونالیزم کمونیستی ، همین نشان امپراطوری روسیه تزاری را با همان سیاست سلطه گری خود ،که هرگز در نظام کمونیستی نیز این سیاست سلطه گری تغیر نکرده بود ، ادامه دارد .امپراطور ها می میرند ، ولی سیاست سلطه گری امپرالیستی امپراطور ها ادامه دارند.
ظهور امپراطوری عثمانی و نگاهی مختصر به ژنو پولیتیک این امپراطوری در رابطه با ایران، واقوام ایرانی .
سلسله عثمانی ،از طایفه کاوی (Kavi )یکی از 24 طایقه از قبیله ترک تبار اغوزها برخاسته است .(7 )
برخاسته است،که ازقرن نهم میلادی به مروز از آسیای مرکزی به طرف فلات ایران کوچ می کردند ،و این طایفه کاوی در قرن یازدهم ، در شمال غربی آسیای صغیر زمانی که سلجوقیان روم در آن منطقه حکومت می کردند ، ساکن شدند.در حا لیکه سلاطین سلاجقه روم ، مستقر در در آناتولی دوران نزول خود را طی می کردند ، برعکس ، طایفه کاوی به رهبری قاضی عثمان (1281-1326)، که به دین اسلام نیز گرویده بودند ، به مرور بر قدرت و وسعت سرزمین تحت فرمانروائی خود ، با تدبیر و شمشیر گسترش می دادند .قبائل اغور با رسیدن به آناتولی به دین اسلام مذهب حنفی گرویدند ، امپراطوری عثمانی ناشی از نام بنیانگذار این امپراطوری است.در سا ل 1299 عثمان پاشا ، شهر (Mocaden-در زبان لاتین ، بیلجیک –Bilecik- در زبان ترکی استانبولی ) را که تا آن زمان متعلق به امپراطوری بیزانس بود ، به تصرف خود در آورد. بنا به عقیده مورخین ، در واقع ظهور امپراطوری عثمانی ، ارتش و قدرت حکومتی و نظامیاین امپراطوری را نشان می دهد .با تصرف این شهر ، عثمان پاشا به خود لقب :سلطان داد و در تاریخ ، نام امپراطوری عثمانی ، از بنیانگذار آن ، یعنی عثمان یکم ناشی می شود.عثمان یکم قبل از مرگ اش ، شهرهای و قلاع متعدی را که متعلق به امپراطوری بیزانس به تصرف خود در آورد .
امپراطوری عثمانی ، با استفاده از سه سیاست فرهنگی ، سیاسی ،و نظامی ، با نیروی نظامی خود بر وسعت امپراطوری خود افزود.در این سیاست ، رفتارش با مسیحیان اروپائی ، مسلمانان عرب سنی مذهب ،و با ایرانیان ، خصوصأ ایرانیان ترک زبان آذربایجان ، قفقار ، متفا وت بود.
همانطوریکه در بالا اشاره کردم ، در قرون وسطی ، کلمه ملت ، به معنی امروزی آن ، معادل :Nation – وجود نداشت. ساکنان یک منطقه مشخص جغرافیائی ، رعا یای :(Sujet ) پادشاه یا سلطان آن محدودهً جغرافیائی بودند .پادشاه با نیروی نظامی خود امنیت منطقه را تامین می کرد ،در مقابل ، رعایا به پادشاه مالیات می دادند. همین رابطه پادشاه با رعایای خود ، باعث جنگهای خونین ، بین پاپ ها و پادشاهان را فراهم می کرد . این جنگ ها در اروپا ، قرن ها طول کشید،و خسرات مهم انسانی و ومادی بجای گذاشت .پاپ ها به این« اصل و منطق خود » تکیه می کردند ، که ساکنان اروپا ، مسیحی هستند ، لذا باید از پاپ ها و فرامین . فتاوی او تبعیت بکنند. پادشاهان هم این منطق را پیش می کشیدند ، که پاپ ها و روحانیون ، جزئی از رعایای شاه هستند ، لذا باید از پادشاه و دستورات او فرمان ببرند.همین امر باعث شد ، که پادشاهان انگلیس ، برای حفظ استفلال خود از پاپ ، بعد از جنگ های خونین ، مذهب انگلیکانیسم را با تمام قطعات و اصول وشریعت اش در سال 1559 برای انگلستان ساختند ، واز این طریق نفود غیر مستقیم فرانسه ، اسپانیا و ایتالیا را در امور انگلستان قطع کرد .
همین رفتار و منش را در بین سلاطین عثمانی ، در طول سلطنت شش قرن خود ، بر بخش های مهم خاورمیانه، اروپای شرقی ،و شمال آفریقا را می توان مشاهده کرد.اضاقه بر این که سلاطین عثمانی خود را خلیفه ً مسلمین جهان ، بر مسلمانان ، با تکیه بر قدرت نظامی خود تحمیل می می کردند.امپراطوری عثمانی ، برای تحکیم و گسترش سلطه خود ، در راستای این هدف ، 3 - اصل مهم را ، دردکترین ژئوپولتیک خود گنجانده بود.
از آنجائیکه جمهوری ترکیه امروز نیز ، بخشی از آن سیاست را ، در کشورهای ترک تبار و ترک زبان ،آسیای مرکزی ، خصوصآ بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق زیر پوشش برنامه اقتصادی- فرهنگی – سیاسی ، با نام :Turk Isbirligi ve Kalkinma Agensi – آژانس توسعه و همکاری ترکیه .پیش می برد .لذا لازم است ، نظری به ژئوپولتیک امپراطوری عثمانی ، در اوج قدرت خود ، خصوصآ در دوران سلطنت سلطان سلیمان قانونی (متولد 1494- مرگ 1566 ) که مدت 46 سال بر امپراطوری عثمانی با وسعت 5 ملیون پانصد هزار کیلومتر مربع
، با جمعیتی بیش از 35 ملیون نفر حکومت می کرد( در مقایسه با انگلستان ، این کشور در قرن هیفد هم 7 ملیون و پانصد هزار نفر جمعیت داست ) نظری بیندازیم. فراموش نباید کرد ، کشور ایران ، خصوصأ مناطق آذربایجان و کردستان ، در طول امپراطوری عثمانی ، با رها و بار ها مورد تجاوز این دولت پر قدرت نظامی و اسلامی قرار گرفت ، و بخش هائی از ایران ، تجزیه شد. در تجزیه بخش هائی از قفقاز ، عراق از ایران ، که در نهایت ، روسیه تزاری قفقاز را و انگلستان ، عراق را صاحب شد ند.سیاست توسعه طلبی امپراطوری عثمانی به سرزمین ایران ف با حملات نظامی ، با پوشش ظاهری دفاع از «برادران ترک تبار ، سنی مذهب » نقش داشت. حرکت های سیاسی و فرهنگی :پان ترکیسم و پان تورانیسم ،( 8) بخشی از فغالیت های سیاسی و فرهنگی جناح افراطی ، در جمهوری ترکیه ، وجمهوری آذربایجان بر ریاست جمهوری الهام علی اوف هستند . (ادامه دارد )
به قلم : کاظم رنجبر . دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
پاریس 9 فوریه 2011 .
- اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده و نام سایت ، کاملأ آزاد است .
- ادامه مقاله : ژئو پولتیک امپراطوری عثمانی و جمهوری ترکیه امروز .

ماخذ :

1- http://www.jpost.com/International/Article.aspx?id=197135&R=R4

2-http://fr.wikipedia.org/wiki/Croisades

3-http://fr.wikipedia.org/wiki/Constantin_Ier_(empereur_romain)

4-http://www.worldlingo.com/ma/enwiki/fr/Oghuz_Turks

5- http://universalis.forumactif.fr/t659-les-seldjoukides

6- http://fr.wikipedia.org/wiki/Al-Biruni

7- http://fr.wikipedia.org/wiki/Empire_ottoman

8- http://fr.wikipedia.org/wiki/Panturquisme

Tuesday, January 8, 2013

ظهورمفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ .بخش دوم

ظهورمفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ .
بخش دوم

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
8-ژانویه 2013
... مکتب ژئوپو لیتیک امپراطوری بریتانیای کبیر. قدرت دریائی (Sea Power )

مکتب ژئو پولیتک امپراطوری بریتانیا ، بر نظریه سلطه این کشور بر اقیانوس ها پایه ریزی شده است .در یاسالار :هالفورد ماکیندر (Halford Mackinder-1867-1947 ) (ماخذ1) یکی از معروف ترین مدافع این دکترین در ژئو پولتیک انگلیس است .در یادار ماکیندر ، بر این عقیده است ،که در واقع جهان کرهً زمین ،از یک اقیانوس بزرگ تشکیل شده است ،که در آن جزایری متشکل از قاره آسیا، اروپا ، آفریقا ، در یک مجموعه ،و قاره آمریکا و اقیانوسیه ،همراه با مجموعه از جزایر ، در بخش دیگر این کره قرار گرفته اند. برای مسلط شدن بر دنیا ، باید بر جزیره اصلی که در واقع قلب دنیا است ،(Heartland ) و محور واقعی ژئو پولیتیک دنیا می باشد، بر این محور مسلط شد. این محور، از یک طرف ، از اروپائی مرکزی ،شروع می شود،و تا غرب سیبری ادامه دارد.، واز طرف دیگر ، محوری در تکامل محور اولی از مدیترانه تا خاورمیانه ، و آسیای جنوبی ادامه دارد. بر مبنای این دکترین فرمانروائی بر اقیانوس ها ، براین اساس وخط مشی ژئوپو لیتیک امپراطوری بریتانیای کبیر بنیانگذاری شده است. برای حفظ سلطه خود ،امپراطوری بریتانیا ،در طول قدرت استعماری خود ، در تمام نکات سوق الجیشی راههای دریائی ، پایگاه های دریائی خود را در تنگه ها ، بنادر ،و جزایر پراکنده در سطح آب های بین المللی را توسعه و گسترش داده است. به عنوان نمونه ،تنگه جبل الطارق ، در غرب مدیترانه ، جزیره قبرس در شرق مدیترانه ، کانال سوئز ، بین دریای مدیترانه ،دریای احمر باب المندب بندر عدن ، نقطه طلا قی سه قاره اروپا آسیا ،و آفریقا ، حضور مستقیم و غیر مستقیم انگلیس در خلیج فارس ، کویت ، تنگه هرمز ، جزیره بحرین و جدا کردن آن از ایران ، در راستای این سیاست طراحی و عملی شده است. ایده ئولوژی صهیونیزم،و مهاجرت یهودیان ، به فلسطین ، و در نهایت تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل ، در راستای این ژئو پو لیتیک امپریا لیسم انگلیس ،بوجود آمده است. در بین تحلیلگران مسائل ژئو پولتیک اروپا ، این سخن معروف رایج است :اگر قوم یهود هم وجود نداشت ، امپریالیسم انگلیس ، در راستای اهداف ژئوپولتیک خود ، برای داشتن یک پایگاه نظامی ، دریائی ، در چنین منطفه حساس جهان ، چنین قومی را خو انگلیس می ساخت ، که بر این هدف سیاسی خود ،چهره انسانی بدهد.اگر خوب به ترکیب جمعیت اسرائیل نگاه بکنید ، ملاحظه خواهید کرد ،که هرگز ملیاردر های یهودی تبار آمریکائی ، انگلیسی ، فرانسوی ، به اسرائیل کوچ نکرده اند و کوچ نمی کنند. اما در اروپا ،و آمریکا ، لابی های یهود ، اهرمهای اقتصادی ، مالی ، فرهنگی ، سیاسی ،صنایع داروئی ،و رسانه های گروهی را انحصارً در اختیار دارند.
انگلستان ، بعداز دست یافتن بر اقیانوس ها ، برای حفظ سلطه خود بر قاره ها ، راه های سوق الجیشی حمل ونقل نیروهای نظامی و کالا ها ، دست به توسعه شبکه را آهن را در راستای این برنامه ، در مستعمرات خود ، قرار داد. شبکه راه آهن هندوستان ، در شبه قاره هند ، در راستای این برنامه ، توسعه و گسترش پیدا کرد. از طریق این شبکه راه آهن هند زیر سلطه بریتانیای کبیر ، مواد اولیه از هندهرچه سریعتر به بنادر بزرگ منتقل ، واز آنجا به انگستان حمل می شد ، در مقابل ، محصولات انگلیسی ، در خاک هند ، از طریف این شبکه راه آهن ، در اقصای نکات هند پخش میگردید . بعلاوه ، در صورت ظهور شورش های محلی علیه قدرت استعماری انگلیس ، نیروهای نظامی ، از طریق این شبکه راه آهن برای سرکوب ،سریعتر به مناطق شورشی حمل می شد. ( روسیه تزاری هم ، در این راستا ، خط آهن سرتاسری سیبری را احداث کرده است .اگر یک شاخه از این راه آهن را از جلفای ایران ، تا شهر تبریز ، که منطقه سوق الجیشی آذربایجان ایران ادامه داده بود، درست در راستای این اهداف ژئو پولتیک روسیه تزاری و روسیه شوروی برای تجزیه ایران بود ،که هنوز هم این برنامه در سیاست روسیه ، با این اهداف باقی است.تاکید از نویسنده )
نظریه پردازان ژئو پو لیتیک انگلیس در راستای سیاست سلطه گرانه خود ، اصل سلطه امپراطوری بریتانیا را در سازمان بازرگانی جهانی را ، نیز بر ژئو پولتیک انگلیس می افزایند.این نظریه پردازان ، بر این باورند، دولتی که بر دریا ها مسلط است ، بازرگانی جهانی را نیز در اختیار خود دارد.از طریق تسلط بر بازرگانی جهانی ، بر مناطق خاکی دنیا میتوان مسلط شد.در یا نورد معرف انگلیس : Sir Walter Raleig (سیر والتر رلای –1552-1618) می گوید : کسی که در یا ها را در اختیار خود دارد، ، تجارت را در اختیار دارد، کسی که تجارت را در اختیار دارد، ثروت ها را در اختیار دارد ، کسی که ثروت ها را در اختیار دارد، دنیا را در اختیار دارد.
ژئو پو لیتیک آلمان در رقابت با ژئوپو لیتیک انگلیس بود که بر این اصل بنیانگذاری شده است : کسی که قلب اروپا را در اختیار داشته باشد ، دنیا را در اختیار خواهد داشت.

مکتب ژئو پو لیتیک فرانسه .
ژئو پو لیتک فرانسه ،در قرن نوزدهم ، در انعکاس با ژئو پولیتیک آلمان شکل گرفته بود . بنا به نظریه پل ویدال دو لا بلاش (Paul Vidal de la Blache-1845-1918 ) پدر مکتب ژئو پولیتیک فرانسه ، در اثر معروف خود :La France de l’Est. – ژئو پولیتیک فرانسه را توضیح و تفسیر می کند. او در این اثر ، از دلایل تعلق دو ایالت آلزاس و لورن به فرانسه ، دفاع می کند. (دو ایالت آلزاس و لورن ، واقع در شرق فرانسه ، با زبانی از شاخه ی اززبان آلمانی ، باعث جنگ های متعددی بین آلمان و فرانسه در قرن نوزدهم ،و بیستم شده است.این دو ایالت ، امروز بعد از شکست آلمان در جنگ دوم جهانی ، دوباره بر فرانسه بر گردانده شد . (خواننده به این مفهوم :فرانسه شرقی، خوب توجه بکنید ، نه شرق فرانسه .چون برای ایران و ایرانی هم این مفهوم مهم است . چونکه دشمنان ایران یک پارچه ،انواع نظریه های بی محتوای ، در راستای اهداف تجزیه طلبی خود ،د کترین خود را در جدا کردن آذربایجان ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان از ایران را بیرون می دهند .)
میتوان گفت ، تا قبل از جنگ دوم جهانی ، اگر یک مکتب ژئو پولیتیک فرانسه وجود داشت ، در حقیقت خطوط اصلی آن در راستای اعتراض و مقابله با ژئو پولتیک و مقابله به قانونیت بخشیدن نظریه : جبریت گرائی آلمان ، در سیاست خارجی این کشور بود . (ماخذ8) جبریت گرائی ، یک مکتب فلسفی است ،که هر پیش آمدی را ناشی از علت و یا علل می داند .روزنامه نگار فرانسوی ، متخصص در علوم سیاسی و ژئو پو لیتیک، آندره شرادام (André Chéradame.1871-1948 ) درسال 1916 در اثر معروف خود بنام : افشاء طرح پان ژرمنیسم آلمان ،سیاست توسعه طلبی آلمان را به روشنی آشکار می سازد. در بین دو جنگ ، دریا سالار رائول کاستکس (Raoul Castex-1878)1968 ) ، سنتزی از استراتژی نیروی دریائی و نقش آن را با دید ژئو پولیتیک ، به قلم می آورد. این اثر در زبان فرانسه ، این عنوان را دارد : Théorie stratégique(1929) - این سه دید ، از این سه شخصیت نظامی و سیاستمدار ،( ویدال دولابلاش - شرادام – کاستکس ) از منظر متخصصین ژئو پو لیتیک ، چندان از هم دیگر دور نیستند . هر سه نفر ، ژئو پولیتیک فعال و پویا را به دولت پیشنهاد می کنند . وبر این باور هستند ، که دولت یک عضو زنده است ، که باید در رقابت با دولت های دیگر ، زند و پویا بماند، تا بتواند به زندگی خود ادامه بدهد.
از سال 1960 ، ژئو پولیتیک فرانسه با واقعیت های دنیای امروز ، تجدید نظر شده است .انستیتو ژئوپولیتیک فرانسه وابسته به دانشگاه 8 پاریس است .

مکتب ژئو پولیتیک آمریکا .

ژئو پولیتیسین های آمریکائی ،چون دریا سالار: آلفرد ماهان (Alfred Mahan-1840-1914 ) ویا روزنامه نگار و استاد علوم سیاسی :نیکولا اسپیکمن (Nicolas Spykman-1893-1943) در مقوله ژئو پولیتیک ، به رابطه تکنولوژی وتمدن ها و سلطه دولت بر فضا و مناطق سوق الجیشی را مورد دقت و نظر داشتند. و از آنجائیکه تحت تاثیر مکتب ژئو پولیتیک بریتانیای کبیر بودند ، بر نیروی دریائی ، وسلطه بر دریا ها را از طریق این نیرو را ،در تئوری های ژئو استراتژیک خود منظور کرده اند . امروز آمریکا ، تنها قدرت نظامی است ، که در عین حال ، می تواند بر روی سه اقیانوس ، اقیانوس کبیر ،اقیانوس اطلس ، اقیانوس هند ، ودریای مدیترانه ، وارد عملیات نظامی تمام عیار بشود.در سیاست مهار کردن (Containment ) آلمان و بعد از آن ، روسیه ، آمریکا امپراطوری بریتانیا را به عنوان متحد بالقوه و بالفعل خود انتخاب کرد. مکتب ژئو پو لیتیک آمریکا ، روی قدرت های بزرگ آسیائی ، که در گذشته ، بر مناطق وسیع کره زمین ، فرمانروائی می کردند، مطالعات عمیق و با ارزشی کرده است .در این مطالعات ، سئوال اساسی این بود ،که چگونه و از چه روش مدیریتی ،این امپراطوری ها می توانستند ، بر چنین فضای گسترده ، با اقوام مختلف ، حکمرانی بکنند؟ در این مطالعات ، بر مسئله سازمان دهی تقسیم آب برای کشاورزی ، در این مناطق نسبتأ خشک مورد توجه ژئو پولیتسین های آمریکائی قرار گرفته است ،که در واقع همان نظریه :استبداد شرقی است .البته این نظریه توسط نظریه پردازان چون کارل مارکس توضیح و تفسیر شده است ، و بر این اصل تکیه دارد ،که در تمدن های باستانی ، چون تمدن های چین ، مصر ، ایران ، فرعون ها ، شاهان و امپراطور ها ، قدرت شان ، در رابطه با نقشی که در دستگاه دولت برای سازمان دهی برنامه های عظیم ذخیره آب و تقسیم آن ، برای جلوگیری از قحطی ومرگ ومیر ناشی از گرسنگی ، مدیریت ، ولیاقت و کارائی خود را نشان می دادند . لذا قدرت حکومتی آنان از این مدیریت های مدبرانه ، همراه با استبداد ، معروف به استبداد شرقی ناشی می شد. لازمه موثر بودن چنین قدرت استبدادی ، وجود یک سازمان اداری متکی بر سلسله مراتب حکومتی بود.( ماخذ2)
البته مطالعه تاریخ امپراطوری های گذشته ، برای ژئو پولیتسین های قدرت ها بزرگ امروز ، بیشتر در راستای :چگونه می توانیم ، این ملت ها را در انقیاد و سلطه خود ، در اختیار داشته باشیم ، هدف است.
مکتب ژئو پولتیک آمریکا ، معروف به مکتب :برکلی (Ecole de Berkely ) به فرهنگ غا لب موجود در جامعه ، که فضای جامعه در بر می گیرد ، مورد توجه قرار می دهد.برگشت نظریه های ژئو پولتیک ، در رهبری و سا زماندهی قدرت های بزرگ جهانی ، بعد از سالهای 1960-1970 ، مسئله فرهنگ جامعه را بیش از پیش مورد توجه قرار می دهد . نظریه ساموئل هنتینگتون: بر خورد تمدن ها :(The Clash of Civilisation ) نمونه این بینش و توجه ، واستفاده از باور های دینی اقوام و ملت ها ، در پیشبرد اهداف سیاسی قدرت های بزرگ ، در ژئوپولتیک این قدرت ها می باشند .در این راستا ، اسلام سیاسی ،از قرن نوزدهم ، ساخته و پرداخته امپریالیسم انگلیس ، و به دنبال آن امپریالیسم آمریکا ، در تقابل با ناسیونالیسم ،و سوسیالیزم ملت های در بند استعمار ،و تقابل ، با امپریالیزم روسیه ،و شوروی بود. این واقعیت ها را به آسانی می توان در تاریخ معاصر هندوستان ، مصر ، ایران ، افغانستان ، عربستان ، مشاهده کرد.
دکترین مونروئه (La Doctrine Monroe )(ماخذ3) جمس مونروئه متولد 1758 – مرگ1831-از 4مارس 1817 تا3مارس 1825 –از حزب حمهوری خواه ، رئیس حمهور آمریکا بود .
در 2 دسامبر 1823 در هفتمین پیام سالانه خود به کنگره ، رئیس جمهورآمریکا ، جمس مونروئه ، یک سخنرانی معروفی را خطاب به اروپائیان می کند ، که در آن خظ مشی سیاست خارجی آمریکارا مشخص و روشن بیان مینماید . این سیاست از قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم ، قبل از جنگ اول جهانی (1914-1918) خط مشی سیاسیت خارجی آمریکا ، نسبت به اروپا بود . این سیاست خارجی آمریکا ، با عنوان: دکترین مونروئه (La Doctrine Monroe ) در علوم سیاسی معروف است .
دکترین مونروئه شامل 3 اصل است .
اصل یکم – قاره آمریکا ، از تاریخ استقلال ایالت متحده امریکا ، (1783- طبق عهدنامه پاریس –در سال 1783 –استقلال ایالات متحده آمریکا به رسمیت شناخته شد .) به هر نوع تلاش با اهداف استعمار گرانه قدرت های اروپائی به روی اروپائیان بسته محسوب می شود.
اصل دوم – هر نوع دخالت قدرت ها ی اروپائی در قاره آمریکا ، یک عمل عمل غیر دوستانه محسوب خواهد شد .
اصل سوم – در مقابل ، آمریکائیان در امور ارو پا دخالت نخواهند کرد.
آمریکا قبل ازاعلام دوکترین مونروئه از دخالت اروپا در امریکا نگران بود.آمریکا ، در بین سالهای 1820 و1823 دو خطر را برای تمایت ارضی آمریکا را پیشبینی می کرد. خطر اول ، توسعه طلبی روسیه و نفوذ این کشور در غرب آمریکا بود. خصوصاً اینکه روسها شبه جزیره آلاسکا در شمال غربی قاره آمریکا را در اختیار داشتند. (خود کلمه آلاسکا ، یک کلمه روسی است (Аляска)-Alaska-) و روسها ، در شرق آمریکا ، مرکز بازرگانی در راستای نفوذ خود ،مرکز بازرگانی و داد و ستد کالا گشوده بودند. خطر دوم ایکه آمریکائیان احساس می کردند، و جود پیمان نظامی معروف بنام پیمان (Sainte-Alliance – اتحاد مقدس ) امپراطوری وسیع استعماری اسپانیا بود .بعلاوه آمریکائیان نگران امپراطوری بریتانیا بودند ، که در مقابل شکست نظامی خود از دولت جدید ایالات متحده آمریکا ، در راستای اهداف استعمار گرانه اش ،دیر یا زود ، انعکاس نظامی نشان دهد.
به همین جهت نیز ، رئیس جمهور آمریکا ، در پیام خود در رابطه با دکترین مونروئه در پاراگراف اول اشاره به این می کند، که محتوی این اصول قبلا به نمایندگان دولتهای روسیه و انگلیس ، اطلاع داده شده است. آنچه که مربوط به کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی است ،مونروئه رئیس جمهور آمریکا ، در این پیام ، تاکید می کند ،که این ملتها ،یعنی ملت های آمریکای لاتین ، ملت های مستقل هستند ،و لذا هیچ دولتی نمی تواند و حق ندارد این ملتها را تبدیل به مستعمره خود بکند.( بعد ها آمریکا نشان داد ،که مستعمره کردن ملت های قاره آمریکای لاتین در واقع ، امریکا حق خود می داند.. !!! این سیاست استعماری آمریکا نسبت به این ملت ها ، ودر سایر نقاط دنیا هنوز ادامه دارد. تاکید از نویسنده )
آمریکا در سال 1867 آلاسکا را از روسها به مبلغ 7 ملیون 200 هزار دولار خرید ،و دست روسها را از قاره آمریکا کوتاه کرد. در رابطه با حضور اسپانیائی ها در جزیره کوبا ، یک عملیات سرًی- ونظامی معروف به واقعه کشتی (Le Maine ) را طراحی کرد ،(ماًخذ5) که در عملیات جاسوسی دنیا ، برای اهداف سیاسی ، به :واقعه کشتی :(Le Maine) معروف است . آمریکا در نظر داشت ، اسپانیائی ها را که جزیره کوبا را در اختیار داشتند ، از این جزیره بیرون ریخته و دولتی را در راستای ژئوپولیتیک و منافع دور مدت خود ، در آن جزیره ، مستقر سازد. برای این هدف ، کشتی جنگی (Le Maine) را که متعلق به خود آمرئکائیان بود ، با مواد منفجره تحت برنامه ای منفجر کرد ند ، و 260 نفر از ملوانان نیروی دریائی خود را با این عملیات تخریبی جاسوسی به قتل رساندند و به دنبال این عملیات ، روزنامه :Le New York Journal –در فردای آن روز، مقالات مهیج و تحریک آمیز همراه با جنگ طلبی علیه اسپانیائی ها ، افکار عمومی ملت آمریکا را برای جنگ آماده کرد . به دنبال این عملیات و برنامه های از پیش تهیه شده ، آمریکا به اسپانیا اعلام جنگ داد ،و فوریه 1898، اسپانیائی ها را از کوبا بیرون انداخت. (ماخذ 4)


ایالات متحده آمریکا ، در راستای ژئو پولیتیک خود ،تسلط بر اقیانوس کبیر و جزایر استراتژیک این اقیانوس ، در قرن نوزدهم سعی بر آن داشت که با پشتبانی خود از استقلال طلبان جزایر فلیپین ، که در یوغ استعمار امپراطوری اسپانیا بودند ،اسپانیا را از فیلپین بیرون رانده و خود جانشین اسپانیائی ها در فیلپین بشود.با تقاضای رهبر آزادی خواهان فلیپین ، بنام :Aguinaldo- که علیه اسپانیا و حضور نظامی این کشور در جزایر فلیپین می جنگید ، آمریکا در کنار آزادیخواهان این کشور، علیه اسپانیا وارد جنگ شد. . با معاهده صلح پاریس در 10 دسامبر 1898، اسپانیا ، استقلال فلیپین را قبول نکرد ، بلکه این جزایر را به مبلغ 20 ملیون دولار ، به آمریکا فروخت . در حقیقت ملت فلیپین ، به استقلال و آزادی نرسیدند ، بلکه ارباب خود را عوض کردند. به همین جهت ، از4 فوریه 1899 ، جنگ تازه ملت فلیپین ، علیه آمریکا شروع شد. در سال 1935 امریکا ،یک نظام نیمه استقلال فلیپینی ها را به رسمیت شناخت !( این هم یکی از طرفند های قدرت های استعماری است نیمه استقلال !!! )-(ماًخذ 5)
بقیه تاریخ مبارزات ملت فلیپین ، علیه ژاپنی ها در جنگ دوم جهانی ، علیه آمریکا و د یکتاتور دست نشانده آمریکا ، مارکوس برای خوانندگان آشنا به سیاست های استعماری آشنا است.
منظور از بیان این مطالب ، آشنا کردن خوانندگان ایرانی ، خصوصأ آن بخش از ایرانیانی که آگاهانه یا نا آگاهانه «پرچم تجزیه طلبی – جدائی خواهی » به کمک وپشتبانی قدرت های خارجی بزرگ و کوچک منظقه ، برداشت اند ، بخود آیند ، و بدانند ،که :اصلی است در سیاست ،که می گوید :خط مشی سیاسی کشور ها را ، دوستی با ملت ها تعین نمی کنند بلکه منافع دور مدت دولت ها ، تعین کننده سیاست های آنها می باشند.
در راستای شناخت ژئو پولتیک آینده آمریکا ،همو طنان را به مطالعه دقیق و عمیق اثر معروف برژنسکی با عنوان :
The Grand Chessboard,Amercica ande the world, by Zbigniew Brezinski
که در زبانهای معتبر دنیا ، ترجمه شدهاست دعوت می کنم.
در دنباله این مقاله ، در رابطه با :مکتب ژئو پولیتیک روسیه تزاری و ورسیه بلشویکی ، ژئوپولیتیک این کشور را در رابطه با حوزه دریای خزر را مورد مطالعه قرار خواهیم داد. اهمیت این بخش برای ما ایرانیان که بیش از دو قرن است ، در رقابت های قدرت های بزرگ ، بخشی از وطن ما ایران ، توسط این قدرت ها در راستای منافع استعماری آنها ، و همکاری یک مشت « ایرانی عامل بیگانه ، یا ایرانی نا آگاه » تا کنون تجزیه شده است (آذربایجان ، جزیره بحرین ، بخشی از بلوچستان ) ، از منظر خوانندگان ، خواهیم گذراند. چون متاسفانه ، به خاطر جاکمیت نظام جهل و جنایت ،و دنیاپرسی آخوندی ، از یک طرف ، فعا لیت تجزیه طلبان ، عاملان آگاه و نا آگاه بیگانه ، لازم است ، این بخش از تاریخ استعمار قدرت های سلطه گر ، مورد توجه وطن دوستان صدیق قرار گیرد.
وقتی که در شب 20 مارس ، 2003 ، ارتش آمریکا به عراق حمله کرد ،و امروز دنیا می داند این قدرت استعماری ، همراه با همپیمانان خود چه جنایاتی در این کشور کرده ند ، متاسفانه بودند ،« ایرانیانی که » قند توی دلشان آب شده بود که فردا پس فردا ، این ارتش به ایران هم حمله خواهد کرد و این حضرات در ایران «دموکراسی و حقوق بشر » مستقر خواهند کرد.!!! در صوزتیکه از سال 1958 ، همان صدام حسین در خدمت منافع آمریکا و برای آمریکا بر سر قدرت بود.(ادامه دارد )
.
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار با ذکر نام نویسنده و نام سایت کاملأ آزاد است

ماخذ :

در زبان فرانسه .

1-http://fr.wikipedia.org/wiki/G%C3%A9opolitique

2- http://www.persee.fr/web/revues/home/prescript/article/ahess_0395-2649_1964_num_19_3_421177

3- http://fr.wikipedia.org/wiki/Doctrine_Monroe

4-http://membres.multimania.fr/wotraceafg/provocation.htm

5- . http://fr.wikipedia.org/wiki/Philippines

ما ًخذ در زبان فارسی .

جبریت گرائی اجتماعی (Déterminisme sociale ) در فلسفه سیاسی مکتبی است ، که هر واقعه اجتماعی را ناشی ازاصل رابطه علت و معلول می داند. به عنوان مثال ، اگر در ایران مدت 31 است که یک مشت آخوند جاهل و نادان ، جانی و دنیا پرست ، درغگو و حقه باز حاکم است ، برای این است ،که در ضمیر باطن قریب به اتفاق ایرانی جماعت ، تحصیل کرده ، وغیر تحصیل کرده ، باور های خرافی ، همراه با یک آخوند خوابیده است. برای اکثریت ایرانیان ، حتی قشر تحصیل کرده ، سیاست و فرهنگ سیاسی ، فقط در یک مشت ، وراجی های بی سروته خلاصه می شوند. قبل از استقرار نظام های دموکراتیک در اروپا ، تاریخ این قاره شاهد عصر روشنگری است ،که فلاسفه اروپا ، به قیمت جانشان ، آثار فلسفی وزینی بجای گذاشته اند. دمکراسی های اروپا ، از بطن اندیشه های این فلاسفه بوجود آمدند . امروز بعد از گذشت 3 قرن ، با این امکانات ارتباطات فرهنگی ، و آشنائی به زبان های معتبر دنیا ، کدام ایرانی تحصیل کرده در فلسفه و علوم سیاسی ، اثری معادل آثار این فلاسفه 3 قرن پیش بجای گذاشته است ؟ آیا شما نوشته های دکتر علی شریعتی ، دکتر عبدالکریم سروش ، پرفسور سید حسین نصر ، دکتر ابوالحسن بنی صدر ، احمد فردید ، جلال آل احمد را در قرن بیستم ، اوج ارتباطات ، و آشنائی ایرانیان به زبانهای معتبر خارجی را فلاسفه عصر روشنگری ایران می دانید؟ و آثار این آقایان را با فلاسفه چون ، فرانسیس بیکن ، هابس ، جان لاک ،ولتر ، اسپینوزا ، ژان ژاک روسو، مقایسه می کنید ؟ در رفراندم کذائی 12 فروردین 1358 ، تنها یک شخصیت سیاسی ،و فرهنگی در کل ایران ، رک وروش گفتند : من به این رفراندم راًی نمی دهیم . آن شخص ،زنده یاد ، دکتر مصطفی رحیمی بود ،. نظام ابتر جمهوری اسلامی آخوندی ، ناشی از فقر فرهنگ سیاسی ملت ، خصوصأ تحصیل کرده های این ملت است.

Sunday, January 6, 2013

- ظهورمفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ

- ظهورمفهوم ژئوپولیتیک، در علوم سیاسی و نظامی ، وعمل کرد آن در سیاست های جهانی قدرت های بزرگ .

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
4-ژانویه 2013

... پیشگفتار :
علوم ژئو پو لیتیک و ژئواستراتژی در جهان در حدود یک قرن است که وارد علوم سیاسی و نظامی شده اند ، واز آنجائیکه امروز ملت ایران با دوپدید ه مهم سیاسی و فرهنگی ، 1- اسلام سیاسی ، 2- حرکت های سازمان داده شده تجزیه طلبی روبرو است ، لذا لازم است قشر تحصیل کرده ملت ایران گردانندگان اصلی و واقعی «اسلام سیاسی – و حرکت های مرموز و و پشت پرده تجزیه طلبان ، این خائنین به وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران » را بشناسند ، تا بتوانند با شناخت این دشمنان واقعی ایران ، وطن خود را ، در راستای تحکیم وحدت ملی ، و استقلال و تمامیت ارضی ایران ، واستقرار دموکراسی برای ایران آینده ، استوار تر قدم بردارند . پدیده « اسلام سیاسی » در زمان جنگ سرد ، تضاد نظام های سرمایه داری ، با نظام کمونیستی ، ساخته استعمار نو ، در راس آن : آمریکا ، اروپای غربی ، اسرائیل ، و ترکیه ، در تقابل با ایده ئولوژی مارکسیسم – لنینیسم بود که بخشی از جوانان و قشر تحصیل کرده کشورهای مسلمان را در مبارزه علیه سرمایه داری بخود جذب کرده بود . اگر چه امروز نظام کمونیستی شوروی سابق و اروپای شرقی سقوط کرده اند ، ولی رقابت قدرت های بزرگ در راستای سلطه خود بر کشور های مسلمان ، از آسیای مرکزی تا ساحل اقیانوس اطلس یا جمعیتی بیش از یک ملیارد و دویست ملیون نفر ، با ثروت های سرشار منا بع نفت و گاز که ماده انرژی زای ماشین اقتصاد دنیا که 75 درصد این ماده استراتژیک در کشور های مسلمان قرار دارند ، این رقابت های قدرت های بزرگ برای استقرار سلطه خود بر کشور های مسلمان جهان ادامه دارد .
در این راستا ، سلسله مقالاتی را با عنوان : ژئوپولتیک و ژئواستراتژی کشورهای مهم جهان ، آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ،آلمان روسیه ، و همچنین ترکیه چه درزمان امپراطوری عثمانی و چه ترکیه زمان آتا تورک و ترکیه فعلی را که در حقیقت یک مهره آمریکا ، اروپای غربی ، اسرائیل و عربستان سعودی در تخته شطرنج ژئوپولتیک جهانی است ، از منظر خوانندگان خواهیم گذراند . لازم به یاد آوری است ، که خوانندگان ایکه به مطالعه این نوع مقالات عادت ندارند ، دقت بکنند و این نوع مقالات را با حوصله و کنجکاوی لازم مطالعه بکنند . مسلما بعد از مدت نه چندان طولانی ، به فرهنگ و اصطلاحات این نوع مقالات آشنا خواهند شد. با احترام : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .


سرژ چاخوتین ،(Serge Tchakhotine-1883-1973 )(1) جامعه شناس آلمانی روسی الاصل ، عضو حزب سوسیال دموکرات آن کشور، شاهد روی کار آمدن نازیسم هیتلری در آلمان بود ،به عنوان یک یک جامعه شناس ، نقش تبلیغا ت نازی ها را در روی کار آمدن آدلف هیتلر را ، در کتابی با عنوان :
Le viol des foules par la propagande politique - ( ترجمه : تجاوز به عنف به توده مردم ، از طریق تبلیغات سیاسی . ) را بطور گسترده با ارائه اسناد توضیح و تفسیر می کند. تبلیغات مذهبی آخوند ها در جامعه فقیر، از منظر فرهنگ سیاسی ، در ایران امروز ، عینأ نظیر تبلیغات نازی های هیتلری ، و به مانند تجاوز به عنف ،به تودهً مردم است. چاخوتین در مقدمه کتابش می نویسد :«...» مسموم کردن ، یک جنایت است،و قوانین جامعه عامل این جنایت را مجازات می کنند.زمان آن رسیده است ،که درک بکنیم ، موقعیتی پیش می آید ،که توده ًمردم ، که در یک دموکراسی ، آراء آنان ، سیاست آن دولت دموکراتیک را تعین می کنند، همین تودهً مردم بوسیله ً زهر تبلیغاتی ، واقعأ هلاک می شوند. در طول یک قرن گذشته ،در قارهً اروپا ، دو رژیم توتالیتر (تمامیت خواه) کمونیزم ، و نازیسم به روی کار آمدند ، و هر کدام ، به نحوی دنیا را به آتش و خون کشیدند، و با گذاشتن ملیونها قربانی ، فروپاشیدند. می دانیم که هر دو نظام کمونیستی و نازیسم ، از بطن سرمایه داری لجام گسیخته قرن نوزدهم ، رشد کردند. اگر چه نظام کمو نیستی شوروی ، و نازیسم هیتلری فروپاشیدند، اما ، سرمایه داری جهان شمول ، با تمام قدرت و رقابت های بین المللی ، به حیات خود ادامه می دهد ، تنها با این تفاوت ، که اینبار اگر به جنگ های جهانی روی نمی آورد ، برعکس ، هرگز ، بعد از جنگ دوم جهانی ، شعله جنگ های منطقه ای و رقابت های قدرت های استعماری ، از طریق این جنگ های تحمیلی و منطقه ای ، به ملت های ضعیف ، خاموش نشده است. یکی از این جنگ ها ،که حتی از بعد منطقه گذشته ، و از اندونزی تا شمال آفریقا ، جوامع اسلامی یک ملیارد و دویست ملیون نفر را ، به نسبت وشد ت های مختلف ، در کام خود بلعید ه است و می رود بیش از پیش ، جهان اسلام در در آتش کینه و جهل و خرافات دین ستیزی ، جنگ های مذهبی ، چون سنی علیه شیعه ، مسلمان علیه مسیحی ، یهودی علیه مسلمان ، به نابودی بکشد ، نتیجه همین سیاست تبلیغاتی قدرت های بزرگ در راستای رقابت های بی رحمانه اقتصادی ، مالی ، وتثبیت سلطه خود ، به منا بع طبیعی و حیاتی ،و مناطق سوق الجیشی دنیا است. هزینه های انسانی و مالی این رقابت ها را ، ملت های فقیر عقب مانده ، آسیائی ، آفریقائی ، آمریکای لاتین می پردازند.
در حقیقت بنا به سخن معروف نیکلا ماکیاول ،(1469-1527 ) هدف وسیله را توجیح می کند، ژئو پولتیک و ژئو استراتژیک قدرت های امپریالیستی ،از قرن نوزدهم تا امروز ،در راستای سیاست خود، اسلام سیاسی را آفریده اند .لذا مطلقا لازم است ، در راستای شناخت عاملان و اهداف طراحان اسلام سیاسی ، بخشی از این مقاله را به مفهوم و معنی ژئو پولیتیک ،و ژئو استراتژی قدرت های بزرگ ، اختصاص بدهیم.
* * * * *
از 11 سپتامبر 2001 ، همه جا صحبت از بر خورد «تمدن ها » است .نه تنها ساموئل هینتنگتون ،(Samuel Huntington -1927-2008 ) حتی مورخ فرانسوی فرناند برو دل (Fernand Braudel-1902-1982) در اثر معروف خود ،(Grammaire des civilisations ) با عنوان : قاعده تمدن ها ، عمیقا ،به نظریه: برخورد مذاهب تکیه کرده است.گردانند گان افکار عمومی ،شدیداً سعی می کنند،که این اندیشه را ، در باور های عمومی ، خصوصأ در بین ملت های مسلمان ، چنین جا بکنند،که این جنگها و این بر خوردها و تضاد ها ، تضاد های بین دنیای فقرا ، با دنیای ثروتمند ها است. اماً اسامه بن لادن ،یک ملیاردر عربستان سعودی است،که خود و خانواده اش ، با بانکهای آمریکائی و اروپائی ارتباط تنگاتنگ دارند.خانواده ارتجائی وسلطنتی عربستان سعودی ،بزرگترین پشتیبان مالی سازمان ها های تروریستی بنام اسلام ، هرگز برنامه ای در راستای عدالت اجتماعی ، نه تنها در عربستان ، در هیچ یک از کشور های مسلمان ارائه نکرده است. فقط ادعا دارند، که می خواهند :«سرزمین مقدس اسلام !!! » را از وجود نا پاکان غیر مسلمان ، پاک کنند.(2) انفجار کلیسای مسیحیان بغداد ،و کشتن 53 نفر عراقی مسیحی ،در 31 اکتبر 2010، انفجار کلیسای مسیحیان مصر در بندر اسکندریه در شب تولد مسیح در 31 دسامبر 2010، بهنگام عبادت این مسیجیان ، توسط تروریست های مسلمانان افراطی ، نمونه هائی از این عملیات کاملأ طراحی شده ، در راستای یک سیاست ارتجائی نظام های فاسد حاکم در جهان اسلام هستند.ساموئل هینتنگتون وفرناد برودل ، به مسئله رقابت و تلاش برای گسترش ادیان ، اشاره می کنند، اما رقابت های ناشی از ژئو پولیتیک قدرت های امپریالیستی جهان امروز ، قبل از آنکه پیروان ادیان مختلف در رقابت های به ظاهر دینی ، خون همدیگر را بریزند ، این قدرت های بزرگ در چهار چوب منافع خود ،جنگهای خونین چون جنگ اول با 8 ملیون کشته وجنگ دوم جهانی را، با 60 ملیون کشته راه می انداختند،که در آن مذهب نقشی نداشت.آلمانی های پروتستان و کاتولیک ،در مقابل ، فرانسوی کاتولیک و پروتستان می جنگیدند. همین امروز هم ، جنگهای منطقه در نقاط مختلف دنیا ، اگرچه بظاهر ، چهره جنگ های مذهبی ، بین مسیحیت و اسلام و یهودیت ، بودائی ، کنفسیوسی دارند، اینها ظاهر مسئله هستند.پشت این جنگ ها ، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی قدرت های امپریالیستی عمل می کنند. کشور افغانستان،و ملت مظلوم افغان ، بهترین نمونه ای، از قربانی کردن یک ملت ، توسط قدرت های امپریالیستی ، در رقابت برای اهداف سیاسی ، نظامی ،و افتصادی این قدرت ها است.رقابت های امپریالیسم انگلیس ، با امپریالیسم روسیه تزاری در قرن نوزدهم، ادامه آن در قرن بیستم، این بار روسیه با نام اتحاد جماهیر شوروی، وا نگلیس ، با همپیمانان آمریکائی ، سعودی ، و پاکستانی ، بیش از 30 سال است ، ملت افغان را در گیر جنگ ، ویرانی ، فقر و بدبختی و تروریسم کرده اند.
لازم است در راستای یک دید دیگر از ظهور اسلام سیاسی از قرن نوزدهم تا امروز ، ولو بطور بسیار خلاصه ، چند لحظه روی دو مفهوم سیاسی و نظامی ، یعنی :ژئوپولیتیک ،و ژئو استراتژی ، مکث بکنیم ، و بعدأ خوانندگان ، با آشنا شدن با مثالهای تاریخی ،در راستای سیاست استعماری قدرت های بزرگ ، ملاحظه خواهند کرد، که اسلام سیاسی ،ساخته و پرداخته استعمار، برای تحمیق ملت های مسلمان است .
ژئو پولیتیک (Géopolitique )(3)
این کلمه ، مرکب از کلمه : (Gé ) به معنای زمین ، در زبان یونانی ،و (Politique ) به معنی سیاست ، برای اولین بار: ( Rudolf-Kjellen-1864-1922) رودلف کیلن سوئدی استاد جغرافیا ،درسال 1889 در مقاله ایکه در یک روزنامه منتشر شده بود ، این اصطلاح ژئوپلتیک را بکار برده بود. این مقاله در رابطه با مرز های سوئد بود .
این استاد جغرافیا ، یکی از آثار علمی خود راکه در باره ماهیت و مشخصات قدرت های بزرگ ، بحث و تفسیر می کند ، این عنوان را دارد :Stomakterna . یعنی: قدرت های بزرگ . ژئوپولیتک ، برای موًلف ، به ذات خود یک علم است.این علم در خدمت سیاستگزاران و طراحان سیاست های کلان و دور مدت ، دولت ها را مورد مطالعه قرار میدهد.ژئو پولیتیک هویت و فضای حیاتی هر دولتی را مورد مطا لعه وتوجه قرار داده و طرح هائی را در این رابطه طراحی می کند.. به عبارت دیگر ، ژئو پلتیک ، به عنوان بخش مهم علوم سیاسی ، دقیقأ وحدت دولت ، حکومت ، و ملت را مورد مطالعه قرار می دهد.از طریق دید دراز مدت ،و تحلیل ، و طراحی ها مناسب با و اقعیت های محیط ، وزمان ،از منظر ژئوپولیتیک، ماهیت و مسئولیت دولت و وحدت ملت شناخته می شود.
در واقع رودلف کیلن ، به عناصر جغرافیای سیاسی را ،که جغرافیا دان آلمانی بنام :فردریش راتزل (Frederich Ratzel-1844-1904 ) بنیانگذار مکتب ژئو پولیتیک آلمان ، تکیه می کند. راتزل ، دولت ها را، در رابطه با موقعیت جغرافیائی ،فضائی اجتماعی - فرهنگی –اجتماعی ، محیطی ،که هر کدام از این عناصر تاثیر متقابل دارند مورد دقت و مطالعه قرار می دهد . فضای حیاتی ، و اجتماعی و فرهنگی ، و محیط پیرامونی ، دولت های همسایه ، راههای دریائی ، مناطق سوق الجیشی ، باور های مذهبی ، منابع زیر زمینی ، عناصر مهم مطالعاتی برای طراحان ژئو پولیتیک هستند. به عناون مثال ، موقعیت جغرافیائی ایران ، بین امپریالیسم زورگو تزاریسم روسیه ، امپریالیزم «تاواریش های سرخ » از یک طرف ، امپریالیزم انگلیس ،که با استعمار هندوستان و حضور نیروئی دریائی خود ، در خلیج فارس ، تبدیل به همسایه جنوبی شده بود، امروز همان سیاست امپریالیستی را آمریکا ، همراه با متحدان خود انگلیس ،اسرائیل فرانسه، آلمان ، ایتالیا ، اعمال می کنند. این دخالت ها ی مستقیم و غیر مستقیم ،در طول سه قرن گذشته ،تاریخ سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ایران امروز را شکل داده اند. در دوران ایکه من صاحب این قلم ، کودک دبستانی بودم، در شهری چون تبریز ،بعضی از تبریزیها ،آخوند و ملٌا را ، دم روباه انگلیس ، می نامیدند ، امروز می فهمم ،که حرف چندان بی ربط نمی گفتند.
برای آشنائی خوانندگان ، به این بخش از بینش سیاست ها جهانی ، که در آن قدرت های بزرگ ، چون آمریکا ، انگلیس ، روسیه ، آلمان ، فرانسه ، نقش اساسی دارند، نگاه کوتاهی ، به مکاتب ژئو پلتیک این قدرت ها را ، مورد مطالعه قرار می دهیم. از آنجائیکه ژئوپولیتیک ، علمی است ،که در ابتدا از فرهنگ و بینش آلمانی ها بر خاسته است ، لذا ،لازم است از مکتب ژئو پلتیک آلمان شروع بکنیم .
مکتب ژئو پو لیتیک آلمان .Die Geopolitik.
بعد از تحلیل و تفسیر مفهوم ژئو پلتیک ، توسط فردریک راتزل،و رودلف کیلن ، دانشگاه های متعدد کشور های بزرگ ، وستاد های فرماندهی ارتش ها ، و دانشگاه های جنگ این کشور ها، با مطالعات دقیق و تحلیلهای خود ، این علم را در خدمت وطن و ملت خود گذاشتند، واین چنین است ،که ما امروز شاهد وجود چهار مکتب و بینش از ژئو پلتیک در دنیا داریم،که لازم است آنها را مورد توجه قرار بدهیم.
دید و بینش تئوریک راتزل ، طوری طرح ریزی شده است ،که از بطن آن ، مکتب ژئو پولیتیک آلمان ، معروف به مکتب برلن ، بوجود آمده است. از نتایج این ژئوپولتیک برلن ، رایش دوم (امپراطوی آلمان – اولین «دولت – ملت آلمان » از سال 1871، تاپایان جنگ اول جهانی 1918 –شکست آلمان را، در تاریخ با عنوان، رایش دوم ، به قلم می آورند.) در نیمه قرن نوزدهم ، تلاش بر آن داشت ،که بر وسعت جغرافیائی و قدرت سیاسی آلمان را در جهان بیا فزاید. از منظر فلسفی ، ژئو پلتیک آلمان ، تحت تاثیر فلسفه طبیعیون ، وفضای حیاتی و محیطی ،تحت تاثیر اندیشه های جغرافیا دان آلمانی :کارل ریتر ،(Carl Ritter-1779-1859 )، از پیروان فیلسوف معروف آلمان ،فردریک هگل (1770-1831) می باشد. این جغرافی دان نظریه داروین ، معروف به داروینیسم اجتماعی را ، که بر اندیشه : تنازع بقا و تکامل آنواع تکیه دارد ، در مکتب ژئوپولتیک آلمان ، گنجاند. این تز می گوید : جوامع بشری هم بمانند انواع موجودات ، برای ادامه حیات و تکامل خود، مجبور به مبارزه با رقبای خود هستند،و این جوامع در چنیبن مبارزه دائمی ، به تکامل وبرتری ، دست می یابند.در واقع نطفه این اندیشه ، در فرهنگ ایرانی هم وجود دارد، به عنوان مثال : برو قوی شو ، گر راحت جهان طلبی ، که در نظام طبیعت ضعیف ، پایمال است.. این نظریه داروینیسم اجتماعی ، در واقع توسط بیولوژیست معروف آلما ن ارنست هاکل ،(Ernest –Haekel-1834-1919) واضع اصطلاح : محیط زیست ،(Ecologie) ،با دید راتزل و مکتب ژئو پولیتیک آلمان همخوانی دارد ،او می گوید «...» دولت به مفهوم اساسی ، اجراء کنندهً ژئوپولتیک ، بمانند یک موجود زنده است ،که به دنیا می آید ، بزرگ می شود، به سن بلوع می رسد ،و به رشد نهائی قدم می گذارد، بعدأ به مروز پیر شده و از بین می رود.(بهترین نمونه تاریخی از این نظریه ، امپراطوری هخامنشی در ایران، امپراطوری روم باستان در گذشته ، جماهیر شوروی ، در زمان معاصر بودند.)
راتزل اضافه می کند و می گوید : دولت برای ادامه حیات خود ، باید بر وسعت خاکی و قدرت سیاسی ، اقتصادی ، علمی و فرهنگی خود بیافزاید. از زاویه دید چنین نظریه است ،که راتزل در ادامه ، می گوید :آلمان برای ادامه خود باید بر وسعت جغرافیائی خود بیافزاید. برای رسیدن به چنین اهداف ، باید دولت امکان افزایش قدرت داشته باشد، لذا دولت احتیاج به توسعه و دست اندازی به سرزمین های دیگر ، و فضای لازم حیاتی را در سرلوحه سیاست خود قرار بدهد.کلمه :Lebensraum- فضای حیاتی ، اصطلاحی که ، برای اولین بار، راتزل ساخته است.پیروان اندیشه های راتزل ، این نظریه ها را در اختیار شاهزادگان آلمانی گذاشتند در نهایت این سیاست در زمان هیتلر ، در عمل ، به اجراء گذاشته می شود.آنها به رژیم نازی یک نقشه جهانی را از نقطه نظر خود ارائه می دهند،که در آن «قدرت های بزرگ » دنیا را را بر مبنای : اتحادیه ها ،وسلسله مراتب نژادی ، برای بهره گیری از اقوام ضعیف ، تقسیم کردند.
این برداشت نازی ها ، از مفهوم ژئوپلتیک فعال ، درست مخالف حق تعین سرنوشت ، توسط ملت ها را نفی می کند،که آن زمان حزب سوسیال دموکرات آلمان از این تز دفاع می کرد. در بین طرفداران راتزل می توان از ژنرال :کارل هوشفر(Karl Haushofr,1869-1946 )از ایالت باویر را نام برد ،که مفهوم فضای حیاتی را بطور روشن و آشکار ، در راستای اهداف هژمونی به یک سیطره ، تفسیر می کند.این ژنرال آلمانی بعد از شکست این کشور در جنگ اول جهانی ، یکی از مبلغان قدرت و هژمونی آلمان بود . هوشفر در راستای دکترین ژئوپولیتیک خود ، دنیا را به چهار منطقه تقسیم میکند.
منطقه 1- پان اروپائی : که در آن اروپا ، آفریقا ، خاورمیانه را ، فضای حیاتی آلمان قلمداد می کند.
منطقه 2 –پان آمریکا : که قاره آمریکای شمالی ، مرکزی ، جنوبی را ، فضای حیاتی آمریکا منظور می کند.
منطقه 3- پان روس : روسیه ، آسیای مرکزی، آسیای جنوبی را ، منطقه روسیه ، محسوب می کند.
منطقه 4- پان ژاپن : منطقه آسیائی ، شامل چین ، کره، منچوری ، فلیپین ، سنگاپور ، ویتنام ، جزایر آقیانوس کبیر را وشمال این افیانوس را منطقه حیاتی ژاپن ، به عنوان متحد آلمان ، منظور می کند.
تقسیم دنیا با این روش و نقطه نظر ، در در عین حال ، به محاصره کشیدن انگلیس ،و محدود کردن قدرت دریائی این امپرا طوری بود.
یک سازمان دولتی آلمان، در راستای ایجاد وفراهم آوردن عملی آن ، بکار گرفته شد ،و از بطن چنین بینش سلطه گری آلمان نازی ، دنیا وارد جنگ حهانی دوم گردید. نتیجه ویرانگر این بینش از نقش دولت های پر قدرت ، ضایعات انسانی و ویرانی ناشی از آن ، باعث شد ، تا مدتی ، دکترین ژئوپلتیک ، توسط استادان دانشگاه ها و افسران عالی رتبه ستاد های فرماندهی، تا سالهای 1970-1980 منفور و مطرود شناخته شود.اما ازاواخر سالهای 1970 ، شکست آمریکا در جنگ ویتنام ، اختلاف چین کمونیستی ، با اتحاد جماهیر شوروی ، مبارزات ملت های استعمار شده در طول تاریخ ، رقابت های تجاری ، واحتیاج مبرم قدرت های صنعتی به مواد اولیه استراتژیک ، نفت ، گاز ، مس ، کوبالت ، منگنز ، اورانیوم .. باعث شد،که بار دیگر ، دکترین ژئو پولیتیک ، وارد صحنه های سیاسی ونظامی ، جهان بشود، که یکی از پارامتر های عملی و فعال آن ،اسلام سیاسی در مقابل ناسیونالیزم دکتر مصدق ، وسرهنگ عبدالناصر ،و ایده ئولوژی کمونیسم وسوسیالیزیم و نقش آن در سیاست های قدرت های بزرگ ، نسبت به مناطق بسیاری مهم ، از جنبه منابع گاز و نفت ، و ژئواستراتژیک مدیترانه ، خاورمیانه و آسیای مرکزی ، است،که ما در طول 50 سال گذشته شاهد آن هستیم .
شخصیت سیاسی زبیگنو برژنسکی ، چون هانری کسینجر، ساموئل هانتینگون، برای ایرانیان اهل دانش و پژوهش در زمینه ژئو پولیتیک و ژئو استراتژی ،شخصیت های آشنا هستند.برژنسکی از سال 1977 تا 1981، مشاور امور وزارت خارجه جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا بود. ظهور وشکل و سازمان دهی اسلام افراطی طالبانی در افغانستان، در مبارزه علیه اشغال نظامی این کشور توسط ارتش شوروی ، از طرح های همین برژنسکی و همفکران او بود.شکست ارتش شوروی در افغانستان ، ترک این ارتش با خفت و خواری را ، برژنسکی ، بنام انتقام از روسیه ، در شکست نظامی آمریکا در ویتنام یاد می کند. برژنسکی در سال 1997، کتابی را با عنوان شطرنج بزرگ چاپ و منتشر کرد،که برای اطلاع و آگاهی خوانندگان ، روی مطالب بسیار پر اهمیت این کتاب ،که شامل منطقه حساس حوالی دریای خزر ،شرق و شمال شرقی ایران را نیزشامل می شود، چند لحظه روی آن مکث می کنیم.خوانندگان ایرانی بخاطر داشته باشند، اگرچه امروزبرخورد نظامی ، یعنی جنگ واقعی ، بین قدرت های بزرگ رسمآ وجود ندارند، ولی جنگ های منطقه ،و جنگهای اطلاعاتی ،رقابت های اقتصادی ، صنعتی ،بمانند دو بازیگر قهار شرطرنج ، برای کیش و مات کردن رقیب ، همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت. وقتی که ملتهای چون ، ترکیه ،ایران ،مصر، که هرکدام بیش از یک قرن برای استقرار نظام دموکراتیک ،وتجد د و ملی گرائی مبارزه کرده ،و در این راستا به موفقیت های نسبتأ چشمگیر دست یافته بودند، چگونه یکباره از سالهای 1960 این کشور ها ، با پدیده« اسلام سیاسی و متحجر ارتجاعی ، روبرو شدند؟ جواب این سئوال را در راستای رقابت ها و مبارزات پشت پرده این قدرت های رقیب باید جستجو کرد.( با تمام معذرت از خوانندگان این مقاله ، مطلب زیر را در بخش دوازدهم این سلسله مقاله با عنوان : اسلام چون سلاح سیاسی را ، ذکر کرده بودم ، منظور از تاکید ،و دوباره آوردن این بخش ، در رابطه با دید خوانندگان ، با مفاهیم ژئوپلتیک و ژئو استراتژی از جببه علمی ،و نقش آن در سیاست های خارجی قدرت های بزرگ است.تا روزیکه ملت های چون ایران ، به مسائل سیاسی ، چه داخلی و چه جهانی ، از منظر علمی با آن آشنا نباشند ، هر جاه طلب جاهلی ، بنام شاه شاهان ، یا ولی فقیه ، رهبر مستضعفان جهان ،و یا تجزیه طلبان گوناگون ، آلت دست بیگانگان ، استقلال ، تمامیت ارضی ایران و حقوق و کرامت انسانی ملت ایران را در حق تعین نظام دموکراتیک لائیک ، جدائی دین از سیاست و حکومت را ، توسط یک مشت مزدوران مسلح ، فاقد عرق ملی و میهنی ، برباد خواهد داد.)
برژنسکی در کتاب 273 صفحه ای خود ، که به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است ،منظور او از استفاده ازکلمه تخته شطرنج بزرگ، اشاره به رقابت بین قدرت های بزرگ ، و در نهایت ما ت وشکست دادن رقبا ی خود در این بازی بزرگ است، با این تفاوت ،که تخته شطرنج این بازی ، به عظمت و بزرگی کره خاکی با جمعیتی تقریبأ 7 ملیارد نفری است. در جهان سیاست، یک اصلی هست ،که می گویند:روابط دولت ها ، برمبنای دوستی ورفاقت، پایه گذاری نشده اند، بلکه برمبنای منافع بنیان گذاری می شوند.در این بازی بزرگ شطرنج، قدرت های بزرگ، بازیکنان اصلی بازی هستند،و کشورهای کوچک مهره های کوچک این بازی محسوب می شوند، به همین جهت نیز چه بسا این مهره ها، در بازی بزرگ قدرت ها، قربانی اهداف آنان بشوند.این قدرت ها حتی ، زمانی برای رسیدن به اهداف خود ، بین ملت های کوچک ، جنگ های خونین راه می اندازند،( جنگ عراق علیه ایران)، یا زمانی یک کشور را در راستای منافع خود تقسیم ،و یا تجزیه می کنند.(کره شمالی ، کره جنوبی ، ویتنام شمالی ، ویتنام جنوبی، یمن شمالی ، یمن جنوبی )،زمانی قوم پراکنده ای را بنام یک ایده ئولوژی کاملأ دروغ و بی پایه بنام سرزمین موعد برای یهودیان،که «قباله آن را خدای یهود امضا کرده است !!!» در قلب سرزمین یک ملت دیگرچون فلسطین ،کشوری بنام اسرائیل می سازند .ووو.
برژنسکی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از منطقه بسیار مهم استراتژیک واقع در شرق اروپا،و آسیای میانه، متشکل از کشورهای ، اوکرائن،بلغارستان ، رومانی ،یوگسلاوی سابق،آذربایجان،گرجستان ، ارمنستان ،افغانستان،ترکمنستان، ازبکستان،تاجکستان،قزاقستان،و قیرقیزیستان ، را در محدوه جغرافیای سیاسی ، یا ژئوپلتیک بنام اوره آزی( مخفف اروپا و آسیا) قرار می دهد،و کشور ایران و ترکیه را نیز ، مستقیم و غیر مستقیم، در این محدوده بسیار حساس منظور می کند ،و این منطقه را بالکان قرن بیست و یکم می نامد. واضافه می کند ،
هر قدرتی بر این منطقه مسلط بشود ، مسلمأ بر دنیا مسلط خواهد شد.برژنسکی فقط به اظهار نظر بسند نمی کند ، بلکه ، راه و روش وسیاستی را که آمریکا و متحدان اروپائی او باید در این منطقه پیش بگیرند ، در یک فصل کامل ، آنرا توضیح ونفسیر می نماید..مسلمأ عامل دین و مذهب ساکنان بخشی از این منطقه مسلمان ، مسیحی ارتدکس ، شرق اروپا ، با مسیحیت ارتدکس روس ، منطقه مسلمان نشین غرب چین ، (منطقه ایغور،که چند وقت پیش شاهد نا آرامی ها بود) درگیری آمریکا و متحدان اروپائی او در افغانستان ،و استقرار پایگاه های نظامی آمریکا در بعضی از جمهوری های مسلمان نشین سابق کمونیستی ، که زیر سلطه روسیه شوروی بودند ،پارامتر هائی (واقعیت های اثباتی) هستند ، که نمی توان از کنار آن گذشت. وانگهی، نه چین ،و نه هندوستان امروز را، نمی توان از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی ، با چین و هندوستان اوایل قرن بیستم ،که هردو مستقیم و غیر مستقیم در بند اسارت قدرت های استعمار ی بودند مقایسه کرد. بنا به آمار خود کشور هند بیش از 150 ملیون مسلمان دراین کشور زندگی می کنند،مسلمأ وجود این جمعیت کثیر، با داشتن همسایه چون پاکستان ،که بخاطر کشمیر مسلمان ، 5 بار جنگ های خونین و در نهایت به تجزیه پاکستان شرقی ، (بنگالدش با جمعیت بیش از 150 ملیون ) درمرزهای شرقی هندوستان پایان یافت ،لذا این کشور، نمی تواند به سیاست های آمریکا از جنبه ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک بی تفاوت بماند . به همین جهت می بینیم ،که هویت اسلامی ، با جمعیت بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان ، پخش شده در 57 کشور جهان در موقعیت های حساس ژئو استراتژی دنیا ، با منابع عظیم مواد اولیه استراتژیک اش ، در طرح و برنامه های استعماری قدرت های بزرگ ،سوء استفاده از اختلافات دینی و قومی زبانی و فرهنگی این ملتها ، در طرحهای آمریکا ، روسیه ،چین ، هندوستان امروز نقش دارند.مگر آقای دبلیو بوش ، بنام خاورمیانه بزرگ ، طرح تغیر مرزهای کشورهای خاورمیانه را پیش نمی کشید؟ همین طرح هنوز در برنامه های سیاسی قدرت های استعماری به قوت خود باقی است.آریل شارون علنأ می گفت :ایران بدون بمب اتم هم خطرناک است.این گروهای تجزیه طلب فعا ل، که علنأ می خواهند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان وبلوچستان را «ازشونیسم فارس » جدا بکنند، فکر می کنیدهزینه این تبلیغات را از ارث پدری و یامهریه مادری شان می پردازند؟ (ادامه دارد )
توجه : در بخشهای آینده ، در راستای این مقاله ، ژئوپولیتک قدرت های بزرگ جهانی ، چون انگلیس ، آمریکا ، روسیه تزاری و روسیه شوروی ، فرانسه ،و چین ، از منظر خوانند گان گرامی ، خواهیم گذراند.
اقتباس بطور کامل ، و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،و نام سایت ، کاملا آزاد است.
پاریس 4 ژانویه 2013
منابع :
در زبان فرانسه .
1- http://www.priceminister.com/offer/buy/46652672/Serge-Tchakhotine-Le-Viol-Des-Foules-Par-La-Propagande-Politique-Livre.html

2- http://www.editionsladecouverte.fr/catalogue/index-Religions_et_geopolitique-9782707138088.html

3- http://fr.wikipedia.org/wiki/G%C3%A9opolitique