Wednesday, June 26, 2013

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایرانبخش هشتم ،بخش پایانی .


نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران .

. به قلم  گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر .  انتشارات : نشر مرکز چاپ  پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .

 کاظم رنجبر  دکتر درجامعه شناسی سیاسی .


بخش هشتم ،بخش پایانی

 

مقدمه : قبل از توضیح و تفسیر  بخش پایانی  نقد کتاب : قبله عالم  ژئوپولیتیک ایران به قلم گراهام فولر ، به نظریه  لنین رهبر  انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 ، به رابطه  جنگ و سیاست  نظر بسیار کوتاه می اندازیم ، تا خوانندگان این نقد ، که مسلما اغلبشان متخصص علوم سیاسی و تحلیل و تفسیر آن نیستند ، متوجه بشوند ، که خود کتاب  گراهام فولر  در باره ایران ، به ذات خود ، یک جنگ ایده  ئولوژیک ، در راستای منافع  امپریالیسم آمریکا است .

 

 

 نقطه حرکت بیان اندیشه لنین بر گرفته از اندیشه های تئوریسین معروف  جنگ وسیاست  از آثار آفسر آلمانی و تئوریسن معروف ژئواستراتژی بنام  : کارل فلیپ گوتلیب  کلوزویچ Clausewitz Carl Philipp Gottlieb von      متولد 1780 – مرگ 1831 .   مایه گرفته است . که می گوید :

«...» سیاست مرکب از مجموعه ای  است ، که جنگ بخشی از آن است . به عبارت دیگر ، جنگ یک دولت علیه دولت دیگر در واقع در راستای  دنباله سیاست  عملی دولت متخاصم و سلطه طلب است . لنین  بر این سخن :کلوزویچ ،این جمله را اضافه می کند : که سیاست در هنگام جنگ نیز بدون تغیر ذات خود ، در راستای اهداف خود ادامه می دهد . (اینجا منظور سیاست یک کشور ، خصوصا سیاست کشورهای سلطه طلب  منظور است . ماخذ -|(1)

فروپاشی نظام شاهنشاهی  در ایران 22 بهمن  1357-، روی کا آمدن یک نظام مذهبی ، به رهبری آیت ایت الله خمینی ، جنگ عراق علیه ایران ، به مدت 8 سال ، و معروف به جنگ خلیج فارس ، دوجنگ دیگر 1993 ، 2001 ، آمریکا و متحدان اش علیه صدام حسین ، در حقیقت در راستای سیاست نظامی آمریکا و متحدان منطقه و اروپای غربی این کشور برای تحکیم قدرت نظامی واقتصا دی  و سلطه بلامنازع این کشور ها به منابع نفت خاورمیانه بود ، که دنباله آن با نام بهار اعراب  هنوز ادامه دارد .

با این مقدمه و استناد به تفسیر لنین ، در باره جنگ و سیاست ، رهبر به ظاهر « انقلاب انترناسیونالیستی طبقه کارگر، به رهبری حزب بلشویک ، یعنی شخص خود لنین ،  در بخش پایانی کتاب گراهام فولر، که بوسیله جاسوس  یک  قدرت دیگر امپریالیستی ، یعنی آمریکا ، بزرگترین قدرت استعماری جهان سرمایه داری  امروز ، برای تکه بر این اصل در علم سیاست و ژئوپولیتیک است : که قدرت های استعماری چه با پوشش ظاهری و عوامفریبانه شان « دموکراسی آمریکائی – دموکراسی انگلیسی – سوسیالیزم روسی یا چینی...و.. همه  این قدرت ها ، قدرت های استعماری هستند و سیاست این قدرت ها  نیز در راستای پیشبرد  این اهدافشان  یعنی چپاول ثروت های ملت های ضعیف و عقب مانده است و بس  . منتها برای رسیدن به این اهداف ، شرایط زمان و مکان ، فرهنگ و شعور اجتماعی و سیاسی ملت های استعمار شده  نقش مهمی را در این رابطه ، یعنی رابطه استعمار گر ، با استعماره شده ، بازی می کنند .

 گراهام فولر در بخش پایانی کتاب اش در صفحه 278 – 279 ، در باره گذشته  ملت های خاورمیانه :اعراب ، ترکیه – وایران ، با یک طرفند کاملا  جهت داده شده ، در راستای سیاست استعماری قدرت های بزرگ معاصر ، آمریکا ، اروپا ، روسیه تزاری و کمونیستی ،چنین می نویسد :  «...» در واقع اکثر ملت های عمده خاورمیانه – شاید هر جای دیگر جهان – میراث یک گذشته شکوهمند را بدوش می کشند .

هم ترکها و هم عرب ها میتوانند در نگاه به گذشته ، زمانی را به یاد بیاورند  که مقام فرمانروایان «امپراطوری های بزرگ » در صحنه جهانی اقداماتی پیروزمندانه و خارق العاده انجام داده اند . اعراب در کمند این واقعیت گرفتار ند که واقعیت امروزی با رویای یک جهان متحد ، فاصله دارد ، وحدت عربی ، رویای فریبندهای است ،که نظام سیاسی عرب هنوز خواهان بازر آفرینی آن در عصر جدید است . اما اعراب بیش از آنکه دسیسه های امپریالیستی را عامل شکست  در رسیدن به هدف خود تلقی کنند ، خود را به خاطر شکست در تحقیق دوبارهً آرمان وحدت عربی  سرزنش می کنند . با وجود این ، تلاش برای تحقیق این هدف ، حتی امروز هم مانع از فرایند عادی  توسعه کشور های عربی می شود .

 گراهام فولر ، بعد از این نظریه  پردازی  در رابطه با عدم وجود وحدت ملت های عرب ، از منظر خود ، یعنی ، افسر اطلاعاتی بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ، یعنی ایالات متحده آمریکا ،  این بار در باره کشور ترکیه ، یکی از کشورهای همسایه ایران ، چنین می نویسد :  ترکیه نیز پس از جنگ جهانی اول به درک روشنی از این واقعیت رسید که کنار گذاشتن  ادعا های قدرت عثمانی ، انتخاب دل خواسته  و آگاهانه اکثریت عظیم  روشنفکران و سردمداران سیاسی ترکیه بود . این گروه از دشمنان خارجی که میخواستند  حتی مرزهای ترکیه جدید را که پس از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1918 تشکیل شده بود ، کوچکتر کنندو این کشور را وادار کنند تا در چهار چوب مرزهای پرتنش تر و دشوار تر به حیات خود ادامه دهد با موفقیت به وسیله آتاتورک دفع شدند و ترک ها توانستند آبروی خود را حفظ بکنند .

 آقای گراهام فولر ، این بار در باره ایران گذشته و ایران بعد از جنگ اول جهانی در صفحه 279 کتاب اش چنین می نویسد : اما  ا فتخارات ایران  مصون از دستبرد بر جای نماند و رهبری ایران احتمالا به اندازه ترک ها عملی فکر نمی کرد .

در حالیکه ترکیه به عنوان یک کشور ، رویهمرفته از بابت منزلت و اعتبار نسبی  خود در جهان خشنود است ، روان جمعی ایرانیان عمیقاً سرشار از احساس قربانی بودن است . پذیرش این  نکته  که نیروهای خارجی توانائی اعمال نفوذ در ایران را دارند ، تمایلی حتی نیرومند تر را برای شکستن پشت این نیروها پدید آورده است . تشکیل سلسله شیعی صفوی در سال 1499 ، موجد یکی از آخرین کوشش های نفسگیر ایرانیان برای اعادهً  مرزهای امپراطوری باستانی ایران شد . وصفویان برای مدتی و قبل از آنکه بسیار فراتر از توانائی خود برای تحقق خواست  هایشان گام بردارند ، با به چالش کشیدن دنیای سنی  ترکیه عثمانی و حرکات جسورانه در قلمروهای ایران قدیم در افغانستان و آسیای میانه ، بر منطقه ای تاثیر ی نیرومند برجای گذاشتند .

آقای گراهام فولر ، این پاراگراف را ، با این جمله  به پایان میبرد : بجز یکی دو مورد درخشش دوباره قدرت امپراطوری ، قرون باقیمانده ، خاطره خفت بار را به یاد دارد  که ایران دیگر حاکم بر سرنوشت خویش نبوده است (ماخذ – صفحه 279 کتاب قبله عالم  ژئوپولیتیک ایران . )

بعد همین مامور سازمان اطلاعاتی ، بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز  ادامه می دهد : به رغم آنکه باز گشت به «دوران امپراطوری » برای بیشتر کشور های جهان د ر خاکستر های جنگ جهانی اول مدفون شد، دوپادشاه مهم و جاه طلب سلسله پهلوی ، به آرامی ، باسنجید گی ، و بگونه ای واقعبینانه  در چهار چوب شرایط سیاسی  قرن بیستم ، سعی کردند ، قدرت ایران را بار دیگر تعریف کنند . رضا شاه شروع به ساختن زیر بنای اساسی کشور کرد که برای گسترش قدرت ایران در جهان ضرورت داشت . محمد رضا شاه ، بر اساس ساختار حکومت ملی ایجاد شده  بوسیله پدرش  این نهاد ها را گسترش داد و دیدگاهی سیاسی اتخاذ کرد که ناظر بر دعوی جدی شاه برای تبدیل شدن  به پنجمین قدرت بزرگ جهان بود .  گراهام فولر ادامه می دهد و چنین می نویسد :  با نگاه به گذشته ، می توان  دید که این هدف ها  متظاهرانه و غیر قابل حصول بوده اند . بعلاوه این هدف با عدم تعادل  جدی یک سیاست تحریف شده برخورد کرد ، که نهایتا  به از میان رفتن کنترل آهنگ توسعه اجتماعی و حتی بازگشت بیگانگان  به نوعی سلطه (محدود) فنی و اعمال فشار فرهنگی بر جامعه  ایران منجر شد .  اقدامات امنیتی خشن در داخل کشور ، که شاید هم بی شباهت به بعضی از رژیم های یکه تاز جهان سوم  یا دنیای کمونیستی نبود -  و فقط زیر فشار آمریکا  تا اندازه ای تقلیل یافت –سقوط نهائی رویائی پهلوی را تسریع کرد ، اما شاه سابق به رغم نارسائی های آشکار و مستندی که داشت ، نوعی دیدگاه فراگیر را از قدرت جهانی ایران نون بسط داد ، که همراه با در آمد هنگفت نفت ، شاید می توانست دست کم  تحقق بخشی از آن را نوید دهد .

گراهام فولر  بعد از ایت تحلیل و تفسیر های مخصوص  مکتب  سازمان اطلاعاتی سیا ،  این بار به دیدگاه :« رال پولیتیک : Realpolitik - » روی می آورد و چنین ادامه می دهد : ریشخند کردن بلند پروازی های شاه آسان است . از چشم انداز کنونی خود به راحتی می توانیم ببینیم که چرا شاه از توانائی  های خود دریافت نادرستی داشت – بخصوص کرماندن او در مقابل  عدم تعادل های حساس سیاسی ، اجتماعی ،و اقتصادی که در کشورش بسط می یافت ، وبیزاری عظیم مردم از مسیر نادرستی که توسعه در آن اتفاق می افتاد . – اگر فقط شاه نسبت به این تحولات منفی کور می بود ، کیفر خواست او  میتوانست  شدید تر باشد . اما گروهای متعدد مشاوران خارجی ، کارشناسان ، و ناظرانی از کشور های مختلف نیز در ایران حضور داشتند ، که نتوانستند  عمق نادرستی مسیر توسعه اجتماعی را درک کنند . . گرچه عده ای از نا ظران به طرز پیشگویانه از بابت ماهیت نا متعادل توسعه ایران احساس نگرانی می کردند ، اما تا سالهای پایانی  نزدیک به چهل سال حکومت شاه ، معدود بودند کسانی که سیاست های شاه را دارای نارسائی های مرگبار توصیف کرده باشند .

                                                   *                          *                            *

هیچ پژوهشگر صاحب وجدان و صداقت روشنگری ، در راستای یافتن حقیقت واقعه ، نمی تواند در مقابل این نوشته های گراهام فولر ، و توهین های پشت پرده او به ملت ایران ، این جاسوس حرفه بزرگترین قدرت استعمار نوین دولتی چون آمریکا ، و جنایاتی که این قدرت استعماری در طول تاریخ نسبت به ملت های ضعیف  در راستای غارت و چپاول ثروت های انسانی و مادی این ملت ها انجام داده است ، بی تفاوت از کنار  نوشته های گراهام فولر  در رابطه با ایران ، و محمد رضاشاه پهلوی ، آخرین پادشاه این کشور بگذرد . با تمام معذرت از خواننده ایرانی ، آقای گراهام فولر یا ملت ایران را احمق حساب می کند   یا خودشان را به حماقت  زده اند . از آنجائیکه تحلیل و تفسیر مسائل تاریخی و سیاسی ، در راستای جستجوی حقیقت ، دور از هرنوع مجادله  فکری با استناد به مدارک معتبر و صادق پیش برود ، در اینجا  برای آگاهی هموطنان گرامی ام ، به اثر معروف  یک آمریکائی دیگر ، که مثل آقای گراهام فولر  نیز در دستگاه 

اطلاعاتی دیگر آمریکا  بنام : NSA، :  National Security Agency در زمینه اقتصادی کشورهای جهان  در راستای از بین بردن  اقتصاد سالم  این کشورها و وابسته کردن اقتصاد آنان ن به اقتصاد آمریکا ، سالها فعالیت داشتند ، خواانندگان را با نام و اثر بارزش او آشنا میکنم . جان پرکینز:John Perkins-  واثر با ارزش او :

The Secret History of the American Empire (2007), Plume (publishing

 

راهنمائی می کنم . اهمیت این کتاب برای شناخت ماهیت سیاست امپریالیستی آمریکا یا کشورهای چون ایران در این است که شخص جان پرکینز نه تنها ایران را می شناسد بلکه برای عملی کردن سیاست های استعماری آمریکا در ایران در زمان محمد رضا شاه بارها به ایران سفر کرده است و با شاه ایران  ملاقات های متعددی داشت .

 

                                               *                                 *                                  *

 

 

جان پرکینز (John Perkins) نویسنده آمریکایی است. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی است که در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.

او سال 1945 در شهر هانور در نیو همپشیر در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. حرفهٔ او در آغاز به طوری که در کتابش تحت عنوان «اعترافات جانی مزدور  اقتصادی» می‌گوید، کار در عرصهٔ امور مالی و اقتصادی برای سازمان‌هایی نظیر سازمان امنیت ملی و شرکت‌های چند ملیتی بوده‌است. او پس از حادثهٔ11 سپتامبر تصمیم می‌گیرد به کار نویسندگی روی بیاورد و به عنوان فردی که از درون نظام بر خاسته، ترفندهای ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکت‌های چند ملیتی را برای تسلط بر جهان افشا کند. او سال‌ها پیش از حادثهٔ 11 سپتامبر می‌خواست کتاب «اعترافات جنایتکار اقتصادی» را بنویسد ولی همواره او را تطمیع می‌کردند و با تهدید و رشوه مانع افشاگری‌های او می‌شدند. ولی سرانجام او با نوشتن «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» به جهان ادبیات و فعالیت‌های اجتماعی و طبیعت دوستانه روی می‌آورد. در مورد نوشتن کتاب «اعترافات...» دخترش به او می‌گوید: «نگران نباش پایا، اگر اتفاقی برای تو روی داد، من ادامه می‌دهم، بخاطر بچه‌هایم که باید در امنیت در این کشور زندگی کنند». نظریهٔ جان پرکینز حادثهٔ 11 سپتامبر را با تمام جنایاتی که ایالات متحدهٔ آمریکا با تکیه به افرادی مثل خود او در جهان مرتکب شده‌است، مرتبط می داند. او در یک خانوادهٔ قدیمی پروتستان کلوینیست و یا اخلاق چنین آئینی پرورش یافته‌است.

در سال 1970 در یک شرکت بین‌المللی به نام «من» به عنوان مشاور استخدام می‌شود. این نخستین حرفهٔ او به عنوان «جانی اقتصادی» است. آموزش او برای چنین حرفه‌ای عبارت است که مقروض ساختن کشورهای در حال توسعه و فراهم آوردن موقعیتی که سلطهٔ و منافع اقتصادی امپراتوری کلان آمریکا و شرکت‌های چند ملیتی را ممکن سازد. او با عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما و جیم رولدوس اگیرا رئیس جمهور اکوادور ملاقات می‌کند. این دو رئیس جمهور نسبت به سیاست‌های آمریکا مظنون بودند و به همین علت با پیشنهادات او موافقت نمی‌کنند. این دو رئیس جمهور هر دو در سانحهٔ هوایی جانشان را از دست می‌دهند (یکی در تاریخ 24 مه 1981 و دیگری در 31 ژوئیه1981). پرکینز بر این باور است که این دو سانحه ساختگی بوده‌است و آنها را مأمورین سازمان سیا کشته‌اند که معمولاً در همه جا در سایهٔ افرادی نظیر خود او حرکت می‌کنند. این مأمورین سایه را در زبان حرفه‌ای شغال می‌نامند. آشنایی با نویسندهٔ بریتانیایی گراهام گرین در پاناما موجب شد او بیش از پیش به ادبیات نزدیک شده و برای نوشتن کتاب تشویق شود. این ملاقات برای او نقطهٔ عطف محسوب می‌شود.  در سال 1980 پس از بیدار شدن وجدان آگاهش و تنش روانی شدید، از حرفهٔ «جنایتکار اقتصادی» استعفا می‌دهد.

من راقم این سطور کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی را در زبان فرانسه  مطالعه کرده و از آن اثر در نقد کتاب : قبله عالم  ژئوپولیتیک ایران ، استفاده کرده و نتیجه آنرا امروز در اختیار هموطنان ام می گذارم.  فروپاشی نظام سلطنتی  در ایران و روی کار نظام جهل و استبداد « جمهوری اسلامی » به رهبری ایت الله   خیمینی و یک مشت آخوند  همراه با « روشنفکران اسلامی »  در راستای سیاست  استعمار نوین  آمریکا  در رقابت با  اتحاد جماهیر شوروی سابق ، و حفظ سلطه آمریکا و غرب ، بر منطقه حساس خاورمیانه و منابع نفتی این منطقه ، همراه با تجربه استعمار  این منطقه  توسط  بریتانیای کبیر است که این کشور  دو قرن سابقه حضور در این منطقه و هندوستان را دارد  . همه این مطالب را تاکنون  در مقالات متعدد  به تفسیر  توسط این صاحب قلم و سایر تحلیلگران سیاسی  چه ایرانی و چه مفسرین خارجی بیان کرده اند .  در اینجا  فقط بطور مختصر ، کانال های  ارتباطی آمریکا و سازمان های تروریستی اسلامی ، اخوان المسلمین ، فدائیان اسلام و   خمینی و اطرافیان او  با  ایالات متحده آمریکا ، فرانسه ، انگلستان ، که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش موثر داشتند و هنوز دارند ، بطور مختصر  بیان میکنیم و  به نقد کتاب : قبله عالم  ژوپولیتیک ایران ، به قلم گراهام فولر پایان می دهیم .

 

                                                   *                                    *                                   *

 

سپتامبر 1953،جوان 27 ساله عرب مصری ،بنام سعید رمضان،

میهمان افتخاری آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، در کاخ سفید !

در سپتامبر 1953 ، با لاترین مقام اجرائی ایالات متحده آمریکا ، یعنی ریاست جمهوری این کشور ، همراه با یک عده استادان «اسلام شناس آمریکا !» با مشارکت رسمی دانشگاه معروف پرنیستون ، و کتابخانه کنگره آمریکا ، مدت یک هفته ،از جوانی بنام سعید رمضان که داماد حسن البنا بود رسمآ برای« بحث و فحص و تبادل اندیشه در باره اسلام »،به آمریکا دعوت شده بود . درآن زمان سعید رمضان به خاطرترورفهمی النقره چی نخست وزیر کشور مصر توسط تروریست های اخوان المسلمین ، در 12 فوریه 1949،اتفاق افتاد ، وبه دنبال آن نیز خود حسن البنا ، توسط ماموران مخفی دولت مصر ، به قتل رسید ، بخاطر اینکه داماد حسن البنا بود، با وجود سن 27 ساله اش ،آن زمان رهبر ی اخوان المسلمین را بر عهده داشت.

.چرا ایالات متحده آمریکا ، این جوان 27 ساله عرب مسلمان را را با چنان تشریفات در کاخ سفید پذیرائی میکند و با استادن معتبر و«اسلام شناسان آمریکائی ، که «درد اسلام دارند !!!»، یک هفته جلسه بحث و تفحص می گذارند؟در کشوری چون مصر با سابقه طولانی فرهنگ عرب و اسلامی ،و دانشگاه معروف الازهر ، اسلام شناسی در حٌد جوان 27 ساله مصری نبود؟این مسئله را یک محقق آمریکائی ، متخصص مسائل سیاسی خاورمیانه بنام روبرت دریفوس در کتابی در زبان انگلیسی بنام بازی شیطانی (*) توضیح و تفسیر می کند .ا ین مراسم دعوت از یک جوان 27 ساله عرب مصری و عضو سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، توسط هموطن گرامی با نام فروزنده فرزاد ، با آدرس سایت ذکر شده در زیر (*) تحلیل و تفسیر شده اند. ما در اینجا ، این موضوع را از جنبه دیگر تحقیق و تفسیر خواهیم کرد .

1-اولأ به تاریخ دعوت سعید رمضان به کاخ سفید ، خوب دقیق بشویم. آیزنهاور ،و مشاوران اش ، سعید رمضان را در ماه سپتامبر 1953 ، به کاخ سفید دعوت می کنند. چرا؟ ماه سپتامبر 1953 ، درست یک ماه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، یعنی 19 اوت 1953 است ،ا یالات متحده آمریکا ،و انگلیس ، به کمک سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی خود، به رهبری :کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt-1916-2000)، نوه تئودور روزولت ، رئیس جمهور زمان جنگ آمریکا ، با عملیاتی طراحی شده ، با نام رمزی:TP-Ajax ، برای آمریکائیان ، و با نام رمزی:Operation Boot، برای انگلیسی ها ، همراه با ماموران ایرانی خود و یک مشت افسران ارتش ،و روحانیون بی وطن ، وبی سواد و نادان ، شیفته قدرت و ثروت،و یک مشت لات و چاقوکش ها ، توانستند دولت قانونی مصدق را فقط و فقط بجرم تلاش بر ملی کردن صنایع نفت ، سرنگون بکنند،در راستای این تجربه «موفقیت آمیز استعمار » است ،که یک ماه بعد از سقوط دکتر مصدق و استفاده طراحان کودتا از دین و مذهب و آخوند ، و یک مشت لات و چاقوکش ، جوان 27 ساله عرب ، تروریست ، و ماجراجوئی چون سعید رمضان ، رهبر اخوان المسلمین را با جلال و جبروت ، به کاخ سفید دعوت می کنند.معادل این جوان مصری ماجراجو در حزب اخوان المسلمین ، جوان دیگری ازدیگر کشور مسلمان چون ایران، بنام نواب صفوی ، با دستیاران و پشتیبانان مذهبی اش ، که عملأ امتحان اش را با انواع ترور های سیاسی، در ایران ،با موفقیت ، زیر پوشش فدائیان اسلام ، انجام داده بود ،ما ایرانیان نیز داشتیم . نواب صفوی و فدائیان اسلام برای خنثی کردن نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق طراحی شده بود ،واخوان المسلمین برای خنثی

کردن ناسونالیزم عرب ، به رهبری شخصیت های ملی و افسران مصری چون عبدالناصرمورد استفاده امپریالیزم استعمار گر قرار می گرفت .

سعید رمضان مصری رهبر اخوان المسلمین متولد 1926 میلادی بود،سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ،متولد 1933 میلادی ،یعنی 1313، شمسی بود،اختلاف سنٌی شان 7 سال بیشتر نبود.

هر دو جوان نا آگاه ، ولی با سر پرشور ، غرق در یک مشت خرافات مذهبی ، شیفته شهرت ،و نام آوری ، بهترین عنصر برای سازمان های تروریستی برای اجرای اهداف سیاسی کوتاه و میان و دور مدت قدرت های استعماری بودند.

بعد از سقوط دولت دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی،و فرزندان اش به کمک دربار و اربابان اش به جاه و مقام و منزلت می رسند، اماً سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ،که تاریخ مصرف اش تمام شده بود در 27 دی ماه 1334 اعدام می گردد.ماخذ(3)

 

 

 

 

کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا .
بیش از یک قرن است ،که بخشی از محصلین ایرانی ، برای ادامه تحصیل ، چه از طریق خود دولت ،و چه از طریق فردی و هزینه شخصی ، به اروپا و آمریکا می روند. بخشی از این ایرانیان ، بعد از پایان تحصیلات خود ، به ایران برمی گردند ،و بخشی نیز در همان کشور ها میمانند و به زندگی خود ادامه می دهند . وجود این ایرانیان دانشجو ،که مسلما بخشی از آنان در آینده به مقام های عالی رتبه مدیریت کشور خواهند رسید ، مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مقیم این دانشجویان هستند. به تناسب فعالیت سیاسی علنی و مخفی این دانشجویان ، سازمان های اطلاعاتی این کشورها ، روی این دانشجویان ، مطالعه روانشناسی ، شناخت شخصیت ، آگاهی از نکات ضعف و قدرت آنان می کنند . عبدالصمد کامبخش (متولد 1282-مرگ 1350) در طول دواقامت برای تحصیل در روسیه ، در رشته مهندسی هواپیما در سال 1307 ، توسط سازمان های اطلاعاتی شوروی ، تبدیل به عامل اطلاعاتی روسیه می شود .این اصل شامل سایر کشور های رقیب نیز می شود .در 50 سال گذشته ، ایرانیانی که در غرب تحصیل می کردند ، مسلمأ تعدادی از آنان به سازمان های اطلاعاتی این قدرت ها جذب شده اند. در اینجا به شبکه ارتباطی ایرانیان مقیم خارج را به استناد به نوشته های خودشان ، در زمان انقلاب را از مد نظر می گذارنیم :

«..»
یزدی هم چنین تاکید می کند که ارتباطاتی که او، صادق قطب زاده و بنی صدر با کمک دولت فرانسه با آمریکا سازمان دادند، تنها کانال های ارتباطی میان خمینی و آمریکا نبود. او اضافه می کند که: « در آن زمان رهبران انقلاب از سه کانال با آمریکا ارتباط داشتتند: یکی در فرانسه بود که مدارکش منتشر شده است، یک کانال در ایران توسط شورای انقلاب، مهندس بازرگان، آیت اله موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان بود. کانال سوم، ارتباط و مذاکرات مستقیم دکتر بهشتی با سولیوان بود. استمپل در درکتابش (درون انقلاب ایران به قلم حان استمپل )هر دو کانال ارتباطی در تهران را شرح می دهد اما در باره مذاکره دکتر بهشتی با سولیوان چیزی ننوشته است .


آیت اله بهشتی یکی از مرتجع ترین و تبه کارترین همدستان خمینی و فردی بسیار با نفوذ در رهبری روحانیت بود. او یکی از معماران قتل عام انقلابیون و کمونیستها بود که در 20 ژوئن 1981 شروع شد. او یک ماه بعد از این تاریخ در یک بمب گذاری در ساختمان مقر حزب جمهوری اسلامی، کشته شد. از همان روزهای آغاز انقلاب، شایعات بسیاری در مورد رابطه مستقیم او با آمریکا بود. یزدی با جزئیات تاکید می کند که تماس های بین آیت اله بهشتی و مقامات آمریکایی هم از طریق سفارت آمریکا در ایران و هم از طریق مسافرت های وی به آمریکا صورت می گرفت. یزدی ارتباطات بهشتی را "کلید گم شده" برای روشن کردن بیشتر تصویر مذاکرات بین آمریکا و روحانیت اطراف خمینی می خواند. حتی یزدی که خودش یک مهره کلیدی در میان مشاوران سیاسی خمینی در آن زمان بود، در مورد ارتباطات بهشتی در بی خبری نگهداشته شده بود. به هر حال بنظر می آید بهشتی یکی از مهمترین و مخفی ترین کانال های ارتباط با آمریکا بود.
یزدی می گوید: «آقای دکتر بهشتی چند ماه قبل از سفر من به نجف و بعد به پاریس، به آمریکا آمد. مدتی هم پیش من –در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن – و نیویورک – رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در نیویورک و واشنگتن حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود، چکار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. به نظر من این مهم است که همزمان با مذاکره شورای انقلاب با سولیوان، دکتر بهشتی هم جداگانه با سولیوان مذاکره می کرده است، این نیاز به یک مقدار تحقیقات بیشتر دارد. هم چنان که مشخص نیست هویزر که به ایران آمد آیا با آقای بهشتی دیدار داشته است یا نه
در این مصاحبه، یزدی می گوید که وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند، مدارکی در مورد مذاکرات آیت اله بهشتی با سولیوان بدست آوردند، اما خمینی مانع انتشار علنی این اسناد شد. دلیل او این بود: « بهشتی عضو شورای انقلاب است و لازم نیست این اسناد پخش شوند.» یزدی می گوید منبع این خبر، عباس عبدی است. عباس عبدی یکی از رهبران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کردند، بود. سپس تبدیل به "روزنامه نگار" و فعال جناح "اصلاح طلب" حکومت شدند (ماخذ :4)

 

پایان .

پاریس 22 ژوئن 2013 .

اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، و نام سایت کاملا آزاد است .

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

    1-

 


 

 

2-


3-


4-


 

Wednesday, June 5, 2013

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران .بخش هفتم .


نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران.بخش هفتم .  

. به قلم  گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر .  انتشارات : نشر مرکز چاپ  پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .

 کاظم رنجبر  دکتر درجامعه شناسی سیاسی .


بخش هفتم .

نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و آسیای شرقی .

 گراهام فولر و همراهان او  در راند کورپوراسیون ، دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا ،در فصل  13 کتاب خود ، (قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ) را با عنوان: نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند  و آسیای شرقی ، شروع می کند ،و  در 23 صفحه  عقاید و اندیشه های سازمانی که به آن تعلق دارد ، در راستای اهداف  آن سازمان  در در اختیار ایرانیان  کتاب خوان می گذارد .  اما به عادت و رسوم رایج در پرورش فکری خود ، چند خطی از  از سرجان ویلیام  کای می آورد (Sir John William Kaye -1814-1824-1876 )

و چنین می نویسد :

« ...چنین می نماید که افغانها ضمن برخورداری از صفات شجاعت ، استقلال ،و نوعی کین جوئی پر تلاطم ، برای موجودیت خود  به توالی  ثابتی از منازعات داخلی وابسته اند ...آنها چیزی بنام  خوشبختی نمی شناسند ،و در هر پدیده ای جز کمکش چیزی نمی بینند . در میان چنین مردمی ، جنگ داخلی ، گرایش به استمرار خود دارد ... اما در کنار سایر ملت های آسیائی به صداقت و درستکاری معروف اند . (از: سرجان ویلیام کای ، 1851 )

آقای گراهام فولر ، برای تائید و تحکیم اندیشه های خود ، که در واقع سیاست رسمی  ایالات متحده آمریکا است ، با در نظر گرفتن اهداف رسمی این دولت ، در باره افغانستان ، پاکستان ، و هند ، و آسیای شرقی ، هیچ  اندیشه سیاسی مستقل را بهتر از  تکیه بر اندیشه های  یک جاسوس دیگری ، متعلق به بزرگترین قدرت استعماری جهان ، یعنی : امپراطوری بریتانیا ، که بخاطر وسعت جغرافیائی آن آفتاب در این  امپراطوی غروب نمی کرد ، به سخنان  : سرجان ویلیام کای . (Sir John William Kaye -1814-1824-1876 ) یک افسر اطلاعاتی انگلیس در دوران استعمار انگلیس در شبه قاره هند و مورخ نظامی  استناد می کند .

سرجان ویلیام کای  پسر یک حقوق دادن بود و تحصیلات نظامی خود را  در کالج نظامی  کانادا گذرانده بود و از سال 1832 تا 1841 در نیروهای نظامی انگلیس در رسته توپخانه ، در منطقه بنگال  هندوستان خدمت کرده بود . او بعد از چند سال خدمت نظامی در هندوستان ، در سال 1856 به عنوان کارمند عالی رتبه وارد کمپانی هند شرقی می شود  و درسال 1858 ، شبه قاره اداره سرزمین هند  از کمپانی هند شرقی  رسما بصورت مستعمره انگلیس  متعلق به دربار امپراطوی انگلیس  و ملکه ویکتوریا  محول می شود .  به عبارت دیگر  سرجان ویلیام کی ، جاسوس رسمی دولت انگلیس در شبه قاره هند بود . از سر جان ویلیام کی  کتاب های متعددی در رابطه با فرهنگ و آداب و رسوم ساکنان  شبه قاره هند ، چاپ و منتشر شده است . البته این نوع مطالعات  شرق شناسان که اغلب شان نیز  مامور سازمان های اطلاعاتی قدرت های استعماری  بودند ،و امروز هم هستند ،راه و روش دولت های استعماری در پیشبرد اهداف استعماری شان ، یک عامل اطلاعاتی  بسیار مهم  می باشند . بی جهت نیست که گراهام فولر  هر فصلی از کتاب خود را با ذکر جملات این « شرق شناسان  جاسوس  در خدمت استعمار قدرت های بزرگ » شروع می کند .

  خصوصا اینکه این حقیقت  مختصر و محدود را امروز بیان میکند که بخاطر سقوط رژیم کمونیستی در روسیه و اروپای شرقی ، و رشد اقتصادی و صنعتی دو کشور مهم جهان ، یعنی چین و هندوستان ،   هرکدام با جمعیتی  به ترتیب  :چین : 1 ملیاردو 335 ملیون نفر رشد اقتصادی 21 درصد نسبت به سال 2012 ، و هند با جمعیتی بیش از یک ملیارد و 210 ملیون نفر  با رشد اقتصادی 24  درصد نسبت به سال 2011 ، کانون  رقابت های سیاسی اقتصادی ،خصوصا  برای مواد اولیه استراتژیک  بین قدرت های بزرگ عوض شده اند . امروز رقیب آمریکا و اروپای غربی روسیه  و روسیه کمونیستی نیست ، بلکه  چین ، هندوستان ، برزیل ، هستند. بی جهت نیست که این همه جنگ هائی زیر پوشش  جنگهای قومی ، نژادی ، مذهبی ، سیاسی را در این منطقه  حساس جهان امروز یعنی آسیای مرکزی  ، شاهد هستم. (جنگ های هندو پاکستان – جنگ های افغانستان ، جنگ های مذهبی  بین سنی و شیعه ، بین هندو و مسلمان نمونه این رقابت و دخالت قدرت های مهم در خاورمیانه ، آسیای مرکزی و حوزه غرب اقیانوس هند  )

 

                                                      *                        *                            *

 

. یکی از روشهای رایج در تحلیل  یک مسئله سیاسی  چه در ابعاد جهانی ، ویا منطقه ای ، و یا یک واقعه سیاسی کاملا استثنائی ، مثل عمل ترور و قتل یک شخصیت مهم سیاسی کشور ، سازمان های اطلاعاتی کشور مهم و ذبنفع ،بخشی از واقعیت های پشت پرده را  بدون سانسور ، (گفتیم : بخشی از واقعیت ها را بدون سانسور ) بیان می کنند ، تا از این طریق  نه تنها  به تحلیل و تفسیر های  خود ، یک ارزش  حقیقت گوئی و علمی بدهند ، بلکه بتوانند واقعیت های مهم را از انظار و افکار  توده مردم  پنهان  نگه دارند .   در کتاب :  قبله عالم ، ژئوپولیتیک  ایران ، در ظاهر به قلم گراهام فولر ، این هنر کتمان واقعیت ، زیر پوشش  بیان بخشی از واقعیت ، به نحو کاملا  حرفه ای بکار گرفته شده است . در صفحه 252  در فصل : نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و آسیای شرقی ، آقای گراهام فولر  این هنر  کتمان بیان واقعیت ، زیر پوشش بیان  بخشی از واقعیت  را چنین می نویسد :

مناسبات ایران و افغانستان  در طول زمان ، چندین بار دچار چنان تغیرات بنیادینی شده است که برای سنجش رابطه بلند مدت  آنها در آینده  معیار قطعی بدست نمی دهد . افغانستان نیز مانند ترکیه ، به رغم پاره ای مشابهت های  فرهنگی با ایران ، یکی دیگر از رقبای ژئوپولیتیک  کشور تاریخی ایران بوده است . فقط پس از به قدرت رسیدن  سلسله ملی گرای  پهلوی « سیاست های  حسن همجواری » آن بود که مناسبات ایران و افغانستان  به سرعت رو به بهبود گذاشت . هر دو کشور ، در دوران پس از جنگ جهانی اول ، به عنوان اعضای جبهه شمالی ، (منظور جبهه شمالی ، جبهه ای بود که امپراطوری بریتانیا ، در رقابت با روسیه تزاری و روسیه شوروی کمونیستی ، دولت هائی را در افغانستان ، ایران ، ترکیه ، حتی عراق  روی کار آورد که بمانند یک اتحادیه سیاسی نظامی در مقابل نفوذ احتمالی روسیه کمونیستی به این مناطق تحت نفوذ  انگلستان باشد . )

گراهام فولر در ادامه  تحلیل و تفسیر خود در رابطه با « نگاه ایران به شرق » که فصل 13  کتاب اش را با این عنوان شروع کرده است ، در چند سطر  خلاصه شده ، که از منظر خوانندگان گرامی گذاشته می شود ،و بعد آنرا تحلیل و تفسیر خواهیم کرد ، چنین ادامه می دهد «...»  گر چه توجه غرب  همراه معطوف به سیاست ها و فعالیت های ایران در قبال غرب ، خلیج فارس ،و جهان عرب بوده است ، اما  در جهان بینی ایرانیان ، سرزمین های شرق ایران نیز به همین اندازه اهمیت دارند . طی چند دههً گذشته ، همراه با رشد چشم انداز  جهانی ایران ، توجه این کشور به شرق ، حتی بیشتر هم شده است . از این میان ، مخصوصاً افغانستان  برای ایران کشوری بی نظیر است ، زیرا تنها کشور دیگری است که با زبان و فرهنگ ایرانی ، عناصر مشترک وسیعی دارد . اما این پیوند فرهنگی  طبیعی  میان دو  کشور ، به هیچ وجه مانع از رقابت و تصادم سیاسی نشده است ؛ دوره های معدودی در تاریخ می توان سراغ کرد  که ایران و افغانستان  به چشم متحد به یک دیگر نگریسته باشند .  افغانستان  نیز  مانند ایران ، این ویژگی نا خوشایند را دارد که در «بازی قرن نوزدهم  میان بریتانیا و  روسیه در آسیای مرکزی ، در معرض دست اندازی های گسترده  بوده است . اما افغانستان نمی توانست  به آسانی  ایران ، نقش منطقه حائل  میان روسیه و خط حیاتی  بریتانیا  به هند را ایفا بکند :بخلاف ایران ، افغانستان به لحاظ سرزمینی نیز  چسبیده  به هند بریتانیا  بود ،  و لذا ناگزیر  به درون سیاست های شبه قاره  بریتانیا  کشیده می شد . بنا بر این ، جای تعجب نیست  که سیاست های بریتانیا ، بر مناسبات ایران با افغانستان  در قرن نوزدهم  عمیقاً تاثیر می گذاشت .پذیرش رسمی آئین تشیع  توسط ایران در قرن شانزدهم ، تاثیر فرهنگی گسترده ای بر همسایگان شرقی این کشور  بر جای گذاشت . با ظهور سلسله صفوی ، کلیه کشور های سنی شرق ایران ، یکباره از غرب دنیای اسلام و ریشه فرهنگ سنی  مشترک جدا شدند . افغانستان  با وجود زیربنای فرهنگی ایرانی ، راه صفویه را در پذیرش  آئین شیعه  دنبال نکرد و برای تغذیه معنوی خود بیش از پیش  متوجه مراکز اسلامی هند  شد ، و تا به امروز نیز بر همین روال با قی مانده است . اغلب رهبران افغان  در جهاد اسلامی  ضد شوروی  در هند  درس خوانده اند .

 

گراهام فولر خود  تاریخ استعمار  قدرت های غربی  در راس آن  امپراطوری بریتانیا را در جهان خصوصا در شبه قاره هندوستان  و نتایج فلاکت بار آنرا  در کشورهای  چون هندوستان ، پاکستان ، بنگلادش ، افغانستان و ایران و خاورمیانه را خوب میداند ، ولی بخاطر شغل  خود ،وچه بسا  عدم وجدان اجتماعی  نمتواند بمانند روشنفکران صدیق آمریکا ، آنرا در کتاب خود بیان بکند .  به مصداق ال مامورا معذورا . ایالات متحده آمریکا مسئول جنگهای خونین ،در قاره آمریکا مرکزی  و آمریکائی جنوبی ، جنگ خونین ویتنام ، جنگ های دینی و قومی در افغانستان ، پاکستان ، خاورمیانه ، آفریقای شمالی و غربی و بلاخره مدافع  بدون قید شرط نظام  صهیونیزم  متجاوز و جنگ افروز حاکم  در اسرائیل است .

برای درک این واقعیت های سیاست بین المللی آمریکا و متحدان اروپائی در شروع قرن بیست و یکم  میلادی ، لازم و ضروری است ، لحظه ای روی تاریخ و نحوه استعمار هندوستان  توسط انگلستان ، با به عبارت دیگر «بریطانیای کبیر » مکث بکنیم . برای اینکه قدرت های استعماری ، چه آمریکا ، انگلیس ، روسیه ،  فرانسه و قدرت های نوظهور  سیاسی اقتصادی ، چون چین و هندوستان ، تاریخ گذشته ملل مختلف  خصوصا کشورهای ملل مختلف  که در موقعیت جغرافیائی  استراتژیک قرار دارند ، مورد مطالعه قرار می دهند .  گراهام فولر در همین فصل از کتاب خود ، در رابطه با  هندوستان و نحوه استعمار این کشور توسط بریتانیای کبیر در صفحه 260  کتاب قبله عالم  با این عنوان : هندوستان معامله را پیچیده می کند : 

چنین می نویسد : هنگامی که بریتانیائی ها در سا ل 1947    آماده «ترک هند » می شدند ، افغانها کاملاً نگران رفتاری بودند که حکومت بعدی هند در پیش می گرفت . افغانها  از دیر باز  با فرمانروایان  هندوی هندوستان ، مخالفت شدید داشتند : یک هندوستان متحد و مستقل به رهبری هندو ها می توانست عاملی برای بروز گرفتاری های مرزی با افغانستان باشد که مدتها(افغانستان ) حامی اسلام در شبه قاره هند بوده است . گذشته از این ، طی چندین قرنی که استعمار بر بیشتر بخش های خاورمیانه ، آفریقا ، و آسیا سیطره داشت ، افغانستان یکی از معدود کشور های اسلامی مستقل در جهان بود . با این همه هنگامی که بریتانیا ئی ها آماده ترک هندوستان می شدند ، صحبت از تقسیم  هندوستان  میان هندوها و مسلمانان به شیوه ای بود که تصویر ژئو پولیتیک  جدید جنوب آسیا را صرفاً پیچیده تر می کرد . و هر چند افغانها  جنگ های فراوانی با بریتانیا کرده بودند ، اما به این نتیجه رسیدند که حضور بریتانیا در هندوستان ، در حفظ موازنه علیه دست اندازی شوروی از شمال ، نقش عمده ای ایفا ء کرده است . بنا بر این ، قدرت هائی که به تازگی در شبه قاره هند ظهور میکردند ، افغانستان را در زمینه مناسباتی که می بایست با آنها بر قرار می کرد  به تامل وا میداشت .  در پایان گرچه افغانستان از تشکیل  کشور غیر هند و و مسلمان پاکستان در مرز شرقی خود استقبال کرده ، اما اکنون این پاکستان بود که میراث مشکلات مرزی با افغانستان را به دوش می کشید . . افغانستان ، به تبعیت از وموضعی که در مقابل بریتانیا داشت ، همچنان حاضر نبود  استمرار  خط دوراند در حد فاصل سرزمین خود و کشور مسلمان جدید  بپذیرد .

« خط دوراند خط مرزی مربوط به دوره حکمرانی انگلستان در پایان قرن 19 بودهاست . پس از جدا شدن دوکشور هند و پاکستان ، این خط مرزی  خط حائل بین پاکستان و افغانستان محسوب شده است . دولت افغانستان «خط دوراند » را نمی پذیرد و معتقد است که باید خط مرزی جدیدی تعین کند . پاکستان از همین خط مرزی بندی استفاده و حمایت می کند  ماخد(1)

 

 چنانچه صحنه سیاسی داخلی پاکستان آرام  می بود ، شاید این مسئله آنقدر ها بزرگ نمی شد ، اما واقعیت آن است که در گیری های قومی در پاکستان به مسئله فراگیر و فرساینده تبدیل میشد ،  واین موضوع ، علاقه افغان ها را به مبارزات سیاسی  هم قبیله هایشان بر سر مسائل مرزی  تشدید می کرد . اساسا  قضیه پشتونستان به ریشه تراژیک در گیری میان پاکستان و افغانستان تبدیل شد و مانع از آن شد که نوعی مناسبات استراتژیک طبیعی میان دو کشور بر قرار گردد. یکی از تحلیلگران  به شیوه قانع کننده استدلال می کند ، که همین مسئله با عث جدا شدن افغانستان  از سنتو و دستیابی اتحاد شوروی به موضع مسلط در افغانستان شد ، و به این  ترتیب  امکان وقوع انقلاب کمونیستی  آوریل 1987 فراهم آمد . خط مرزی  بین افغانستان  و راج ، در هندوستان  که در 12 نوامبر 1893  با توافق  بین امیر عبدالرحمان خان نمایندهامپراطوری بریتانیای کبیر در هندو ستان ،  و بنام مورتیمر دوراند (Mortimer Durand ) مشخص و مورد قبول طرفین قرار گرفت . این خط مرزی  مصنوعی و ساختگی  قوم واحد پشتون با زبان واحد و سازمان اجتماعی واهد و آداب روسوم واحد را  به دو قسمت تقسم کرد . دلیل این تقسم و تجزیه  قوم پشتون توسط استعمار انگلیس  بخاطر مقاومت این قوم در اعتراض به ظهور انگلیسی ها در سرزمین ابا و اجدادی شان بود . (ماخذ:2 )

 

وقتی خواننده   چه ایرانی ، چه افغان ، چه هندی ، و چه پاکستانی ، کتاب  قبله عالم ژئوپولیتیک ایران را در رابطه با هندوستان و پاکستان ، و نتایج بیش از دو قرن  از سال  1750تا 1947، استعمار مستقیم  امپراطوری  بریتانیای کبیر در این منطقه را می خواند ، از خود خواهد پرسید ، که آقای گراهام فولر ، آگاهانه از کنار جنایات انسانی استعمار انگلیس در شبه قاره هندوستان می گذرد ، یا نمیداند ؟  وانگهی  همین  دو قرن سیاست استعماری  انگلیس و بازتاب آن ، چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم ، همین امروز ادامه دارد .

 جنگ های  هندو پاکستان ، عدم ثبات سیاسی  در پاکستان ، کودتاهای متعدد در این کشور و عدم امنیت سیاسی در افغانستان ، رقابت قدرت های بزرگ  و چون آمریکا ، کشورهای اروپائی ، چین ، هندوستان ، کشورهای نفت خیز عرب ، خصوصا عربستان سعودی مبلغ و سرمایه گذار رسمی  نظام های اسلامی ارتجاعی در منطقه زیر پوشش وهابیسم و سلفیسم ، کودتای کمونیستی  در افغانستان ، در سال 27 آوریل 1978 به رهبری – نورمحمد ترکی –ببراک کارمال ، حافظ الله امین ، روی کار آمدن « اسلام سیاسی در ایران   به رهبری آیت الله خمینی  در 11 فوریه 1979 ، یعنی درست (انقلاب اسلامی در ایران 22 بهمن 1357 – کودتای کمو نیستی  در افغانستان در 8 اردیبهشت 1357 – انقلاب اسلامی  ایت الله خمینی در ایران در 22 بهمن 1357 ، یعنی درست بعد از 9 ماه و 12 روز  بعد از کودتای کمونیستی در افغانستان ،  اشغال  افغانستان توسط ارتش سرخ روسیه شوروی در 25 دسامبر 1979(سه شنبه 4 دی ماه 1358 هجری شمسی ) توسط ارتش سرخ شوروی سابق ،  حمله صدام به ایران در 31 شهریور 1359 ، و هشت سال جنگ با  انسانی و مالی بسیار گران برای هر دو کشور ، همه و همه ناشی از سیاست استعماری قدرت های بزرگ  چون انگلستان ، روسیه ، که قرنها است رسماً علنا در این منطقه حساس جهان با منابع سرشار نیروی انسانی ، و مواد استراتژیک چون نفت و گاز حضور دارد ،و بعد از جنگ دوم جهانی آمریکا نیز علنا وارد رقابت های قدرت این قدرت ها در منطقه شده اند و  همین امروز هم جنگ های مختلف پاتیزانی  و نا امنی سیاسی ، اجتماعی در منطقه ادامه دارد.

در راستای نگاه  از منظر جامعه شناسی سیاسی ، به سیاست استعماری  بیش از دو قرن  استعمار امپراطوری بریتانیا در هندوستان ، و نتایج منفی این سیاست  چه از منظر انسانی و چه از منظر اقتصادی و فرهنگی  این استعمار درشبه قاره هندوستان ، نگاه مختصری به  نحوه استعمار انگلیس در این منطقه ، می اندازیم .  امروز ،در  آغاز قرن بیست و یکم ، منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی ، و غرب اقیانوس هند ، منطقه بسیار پر آشوب ، و شاهد جنگ های  ویرانگر بین اقوام و ملت های مختلف ساکن این منطقه ، زیر پوشش  اختلافات قومی ، نژادی ، مذهبی ، فرهنگی ، و مرزی است . اگر دقیق  به علل و عامل به این اختلافات  نظر بیاندازیم ، خواهیم دید  بدون استثنا ء  ، این اختلافات در این منطقه و جنگهئای خونینی که حتی بعد از استقلال هندو پاکستان  در سال 1947 ، در این منطقه  رخ داده اند و هنوز هم این جنگ ها بصورت آشکار به شکل جنگ های پارتیزانی ادامه دارند ، در حقیقت ، میراث بجا مانده از سیاست استعماری  انگلیس ، تحت دکترین: اختلاف بیانداز حکومت کن  است که این جنگها تا امروز  با دخالت های مستقیم و غیر مستقیم قدرت های بزرگ  چون آمریکا –اتحادیه اروپا – روسیه – چین – همراه با کمک های مالی کشورهای عربی نفت خیز منطقه  زیر پوشش  «دفاع از اسلام  و وهابیت » و رقابت های سیاسی آنان تا امروز ادامه دارند .در واقع این جنگ ها  بازتاب استعمار انگلیس  در طول بیش از دو قرن ظهور علنی او در این منطقه است .

 

سیاست استعماری انگلیس  در عمل بر این اصل  متکی بود :

1-      از بین بردن  اقتصاد سنتی  شبه قاره هند ، که در واقع  یک اقتصاد سنتی  متکی بر کشاورزی سنتی و صنایع دستی ، خصوصا  نساجی  بود .

2-      تبدیل مزارع کشاورزی سنتی به مزارع کشت خشخاش و تولید تریاک ، ورواج اعتیاد   به تریاک دربین مردم عادی ، خصوصا صدور آن به چین ، که در تاریخ به جنگ تریاک  معروف است  (جنگ بین امپراطوی بریتانیا با چین  در راستای تجارت آزاد تریاک در کشور چین توسط تجار انگلیسی )

3-      تشکیل  ارتشی متشکل از  مسلمانان هندوستان زیر فرماندهی افسران انگلیسی برا ی تحکیم قدرت استعمار و رواج اختلاف  قومی مذهبی توسط این نیروی مسلح بنام «سپاهی- Cpey »  تحت فرمان  انگلیس ، بین مسلمانان و هندو ها .

4-      ایجاد مدرسه دینی  برا ی مسلمانان  بنام : دارالعلوم  دو بندی . در شمال دهلی ، که از این طریق از مسافرت طلبه های مسلمان برای ادامه تحصیلات مذهبی به کشورهائی چون ایران ، مصر ، ترکیه عثمانی ، که در یک مرحله از شروع آگاهی های ملی  و ضد استعماری ، مبارزه می کردند ، ممانعت شود .

5-      ایجاد سازمان سیاسی مذهبی نظامی  با عنوان : سازمان اخوان المسلمین  در کشورهای عربی ، و فدائیان اسلام در ایران ، توسط  امپریالیسم  انگلیس  در راستای تبلیغ  خرافات دینی و ممانعت از رشد  فلسفه عقل گرائی در کشور های مسلمان . چون  حاکمیت نظام دموکراسی  در اروپا ، بازتاب حاکمیت  فلسفه عقل گرائی در بطن جامعه اروپائی بود ، که در تاریخ اروپا این  مرحله به غصر روشنگری معروف است .

 

در راستای شناخت  ماهیت روابط  استعماری قدرت های نوین ، که کتاب ژئوپولیتیک  گراهام فولر در نهایت در راستای این سیاست برای امپریایسم آمریکا قلم میزند،  لازم است  چند لحظه روی :اقتصاد بهروه وری ، توضیح داده شود .

 

6-      روابط روحانیت شیعه  و استعمار انگلیس . ماخذ (3).
 
ادامه دارد .
پاریس 1 ژوئن 2013
اقتباس بطور مختصر و یا کامل ، با ذکر نام نویسنده و سایت کاملا آزاد است .
 

 

ماخذ :