Sunday, November 29, 2009

تاج و عمامه یکی است

تاج و عمامه یکی است

Posted: 28 Nov 2009 02:53 AM PST

ما سبزها مانند سال ۵۷ تاج و عمامه را جایگزین نخواهیم کزد . آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود . می گویند تجربه گران به دست می آید و ایران ما برای این تجربه ، هزینه سنگینی پرداخته است . ما دنبال ولی فقیه خوب یا شاه خوب نیستیم و از بالا نشاندن یک نفر که عنان مملکت را به دست بگیرد خسته شده ایم. فقیه و شاه مشروطه هم نمی خواهیم ، چون پول مفت نداریم به کسی بدهیم تا برای خودش در مهمانی ها و مسافرتها روزگار بگذراند و به ریش ما بخندد . ما سیستمی جمهوری و دمکراتیک می خواهیم .که در آن تک تک ایرانی ها قادر باشند بر اساس شایستگی و با رای مردم بر بالاترین مسند اداره کشور بنشیند

Friday, November 27, 2009


۱۵ آذر مطابق با 6December



زنجیر انسانی تمام ایرانیان سراسر جهان ساعت ۳ بعد ظهر روز یکشنبه

Iranian Human Chain on Sunday

Dec 6, 2009 at 3 PM across the world!

اسلام چون سلاح سیاسی بخش پنجم

اسلام چون سلاح سیاسی
بخش پنجم.
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.


پیشگفتار . مطا لعه ولو به اختصار تاریخ دو قرن مبارزات ملت های مسلمان، علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی ، که امروز با ظهور بظاهر جنبش های« اسلامی- سیاسی یا به مفهوم دیگر اسلامیسم » ، ولی در واقع سازمانهای ساخته و پرداخته قدرت های استعماری، طراحی شده، در انبار های اندیشه (Think tank) این قدرت ها ،در راستای به انحراف کشاندن مبارزات ضد استبدادی،و ضد استعماری ملت های مسلمان ، امکان پذیر نیست. در این راستا، ما دو نمونه را مورد مطا لعه قرار خواهیم داد. این دو نمونه ، یکی کشور مصر ،ودیگری کشور ایران است. اهمیت این دوکشور ، هم از جنبه موقعیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک ،و هم از جنبه تاریخ کهن هر دو ملت ،و نقش مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری این دوملت در دوقرن اخیر است.چرا در اوج مبارزات ملت مصر علیه استبداد و استعمار انگلیس ، آمریکا ،واسرائیل ،اخوان مسلمین، وارد صحنه می شوند،و این مبارزات ملی و دموکراتیک را به انحراف می کشند ؟ و چرا در ایران در اوج مبارزات ، زنده یاد امیرکبیر ، علیه فساد دربار و نقوذ بیگانگان ،روس و انگلیس ، فتنه باب ،و در دوران مبارزات دکتر مصدٌق ، فتنه فدائیان اسلام ،و پشتبانی آیت الله های چون کاشانی ها و خمینی ها از این سازمان تروریستی ، ظهور می کنند ؟ امروز ما یک کشور مسلمان در جهان نمی توانیم ، پیدا بکنیم، که در آن کشور یک نظام برخاسته از رای قانونی وآزاد ملت ،حاکم باشد! آیا مسلمانان به قول ملکه انگلیس در قرن نوزدهم ، ویکتوریا، شایستگی وشعور داشتن نظام دموکراتیک را ندارند؟ یا اینکه این نظام های جهل وفساد ،واستبداد ،ساخته وپرداخته و برخاسته از سیاست استعماری خود همین قدرت های جهانخوار هستند، که مانع می شوند روند مبارزات دموکراتیک ملی و میهنی را به انحراف بکشند؟چه قدرت هائی استعماری ، وهابیون را در عربستان به حکومت رساند ند؟کدام کشور عربی متحد بالقوه و بالفعل عربی ، با دولارهای نفتی، سازمانهای سیاسی- مذهبی –تروریستی را کمک مالی می کند؟
دو قرن تاریخ معاصر مصر، با نگاه ساختار اجتماعی ، اقتصادی ،و فرهنگی این کشور ، همراه با رابطه این ملت ، با سه امپراطوری ، چون عثمانی در حال اضمحلال ،بریتانیای کبیر در حال دست اندازی به هندوستان و تحکیم قدرت دریائی و نظامی خود درمدیترانه ،دریای احمر، و حفظ و در انحصار گرفتن راه دریائی هند،گشوده شدن کانال سوئزدر سا ل 1869، ور قابت تاریخی بین فرانسه وانگلیس ، در طول قرون متمادی، و بلاخره، همکاری تنگاتنگ این دو رقیب سابق در زمان شروع و بعد از جنگ جهانی اول، و ظهور دو ابرقدرت آمریکا وشوروی بعد از جنگ دوم جهانی و رقابت این دو قدرت ، در منطقه خاورمیانه با موقعیت ژئو استراتژیک و ژئو پلتیک آن، منابع عظیم نفت ، و ایجاد پایگاه نظامی غرب بنام کشوراسرائیل با ایده ئولوژی صهیونیزم ، برای سرکوب ملت های عرب ،و جنگ های متعدد و خانمانسوز در خاورمیانه ،پارامترهائی (واقعیت های اثباتی ) هستند، که ما را با ما مای تاریخ( در اینجا کلمه ماما به معنی زن ایکه در زایمان زن باردار، و درآمدن کودک از شکم مادردر حال زایمان به او کمک می کند ) در تولد اخوان المسلمین ، القاعده، طالبان،حماس ، تکفیریون ، حزب الله ، و فدائیان اسلام ، اسلام ناب محمدی آقایان خمینی و خامنه ای ،در این تحلیل به کمک خواهند کرد.وجود این سازمانها و پشتبانی مالی وسیاسی،و حتی مسلح کردن آنها ، در راستای این اصل است ، که هدف وسیله را توجیه میکند..
* * * * *
اشغال مصر توسط ناپلئون بناپارت.
دراول ژوئیه 1797،ارتش ناپلئون در بندر ابوکیر (Aboukir) مصر پیاده می شود. این کشور از سا ل1517، بخشی از امپراطوری عثمانی محسوب می شد.عثمانی ها ، این بخش از آفریقا را بوسیله مملوک ها،که دست نشند گان خودشان بودند، بصورت حکمرانان محلی اداره کشور را در دست داشتند واین کشور ها هر سال مالیات هنگفتی به سلاطین عثمانی می پرداختند.در دوران تسلط عثمانی ها بر مصر، مقامات نظامی و اداری کشور در دست ترکان عثمانی بود. بازرگانی ، و صنایع سنتی را لبنانی ها و مراکشی ها در اختیار داشتند، و مصری ها در کار های کشاورزی ،وصنایع غذائی ، فعالیت می کردند.مراکز آموزش و تعلیم و تدریس علوم دینی نیز در انحصار مصری ها بود، که مشهورترین مرکز تعلیم آن ، مدرسه الهیات الازهراست،که تاریخ بنای مسجد آن به سال 356 هجری قمری ،برابر با 969 میلادی می رسد. در این مدرسه ، ضمن زبان عربی ، حقوق و قوانین شرعی والهیات اسلامی تدریس می شود. این مدرسه در عین حال ،در مراحل مختلف زندگی سیاسی واجتماعی و فرهنگی جامعه مصر ،نقش اساسی داشته و هنوز نیز از آن نقش برخوردار است.حسن البناء بنیانگذار اخوان المسلمین،و طارق رمضان، نوه او ،که یکی از مدافعان اسلام سیاسی دربین جوانان مسلمان مقیم اروپا می باشد ، زمانی هم مشاور دولت بریتانیای کبیردر رابطه با این جنبش های اسلامی در اروپا بود ، ضمن تحصیل دررشته فلسفه در دانشگاه ژنو ، در مدرسه الازهر هم الهیات خوانده است. همین نقش را در ایران و عراق هم حوزه های نجف و قم برعهد ه دارند ،و در ایران اسلام ناب محمدی آقای خمینی در رقابت ظاهری شیعه با سنی ، دانشگاه الزهرا را بخاطر تشابه اسمی با الازهر را با بودجه های کلان ساخته اند، که در این «دانشگاه » مبلغ دینی مذهب شیعه تربیت می کنند،و مثل مسیونر ها مسیحی به نقاط مختلف دنیا می فرستند.این هزینه ها سنگین را در خالی مصرف می کنند، که اغلب مدارس روستائی ایران از داشتن نیمکت ، ووسایل آموزشی محروم هستند!!!
* * * * * *
ناپلئون بناپارت ژنرال برخاسته ازانقلاب کبیر فرانسه ، ضمن اینکه می خواست بماننداسکندر کبیر ، در حمله به کشورهای باستانی از خود نام پر آوازه در تاریخ بگذارد، در ضمن هدف اش ، رقابت با امپراطوری انگلیس ودر صورت امکان ،فراهم آوردن زمینه دست یافتن به هندوستان، و یا حد اقل ، تضعیف رقیب استعماری فرانسه یعنی انگلیس و عثمانی و روسیه بود.قبل از آنکه کانال سوئز توسط فرانسویان کنده بشود، کالاهای تجاری متعلق به کمپانی هند شرقی ، از راه دریای سرخ به بندر سوئز می رسیدند ، این کالاها را مجبور بودند، از خاک مصر گذرانده،تا به بندر سعید در کنار دریای مدیترانه رسانده و به اروپا صادر بکنند.اگر بناپارت می توانست، بر مصر مسلط بشود، یا حد اقل مصری ها را به آن درجه از آگاهی ،و شعور سیاسی می رسانید، که این ملت ، خود را از یوغ عثمانی و تهدید نیروی دریائی انگلیس ها در مدیترانه آزاد بکند، در نهایت ، فرانسه به رقبای خود ضربه کاری زده بود. اماٌ انگلیسی ها هم آنقدر بی دست و پا نبودند، که ناپلئون را در این طرح سیاسی و نظامی آزاد بگذارند. چه بسا خوانندگان بپرسند، جنگ های دریائی و رقابت های استعماری قدرت های بزرگ ، چه ربطی به اسلام سیاسی ،سازمان های تروریستی اخوان المسلمین و فدائیان اسلام و طالبان و القاعده ، امروزدارد؟ در جواب باید گفت ،همچانیکه در بخش اول این مقاله : اسلام چون سلاح سیاسی ، گفتیم، موقعیت جغرافیائی هر کشور،سیاست داخلی و خارجی آن کشور را رقم می زند. همین ناپلئون بناپارت سخن معروفی دارد ، که می گوید: علم جغرافیا در درجه اول برای جنگیدن بکار برده می شود.
بیش از یک قرن ونیم است ، سرنوشت ملت ایران ،به خاطر موقعیت جغرافیائی اش به رقابت های امپراطوری انگلیس،با روسیه تزاری ،و بعد از جنگ دوم جهانی ، به رقابت های دو ابر قدرت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی گره خورده بود.امروز با فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی ، این رقابت ها نه تنها از بین نرفته است ، بلکه رقیب تازه ای بنام چین هم بر این رقابت ها اضافه شده است.اگر درتظاهرات جنبش سبز در ایران، شعار مرگ بر روسیه به گوش ملت می رسید، بی جهت نبود ونیست.
درست یک سال بعد از پیاده شدن فرانسوی ها در مصر در اول ماه اوت 1798 انگلیسی ها، نیروی دریائی فرانسه ، که ناپلئون و ارتش فرانسه را همراه با یک عده باستان شناسان ، مهندسین ،پزشکان نظامی ،مدیران مدٌبر اداری و کاوشگران فرانسوی را در بندر ابوکیر پیاده کرده بودند،این کشتی ها توسط دریادار معروف انگلیسی نلسون، نابود کردند.
در این مدت فرانسوی ها ضمن کاوش های باستان شناسی ، بر این هدف بودند ، که سیستم اداری مصر را مدرنیزه، وبصورت روش اداری فرانسه در آورند . فرانسوی ها ، در درجه اول ، یک شورای عمومی بنام : «دیوان العام »،متشکل از علمای دینی ، نجبا ، بازرگانان و نمایندگان ایالت ها تشکیل دادند، که نظیر این دیوان العام را در ابعاد ایالت ها ، بمانند انجمن های ایا لتی و ولایتی ،که خواست مشروطه خواهان ایران نیز بود ، تشکیل دادند، که در مجموع ، اداره مملکت را بر عهده داشتند. در 21اکتبر 1798، برای زمین داران بزرگ، نظام مالیاتی گذاشتند، تا از در آمد آن مالیات ها، هزینه اداره کشور ، تامین بشود.این اصلاحات در واقع نطفه استقلال مصر از سلطه امپراطوری عثمانی در حال فروپاشی را فراهم می کرد. زمین داران، همراه با علمای دین ، که در حقیقت، در نظام فئودالیته ،دست در دست هم عمل می کنند، ونیروی کار مفت و مجانی دهقانان بی زمین رابه نفع خود استثمار می کنند،و علمای دینی با گرفتن خمس و زکات، از زمین داران بزرگ ،و دادن وعده های بهشت و حوریان متعد د به دهقانان بی زمین ، وترساندن آنها از دوزخ آنها را آرام و فرمانبردار از آخوند و مالک بار می آورند. این مالیات گیری دولت خوشایند حضرات زمین دار و علمای دینی نبود. لذا با تحریک مردم ساده اندیش ، که دست دولت عثمانی به عنوان خلیفه مسلمین جهان ، در آن تحریکات ، روشن و آشکار بود، که وا اسلاما ،که مسیحیان بر ما مسلط شدند، شورش و هیجان مردم را برانگیختند. ولو اینکه این شورش به سختی سرکوب شد ، ولی باعث مقاومت مردم در مقابل مدیران و مدیریت اروپائی گردید ،واین امر ناپلئون را سخت نگران کرد. ناپلئون مجبور شد رهبران شورشی و مملوک های مصری را تا سوریه تعقیب بکند.ناپلئون بعد از آنکه العریش ، عزٌه حیفا را محاصره می کند وشورش را می خواباند، به قاهره مراجعت کرده وتصمیم می گیرد ، که خود به فرانسه برگردد.
ناپلئون در 23 اوت 1799، به فرانسه بر گشت واداره مصر را به ژنرال کلبر (Général Kleber) واگذارکرد.ژنرال کلبر که مدام مورد حمله مملوک ها ،عثمانی ها و انگلیسی ها و اعتراضات توده مردم مصر بود ، در سال 1800، به دست مصری ها به قتل می رسد ،و جای او را ، ژنرال فرانسوی ،که به تازگی به دین اسلام مشرف شده بود!!! بنام ژنرال عبدالله مانو(Général Abd Allah Menou) قدرت را در دست می گیرد.(این تغیر دین دادن مسئولین دولت های استعماری نیز یکی از این ترفند و حقه بازی و مردم فریبی ها رایج است ، که از این طریق هم مردم محلی را فریب بدهند ،و هم بتوانند ، با قوانین اسلامی ، در مدت دوری از زن و فرزندان خود، با دخترکان جوان مسلمان ، که دین اسلام ، چنین اجازه را می دهد، عیاشی بکنند. هاری سن-جان کلبی انگلیسی «Harry Saint –John Philby» هم که از سال 1930، مشاور بسیار خصوصی ابن سعود بود ، وبه زبان و ادبیات عرب تسلط کامل داشت،و شخصی کاملأ بی دین بود، برای اینکه بتواند با دخترکان مظلوم عرب همبستر بشود، در ظاهر به دین اسلام مشرف شده بود!!!!)
در طول سه سا ل ااشغال فرانسه (1797-1802)، بنا به نوشته مورخ مصری ، جبٌار جبرتی معاصر زمان اشغال فرانسه ، نقل از ترمیم و تعمیر نسبی شهر ها، سیستم آبیاری ، نحوه انبارکردن غلات می کند.سیستم مالیاتی بنام التزام ، توسط فرانسوی های تنظیم می شود. این مالیات به نسبت مرغوبیت ومحصول دهی زمین های کشاورزی ، از کشاورزان گرفته می شد.فرانسویان ، شورای بازرگانان مصری متشکل از بازرگانان مسلمان ، مسیحی را برای تنظیم قوانین بازرگانی تشکیل می دهند، و از این طریق دست باج گیران مسلح از سرکسبه و تجار برداشته می شود. به دنبال این اصلاحات ، علما و نجیب زادگان مصری ، اداره امورو دادگستری مملکت خود ، را که سابق انحصارأ در دست ماًموران دولت عثمانی بودند، خود مستقلأ برعهده می می گیرند.در 2 سپتامبر1802 فرانسویان همراه با ارتش خود، مصر را ترک می کنند.
خوانندگان ایرانی ، می دانند که ناپلئوان بناپارت این سیاست دست اندازی به منافع انگلیس ،و خصوصأ امکان تسخیر هندوستان از راه ایران را ، در زمان فتحعلیشاه قاجار نیز ، در سر می پروراند. در این راستا نیز ، هیت نظامی ، به سرپرستی ژنرال گاردان به ایران فرستاد ، تا ارتش ایران را تجدید سازمان بدهد، تا به کمک این ارتش ،فرانسه بتواند، به هندوستان لشگر کشی بکند. این نوع سیاست های ناشی از عدم آگاهی پادشاهان ایرانی، وآلت دست قرار گرفتن قدرت های بزرگ و خرافات دینی حا کم درجامعه ،و فتوی جهاد علیه روسیه توسط ملااحمد نراقی (جٌد بزرگ آقای دکتر احسان نراقی «روشنفکر اسلامی» چه صدمات جبران ناپذیر به ایران و ملت ایران زد، تاریخ بیان می کند. شعار جنگ ،جنگ تاپیروزی، راه قدس از کربلا می گذرد آقای خمینی ،داستان فقر فرهنگی و سیاسی ایران امروز نیست، بلکه سابقه طولانی دارد.
هموطنان صاحب فرهنگ ، وقتی که موزه های معتبر دینا ، چون موزه های لندن- پاریس - برلن – وین-سن پطرزبورگ را بازدید می کنند، به چشم می بینند، که چه آثار گرانقدر هنری ملت های چون ایران، مصر، چین ، ویتنام ،توسط همین قدرت های استعماری ، بخاطر نادانی و فساد حاکمان ما ملت ها ، به تاراج رفته اند.سالن های بزرگ این موزه ها پر از اشیاء عتیقه وهنری ملت های مسلمانان و سایر ملت های در بند جهل وفسادهیت های حاکمه آنان را تشکیل می دهند.بخش مهم آثار باستانی سالن های موزه لور پاریس ، متعلق به آثار باستانی مصر وایران هستند، که توسط این حضرات ، و این فاتحان از کشورهای صاحب اصلی این آثار به تاراج رفته اند.
* * * * * *

ظهورمحمد علی پاشا، (1769-مرگ 1849)
محمد علی پاشا ، که از سال 1804 تا 1849 با عنوان جانشین سلطان عثمانی در مصر حکومت کرد ،در تاریخ مصر با نام بنیانگذار مصر نوین یاد می کنند.او متولد شهر کاوالا در مقدونیه شرقی ومسلمان آلبانی تبار بود.در آن زمان بعد از رفتن فرانسوی ها ، دوقدرت رقیب ، یعنی دولت عثمانی ، از یک طرف ،و مملوک ها(حاکمان سابق و دست نشانده دولت عثمانی) سعی بر آن داشتند ،حاکمیت مصر را دوباره در دست بگیرند. انگلیسی ها در ظاهر چنین خود را نشان می دادند،که می خواهند بین این دو قدرت رقیب ، نقش میانجی را بازی بکنند..در 11 مارس 1803 ،نیروی دریائی انگلیسی ها ، بندر اسکندریه را ترک می کنند.چند مدت بعد از ترک مصر توسط انگلیسی ها، نما ینده امپراطور عثمانی ، خود را به عنوان حاکم مصر ، به مردم مصر معرفی می کند.اماٌ علمای دینی مصر که به تازگی ، استقلال و حق دخالت در امور جاری وطنشان مصر را بدست آورده بودند، به قبول حاکم جدید عثمانی تمکین نکردند ،و ملت را به شورش و اعتراض علیه حاکم عثمانی تحریم و تهیج نمودند. حاکم مصر ، توسط محمدعلی پاشا که با درجه ژنرالی ، برهنگی آلبانی یائی تبارمتعلق به ارتش عثمانی ، فرماندهی می کرد، حاکم عثمانی را از قدرت ساقط کرد،و خود قدرت حکومتی مصر را بر دست گرفت.سلطان عثمانی مجبور شد محمد علی را با عنوان جانشین سلطان عثمانی در مصر به رسمیت بشناسد و در 9 ژوئیه 1805 ، رسما ّا عنوان محمد علی پاشا، جانشین سلطان عثمانی ، بر مصر حکومت می کند.محمد علی پاشا،برای تکیم قدرت خود ، درطول شش سال ، مملوک های مصررا که ادعای حکومت مصر را داشتند، قلع و قمع کرد،و بعضی از اعلما را نیز مجبور به تبعید ،و یا اعدام نمود.
محمد علی پاشا ، یک رابطه سیاسی با امپراطوری عثمانی برقرار می کند ، ولی در عین حال از سال 1811 تا1818،نیروهایش را علیه وهابیون عربستان ، به جنگ می فرستد و دوشهر مقدس مسلمانان مکه ومدینه را به تصرف خود در می آورد.همین امر باعث نگرانی انگلیسی ها می شود.
خوانندگان ، ملاحظه می فرمایند، چه دلیلی دارد، که در ابتدای قرن نوزدهم،تصرف مکه و مدینه ، وجنگ با واهبیون، که نه در آن زمان صاحب قدرت بودند، نه نفت به عنوان انرژی ارزان قیمت برای توسعه سرمایه داری صنعتی ،در عربستان آنروز کشف شده بود،،چرا جنگ با واهبیون ، و فتح مکه و مدینه ، توسط یک ارتش مسلمان ،
مصری باعث نگرانی انگلیس می شود؟
نگرانی انگلیسی ها از فتوحات محمد علی شاه در عربستان سعودی ، به خاطر موضوع حیاتی برای استعماری انگلیس در آن زمان بود.اولآ کالاهائیکه ازهندوستان برای فروش به اروپا و مصر صادر می شد، ملزومآ می بایستی از دریای سرخ ، به طرف مصر، صادر می شد ،و از آنجا نیز از طریق راه خاکی تا سواحل دریای مدیترانه ، یعنی بندر اسکندریه و بندر سعید حمل می گردید. ثانیأ بخشی از این کالاها به زائرین مسلمان مکه و مدینه در زمان سفر حج فروخته می شد.ثالثآ مسلمانان ، در راستای باورهای دینی خود، مبالغ هنگفتی را بصورت وقف ، در اختیار شریف مکه می گذاشتند، که در راه خیر ، آن مبالغ را خرج بکنند. چون در زمان اقامت ناپلئون بنا پارت در مصر ، در راستای تضعیف قدرت انگلیس ، ناپلئون با شریف مکه ارتباط برقرار کرده بود،و قصد بر آن داشت که با تقویت شریف مکه و ساختن نیروی دریائی قوی و استقرار آن در بندر جده ، باعث مزاحمت انگلیسی ها در این منطقه سوق الجیشی بشود، لذا انگلیسی ها ، نه تنها با فتوحات محمد علی پاشا ، و روابط او با شریف مکه نگران بودند، بعلاوه وهابیون را که پیرو مکتب ابن تیمیه متوفی(728 هجری قمری) هستند ،که یکی از مکاتب سلفی ها است و از جنبه تفکر دینی ،از ارتجاعی ترین مکاتب فلسفی دینی اسلام می باشند، در نهایت برای انگلیسی ها یکی از بهترین همپیمانان بالقوه و بالفعل محسوب می شد و امروز هم محسوب می شود. قدرت های استعماری همراه با دستگاه آخوندی چه شیعه و چه سنی ٌ در نا آگاه نگاه داشتن مسلمانان در طول یک قرن ونیم گذشته ، به هر وسیله ای متوصل شده اند و متوصل می شوند.شعار:« بشکنید این قلم ها را!!!» ، از زبان آیت الله خمینی ، در رابطه با پرورش فکری جامعه ایران توسط روشنفکران صدیق ایرانی ، در تاریخ ملت ما برای همیشه ثبت خواهد شد.بزرگترین قربانی در طول 31 سال حاکمیت جهل خرافات و فساد و استبداد آخوندی در ایران را، به نسبت جمعیت کل ایران،روشنفکران و اهل قلم ایران پرداخته اند ،ومی پردازند.برای تربیت یک بسیجی و یا یک قاتل و تروریست، حد اکثر6 ماه وقت لازم است، اما برای تربیت یک روشنفکر صدیق حد اقل باید 30 سال و حتی بیشتر وقت و هزینه صرف کرد.این سرمایه های عظیم فرهنگی علمی ایران چگونه بدست یک مشت آخوند جاهل و مستبد ، و تشنه قدرت و ثروت از بین رفت، خود تراژدی دگری از تاریخ ایران است.

محمد علی پاشا برای کنترل آب رودخانه نیل در سا ل 1820-1823 ّبه سودان حمله کرد. در این عملیات نظامی ، او چهارهدف را تعقیب می کرد. 1- کنترل آب نیل -2 استخدام برده های سیاه پوست سودان در ارتش مصربرای تقویت قدرت دفاعی مصر ،3- گشودن بازار آفریقای مرکزی برای محصولات مصری 4- رسیدن به سواحل غربی دریای سرخ وتحکیم سلطه نظامی مصر بر این دریای مهم سوق الجیشی که می توانست منافع انگلستان را در منطقه بخطر بیاندازد.
با قدرت گرفتن محمد علی پاشا ،و فتوحات او در سودان، این بار نه تنها انگلیسی ها، بلکه عثمانی ها،فرانسوی ها ،و اطریشی ها،و روسها، وارد صخنه می شوند. چون در آن زمان،« مسئله شرق »، موضوع حیاتی و حساس برای این قدرت های مهم اروپا بود.در این اتحاد اعلام نشده ، وجنگ رسمی عثمانی علیه محمد علی پاشا،ارتش مصر سودان را ترک می کنند،و ارتش محمد علی پاشا ، سوریه را اشغال می کند.این بار خود پایتحت امپراطوری عثمانی مورد تهدید ارتش محمد علی پاشا قرار می گیرد. فرانسه که رابطه پنهانی با محمد علی پاشا داشت، وارد صحنه می شود، که نه تنها ارتش مصر باید سوریه را ترک بکند، بلکه ، مصر نباید قدرت نظامی بالاتر از 18000 هزار سرباز داشته باشد،و در مقابل ،قدرت های غربی و سلطان عثمانی به رسمیت قبول می کنند، که از آن تاریخ حکومت مصر بطور مورثی ، به اولادان ذکورمحمد علی پاشا ، نسل به نسل انتقال بشود واین حق متعلق به خانواده محمد علی پاشا، در مجامع قدرت های بین المللی به رسمیت شناخته می شود.

سیاست داخلی محمد علی پاشا در مصر.
این واقعه را مورخین مصر معاصر محمد علی پاشا نقل می کنند، محمد علی پاشا،کتاب معروف شاهزاده (Prince ) به قلم نیکولا ماکیاول(Nicolas Machiavel 1469-1527)- سیاست شناس و مشاور صاحبان قدرت در ایتالیای اوآخر قرون وسطی،به مترجمان خود داد ، که این کتاب را به زبان ترکی در مدت یک ماه برای او ترجمه بکنند.بعد از چند روز،یکی از مترجمان به حضور محمد علی پاشا رسید،و گفت،از علیجناب اجازه تمدید مدت، می خواهیم .محمد علی پاشا شمشیر اش را روی کتاب گذاشت و امرانه جواب داد : گفتم فقط یک ماه. بعد از یک ماه ترجمه کتاب را به او تقدیم کردند. چندر روز گذشت، محمد علی پاشا به مترجمان اش گفت: من در این کتاب مطالبی ندیدم ، که برای من تازگی داشته باشند.
خوانندگان بخاطر داشته باشند، که قرون وسطی در اروپا ، جنگ قدرت بین پادشاهان و پاپ ها بود. پا پ ها ادعا می کردند ، که چون ما نماینده خدا در روی زمین هستیم، ( مثل ایران امروز ،« آخوند آیت الله علی خامنه * ای رهبر فرزانه مسلمانان جهان »، نماینده امام زمان و خدا در روی کره خاکی معرفی می کنند!)، لذا پادشاهان چون مسیحی هستند، موظف اند ، از ما تبعیت بکنند. در مقابل پادشاهان می گفتند، چون پاپ ها و روحانیون رعیت من هستند، مجبورند ، از فرامین پادشاه تبعیت بکنند.
محمد علی پاشا ، این مرد سیاست، و میدان نبرد، برخاسته از یک جامعه مسلمان ، می گوید:دین برای خدا است، وطن برای ملت است . به عبارت دیگر، هرمصری ، با هر دین و مذهب، وطن اش مصر است،و او با این سیاست ، اصل حب الوطن را بخشی از هویت ملی مصری ، بر باور آنان افزود . با این اصل هر مصری نسبت به وطن اش احساس مسئولیت پیدا کرد. این چنین برای اولین بار ، در یک جامعه با اکثریت مسلمان ، جامعه لائیک ، یعنی جدائی دین از سیاست ، برای حقوق شهروندی مصریان بدون تبعیض قومی نژادی ، دینی و مذهبی ، پایه ریزی می شود.به دستور محمد علی پاشا ، پرچمی برای ملت مصر طراحی می کنند، که در آن هلال ماه مظهر ملت های مسلمان ، همراه با صلیب ، مظهر مسیحیان مصر (کپت) ، پرچم ملی مصر می شود.
بعضأ در نوشته های هموطنان ، به این موضوع اشاره می شود، که پیروی از قانون، وظیفه هر شهر وند است.در این اصل ، یک مسئله اساسی نهفته است، که روشن نیست. آن این سئوال است: کدام قانون؟ قانونی که فاقد حاکمیت منطق عقلانیت و عدالت نباشد، آن قانون ، به اندازه یک کاغذ پاره ارزش ندارد.بی جهت نیست ، که در مراحل مختلف تاریخ ملت ها، خصوصأ ملت های معاصر، نا فرمانی مدنی از قانون فاقد اصل عقلانیت، و عدالت،نوعی مبارزه سیاسی فعال و مثبت، محسوب می شود.وقتی که در سالهای 1960-1970 در اوج جنگ ویتنام ،نیروی هوائی ارتش آمریکا، مردم بی سلاح و عادی ویتنام را با بمب های ناپالم بمباران می کردند، بودند خلبانانی که با تمام شهامت و جسارت، فرمان نظامی فرماندهان خود را اجراء نکردند. بودند جوانان آمریکائی که حاضر نشدند به خدمت سربازی بروند.زندان و پناهنده شدن به کشور های دیگر را قبول کردند ولی نخواستند ، دستشان به خون بی گناهان آلوده شود.
وقتی که قانون اساسی «جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه» فردی را بدون انتخاب آزاد ملت مادام العمر ، با قدرت بی نهایت، بدون جوابگوئی به نمایندگان واقعی ملت ، بنام رهبر بر گرده ملت سوار می کند، در این قانون، نه منطق عقل و نه منطق عدالت نهفته است. وقتی که قانون اساسی «جهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی» ارزش حیات انسان را به تناسب جنسیتی ، و مذهبی ، قومی و فرهنگی می شناسد، در چنین قانونی نه عقل ، ونه عدل حاکم است.هیچ انسان شایسته این نام ، قوانین جمهوری اسلامی را نمی تواند قبول بکند .
چگونه محمد علی پاشا، پایه های یک نظام لائیک را در مصر نیمه اول قرن نوزدهم بنا نهاد ؟ چگونه تعلیم و تربیت ملت مصر ،حتی مدارس برای دختران گشوده شد؟ صدها دانشجوی مصری برای آموختن علوم معاصر ، به انگلستان، فرانسه ، ایتالیا ، اطریش فرستاده شد،حتی چگونه ، بخشی از روحانیون دور اندیش الازهر، این مرکز الهیات اسلامی را تبدیل ، به یک دانشگاه واقعی کردند ،که در آنجا ، علاوه بر الهیات ، ادبیات لائیک ،تاریخ ، جغرافیا ،فلسفه معاصر تدریس می شد و حتی تئاتر ، این هنر غیر دینی ، نیز وارد الازهر شد؟ مطالبی است ،که در بخش های آینده برآن اشاره خواهد شد . ودر نهایت چگونه از بطن این تلاشهای عقلانی و منطقی ،اخوان مسلمین سر برآورد، مطلبی هستند، که به مرور توضیح و تفسیر خواهند شد.(ادامه دارد)
به قلم :کاظم رنجبر – دکتر در جامعه شناسی سیاسی.پاریس 27 نوامبر 2009.
اقتباس بطور اختصار و یا کامل ، با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است.
ماً خذ:در زبان فرانسه .
1-Encyclopaedia universalis .Volume 5 paris 1978.
2-Egypte /Monde arabe .Histoire de laïcité en Egypte de Louis AWAD
http://ema.revues.org/1693.html

*-خوانندگان بخاطر بکار بردن کلمه آخوند، در مقابل نام آیت الله علی خامنه ای ، بر این صاحب قلم خرده نگیرند و آن را دلیل بی احترامی به ایشان حساب نکنند. من با ب گوش خودم ، از رادیو دولتی جمهوری اسلامی ، از زبان خود آقای علی خامنه ای شنیدم ، و با این جمله تاکید می کردند:« من آخوند هستم، مرا با این چیزها نی توان فریب داد. من در بین توده مردم بزرگ شده ام.» از این ببعد برعهده خود خواننده است ، که این کلمه آخوند ،و اعتراف به آخوند بودن آقای علی خامنه ای را چطور تعبیر خواهند کرد ،کاملأ آزاد هستند.(تاکید از نویسنده)

Monday, November 23, 2009

Against Executions in Iran

دوستان گرامی

امروز صبح, بنا به گزارش خبرگزاريها حکم اعدام"محمد رضا زماني" تاييد شد. اکنون از نظر قوانين رژيم هيچ مانعی در سر راه اعدام او نيست. تجربه دهه 60 نشان داد که اگر رژيم اولين اعدامها را بدون مانع انجام دهد ,متوقف کردن ان بعدا بسيار دشوار خواهد بود.

بياييد باهم از تجربه هموطنان کرد خود ياد بگيريم با چه اشتياق و وحدتی در پتيسيون شرکت کردند تنها در 2ـ3 روزبيش از 12000 امضا جمع شد. (.پتيسيون احسان) ....بلافاصله در سنندج به راهپمايی اعتراضی دست زدند(اعدام احسان) ... چهارشنبه بعد از ان در بيشترشهر های کرد نشين اعتصاب سراسری اعلام شد من شک ندارم اگر همه ما ايرانی ها چه در داخل و چه در خارج کشور اين اقدامات را مشترکا انجام دهيم نه تنها در رابطه با توقف اعدامها بلکه در بسياری ازديگر خواسته هامان موفق خواهيم شد :

…بياييد با هم تشکل های دفاع از زندانيان رادر داخل و خارج از کشور فعال کنيم ....شعار نويسی وتظاهرات به نفع کسانی که در خطر اعدام هستند را گسترش دهيم.

...تماس با سازمان های حقوق بشری و فعال کردن انها ...پتيسيون را مجددا فعال کنيم.

http://www.facebook.com/l/2d270;www.gopetition.com/petitions/against-executions-in-iran.html

وقت زيادی نداريم .بايد سريع تر عمل کنيم.

با ايمان به پيروزی

Mohammad Reza Zamni’s death sentence is confirmed ! We have learnt in the past if the Iranian regime proceeds with the first execution (in this case is the Mohammad Reza Zamni’s death sentence) they will go on to slaughter many , many more innocent people . In order to prevent major uprising Iranian regime has always looked for the first execution and if there is no resentence or any condemnation for their act will look into use this practice to stop (kill) as many as possible ! It is very important for the international community and Iranian living in abroad to take a very strong action now! Time is running out…..

Please go to http://www.gopetition.com/petitions/against-executions-in-iran/sign.html and sign the petition skip to main | skip to sidebar Open Letter to Mr Ban Ki-Moon secretary general of the United nations !




--------------------------------------------------------------------------------





Bijan Hedayati November 21 at 6:43pm Reply

دفتر خاورمیانه کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل-ژنو
Tel. +41 22 928 9153
---------------
تلفن عمومی کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد-ژنو
Telephone: +41 22 917 90 00 ----------------------عفو بین الملل- دفتر مرکزی- انگلستانTelephone: +44-20-74135500ایی میل http://www.amnesty.org/en/contact
برای پیدا کردن آدرس و تلفن عفو بین الملل در هر کشوری؛ اسمش را میتونید در این صفحه وارد کنید و پیدا کنید http://www.amnesty.org/en/contact.org
عفو بین الملل- امریکا Phone: +1 212 807 8400 Email: admin-us@aiusa.org

APPELLE AN

(Larijani)
OBERSTE JUSTIZAUTORITÄT
Ayatollah Sadeqh Larijani, Office of the Head of the Judiciary,
Pasteur St., Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri, Tehran
1316814737, IRAN
(korrekte Anrede: Your Excellency)
E-Mail: über die Website http://www.dadiran.ir/tabid/81/
Default.aspx Erste Textzeile mit rotem Sternchen: Ihr Vorname. Zweite Textzeile
mit Sternchen: Ihr Nachname. Dritte Textzeile mit Sternchen: Ihre E-Mail-
Adresse. Appelltext in die große Textbox darunter.

(Khamenei)
RELIGIONSFÜHRER
Ayatollah Sayed ‘Ali Khamenei, The Office of the Supreme
Leader, Islamic Republic Street – End of Shahid Keshvar Doust
Street, Tehran, IRAN (korrekte Anrede: Your Excellency)
E-Mail: über die Website http://www.leader.ir/langs/en/index.php?
p=letter (auf Englisch)





Against Executions in Iran

Friday, November 13, 2009

اسلام چون سلاح سیاسی . بخش چهار.

اسلام چون سلاح سیاسی .
بخش چهارم.

به قلم :کاظم رنجبر، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.

پیشگفتار :
ملکه ویکتوریا( متولد1819- مرگ1901) مدت 63 سال ، یعنی از 18سالگی تا پایان عمرش ، بر امپراطوری عظیم بریتانیای کبیر سلطنت کرد. این دوره 63 سال سلطنت، اوج قدرت انگستان در سطح جهان بود. همین ملکه ، نسبت به د موکراسی و شرقی ها ، این سخن معروف را در تاریخ بجای گذاشته ، که میگوید :« دموکراسی ساخته فرهنگ غربی است ،انسان شرقی معنی و مفهوم د موکراسی را نمی داند،اگر کسی بخواهد دموکراسی را به شرق ببرد ،کار بیهوده انجام می دهد ». دراینجا این سئوال پیش می آید که ما شرقی ها، خصوصأ بخش تحصیل کرده ، باید بدانیم ریشه این فکر واندیشه از کجا سرچشمه می گیرد . یک ملکه با آن قدرت و عظمت ،آخوند آیت الله خمینی نیست که گز نکرده ببرد و بگوید :اقتصاد مال خر است، ما برای خربزه انقلاب نکرده ایم ، ما برای اسلام عزیز انقلاب کرده ایم.؟ (ماًخذ:http://ema revues.org/index1693.html به زبان فرانسه مقاله ای از Louis AWAD)
در همان زمان ، چارلز داروین زیست شناس برجسته انگلیسی ، بعد از ارائه تئوری معروف خود بنام :تنازع بقا ،و تکا مل انواع ، یک عده فلاسفه نژاد پرست اروپائی با تکیه بر نظریه داورین ، مکتب فلسفی خود را بیرون دادند ، که به مکتب :Darwinisme social- (داروینیسم اجتماعی ) در جامعه شناسی معروف است ، که در فرانسه فیلسوف نژاد پرست معروف بنام ارنست رنان (Ernest Renan -1827-1892) یکی از مبلغین این ایده ئولوژی بود. ارنست رنان در بهار 1883، مترادف با اوج قدرت استعماری انگلیس فرانسه ، روسیه ، کنفرانسی در دانشگاه سوربون پاریس می دهد ، و علنأ با تکیه بر داروینسم طبیعی ، با یک نوع شارلاتانیزم فیلسوفانه ، به داروینسم اجتماعی میرسد،و با تحقیر مسلمانان و فرهنگ این ملت ها ، اعلام می دارد :اسلام ذاتأ با توسعه علم مخالف است، واعراب ، به ماوراء الطبیعه و فلسفه ، قدر و ارزش نمی دهند.البته ، به این نظریه های بی مایه و مفت گوئی ها ی ارنست رنان ، یک عده شخصیت های صاحب اندیشه جهان اسلام ، چون سید جما لدین اسد آبادی ،که در آن زمان در پاریس زندگی می کرد، همچنین ، امام با یزید اوف ، مسلمان مقیم روسیه سن پطرزبورگ ، همچنین متفکر ترک ، بنام وامق کمال ،در آن زمان جواب دادند .(ماخذ:http://wikipedia.org/wiki/jmal-al-Di-Din_AFgani)
در آن عصر،در نشریات معتبر اروپا ، سیاست شرقی قدرت های بزرگ ،در باره امپراطوری در حال اضمحلال عثمانی ،وکشورهای مصر ، هندوستان و ایران ، مورد بحث و تفسیر بود.لذا این نوع فلسفه بافی های نژاد پرستانه فیلسوفانی چون ارنست رنان ، در تصمیم گیری این قدرت های بزرگ ، تاثیرگذار بودند.گفته های ملکه ویکتوریا ،نیز درست در این راستا و از این نوع فلسفه ها مایه می گیرفت ،که« که انسان شرقی معنی و مفهوم د موکراسی را نمی داند، واگر قدرت های اروپائی بر آنان حکومت می کنند، و برجان و مال شان صاحب هستند،کاملأ طبیعی است ، چون آنها فاقد شعور هستند!!!
یک لحظه ، به عنوان انسان های شرقی ، زخم خورده از هرنوع استعمار و استثماردر طول چند قرن اخیر ،روی این اندیشه ها و این سخنان مکث می کنیم. چون جوهر استعمار مستقیم و غیر مستقیم در همین جملات نهفته است. اگر استعماردر مراحل مختلف در قرن نوزدهم و بیستم ،یک عده اسلام شناسان انگلیسی ، فرانسوی ،و آمریکائی ، همراه با یک مشت پادوه های ایرانی ، افغانی ، ترک عربی ، در راستای منافع خود ساخته و هنوز هم می سازد،جوهر این سیاست و خط مشی آن درهمین سخنان ملکه ویکتوریا و ارنست رنان و امثال آنان نهفته است، که در نهایت انسان شرقی را جبری ، و قدری(کسره روی قاف ودال )(Fataliste) بار آورده و او را درمقابل استعماربیگانگان و استبداد حاکمان فاسد جبار خود، خلع سلاح کرده وخلع سلاح می کند ، که آری این سرنوشت ما بوده و خواهد بود ، که جان و مال ووطن و هستی ما توسط قدرت های استعماری به تاراج برود!!!
ملکه ویکتوریا می گوید:دموکراسی یک دست آورد کاملأ غربی است، نمی توان آنرا به شرق صادر کرد.
در همین دو دوجمله بظاهر ساده ، چه اندشه استعماری نهفته است؟
الف - خصوصیات روحی روانی و فرهنگی انسان شرقی چنان ساخته شده است، که همیشه باید یک مستبد شرقی بر آنها حکومت بکند. خمیرمایه فکری نظریه :Despotisme oriental- که بعد ها در نوشته های بعضی از فیلسوفان جای گرفت در حقیقت از این اندیشه نژاد پرستانه غرب مایه می گیرد.
ب- چون شرقی ها ، فاقد چنین استعدادی هستند،که از طریق دموکراسی اداره بشوند ، لذا از جنبه انسانیت و حقوق انسانی ، انسان شرقی ، با انسان غربی مساوی نیست !
ت- چون ما غربی ها بر شرقی ها برتریت داریم، پس می توانیم ، هر گونه که مصلحت دانستیم ، چه با قدرت سلاح آتشین ،چه با حیله و نیرنگ ،و گماردن نظام های وابسته به خود ، بر آنان حکومت بکنیم.
اینجا ، این سئوال را از روشنفکران ،و شخصیت های سیاسی ایرانی می کنیم: تا کنون کدام یک از قدرت های استعماری ، چه نظام های سرمایه داری ،و چه روسیه تزاری ، و چه روسیه کمونیستی، در کجای از دنیا ی شرقی ، آفریقا ، آسیا ،آمریکای لاتین ، در استقرار دموکراسی واقعی ، به ملت های اسیر استبداد و استثمار ، صادقانه کمک کرده اند، که خانم ملکه ویکتوریا وجانشینان اش را نگران کرده است که مبادا به ملت های شرقی در رسیدن به دموکراسی کمک بکنید؟ اگر زمانی اتحاد جماهیر شوروی ، در مبارزات بعد از جنگ دوم جهانی به ملت های اسیر استعمار کمک می کرد، این کمک ها در راستای مبارزه دو بلوک شرق و غرب بود و بس. دکتر مصدق ،احمد سوکارنو ، سالوادور آلینده ، نه کمونیست بودند،و نه ماجراجوی سیاسی بودند.تنها « جرمشا ن» این بود، که می خواستند ، در کشورشان ، هم قانون، و هم عدالت اجتماعی حاکم باشد،و هم اینکه ،حق هر ملت است که صاحب واقعی ثروت های ملی خود باشد.چرا قدرت های غربی به کمک اعمال خود، این رهبران ملی را با کودتا ساقط کردند؟ چرا عبد الناصر ،که تنها گناهش ملی کردن کانال سوئز ، کانالی که از قلب مصر می گذرد،انگلیس فرانسه اسرائیل ، جنگ 1956،و اشغال نظامی مصر را بر ملت مصر تحمیل کردند ؟
امٌا همین قدرت های استعماری ، با ساختن علنی اسلام شناسان اروپائی و آمریکائی ، واسلام شناسان بومی برخاسته از بطن خود همین ملت ها ، و دادن یک مدرک دانشگا هی باتیتر ها دهن پرکن دکتر پرفسور از فلان دانشگاه آمریکائی در نهایت از این حضرات در اهداف سیاسی خود استفاده می کنند.
* * * *
همین امروز ، یک عده از ایرانیانی که در اوایل انقلاب زیر علم «اسلام ناب محمدی » آقای خمینی سینه می زدند، زمانی که زن و دختر ایرانی را با تمام توحش تحقیر و توهین میکردند،و شعار :یا توسری ، یا روسری ، می دادند،به عنوان :انقلاب فرهنگ اسلا می دانشگاه ها را می بستند،و بهترین سرمایه های علمی کشور را از وطن آواره می کردند، همین حضرات ، بظاهر اسلام شناس ، متخصص مسائل خاورمیانه ،با بورس دولت آمریکا ، به عنوان :استاد مدعوع ، با چه فخرو غرور کبریائی ، خود نمائی می کنند،که به اصطلاح متخصص خاورمیانه و متخصص مسائل سیاسی و فرهنگی جها ن اسلام هستند.در صورتیکه این حضرات نمی دانند ، که دولت آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ،و سایر قدرت های جهانی ، از طریق دستگاه های اطلاعاتی خود ، از این حضرات ،که تا دیروز در دامن جمهوری اسلامی آقای خمینی بودند،و شعار :خمینی عزیزم ، بگو که خون بریزم ، می دادند، و خود را لنین انقلاب ایران جا می زدند ،دستگاهای اطلاعاتی غرب ، از این حضرات ،در راستای اهداف کوتاه ، میان ، و دور مدت خود ، تخلیه اطلاعاتی می کنند. این بورس ها و این کنفرانس ها و این رادیو تلویزیونها را مفت و مجانی بخاطر چشم ابروی مشکی ما ایرانیان راه نیانداخته اند.
آقای پرفسور دکتر هوشنگ امیر احمدی ، که سابق رشته کشاوری در دانشگاه تبریز خوانده است ،و در آن دوران براقتضای جوانی اشان کمونیست بودند (که البته نه عیب است ونه ننگ) یک دفعه پرفسور مسائل سیاسی خاورمیانه از دانشگاه های آمریکا بیرون می آید! همین پرفسور در برنامه تلویزیونی اش که با ، تلویزیون مردم ، به مدیریت آقای پارسا سربی در سال 2006 داشتند،و خوانندگان می توانند ، به بایگانی تلویزیون مردم بروند و درٌ افشانی این حضرت پرفسور را در باره نهضت ملی شدن نفت را بشنوند ، می فرماید: دکتر مصدق نفت را ملی کرد ، داد بدست ژنرال ها !!!ا این آقا نمی گوید ،که این ژنرالها چگونه و به قدرت نظامی سیاسی کدام کشور ها و به کمک کدام آخوند ها و لات ها کودتا کردند چون خود ایشان امروز رابط شرکت های نفتی آمریکا با جمهوری اسلامی هستند. در صورتی که خانم مادلن اولبرایت وزیر امور خارجه بیل کلنتون رسمأ کودتای 28 مرداد 1332 را محکوم کرد، اما پرفسور دکتر ما ،این چنین درُ افشانی می کنند!
روبرت بائر(Robert Baer) افسر اطلاعاتی و عملیاتی سازمان سیا، که در مقالات گذشته ام ، در باره این شخص مطالبی نوشته ام ،مدت 21 سال ، یعنی از سال 1976تا سا ل 1997 ، سال استعفای خود از سازمان سیا ، در خاورمیانه ، ماموریت اطلاعاتی و عملیای داشت.چندین بار قبل و بعد از استعفای خود ، به ایران رفته بود، و بابعضی از محافل ایرانی نیز در خارج ، خصوصأ «اسلام شناسان و سیاست شناسان اسلامی ،که یک پایشان در ایران و یک پایشان در واشنگتن ، لندن ، پاریس هستند، در تماس سازنده می باشند! گویا آقای روبرت بئار هم درد ایران و درد اسلام دارد، ودر یکی از کتاب های خود با عنوان :The Devil,We know Dealing With the new Iranian Superpowwer-انتشارات Crown Publishers. این کتاب در نیوریوک چاپ و منتشر شده است، من صاحب این قلم آنرا در زبان فرانسه خوانده و برای مقالات آینده فیش برداری نیز کرده ام ،در آخرین بخش از کتاب 377 صفحه اش ، پیشنهاد تغیر مرزها های خاورمیانه ،بظاهر در راستای منافع ایران می کند!که در واقع به نفع اسرائیل و رودر رو قرار دادن ایران با کشور های عربی ،و کاهش فشار بر روی اسرائیل ، طراحی می کند.
اولأ در اینجا لازم می دانم ، به خوانندگان این مقاله یک نکته اصلی واساسی را بیان بکنم، که مامور اطلاعاتی و عملیاتی ، متعلق به هر کشوری و یا هر نظامی ، خصوصأ در نظام های دموکراتیک، ولو اینکه استعفا بدهد و یا باز نشسته بشوند، تا پایان عمر ش ، مامور اطلاعاتی می ماند،و ملزم به رعایت مقرراتی است ، که نباید ، پایش را راحتی یک سانتیمتر از خطوط آن مقررات ، بیرون بگذارد.این مأموران متعهد هستند، که تا پایان عمرشان ، در راستای منافع ملٌی و میهنی خود خد مت بکنند. این ماموران نوکران رئیس جمهور ، یا فلان ملکه ، نیستند. این ها سربازان خط اول جبهه هستند، که حتی در زمان صلح هم جانشان را برای منافع ملت و مملکت خود فدا می کنند.آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان را یک مشت آخوند بیسواد ، تشنه قدرت وثروت ، مثل آقای محمد مصباح یزدی اداره نمی کنند ،که علنأ از تریبون رسمی جمهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی بگوید: وطن پرستی عین گاو پرستی است.
همین آقای بئار در صفحه 206 کتاب به فرانسه ترجمه شده اش می نویسد ، با یک ایرانی در پاریس ملاقات کردم ،و تاریخ این ملاقات و محل ملاقات را دقیق نمی گوید، فقط به این اکتفا می کند،که این ملاقات ، سه ماه قبل از کشته شدن خانم بی نظیربوتو ترتیب داده شد. خانم بی نظیر بوتو در 27 دسامبر 2007 ، به قتل رسید، پس این ملاقات در حدود آواخر ماه سپتامبر 2007 در پاریس ترتیب داده شده است. با چه اسم و با چه کسی ؟ باز هم آقای روبرت بئار نمی گوید ، این ایرانی نام و نشانی اش چیست و خودش چکاره است؟ شاید طرف مقابل نخواسته است . روبرت بئار اورا با نام مستعار :امین بر کتاب می آورد. (امین کی؟ امین روبرت بئار افسر اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا؟) و اضافه می کند، که ایشان سابق مشاورآیت الله خمینی بود ! (حتمأ مشاور سیاسی ! ) امروز در پاریس کتاب فروشی دارد!کسانیکه چون راقم این سطوراز سالهای قبل از انقلاب ، مقیم پاریس بودند و با کتاب و مطالعه سروکار دارند، می دانند «امین روبرت بئار ،و مشاور آیت الله خمینی ،که امروز در پاریس کتابفروشی دارد ،و آزادانه به ایران می رود و بر می گردد کیست.اینجا صحبت این نیست، که ایرانیان ، خصوصأ اهل تحصیل و تحقیق ، نباید با شخصیت های مختلف خارجی، در راستای ایجاد یک رابطه سالم و احترام به حقوق متقابل ملت ها رابطه نداشته باشند.اینجا بحث بر سر این است ، که این آقا،که از گاو پیشانی سفید در محافل ایرانیان پاریس معروف و مشخص است، چرا با اسم مستعار «امین » وارد این گفتگو می شود؟آیا ملت ایران و یا سایر ایرانیان ، نا محرم هستند؟ وانگهی عمق و محتوی فکری مطالب اش در رابطه با مسائل پیچیده سیاسی خاورمیانه و قدرت های استعماری یک قرن و نیم گذشته چنان بی محتوی است ، که به سختی می توان با ور کرد، که این فرد تحصیل کرده در رشته علوم سیاسی باشد ! خصوصإ اینکه مشاور آیت الله خمینی هم بوده باشد. آقای امین اگر در رشته علوم سیاسی ، به معنی واقعی آن تحصیل کرده بود ، هرگز زیر علم آیت الله خمینی سینه نمی زد.آقای امین اگر تحصیل کرده رشته علوم سیاسی بود ، حتمأ به فلسفه و مفهوم :حقوق طبیعی ، آشنائی داشت ،که با ماهیت و قانون اساسی جمهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی کاملأ در تضاد است!
آقای امین در انتقاد از سیاست آمریکا در خاورمیانه به مامور سیا چنین می گوید:آمریکا سیاست اش را در خاورمیانه ، روی چهار پای لنگ بنا گذاشته است.این چهار پای لنگ عبارت اند از :پاکستان ، عربستان ،اسرائیل و ایران. بعدا ضافه می کند و می گوید :پاکستان را نمی توان کشور نامید، بلکه پاکستان فقط یک ارتش است.پاکستان متشکل از 5 ایالت است ،که امپراطوری بریتانیا ، از هند جدا کرد و به میل خود مرزهائی بین هند و پاکستان کشید.بعد از این مطالب ، در یک صفحه کامل امین توضیح می دهد ، که با وجود کمک های مالی ونظامی که آمریکا به این کشور می کند ، این کشور نمی تواند از عهده گروه های طالبان و القاعده که در این کشور نفوذ کرده اند ، آنها را قلع قمع بکند.آقای امین همچنین از پشتیبانی آمریکا از عربستان انتقاد می کند و می گوید این کشور متشکل ازیک جامعه قبیله ای و فاقد ساختار یک دستگاه دولتی است. و اضافه می کند و می گوید آیا برحسب تصادف بود که 19 نفر تروریست هائیکه فاجعه 11 سپتامبر را آفریدند ، 15 نفرشان ملیت عربستان سعودی داشتند؟
آقای امین سیاست آمریکا درایران را نیز انتقاد می کند ،و می گوید: آمریکا سیاست اش رادر ایران بر روی یک کبد بیمار (منظور کبد بیمار شاه ایران ) بنیان گذاشت. و یک مشت حرف های بی پایه بر آن اضافه می کند! در باره اسرائیل هم ، آقای امین ، این دکتر در علوم سیاسی هم اظهار فضل می کند و می گوید : بزرگترین پیروزی و فتوحات اسرائیل اشغال بخش عربی اسرائیل و غزه نیست ، بلکه سلطه اسرائیل بر باورهای خیالی آمریکائیان است، این کشورساخته و پرداخته هالیود است.(ماًخذ از کتاب روبرت بئار به زبان فرانسه .صفحات 206-209-Iran L’irrésistible Ascension-چاپ پاریس سال 2008)
این برداشت از سیاست خاورمیانه ای آمریکا توسط آقای امین ، آقائی که بیش از 40 سا ل عمرش را در فرانسه گذاشته است و یکی از فعالان معتبر کنفدراسیون دانشجویان ایران بود و بعد از انقلاب در ایران مدتی در پست های حساس شغل داشت.سیاست خارجی غرب و خصوصأ آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی در این چهار کشور ، کاملأ در راستای منافع دور مدت آمریکا خصوصأ برای حفظ سلطه این کشور بر چاه های نفت خاورمیانه بود و هست.ما اگر اینجا ، از نقش اسرائیل و دلیل تشکیل این دولت ، در ابتدا بوسیله امرپالیسم انگلیس صحبت بکنیم ، ما اگر دلیل تشکیل پاکستان و جدائی او از هندوستان ، با سیاست کاملأ طراحی شده انگلیس ، صحبت بکنیم ، نقش پاکستان در ناکام گذاشتن اتحاد جماهیر شوری در زمان اشغال افغانسان صحبت بکنیم، ما اگر نقش ایران ، به کمک پیمان سنتو ، با اعضای آن چون انگلستان ، آمریکا ، عراق ، ترکیه ، ایران ، پاکستان ، صحبت بکنیم ، که در نهایت با پول ملت ایران ، محمد رضا شاه تبدیل به ژاندارم حلیج فارس شد ،و با حراج پول نفت ملت ایران ، مجتمع صنایع نظامی آمریکا ،انگلیس ، فرانسه ،و آلمان را رونق بخشید ،و جلو رشد ناسیونالیزم عرب ،و نفوذ شوروی را گرفت، به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ شود. من نمی دانم آقای امین معلم درس اخلاق هستند ، یا دکتر در علوم سیاسی. اگر مشاورآیت الله خمینی چنین متخصصین بوده باشند، تعجب آور نیست ، ماً مور سیا از ایشان در کتاب اش ، امین خطاب می کند!
اما در باره رابطه آمریکا با عربستان سعودی ، لازم است چند لحظه روی آن مکث بکنیم. بخش مهم سازمان های تروریستی اسلامی سنی مذهب ،چون القاعده، طالبان ، تکفیریون ،حماس ، اخوان المسلمین ،که موضوع این بخش ازسلسله مقلات ما در باره اسلام چون سلاح سیاسی است ، توسط همین عربستان سعودی در راستای همان اهداف استعماری کمک مالی می شوند.
امٌا مهمتر از این ، که شاید بخشی از خوانندگان به این مطلب آشنائی نداشته باشند، نقش عربستان سعودی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،و نظام های کمونیستی است، که در 9 نوامبر امسال 2009، تمام اروپا ،با شادی این واقعه را جشن گرفتند ،چقدر اهمیت داشت؟
نقش عربستان سعودی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ونظام های کمونیستی اروپای شرقی.
ویلیام – جی- کاسئی (William-j-CASEY- متولد مارس 1913- مرگ 1987) دردو دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان یعنی از سال 1981 ، تا مرگ اش 1987 ، رئیس سازمان اطلاعاتی سیای آمریکا بود.ویلیام کاسئی در جنگ دوم جهانی در نیروی هوائی و همچنین در عملیات مخفی فعالیت چشم گیری داشت. همین ویلیام کاسئی بود ،که برای آزادی گروگان های آمریکائی ، در ازاء فروش قطعات اسلحه به ایران توسط اسرائیل ، در هنگام جنگ عراق علیه ایران،در اکتبر 1980 قبل از آنکه رونالد ریگان منتخب شود ،با جورج بوش پدر فرستاده ویلیام کاسئی با نمایندگان آیت الله خمینی در هتل رافائل پاریس وارد مذاکره شدند.درمحافل سیاسی آمریکا عقیده بر این است که ویلیام کاسئی بعد از جان فوستر دالس ، با قدرت ترین رئیس سازمان سیا بود.ویلیام کاسئی در جلسه دولت ، هم طراز با وزیران مملکت شرکت می کرد، کاری که سابقه نداشت. ویلیام کاسئی قبل از آنکه به ریاست سازمان سیا منتخب شود ، رئیس بانک صادرات و واردات آمریکا بود.

شاهزاده ترک بن سعود، که مدتی وزیر اطلاعات عربستان سعودی بود ،این اندیشه را در دستگاه حکومتی این کشور بشدت تبلیغ می کرد، که اتحاد جماهیر شوروی ، در نظر دارد از طریق کشور های عربی با گرایش های سوسیالیستی ، عربستان را محاصره و در نهایت اشغال بکند ، لذا عربستان هم پیمان آمریکا ، برای مقابله با شوروی، با آمریکا باید این طرح را خنثی بکنند. از آنجائیکه ویلیام کاسئی سابق رئیس بانک صادرات و واردات آمریکا بود،و در عین حال همیشه با محافل اطلاعاتی کشورش آمریکا روابط تنگاتنگ داشت ،به اسنادی دسترسی پیدا می کند،که نشان می دهد،مجموع درآمد ارزی اتحاد جماهیر شوروی از تجارت خارجی اقلام صنعتی اش ، که انحصارأاز صادرات اسلحه حاصل می شد، به مراتب کمتر از در آمد ارزی صادرات صنعتی کشوری کوچک چون هلند است. در اینجا ویلیام کاسئی متوجه این موضوع می شود، که تنها در آمد ارزی شوروی ، از طریق صادرات نفت وگاز و طلا بدست می آید.در آن زمان شوروی برای خرید گندم از آمریکا و کانادا ، احتیاج مبرم به ارز خارجی داشت ،تا بتواند حد اقل ، شکم کارگران کشور سوسیالیستی و کمونیستی را سیر بکند !
در جهان سیاست و رقابت قدرت ها ، حلوا پخش نمی کنند.ویلیام کاسئی وقتی که رئیس سازمان سیا می شود، برای شکستن ابر قدرتی شوروی ، وارد عمل می شود. برای اینکه شوروی نتواند به اندازه کافی به ارز خارجی دسترسی پیدا بکند، باید اولأ عربستان سعودی تولید نفت خودرابالا ببرد و ثانیأ باید قیمت نفت را آنقدر پائین آورد که شوروی از دسترسی به ارز خارجی ناشی ار فروش نفت محروم بماند. از طرف دیگر رقیب تجاری شوروی در صادرات طلا ، آفریقای جنوبی بود ،که در آن زمان یعنی قبل از پایان نظام آپارتاید ومبارزات سیاه پوستان این کشور علیه حاکمان نژاد پرست ، بالقوه و بالفعل متحدآمریکا بود . و شوروی هم برای نفوذ در آفریقا ، به مبارزان سیاه پوست آن کشور کمک های نظامی می کرد..لذا آفریقای جنوبی هم با پائین آوردن قیمت طلای صادراتی خود در باز ار های جهانی ، شوروی را از دست یافتن به ارز خارجی محروم کرد، بطوریکه وقتی که مکائیل گوربا چوف در سا ل 1984در شوروی به قدرت رسید ، ذحیره ارزی این کشور آن چنان پائین بود ، که کشورشوراها حتی نمی توانست مایحتاج ضروی سه ماهه کشور را تامین بکند.نفت و طلای ارزان عربستان سعودی و آفریقای جنوبی ، نقش بسیار مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشت.
باید محققین ایرانی به این امر دقیق بشوند. همین نفت ارزان عربستان سعودی ، چه ضربه مهلک به اقتصاد ایران خصوصأ دز زمان جنگ عراق علیه ایران زد ،که خود بحث دیگری است .(ماخذ:La face cachée du pétrole –به قلم :Eric Laurent-ترجمه :آن سوی چهره پنهانی نفت . به قلم اریک لوران .به زبان فرانسه چاپ پاریس –صفحات 201 تا203-در 460 صفحه .تاریخ انتشار 2007-انتشارات Plon)

امروز اسناد تا اندازه ای در دسترس محققین قرار گرفته اند ، همین میکائیل گورباچف ، آلمان شرقی رادر زمان صدر اعظمی هلموت کل در مقابل وام هنگفت آلمان غربی به این کشور واگذار کرد،و نظام های کمونیستی در چنان فساد و استبداد و دروغ غرق شده بودند ، که یکی بعد از دیگری سقوط کردند.
آقای امین که گویا درس سیاست خوانده است ،و مشاور آقای خمینی و امین روبرت بئار مامور سیا می باشد ، باید می دانست ،که در بازی شطرنج سیاست ، هرکدام از مهره ها در مکان هائیکه دارند ،و با امکانات تحرک و جابجائی شدن ، دارای ارزش های زمانی و مکانی هستند.باید شاه ایران رابا جشن های کذائی 2500 ساله، بنام جانشین کوروش کبیر ، در مقابل اعراب فا تح قادسیه می گذاشتند ، تا هم خون ملت ایران و ملت های عرب ، ریخته بشوند ،و هم ثروت های این ملت ها در راستای مانفع مجتمع صنایع نفت و اسلحه سازی به تاراج بروند.مگر همین امروز خون مسلمانان بنام شیعه ، درمقابل سنی ، کرد ، در مقابل ترک و عرب و فارس وبلوچ ریخته نمی شوند؟ آقای امین گرامی ، جهان سیاست ، میدان میوه فروشی نیست ، که شما داد بکشید وبگوئید : مردم من خربزه گرگاب اصفهان دارم ، که بهتر از خربزه ایوانکی گرمسار و خربزه مشهد است. جهان سیاست منطق خود را دارد.چرچیل ضد کمونیست، برای دفاع از وطن و ملت و استقلال و منافع استعماری خود ، در یک مرحله از تاریخ با استالین کمونیست متخد می شود.
اینکه ملکه ویکتوریا ، یا ارنست رنان می گویند ، که ملت های شرقی و مسلمانان استعداد و درک دموکراسی وفلسفه و علم را ندارند، یک مشت حرف بی ارزش و بی محتوی است. تمام علوم و فلسفه یونان باستان را که این کشوردر طول 5 قرن قبل از مسیحیت ، آموخته و اندوخته بود ، مسلمانان در طول یک قرن ، نه تنها بر آن علوم مسلط شدند بلکه بر آن علوم نیز افزودند. رنسانس اروپا ، از بطن دانشمندان و فلاسفه مسلمان و یهودی و مسیحی اسپانیای ،قرون وسطی به ایتالیا رفت ودر اروپا پاگرفت.
حتی اگر از جنبه متافیزیک ، واستناد به قران ، دقیق بشویم ، می بینیم جایگاه انسان در متافیزیک اسلامی بالاتر از انسان در مسیحیت است .انسان در قران بعد از خدا و بالاتر از فرشته جای دارد. بعلاوه در اسلام دستگاه روحانیت ، چون دستگاه قدر قدرتی پاپ ها وجود نداشته است. آنچه را که در این اسلام ناب محمدی آقای خمینی می بینید ،ساخته و پرداخته شیخ الاسلام های زمان صفوویه است .انسان مسلمان انسان مسئول در مقابل اعمال خود است. کسی می تواند مسئول آعمال خود باشد ، که آزاد نیز بوده باشد. این آیه از قران است ،که می گوید:الیوم لا تنفعل مال لا ابنون.(در روز قیامت نه آبا واجداد شما ونه مال شما به کمک و داد شما خواهند رسید.به عبارت دیگر ، شما در مقابل اعمال خود جوابگو هستید. چه می خواهد زن و چه مرد باشید .سیًد سازی ، آیت الله و حجت السلام سازی شیخ الاسلام سازی ها و امتیازی باز های یک نوع حقه بازی وساخته و پرداخته آخوند ها است که مثل کنه بر تنه ملت چسبیده و خون آنان را می مکند.. وقتی که این آیه ذکر شده در بالا را می خوانید ،وآنرا در کنار قانون اساسی جهوری اسلام ناب محمدی آقای خمینی می گذارید ، که رسمأ ملت را آن چنان صغیر می داند ،که به ولی امر ، جانشین امام زمان محتاج است ، چنین انسان چگونه می تواند در مقابل اعمال اش مسئول باشد؟
از برکت همین اسلام ناب محمدی آقای خمینی است ، که شیخ محمد مصباح یزدی ، وقاحت را تا بدانجا رسانیده است ،که علنأ می گوید ، جان و مال و ناموس کسانیکه مخالف ولایت مطلقه فقیه هستند ، برای باز جویان حلال است و تجاوز به آنان معادل زیارت قبر امام حسین است.(ماخذ:http://donballeh.com/link/131074)
در واقعه کربلا ، قشون یزید بنا به نوشته مورخین صدیق ، به هیج یک از زنان و دختران خانواده امام حسین بی حرمتی نکردند، در هزاره سوم ، شیخ جانی و نادان ، با چه وقاحتی، چه مزخرفاتی را را بر زبان می آورد آنهم بنام دین و مذهب!!!
برعهده علمای دین است ، که اگر می خواهند ، اعتبار باقی مانده از روحانیت حفظ شود ، باید این شیخ مبلغ جهل و جنایت، در ملاء عام خلع سلاح شود. اگر ملکه ویکتوریای انگلیس و ارنست رنان فرانسوی ادعا می کنند ، که انسان شرقی ،و مسلمان ، استعداد و شعور درک دموکراسی و فلسفه را ندارد ، و انها انسان های عقب مانده از لحاظ درک و شعور هستند ، نباید تعجب کرد ، که خود قدرت های استعماری می دانند ، چه موجوداتی در حوزه های بظا هر دینی تربیت کرده اند و تربیت می کنند ،که نمونه اش شیخ مصباح یزدی است.(ادامه دارد)
به قلم: کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی . پاریس 13 نوامبر 2009
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده وسایت کاملأ آزاد است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش پنجم : تقابل اندیشه های حسن البنا ، با اندیشه های آیت الله خمینی ،در باره علم و
دموکراسی غربی .

Thursday, November 5, 2009

سرتیپ مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با تاکید بر شناسایی بسیاری از معترضان در داخل و خارج از ایران وعده داده است که با





http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/11/091105_ag_shn_threat_military_green_movement.shtml?s



سرتیپ مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با تاکید بر شناسایی بسیاری از معترضان در داخل و خارج از ایران وعده داده است که با آنها چه در داخل و چه در خارج از کشور در زمان مناسب برخورد خواهد شد.

آقای جزایری همزمان با حضور معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات در راهپیمایی روز 13 آبان در اظهاراتی که در روزنامه کيهان منتشر شد، از اعتراضات پس از انتخابات با عنوان "فتنه" و" کودتای آمریکایی-انگلیسی"ياد کرد و گفت:"تاكنون طيف قابل ملاحظه ای از پياده نظام جريان فتنه شناسايی و به موقع با آنها برخورد خواهد شد."

او همچنین تهدید کرد که"جمهوری اسلامي ايران در عين سعه صدر، نمی تواند به عناصر برانداز و دنباله های كودتای نرم اجازه فتنه گری بدهد و چنانچه ناچار شود حتی خواهد توانست عقبه های برون مرزی كودتا را با چالش جدی مواجه سازد."

وی در باره جزييات آنچه آن را چالش جدی خواند، توضيح نداده است.

جمهوری اسلامی به ويژه در دو دهه نخست حيات خود به ترور شماری از چهره های سرشناس مخالف خود در خارج از کشور متهم شده است.

مسعود جزايری در بخشی دیگری از اظهاراتش که از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح در اختیار رسانه های رسمی ایران قرار گرفته، نسبت به آنچه "تبليغات منفي دخالت جويانه رسانه های غربی در سالروز تسخير لانه جاسوسی شيطان بزرگ" خواند، هشدار داد و رسانه های غربی را متهم کرد که با "ايجاد فضاسازی هاي كاذب و تشويق و ترغيب عده ای از شهروندان" بستری را فرهم کرده اند که"شروع و خاتمه آن هر دو مبتنی بر مدل باخت- باخت است."

تهدید معاون ستاد کل نیروی های مسلح در مورد ایجاد چالش جدی برای حامیان جنبش اعتراضی ایران در خارج از کشور در حالی صورت می گیرد که در آستانه 13 آبان، اسماعيل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی نیز در اظهارات مشابهی با تأکيد بر اينکه"نیروی انتظامی به طور جدی با هر نوع حرکتی در راستای براندازی مقابله خواهد کرد"، نسبت به بی توجهی عده ای در خارج از کشور به قوانین جمهوری اسلامی هشدار داده بود.

آقای احمدی مقدم گفته بود که "بعضی از جريان های سياسی به دنبال کشاندن پليس به حاشيه ها به دليل برخورد با اخلالگران در نظم و آرامش هستند. اين عده در خارج و داخل کشور به قوانين بی توجه هستند و می خواهند بدون مجوزهای قانونی دست به تجمعاتی بزنند و پليس نيز وظايف قانونی خود را انجام خواهد داد."

به رغم تهدیدات ضمنی دو مقام بلندپایه نظامی و انتظامی علیه معترضان در داخل و خارج از کشور آنها از توضیح بیشتری در این مورد خودداری کردند.

همزمان اما سایت"بصیرت" ارگان اینترنتی دفتر سیاسی سپاه پاسداران به معرفی 5 جریان و شماری از ایرانیان خارج از کشور به عنوان"سران خارج نشين کودتای سبز" پرداخت.

به نوشته اين وبسايت "در کنار ستاد جنگ روانی کودتاگران در داخل کشور، ستاد خارج نشين اين جريان نيز فعاليت های تبليغی و تخريبی خود را با شدت مضاف آغاز نمود."

معرفی 5 جریان حامی جنبش سبز در خارج از کشور

سایت دفتر سیاسی سپاه پاسداران "روشنفکران سکولار"،"روزنامه نگاران"،"فعالان دانشجویی"،"هنرمندان" ایرانی مقیم کشورهای خارجی را به عنوان چهار جریان حامی جنبش اعتراضی پس از انتخابات معرفی کرد و در باره جریان پنجم نیز ادعا کرد که " سلطنت‌طلبان، معاندين و ضدانقلابيون باسابقه،اعضای گروهک منافقين و ديگر گروهک های ضدانقلاب" در شمار حامیان جنبش سبز هستند.

دفتر سیاسی سپاه به توصیف هر یک از این جریان ها پرداخته و نوشته است:"جمعی از روشنفکران سکولار که با حاکميت دينی و حکومت اسلامی تعارض بنيادی داشته و جمهوری اسلامی را انديشه‌ای پارادوکسيکال می ‌خوانند" و"روزنامه‌نگاران مطبوعات زنجيره‌ای که صحنه گردان مطبوعات در دوران حاکميت دولت دوم خرداد بودند" دو جریان نخست حامی جنبش سبز در خارج از کشور به شمار می روند.

این گزارش فعالان دانشجویی را که طی دهه گذشته به خارج از کشور مهاجرت کرده اند به عنوان جریان سوم حامی اعتراضات اخیر معرفی کرده و در توصیف آن افزوده است که جمعی از چهره‌های افراطی جنبش دانشجویی" که بعد از دوم خرداد در اعتراضات دانشجویی پس از 18 تیر 78 نقش داشته و به ادعای سایت بصیرت در"ايجاد انحراف و استحاله در بخشی از جنبش دانشجويی" طی سال های پس از دوم خرداد نقش داشتند، بخشی دیگر از حامیان اعتراضات پسز از انتخابات هستند.

دفتر سیاسی سپاه پاسداران با مستثنی کردن "سلطنت‌طلبان" و کسانی که از آنان با عنوان"معاندين و ضدانقلابيون باسابقه" و گروه هایی نام برده که " سابقه سه دهه مقابله با انقلاب اسلامی" را دارند، تاکید کرده که "چهره هاي شاخص 4 گروه اول" ایرانیان خارج از کشور"اغلب کسانی هستند که نام و نشان خود را نيز از انقلاب اسلامی وام دارند و اين روزها نمک خورده و نمکدان شکسته، قلم و زبان ناتوان خود را در خدمت تهاجم به انقلاب اسلامی قرار داده‌اند."

در این گزارش با تاکید حمایت جریان های مورد اشاره از میرحسین موسوی و مهدی کروبی در پیش و پس از انتخابات ادعا کردکه"اعلام مواضع ضدانقلابي اين افراد در اين روزها، هيچ‌گاه توسط موسوی،کروبي و خاتمي مورد نفی و نقد قرار نگرفته و با اين نگاه تا قبل از برائت از اين سخنان مي‌توان مواضع اعلام شده توسط اين تيم خارج نشين کودتاگران را به حساب سران داخل نشين کودتای سبز از جمله موسوی و کروبی و خاتمی نوشت."

به گفته دفتر سیاسی سپاه چون "قوانین جمهوری اسلامی اجازه اظهار نظرات صريح" را به کاندیداهای معترض و سران جنبش سبز نمی‌دهد، "شاخه خارج نشين اين جريان در پناه حاشيه امن ايجاد شده توسط کشورهای غربی از زبان خود سخنان" آنها را بیان می کنند.

معرفی یا تهدید؟

گزارش دفتر سیاسی سپاه از چهره هایی چون شیرین عبادی، محسن کدیور، عطاءالله مهاجرانی، عبدالکریم سروش، محسن سازگارا، محسن مخملباف به طور ویژه به عنوان سران خارج از کشور جنبش سبز نام برده و همزمان از چهره هایی که طیف گسترده ای از ایرانیان به لحاظ فکری و حوزه فعالیت های شان را شامل می شود به عنوان کسانی ياد کرده که علاوه بر حمایت از جنبش اعتراضی پس از انتخابات به فعالیت علیه جمهوری اسلامی پرداخته اند.

"حمله به جايگاه رهبری نظام اسلامی و ولايت مطلقه فقيه"،"هجمه به حاکميت دينی و حکومت اسلامی"،"حمله به نظام مقدس جمهوری و متهم ساختن آن به ناپاکی و ناکارآمدی"،"تکرار موضوع تقلب در انتخابات"،"هدايت، آموزش و تشويق اغتشاشگران برای ايجاد ناامنی و آشوب"،"هدايت، آموزش و تشويق اندک هواداران داخلی به نافرمانی مدنی"، و "هتک حرمت بزرگان نظام اسلامی و توده‌های ملت حزب اللهی حاضر در صحنه" از جمله 7 اتهامی است که در گزارش دفتر سیاسی سپاه به ایرانیان خارج از کشور وارد شده است.

اتهام هشتم چهره ها و جریان های فعال در خارج از کشور بنابر گزارش دفتر سیاسی سپاه پاسداران "زير سوال بردن نهادهای قانونی نظام اسلامی از جمله شورای نگهبان، وزارت کشور، قوه قضائيه، نيروي انتظامي، وزارت اطلاعات، سپاه و بسيج و ..." عنوان شده است.

در گزارش منتشر شده در سایت دفتر سیاسی سپاه پاسداران از "وبلاگ‌های شخصی، سايت های سياسی و شبکه های اجتماعی اينترنتی به عنوان رسانه هایی که "از بيرون کشور هدايت می ‌شوند"، ياد شده است. Gen. Masoud Jazayeri, deputy cultural General Staff of Armed Forces of the Islamic Republic with emphasis on identification of many protestors inside and outside Iran has promised them that whether inside or outside the country will be treated in the appropriate time.

Mr. Jazayeri simultaneous presence of protesters marched election results announced Day 13 November in remarks published in the Kayhan newspaper, the protests after the election as "sedition" and "coup-American - English" to learn and said: "Since spectrum significant flow of infantry and timely identification of sedition will be treated with them. "

He also threatened that "the Islamic Republic of Iran in the same liberal-Sadr, the elements can not glance and soft coup sequence to give Gary temptation even if will be able to be forced overseas by Aqaba coup makes faces serious challenges."

The details about what it called serious challenge, is not explained.

Islamic Republic, especially in first two decades of his life, assassinated a number of prominent opposition figures outside the country is accused of.

Masoud Jazayeri other statements in part by the Cultural Department and the Defense General Staff Advertise provide armed forces were the official media, than what "propaganda Western media Jvyanh negative interference anniversary capturing spy nest Great Satan" calls, warning and was accused Western media that "by creating false and Fzasazy lead some citizens" the Frhm have admitted that "both start and end based on the model lost - is lost."

Deputy General Staff threatened in armed forces created a serious challenge for supporters of the protest movement abroad is done while the threshold Persian date 13 Aban, Ismail Ahmadi Moghaddam, the police commander in the same statement with emphasis that "police seriously with any movement will fight in order to overthrow ", to disregard some outside the country warned the Islamic Republic laws.

Mr. Ahmadi Moghaddam, said that "some of the political process to bring margins due to police dealing with Akhlalgran are in order and peace. The number of outside and inside the country are oblivious to the laws and will be available without the legal permits to Tjmaty built its legal duties and the police will do. "

Despite the threats implicit in two high ranking military and police against protestors inside and outside the country they explain further refused.

Same site, but "vision" organs Internet political office during the Iranian Revolutionary Guards who are 5 and a number of Iranians outside the country as a "foreign leaders coup predominantly green" pay.

This website to the "psychological warfare staff, along conductors of a coup inside the country, predominantly outside the Headquarters of the current advertising activities and the severity of destruction began belongings."

About 5 current sponsor green movement abroad

Iranian Revolutionary Guards website Politburo "secular", "journalists", "student activists", "artists," Iranian foreign resident as a sponsor of four current protest movement after the election and introduced in the current fifth claimed that " Sltnttlban, Mandyn and Zdanqlabyvn Basabqh, members of undercover undercover Zdanqlab Mnafqyn and other "in the green movement are supporters of.

Politburo Corps described each paid during the Game and has written: "A group of secular and religious sovereignty of the Islamic government had fundamental conflict and the Islamic Republic are thought Paradvksykal read" and "chain press journalists in the press that revolving stage state sovereignty was the second Persian month Khordad "Prime sponsor two current green movement outside of the country are.

The report of student activists during the past decade to have migrated abroad during the third as the recent introduction and pro protests has added to describe the radical student group of figures "after the second student protests of the Persian month Khordad 18 78 role in the Persian month Tir and claim the site vision "to create diversion and reduce part of the student movement" during the second role in the Persian month Khordad had Psz of protests from other supporters are optional.

Political office with the Iranian Revolutionary Guards exclude "Sltnttlban" and those of them as "Mandyn and Zdanqlabyvn Basabqh" and groups named the "Three decades of experience confronting Islamic Revolution" have, emphasizes that "index faces group 4 First "Iranians outside the country" often those who show their name and also the Islamic Revolution have loans these days salt salt eaten and broken, incapable of pen and language to serve the Islamic Revolution have been invaded. "

The report emphasized the protection of flows of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi before or after the election claimed Krdkh "declared positions Zdanqlaby these people these days, never by Mousavi, Karroubi and the rejection of Khatami's been criticism and this Look for these words of innocence before the positions can be announced by the conductors of a coup predominantly outside the team heads into account the predominantly green coup Mousavi and Khatami and Karroubi wrote. "

The Politburo Corps because "rules of the Islamic Republic to declare explicit comments" to candidates and leaders protesting green movement does not, "branch out predominantly in the flow margins safe refuge created by Western language words" to express their .

Introduction or threat?

Corps of political office figures like Shirin Ebadi, Mohsen Kadivar, Ta’allh immigrants, Abdolkarim Soroush, Mohsen Sazegara, Mohsen Makhmalbaf, especially as the green movement leaders abroad and simultaneously named the face of that broad range of Iranians terms of intellectual and their field activities to include those mentioned as the addition to supporting the protest movement after the election activities against the Islamic Republic have paid.

"An attack position and provincial leadership of the Islamic Jurist divorced", "Hjmh the rule of religious and Islamic government", "attack holy Republic and charge it unclean and inefficient," "repeated election fraud topic," "guidance, Aghtshashgran encourage education and create insecurity and chaos, "" guidance, education and small to encourage domestic supporters of civil disobedience, "and" desecration of military and Hezbollah is masses of people in the scene ", including the charge that 7 office political Corps Iranians outside the country has been entered.

Faces eight charges and current active outside the country according to Iranian Revolutionary Guards political office "take questions following the Islamic legal institutions, including the Guardian Council, Ministry of Interior, Judiciary, Police Force, Ministry of Information, the Guards and ... " As is.

The report published in the Iranian Revolutionary Guards website Politburo "personal blogs, Web site of political and social networks as the Internet media that" are guided from outside the country ", is mentioned.

Sunday, November 1, 2009

اسلام چون سلاح سیاسی . بخش سوم

اسلام چون سلاح سیاسی .
بخش سوم
«اسلام شناسان » دولت فخیمه انگلیس ، که درد اسلام دارند !

به قلم :کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.

پیشگفتار :
در رابطه با اسلام شنا سان و اسلام دوستان !« دولت فخیمه انگلستان ،و یا امپراطوری بریتانیای کبیر»،که تا پایان جنگ دوم جهانی ، آفتاب درامپراطوری اش غروب نمی کرد ، باید موضوع پژوهش را بیشتر گسترش داد.برای اینکه قریب به اتفاق کشور های مسلمان ، چه در آسیا و چه در آفریقا حد اقل در طول 200 سال گذشته، یا مستقیم ویا غیر مستقیم مستعمره انگلستان ویا فرانسه بودند.با پایان جنگ دوم جهانی و تبدیل آمریکا به ابر قدرت جهانی ،و رقیب او اتحاد جماهیر شوروی ، استقلال ،وحاکمیت ملی ،وثروت های مادی و معنوی ملت های مسلمان، این بار در رقابت های دو بلوک شرق و غرب تبدیل به بزرگترین مسئله سیاسیجهانی شد.هیچ منطقه ای در جهان بعد از جنگ دوم جهانی ، چون منطقه خاورمیانه ، با اکثریت مطلق ساکنان مسلمان نشین ،و ثروت های بیکران نفت و گاز، میدان جنگ های خونین و متعد د ، که همین امروز نیز ادامه دارد، نبود.اگرچه امروز اتحاد جماهیرشوروی و بلوک کمو نیسم از هم پاشیده شده اند، اما نه تنها ، پایان نظام های کمونیستی ، به آرامش منطقه خاورمیانه هیچ کمکی نکرده است ، بلکه با آمدن قدرت های رقیب جدید، چون چین ، هند ، و پیدایش یک منطقه بزرگی از شرق اروپا ،(کشورهای کمونیستی سابق وابسته به شوروی سابق ،اکرائین بلو روسی ، یوگسلاوی سابق ،رومانی ،بلغارستان، آلبانی ، گرجستان ، ارمنستان، آذربایجان، ترکمنستان ،ازبکستان ، تاجکیستان قزاقستان، قیر قیز یستان ، منطقه بسیار مهم و حساسی را با منابع گاز و نفت در منطقه دریای خزر ، بوجود آورده است ، که این منطقه را در فرهنگ ژئو استراتژیک امروز ، شخصیت هائی چون برژنسکی مشاور امنیتی دولت آمریکا ، از آن با نام : اورازی،(Eurasi) مخفف اروپا و آسیا، یاد می کنند. برژنسکی در آخرین کتاب خود بنام :The Grand Chessboard-(تخته شطرنج بزرگ-اشاره به بازی بزرگ شطرنج سیاسی قدرت های بزرگ جهان ، در تحکیم قدرت و ظهور خود در این منطقه این کلمه بکار گرفته می شود. ) برژنسکی می گوید : امروزمنطقه اورازی ، بمانند منطقه بالکان درآخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است، و هر قدرتی بر این منطقه مسلط بشود ، مسلمأ بر دنیا مسلط خواهد شد.برژنسکی فقط به اظهار نظر بسند نمی کند ، بلکه ، راه و روش وسیاستی را که آمریکا و متحدان اروپائی او باید در این منطقه پیش بگیرند ، در یک فصل کامل ، به آن آشاره می کند ، که حتمأ ترجمه این فصل را برای آگاهی خوانندگان ، در این تحلیل و تفسیر خواهیم رساند.مسلمأ عامل دین و مذهب ساکنان بخشی از این منطقه مسلمان ، مسیحی ارتدکس ، شرق اروپا ، با مسیحیت ارتدکس روس ، منطقه مسلمان نشین غرب چین ، (منطقه ایغور،که چند وقت پیش شاهد نا آرامی ها بود) درگیری آمریکا و متحدان اروپائی او در افغانستان ،و استقرار پایگاه های نظامی آمریکا در بعضی از جمهوری های مسلمان نشین سابق کمونیستی ، که زیر سلطه روسیه شوروی بودند ،پارامتر هائی (واقعیت های اثباتی) هستند ، که نمی توان از کنار آن گذشت. وانگهی، نه چین ،و نه هندوستان امروز را، می توان از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی ، با چین و هندوستان اوایل قرن بیستم ،که هردو مستقیم و غیر مستقیم در بند اسارت قدرت های استعمار ی بودند مقایسه کرد. بنا به آمار خود کشور هند بیش از 150 ملیون مسلمان دراین کشور زندگی می کنند،مسلمأ وجود این جمعیت کثیر، با داشتن همسایه چون پاکستان ،که بخاطر کشمیر مسلمان ، 5 بار جنگ های خونین و در نهایت به تجزیه پاکستان شرقی ، (بنگالدش با جمعیت بیش از 150 ملیون ) درمرزهای شرقی هندوستان پایان یافت ،لذا این کشور، نمی تواند به سیاست های آمریکا از جنبه ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک بی تفاوت بماند . به همین جهت می بینیم ،که هویت اسلامی ، با جمعیت بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان ، پخش شده در 57 کشور جهان در موقعیت های حساس ژئو استراتژیک دنیا ، با منابع عظیم مواد اولیه استراتژیک اش ، در طرح و برنامه های استعماری قدرت های بزرگ ،سوء استفاده از اختلافات دینی و قومی زبانی و فرهنگی این ملتها در طرحهای آمریکا ، روسیه ،چین ، هندوستان امروز نقش دارند.مگر آقای دبلیو بوش ، بنام خاورمیانه بزرگ ، طرح تغیر مرزهای کشورهای خاورمیانه را پیش نمی کشید؟ همین طرح هنوز در برنامه های سیاسی قدرت های استعماری به قوت خود باقی است.آریل شارون علنأ می گفت :ایران بدون بمب اتم هم خطرناک است.این گروهای تجزیه طلب فعا ل، که علنأ می خواهند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان وبلوچستان را «ازشونیسم فارس » جدا بکنند، فکر می کنیدهزینه این تبلیغات را از ارث پدری و یامهریه مادریشان می پردازند؟
بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، انگلستان ، به ضعف قدرت نظامی و اقتصادی ، و سیاسی خود پی برد،که دوران قدر قدرتی «بریتانیای کبیر »تمام شده است.لذا باید با آمریکا تنگاتنگ در این سیاست همکاری بکند.انگلستان تجربه و روابط تنگاتنگ استعماری اش را در اختیار آمریکا می گذارد، درمقابل ، با قدرت نظامی و مالی آمریکا ، از منافع خوددر سطح جهان دفاع می کند. فراموش نکنید که انگلیسی ها و آمریکا ئی ها ، همدیگر را عموزاده می دانند. انگلستان درساختن فرقه های مذهبی برای اختلاف انداختن بین ملت ها قرنها تجربه بسیار با ارزش آموخته است . وقتی که ما به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و بیستم نگاه می کنیم ، می بینیم ، هر دفعه در ایران یک رجل وطن دوست ، پاک ، تلاش در ایجاد یک حکومت ملی ، مبتنی بر قانون سالاری می کند ، درست در آن برهه از زمان ، فرقه های مذهبی ، تروریستی ، یک دفعه مثل قارج از حوزه های نجف ،قم سر بیرون می آورند. فتنه باب در زمان امیرکبیر ، فتنه فدائیان اسلام در زمان دکتر مصدق و ترور شخصیت های سیاسی در زمان دکتر مصدق توسط همین فدائیان اسلام ،اخوان مسلمین در مصر ، در تقابل با ناسونالیزم عرب ،و ترور ناموفق ناصر در اوج تلاش در ملی کردن کانال سوئز توسط اخوان المسلمین نمونه های تاریخی این دخالت انگلیس ، زیر پوشش دین در مسائل جهان اسلام بوده و هست.
آمریکا تا قبل از جنگ دوم جهانی ، چنین تجربیاتی در جهان اسلام و خاورمیانه نداشت.با ایجاد دولت اسرائیل ، ساخته و پرداخته سیاست استعماری انگلیس و فرانسه در خاورمیانه ، سیاستمداران آمریکا به این امر آگاه شدند ، که برای ادامه سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه ، به تجربه «عمو زاده هایشان » احتیاج دارند.آمریکا حتی قبل از جنگ دوم جهانی ، هیچگونه گرایش به سازمان سیاسی مذهبی –مذهبی صهیونیزم بین المللی ، در راستای ایجاد دولت اسرائیل نداشت .دراوایل جنگ دوم جهانی ، دولت آمریکا به یهودیانی که از جنایات نازیسم هیتلری می خواستند به آمریکا پناهنده شوند راه نمی داد ، امروز لابی یهودیان ،و صهیونیست های آمریکا ، یکی از پرقدرترین لابی های این کشور هستند.به عنوان مثال در سال 1939، 900 نفر یهودی آلمانی ، که از دست جنایتکاران نازیسم هیتلری فرار کرده بودند ، قصد داشتند با کشتی بنام (st –louis) در سواحل آمریکا پیاده بشوند و به دولت آمریکا پناه بیاورند.آقای روزولت دموکرات شخصأ مانع آن شد ،که این یهودیان وارد خاک آمریکا بشوند. این بار فدراسیون کار آمریکا (A-F-L) به رهبری :William Grenne – دخالت می کند که این یهودیان به آمریکا راه داده بشوند.منظور از بیان این مطلب این است ، که امروز دولت آمریکا ، با تمام قدر قدرتی خود ،به تجربه سیاست های استعماری انگلیس و خانواده های سلطنتی و شخصیت هائیکه در طول بیش از دو قرن و نیم استعمار بریتانیای کبیر در خدمت ارباب خود داشتند احتیاج دارد.
* * * * * *

روشنفکر واستاد و محقق بسیار با ارزش آمریکائی فلسطینی تبار ادوارد سعید(متولد 1933 اورشلیم –مرگ 2003 ) (1) کتاب ها و مقالات متعدد با ارزش ، در این رابطه نوشته است ، که یکی از آنها عنوان اش :شرق شناسی (orientalisme .) است .ادوارد سعید در این کتاب ،شرق شناسی را ، دکترین استعمار غرب می داند و بطور روشن می نویسد ،که در واقع شرق شناسی ،و محققین شرق شناسی اروپا وآمریکا ،به قول ما ایرانیان : جاده صاف کن استعمار غرب هستند.مسلمأ در این جمله یک حقیقت بس مهم غیر قابل انکار نهفته است. اما رابطه اروپا با تمدن خاورمیانه نزدیک ،چه از جنبه تبادل فرهنگ وتمدن پیش از اسلام ، وچه پس از ظهور اسلام را نمی توان به یک قرن و نیم گذشته قرن نوزدهم و قرن بیستم محدود کرد.بطور خلاصه چهار مرحله مهم روابط تاریخی و فرهنگی وتاثیر متقابل این فرهنگها ، بین امپراطوری های شرقی و غربی وجود داشتند.
الف-
روابط امپراطوری ایران باستان ، با یونان و امپراطوری روم باستان، روم مسیحی لاتین و مسیحی بیزانس.
ب-
ظهور امپراطوری اسلامی ، که در مدت نسبتأ کوتاه ، این امپراطوری از شرق ، تا مرزهای غربی چین ، (کاشغر)،و در غرب ، بعد از تصرف شمال آفریقا ،که بخشی از متصرفات روم و مسیحیت لاتین بود ، مسلمانان بعد از گذشتن از تنگه جبل الطارق ،که حتی امروز هم همین تنگه استراتژیک با این اسم نا میده می شود تا قلب فرانسه پیش رفتند.مسلمانان مدت 781 سال ، یعنی از سال 711 میلادی تا 1492 میلادی ، به بخش های مهم اسپانیا مسیحی، حکومت کردند ،و بخش مهم فرهنگ آداب و سنن، علوم و فلسفه دانشمندان مسلما ن و معماری خود را به عنوان بخشی از تاریخ بشریت ، در آنجا بیادگار گذاشتند.رنسانس اروپا ، فرزند خلف دانشمندان و فلاسفه مسلمانان است.ولو اینکه امروز ، در نظام های حکومتی فاسد، در کشور های مسلمان ، بزرگترین قربانی ها را ، متفکرین ، دانشمندان و دانشگاهیان این کشور ها تشکیل می دهند. شخص برتراند راسل ، فیلسوف و ریاضی دان معروف خرد گرای انگلیس ، در اثر معروف خود ، بنام : تاریخ فلسفه غرب ، می نویسد : نه تنها مسلمانان علوم یونان باستان را از نابودی و جهل و خرافات ، کلیسای تاریک اندیش مسیحیت نجات دادند ، بلکه بر این علوم افزودند.آری زمانی جهان اسلام ، جهان یک مشت آخوند مرتجع، ضد خرد و ضد علم نبود ، که بگوید :تمام علوم در قران نهفته است!ای بدبخت اگر تمام علوم در قران نهفته است ، چرا مسلمانان با این علمای اعلام و آیات اعظام در چنین فقر و بدبختی علمی ، فرهنگی ، اقتصادی و بیسوادی زندگی می کنند؟ آری زمانیکه آخوند های بیسواد و فاقد دانش واقعی در اداره امپراطوری اسلام دخلت نمی کردند ، بخشی از جهان اسلام ، مهد یک تمدن پیشرفته نسبت به زمان خود بود.
پ-
ظهور اسلام و جنگ های صلیبی ، که با 9 جنگ ، که اولین آن در سال 1095 شروع و آخرین آن که نهمین جنگ صلیبی نام دارد ، در سال 1270 به پایان رسید ، و بنا به نوشته های مورخین خود مسیحیان ، اگرچه این جنگها در نهایت با شکست مسیحیان بپایان رسید ، ولی در عوض ، دست آوردی که برای جهان مسیحیت داشت ، این بود که اروپائیان، مشرق زمین را بهتر شناختند و این شناسائی باعث رونق بازرگانی وشکوفائی شهر های سواحل مدیترانه ،و توسعه علوم شد.
ت-
ظهور امپراطوی عثمانی،که بنیان آن در سال 1326 گذاشته شد ، تا 1918،ادامه داشت.با پایان جنگ اول ، وشکست این امپراطوری ومتحدین آن کشور در جنگ ،عمر این امپراطوری به پایان رسید. اوج قدرت این امپراطوری ، در زمان سلطان سلیم بود که عثمانی ها در سال 1529 وین پایتخت امپراطوری اطریش را چند ماهی در محاصره داشتند. تشکیل یک اتحادنظامی و همگانی اروپا علیه عثمانی بود ، که توانست مانع سقوط وین و امپراطوری اطریش و مجارستان شود.

منظور از بیان این واقعیت های تاریخی که جنگ های اروپا ی مسیحی با قدرت های اسلامی قرنها طول کشید، باید دلیل و علل وعاملان این جنگ ها را را شناخت.مسلم است ،که جهان اسلام ،و جهان مسیحیت، قدرت های رقیب بودند.چرا اعراب مسلمان به ایران حمله کردند، ونه تنها ، بیش از دو قرن و نیم ، برجان ، مال و ناموس این ملت حاکم بودند ، بلکه زبان و فرهنگ این ملت را د گر گون کردند.؟چرا اروپائیان مسیحی با کشف قاره آمریکا ، ساکنان واقعی این سرزمین را واقعأ با یک برنامه نسل کشی ، از بین بردند؟ چرا اروپائیان سفید پوست مسیحی ،بر آفریقا مسلط شدند و ملیونها آفریقائی را فقط و فقط به صرف اینکه سیاه پوست بودند ، بازور ، وقدرت سلاح از خانه و کاشانه شان ، کندند و 15 هزار کیلومتر آنطرف اقیانوس ها ، آنها را به برده تبدیل کردند و از آنها تا آخرین روز زندگی شان ، بیگاری کشدند ، و حتی فرزندان این انسان ها حق زیستن آزاد نداشتند و اربابان پدران و مادرانشان ، آنها را به عنوان برده به دیگران می فروختند؟ گرچه روابط برد گی از گذشته های بسیار دور در روابط اجتماعی و اقتصادی ،وجود داشت ، ولی روابط برده داری ،وتجارت برده با این گسترده گی در هیچ زمان تاریخ سابقه نداشت . اروپائیان ،و ساکنان سفید پوست مهاجردر آمریکا ، تا دو قرن پیش از نظام بردگی سرسختانه دفاع می کردند.اگر انقلاب صنعتی رخ نمی داد ، ونیروی کار ماشین ، ارزانتر از نیروکار برده نبود ، چه بسا همین سیستم برد گی ادامه می داشت. عجیب اینکه همین سفید پوستان اغلب « مئومن و خدا شناس و مسیحی !!!» تا سال 1960 اجازه نمی دادند سیاه پوستان در همان کلیسا ی سفید پوستان به همان حضرت مسیح دعا بکنند!
استعمار و استثمار انسان مشرق زمین ، ساخته و پرداخته استعمار گران چند قرن اخیر و مترادف با شروع دانش های مربوط به شرق شناسی فرهنگ شناسی ، اسلام شناسی ،و قوم شناسی ، و مردم شناسی نیست ، بلکه این علوم بر نحوه و روش استعمار و سوءاستفاده از باور های دینی وارزشهای فرهنگی مردمان مشرق زمین ، در راستای اهداف استعماری روش های جدیدی را بر استعمار گران آموخت و در این راه به قدرت های استعماری کمک کرد. ولو اینکه این علوم به نفس خود ارزش های علمی نیز دارند ،و هیچ فرد صاحب علم ومنطق نمی تواند منکر آن باشد. کسی که مسلح به سلاح آتشین باشد، می تواند هم قتل بکند،و هم می تواند ، بااین سلاح از جان و مال و خانه وکاشانه خود دفاع بکند.شرق شناسی ، اسلام شناسی ، باستان شناسی ، به نفس خود استعمار گر نیستند، بلکه این استعمار گران بودند، که در راستای منافع خود ، از این علوم و تجربه سوء استفاده کردند. جنگ های روانی و ایده ئولوژیک سابقه بس طولانی دارند.
در اینجا ، اصل مطلب این نیست ،که تحصیل کرده های ملت های استعمار شده ، از این مراکز تحقیق ، خود را کنار بکشند وفرار بکنند، درست برعکس ، باید محقیقین و پژوهشگران مشرق زمین، دقیقأ این مراکز، و این اسلام شناسان ، شرق شناسان و کار های پژوهشی آنها رابطور جدی و عمیق مطالعه بکنند و ببینند ، که نکات ضعف ملت و فرهنگ خودشان کجا است ، قدرت های استعماری از این نکات چگونه استفاده و یا سوء استفاده می کنند. فضا نوردان آمریکا در سال 1969 ، در ماه پیاده شدند و دنیا نیز علنأ این واقعه تاریخی و علمی را از طریق تلویزیون های سراسر جهان دید. ده سال بعد در سال 1979 ، در ایران انقلاب شد، یک عده ایرانی ، چه با سواد و چه بیسواد، عکس آیت الله خمینی را از برکت اسلام شناسان اروپا و آمریکا دیده، درماه جستجو می کردند، کدام تحصیل کرده و یا آیت الله های رنگارنگ، پیش قدم شدند تا به ملت بگویند: مردم دست از این خرافات بردارید؟ ملتی که اما م اش با یک ضربه شمشیر اش شق القمر کرد، و پیامبرش با اسب اش ، به معراج برود، و جمهوری اسلامی اش ، برای درمان تمام درد ها و مشکلات زند گی مردم چاه جمکران بسازد ، شما تعجب می کنید،که چرا مسلمانان این چنین در جهان ذلیل و بدبخت هستند؟
چه کسی می تواند باور بکند ، که فرقه اخوان المسلمین مصربه رهبری حسن البنا ء، ساخته و پرداخته ، دستگاه استعمار انگلیس بود و هدف انگلستان ، از تاسیس چنین سازمانی بظاهر مذهبی و شبه نظامی و تروریستی ، درست در راستای ادامه قدرت استعماری انگلیس در منطقه بسیار حساس شرق مدیترانه و حفظ سلطه این قدرت بر کانال سوئز و اقیانوس هند و شبه قاره هند بود؟ همچنانیکه همین انگلستان در راستای این هدف پایگاه در یائی جبل الطارق را تا امروز در دست دارد ،و با این سیاست نظامی سلطه بر دریای مدیترانه را انحصارأ در دست داشت؟ چرا در اوج نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق ، یک دفعه سازمان «اسلامی و تروریستی فدائیان اسلام» ظاهرشد؟چرا آیت الله خمینی رسمأ از رادیو دولتی «ایران جمهوری اسلامی » که خود من راقم این سطور بگوش خود شنیدم ، که از سقوط دکتر مصدق اظهار خوشوقتی می کرد و می گفت:(...) اگر دکتر مصدق سقوط نمی کرد ، اسلام خیلی صدمه می دید؟
چه کسی می تواند باور بکند ، که توماس ادوارد لورانس(Thomas Edward Lawrence ) معروف به لورانس عربی ، بظاهر زندگی اور را چند سال پیش کارگردان معروف داوید لان (David Lean) وهنرپیشه معروف:پیتراوتولد(Peter O Toole)در فیلم لورانس عربی ، شخصیت دروغین او را با لباس عربی وخنجر به کمر ، یعنی دوست اعراب در خاطره ملیون ها اعراب و مسلمان ساده انگار، جاودانه کرد ،در راستای سیاست انگلیس ، برای ایجاد دولت اسرائیل ، به عنوان پایگاه نظامی انگلستان در شرق کانال سوئز ، یکی از صهینویست های معروف ، آن کشور بود؟ لورانس ،قبل از جنگ اول جهانی زیر دست وینستون چرچیل ، وزیر مستعمرات انگلیسدر آن زمان و یکی از مدافعان سر سخت صهیونیزم کار می کرد.امروز وقتی که یکی از معتبر ترین مورخین انگلیس بنام :سیر مارتن ژیلبرت (Sir Martin Gilbert) که خود یهودی تبار است که زندگی نامه مفصل چرچیل و هولاکاست را نوشته است ، در روزنامه (Jérusalem Post) این مطالب را بیان می کند، که حتی همین لورانس عربی ، یک نوع تحقیر نسبت به اعراب داشت.( ماخذ:Planetenonviolence.org/Laurance-d-ar..).
چه کسی باور می تواند بکند ،که اسرائیل به شیخ احمد یاسین ، در فلسطین اشغال شده ، در راستای تضعیف یاسر عرفات و جبهه آزادی بخش فلسطین، به ظاهر مدافع اسلا واقعی ، ومخالف سرسخت پیمان صلح اسلو (1993) بین اسرائیل و فلسطین بودامکان داد ، سازمان حماس را پایه گذاری بکند؟همچنانیکه جبهه افراطی صیهنونیزم اسرائیل ، منافع خود را در ترور اسحق رابین می دید و در نهایت اورا بد ست جوان افراطی یهودی تبار ترور بکند؟ این وقایع را باید در لابلای اندیشه ها و خالق تئوری «برخورد تمدنها » چون سامئول هینتینگتون جستجو کرد.این حضرت ،که در اسرائیل زندگی نمی کرد ،خود و فرزندان اش ، در نیوریوک ساکن ،و در امن و امان بودند. چرا این حضرت با ساختن چنین تئوری ها ،(برخورد تمدن ها ، ) مخا لف صلح شرافتمندانه بین اسرائیل و فلسطین بود؟ جواب این سئوال را باید در نقش ژئو استراتژیک اسرائیل و ژئو پولتیک قدرت های استعماری غربی وسلطه شرکت های چند ملیتی نفتی برای تاراج منابع نفت خاورمیانه باید جستجو کرد .
شبه تئوری ساموئل هینتینگتون را باید :« برخورد توحش ها » نام گذاشت.در راستای دفاع از این عنوان برخورد توحش ها ، که متعلق به روشنفکر لبنانی تبار : ژیلبرت آشکار است ، به گفته یک روشنفکر و استادتاریخ در دانشگاه بوستون :هاوارد زن(Howard Zinn) استناد می کنیم .پرفسور هاوارد زن، مدت 40 سال است ، که استاد تاریخ و علوم سیاسی در در این دانشگاه معتبر آمریکا است. این استاد ، که در سال 1922 در برکلن نیوریوک ، در یک خانواده فقیر کارگری به دنیا آمده است ، در جنگ دوم جهانی داوطلبانه شرکت می کند و خلبان هواپیمای بمب افکن بود. بعد از پایان جنگ ، بخاطر رشادت و وطن دوستی اش ، دولت آمریکا ، به او بورس می دهد ، که بتواند در دانشگاه درس بخواند . او با چنان علاقه و استعداد مشغول تحصیل می شود ، که امروز یکی از معتبرترین استاد و روشنفکر متعهد آمریکا ، همرزم نوام چومسکی معروف است. معروف ترین کتاب او:تاریخ توده مردم آمریکا از سال 1492 یعنی از کشف این قاره توسط کریستف کلمب تا زمان معاصر است ، که من صاحب این قلم ، آنرا در زبان فرانسه با این عنوان خوانده ام :Une histoire populaire des Etats-Unis –همین روشنفکر میدان جنگ و اندیشه ، در سال 2008 ، کتابی رانیز با عتوان : Beyond Obama (آنسوی اوباما) منتشر کرده است ، که با اجازه خوانندگان ، چند سطر از این کتاب را ، در راستای چهره سیاست واقعی نیم قرن آمریکا ، به کمک این کتاب در اختیار شما ، خصوصأ ایرانیان مقیم آمریکا می گذارم. هاوارد زن خود مرد میدان جنگ بود. او می گوید: در جنگ اول جهانی ، از 100 نفر قربانی جنگ ، 90 درصد نظامی بودند، 10 در صد ، مردم عادی.در جنگ دوم جهانی ،از صد نفر قربانی جنگ ،50 در صد نظامی و 50 درصد ،مردم عادی ، در جنگ های امروز ، با این تکنولوژی نظامی ، از صد نفر قربانی جنگ 80 در صد مردم عادی ، به عبارت دیگر زن کودک و انسان های بی گناه هستند.منظور هاورد زن از بیان این آمار این است ،و خود او نیز برآن تکیه می کند، 8 سال از سرنگونی رژیم طالبان گذشت، .شش سال از اشغال عراق می گذرد، کدام مسئله این دو کشور ، با این هزینه های سنگین انسانی و مالی ، تاکنون حل شده است؟آیا آمریکائی که در 100 نقطه جهان ، پایگاه نظامی دارد ،با بودجه نظامی 630 ملیارد دولار ، نصف بودجه نظامی دنیا ،آیا توانسته است ، جلو تروریسم را بگیرد؟ هاوارد زن ، می گوید زمان آن رسیده است ،که سیاستمداران آمریکا ، از خود بپرسند ، که آیا سیاست دیگری جز سیاست نظامی گری ، کشت و کشتار ، وبمباران مردم بی پناه ، وجود ندارد؟
خوانندگان حتمأ بخاطر دارند ، وقنی که در شب 20 مارس 2003 ، آرتش آمریکا با متحد ین خود به عراق حمله کرد ، بعضی از ایرانیان ، چه احساس شادی و خرسندی می کردند، که بعد از عراق نوبت ایران است ! وقتی که لشگر 101 هوابرد آمریکا ، از منطقه شهر کربلا گذشت، همین ایرانی ها ، با نوعی خوشحالی می گفتند: لشگر 101 هوابرد آمریکا کربلائی شد، به زودی مشهدی هم خواهد شد !آن روزنامه گار معروف ایرانی،« تحلیگر مسائل جهان عرب » که حتمأ معرف حضور تان است ، بعد از سرنگونی صدام حسین در ماه مه 2003 ، همصدا با صدای آمریکا ، گفته های جورج دبلیو بوش را از صدای آمریکا تکرار می کرد و می گفت: «جنگ در عراق تمام شد ، امروز ارتش آمریکا مشغول ساختن مدرسه و بیمارستان ، جاده ، واستقرار دموکراسی در عراق است! بعدأ دنیا دید ، که ارتش اشغالگر «مدرسه و بیمارستان ساز آمریکا» در زندان ابوغرئب حتی به ناموس مردان عراقی هم تجاوز می کردند. آقای سامئول هینتینگتون ، به قول هموطنان اصفهانی ما ،مزاح می فرمایند که می گویند برخورد تمدن ها ! حقیقت همان عنوان روزنامه نگار لبنانی است ،که می گوید :برخورد توحش ها.
بین ماه دسامبر2008تا اوایل ژانویه 2009 ، در فاصله گذر دولت بوش به دولت باراک او باما، که تا اندازه ای دولت آمریکا در مرخصی بود ، دنیا به چشم خود دید در طول 20 روز آرتش اسرائیل ، چه جنایاتی در کناره غزه برسر ملت مظلوم و قربانی قدرت های استعماری ببار آورد ، که حتی بعضی از سربازان اسرائیلی ، رسمأ وعلنأ به این جنایات اسرائیل ، اعتراض کردند.
وقتی که مورخ صدیق ،و با فرهنگ اسرائیلی بنام شلومو ساند (Shlomo Sand) استاد تاریخ در در دانشگاه تل آویو ، کتابی را با این عنوان :چگونه قوم اسرائیل اختراع شده است،(گذر از تورات به صهینونیزم).(Comment le peuple juif fut inventé-De la bible au sionisme.) انتشارات Fayard -2008.- در 446.این مورخ با این اثر تحقیقی بسیار با ارزش ،و مستند تاریخی نشان می دهد ، که اسطوره قوم یهود ، کاملأ ساخته و پرداخته صهیونیزم است .به عبارت دیگر ، برای اینکه استعمارانگلیس پایگاهی در شرق سوئز برای سلطه خود بر دریای مدیترانه داشته باشد ، لازم بود ، که کشوری رابا یک ایده ئولوژی ناسیونالیسم ، که در واقع همان صهیونیزم ،ویا دوستداران صیهون است، بنام اسرائیل بسازد .چرا بعد از گذشت 61 سال از تشکیل دولت اسرائیل ، تا کنون قدرت های بزرگ ، نتوانستند، راه حل عادلانه و استقرار صلح شرافتمندانه بین ملت فلسطین و اسرائیل پیدا بکنند ؟
وقتی که نظام های فاسد و مستبد ، در تمام کشور های مسلمان حاکم هستند،واین دولتها رسمأ و علنأ حقوق و حرمت انسانی ملت های خود را ،به شهروند درجه یک ، درجه دو ودرجه چند نقسیم می کنند، ودر هزاره سوم ارزش حیات زن مسلمان را معا دل چند راًس شترو چند من جو و گندم حساب می کنند ، مسلم است ، که با این اندیشه های برخاسته از جامعه عشیره ای عربستان چهارده قرن پیش ، دنیا ، ملت های مسلمان را ، با چشم یک مشت انسان های فاقد فرهنگ و شعور انسانی می داند. این معیار ها و ارزش ها (پارادایم ) در معیار و افکار جهانی ، تاثیر گذار هستند. وقتی که آقای محمد خاتمی ، با آن عبا و عمامه ، و آن اندیشه های قرون وسطائی 8 سال رئیس جمهور ایران می شود ، که حتی دستگاه حکومتی نمی تواند و نمی خواهد با ملت خود گفتگوی سازنده در راستای حاکمیت یک نظام قانون مدار ، با قانونی برخاسته از رای آزاد ملت داشته باشد ، این آقا چگونه می می تواند مظهر :گفتگوی تمدن ها باشد؟
در راستای این واقعیت ها و این مسائل پیچیده سیاسی و دیپلماتیک است ، که باید به « کانون اسلام شناسی »، اسلام شناسان دولت فخیمه انگلستان ، قدم بگذاریم ،و بررسی بکنیم ، که این اسلام شناسان و این حرکت های سیاسی بظاهر مدافعان اسلام ناب ، چون حسن البناء و ودوست داران اعراب چون :هاری سن جان فیلبیی انگلیسی (Harry Saint –John Philby) که در سالهای 1920-1930 نزدیکترین مشاور سلطان عبدالعزیز ابن سعود بود ،و به ظاهر ، دین خود را تغیر داده و مسلمان شده بود ، در صورتیکه مطلقأ بر متا فیزیک باور نداشت،و به زبان و ادبیات عرب کاملأ مسلط بود و تنها کسی بود ،که حتی در جمع در حضور سلطان ابن سعود عقیده خود را ، ولو خلاف عقیده سلطان آزادانه بیان می کرد ، چگونه توانست ، امتیاز کشف و استحراج نفت عربستان سعودی را، انحصارأ در مقابل ضمانت آمریکا از پشتبانی از نظام سلطنت استبدای قرون وسطائی خانواده ابن سعود ، به این کشور واگذار بکند ،و عجیب اینکه ، پسرهمین انگلیسی مسلمان شده مشاور بسیار نزدیک پادشاه عرستان ، کیم فیلبی (Kim Philby) معروف بود ،که مثل پدرش در دانشگاه کمبریج انگلستان تحصیل کرده بود ،و رئیس ضد جاسوسی دولت فخیمه انگلیس بود. این حضرت در سال 1963 که کم مانده بود ، دولت انگلستان به رابطه او با کا-جی –بی بودن او پی ببرد ، به مسکو فرار کرد ،و وتا سال مرگ اش 1988 ،درجه سرهنگی (K-G-B) داشت. ماخذ:(La face cachée du pétrole-چهره مخفی نفت . به قلم روزنامه نگار محقق فرانسه –اریک لوران (Eric Laurent. صفخه-166.انتشارات :plon-به زبان فرانسه –تاریخ مارس 2007-460 صفخه).
این روابط پیچیده مسئولین سیاسی وافسران اطلاعاتی و عملیاتی ،بمانند بخش بزرگ ولی مخفی کوه های یخ جهان سیاست است، که درعمق اقانوس ها دور از چشمان ، مردمان عادی عمل می کنند، و نتایج این عملیات را دها سال بعد ، بعضآ محقیقین و پژوهشگران کنجکاو وتا اندازه ای سمج ، با روشهای مخصوص ،وبا پشتکاری مخصوص این نوع تحقیق می توانند ، به بخش کوچک این عملیات دست پیدا بکنند، وآنهارا ، بصورت سئوال ، در اختیار افکار عمومی بگذارند.(ادامه دارد) پاریس 31 اکتبر2009
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.
* * * * *
بخش چهارم:نگاهی مختصر به نقش لورانس عربی به ظاهر دوستار اعراب در شکل گیری کشورهای عربی بعد از جنگ اول جهانی ،! وظهور اخوان المسلمین، وطرح زبینیو برژنسکی برای سلطه آمریکا بر منطقه اوروآزی (Eurasi) مخفف منطقه ای بین اروپا و آسیا .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ اقتباس بطور مختصر و یا کامل با ذکر نام نویسنده و سایت کاملأ آزاد است