نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران.بخش هفتم .
.
به قلم گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی
آمریکا: . ترجمه عباس مخبر . انتشارات : نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327
صفحه .
کاظم رنجبر
دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
بخش
هفتم .
نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و آسیای شرقی .
گراهام فولر و
همراهان او در راند کورپوراسیون ، دستگاه
اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا ،در فصل 13 کتاب
خود ، (قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ) را با عنوان: نگاه ایران به شرق : افغانستان
، پاکستان ، هند و آسیای شرقی ، شروع می
کند ،و در 23 صفحه عقاید و اندیشه های سازمانی که به آن تعلق دارد
، در راستای اهداف آن سازمان در در اختیار ایرانیان کتاب خوان می گذارد . اما به عادت و رسوم رایج در پرورش فکری خود ،
چند خطی از از سرجان ویلیام کای می آورد (Sir
John William Kaye -1814-1824-1876 )
و چنین می نویسد :
« ...چنین می نماید که افغانها ضمن برخورداری از صفات شجاعت
، استقلال ،و نوعی کین جوئی پر تلاطم ، برای موجودیت خود به توالی
ثابتی از منازعات داخلی وابسته اند ...آنها چیزی بنام خوشبختی نمی شناسند ،و در هر پدیده ای جز کمکش
چیزی نمی بینند . در میان چنین مردمی ، جنگ داخلی ، گرایش به استمرار خود دارد ...
اما در کنار سایر ملت های آسیائی به صداقت و درستکاری معروف اند . (از: سرجان
ویلیام کای ، 1851 )
آقای گراهام فولر ، برای تائید و تحکیم اندیشه های خود ، که
در واقع سیاست رسمی ایالات متحده آمریکا
است ، با در نظر گرفتن اهداف رسمی این دولت ، در باره افغانستان ، پاکستان ، و هند
، و آسیای شرقی ، هیچ اندیشه سیاسی مستقل
را بهتر از تکیه بر اندیشه های یک جاسوس دیگری ، متعلق به بزرگترین قدرت
استعماری جهان ، یعنی : امپراطوری بریتانیا ، که بخاطر وسعت جغرافیائی آن آفتاب در
این امپراطوی غروب نمی کرد ، به
سخنان : سرجان ویلیام کای . (Sir John William Kaye -1814-1824-1876 ) یک
افسر اطلاعاتی انگلیس در دوران استعمار انگلیس در شبه قاره هند و مورخ نظامی استناد می کند .
سرجان ویلیام کای
پسر یک حقوق دادن بود و تحصیلات نظامی خود را در کالج نظامی
کانادا گذرانده بود و از سال 1832 تا 1841 در نیروهای نظامی انگلیس در رسته
توپخانه ، در منطقه بنگال هندوستان خدمت
کرده بود . او بعد از چند سال خدمت نظامی در هندوستان ، در سال 1856 به عنوان
کارمند عالی رتبه وارد کمپانی هند شرقی می شود
و درسال 1858 ، شبه قاره اداره سرزمین هند
از کمپانی هند شرقی رسما بصورت
مستعمره انگلیس متعلق به دربار امپراطوی
انگلیس و ملکه ویکتوریا محول می شود .
به عبارت دیگر سرجان ویلیام کی ،
جاسوس رسمی دولت انگلیس در شبه قاره هند بود . از سر جان ویلیام کی کتاب های متعددی در رابطه با فرهنگ و آداب و
رسوم ساکنان شبه قاره هند ، چاپ و منتشر
شده است . البته این نوع مطالعات شرق
شناسان که اغلب شان نیز مامور سازمان های
اطلاعاتی قدرت های استعماری بودند ،و
امروز هم هستند ،راه و روش دولت های استعماری در پیشبرد اهداف استعماری شان ، یک
عامل اطلاعاتی بسیار مهم می باشند . بی جهت نیست که گراهام فولر هر فصلی از کتاب خود را با ذکر جملات این « شرق
شناسان جاسوس در خدمت استعمار قدرت های بزرگ » شروع می کند .
خصوصا اینکه این
حقیقت مختصر و محدود را امروز بیان میکند
که بخاطر سقوط رژیم کمونیستی در روسیه و اروپای شرقی ، و رشد اقتصادی و صنعتی دو
کشور مهم جهان ، یعنی چین و هندوستان ،
هرکدام با جمعیتی به ترتیب :چین : 1 ملیاردو 335 ملیون نفر رشد اقتصادی 21
درصد نسبت به سال 2012 ، و هند با جمعیتی بیش از یک ملیارد و 210 ملیون نفر با رشد اقتصادی 24 درصد نسبت به سال 2011 ، کانون رقابت های سیاسی اقتصادی ،خصوصا برای مواد اولیه استراتژیک بین قدرت های بزرگ عوض شده اند . امروز رقیب
آمریکا و اروپای غربی روسیه و روسیه
کمونیستی نیست ، بلکه چین ، هندوستان ،
برزیل ، هستند. بی جهت نیست که این همه جنگ هائی زیر پوشش جنگهای قومی ، نژادی ، مذهبی ، سیاسی را در این
منطقه حساس جهان امروز یعنی آسیای
مرکزی ، شاهد هستم. (جنگ های هندو پاکستان
– جنگ های افغانستان ، جنگ های مذهبی بین
سنی و شیعه ، بین هندو و مسلمان نمونه این رقابت و دخالت قدرت های مهم در
خاورمیانه ، آسیای مرکزی و حوزه غرب اقیانوس هند )
* * *
. یکی از روشهای رایج در تحلیل یک مسئله سیاسی چه در ابعاد جهانی ، ویا منطقه ای ، و یا یک
واقعه سیاسی کاملا استثنائی ، مثل عمل ترور و قتل یک شخصیت مهم سیاسی کشور ، سازمان
های اطلاعاتی کشور مهم و ذبنفع ،بخشی از واقعیت های پشت پرده را بدون سانسور ، (گفتیم : بخشی از واقعیت ها را
بدون سانسور ) بیان می کنند ، تا از این طریق
نه تنها به تحلیل و تفسیر های خود ، یک ارزش
حقیقت گوئی و علمی بدهند ، بلکه بتوانند واقعیت های مهم را از انظار و
افکار توده مردم پنهان نگه دارند .
در کتاب : قبله عالم ،
ژئوپولیتیک ایران ، در ظاهر به قلم گراهام
فولر ، این هنر کتمان واقعیت ، زیر پوشش
بیان بخشی از واقعیت ، به نحو کاملا
حرفه ای بکار گرفته شده است . در صفحه 252
در فصل : نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و
آسیای شرقی ، آقای گراهام فولر این
هنر کتمان بیان واقعیت ، زیر پوشش بیان بخشی از واقعیت
را چنین می نویسد :
مناسبات ایران و افغانستان
در طول زمان ، چندین بار دچار چنان تغیرات بنیادینی شده است که برای سنجش
رابطه بلند مدت آنها در آینده معیار قطعی بدست نمی دهد . افغانستان نیز مانند
ترکیه ، به رغم پاره ای مشابهت های فرهنگی
با ایران ، یکی دیگر از رقبای ژئوپولیتیک
کشور تاریخی ایران بوده است . فقط پس از به قدرت رسیدن سلسله ملی گرای پهلوی « سیاست های حسن همجواری » آن بود که مناسبات ایران و
افغانستان به سرعت رو به بهبود گذاشت . هر
دو کشور ، در دوران پس از جنگ جهانی اول ، به عنوان اعضای جبهه شمالی ، (منظور
جبهه شمالی ، جبهه ای بود که امپراطوری بریتانیا ، در رقابت با روسیه تزاری و
روسیه شوروی کمونیستی ، دولت هائی را در افغانستان ، ایران ، ترکیه ، حتی عراق روی کار آورد که بمانند یک اتحادیه سیاسی نظامی
در مقابل نفوذ احتمالی روسیه کمونیستی به این مناطق تحت نفوذ انگلستان باشد . )
گراهام فولر در ادامه
تحلیل و تفسیر خود در رابطه با « نگاه ایران به شرق » که فصل 13 کتاب اش را با این عنوان شروع کرده است ، در
چند سطر خلاصه شده ، که از منظر خوانندگان
گرامی گذاشته می شود ،و بعد آنرا تحلیل و تفسیر خواهیم کرد ، چنین ادامه می دهد
«...» گر چه توجه غرب همراه معطوف به سیاست ها و فعالیت های ایران در
قبال غرب ، خلیج فارس ،و جهان عرب بوده است ، اما
در جهان بینی ایرانیان ، سرزمین های شرق ایران نیز به همین اندازه اهمیت
دارند . طی چند دههً گذشته ، همراه با رشد چشم انداز جهانی ایران ، توجه این کشور به شرق ، حتی
بیشتر هم شده است . از این میان ، مخصوصاً افغانستان برای ایران کشوری بی نظیر است ، زیرا تنها کشور
دیگری است که با زبان و فرهنگ ایرانی ، عناصر مشترک وسیعی دارد . اما این پیوند
فرهنگی طبیعی میان دو
کشور ، به هیچ وجه مانع از رقابت و تصادم سیاسی نشده است ؛ دوره های معدودی
در تاریخ می توان سراغ کرد که ایران و
افغانستان به چشم متحد به یک دیگر نگریسته
باشند . افغانستان نیز
مانند ایران ، این ویژگی نا خوشایند را دارد که در «بازی قرن نوزدهم میان بریتانیا و روسیه در آسیای مرکزی ، در معرض دست اندازی های
گسترده بوده است . اما افغانستان نمی
توانست به آسانی ایران ، نقش منطقه حائل میان روسیه و خط حیاتی بریتانیا
به هند را ایفا بکند :بخلاف ایران ، افغانستان به لحاظ سرزمینی نیز چسبیده
به هند بریتانیا بود ، و لذا ناگزیر
به درون سیاست های شبه قاره
بریتانیا کشیده می شد . بنا بر این
، جای تعجب نیست که سیاست های بریتانیا ،
بر مناسبات ایران با افغانستان در قرن
نوزدهم عمیقاً تاثیر می گذاشت .پذیرش رسمی
آئین تشیع توسط ایران در قرن شانزدهم ،
تاثیر فرهنگی گسترده ای بر همسایگان شرقی این کشور بر جای گذاشت . با ظهور سلسله صفوی ، کلیه کشور
های سنی شرق ایران ، یکباره از غرب دنیای اسلام و ریشه فرهنگ سنی مشترک جدا شدند . افغانستان با وجود زیربنای فرهنگی ایرانی ، راه صفویه را
در پذیرش آئین شیعه دنبال نکرد و برای تغذیه معنوی خود بیش از
پیش متوجه مراکز اسلامی هند شد ، و تا به امروز نیز بر همین روال با قی
مانده است . اغلب رهبران افغان در جهاد
اسلامی ضد شوروی در هند
درس خوانده اند .
گراهام فولر خود
تاریخ استعمار قدرت های غربی در راس آن
امپراطوری بریتانیا را در جهان خصوصا در شبه قاره هندوستان و نتایج فلاکت بار آنرا در کشورهای
چون هندوستان ، پاکستان ، بنگلادش ، افغانستان و ایران و خاورمیانه را خوب
میداند ، ولی بخاطر شغل خود ،وچه بسا عدم وجدان اجتماعی نمتواند بمانند روشنفکران صدیق آمریکا ، آنرا
در کتاب خود بیان بکند . به مصداق ال مامورا
معذورا . ایالات متحده آمریکا مسئول جنگهای خونین ،در قاره آمریکا مرکزی و آمریکائی جنوبی ، جنگ خونین ویتنام ، جنگ های
دینی و قومی در افغانستان ، پاکستان ، خاورمیانه ، آفریقای شمالی و غربی و بلاخره
مدافع بدون قید شرط نظام صهیونیزم
متجاوز و جنگ افروز حاکم در
اسرائیل است .
برای درک این واقعیت های سیاست بین المللی آمریکا و متحدان
اروپائی در شروع قرن بیست و یکم میلادی ،
لازم و ضروری است ، لحظه ای روی تاریخ و نحوه استعمار هندوستان توسط انگلستان ، با به عبارت دیگر «بریطانیای
کبیر » مکث بکنیم . برای اینکه قدرت های استعماری ، چه آمریکا ، انگلیس ، روسیه
، فرانسه و قدرت های نوظهور سیاسی اقتصادی ، چون چین و هندوستان ، تاریخ
گذشته ملل مختلف خصوصا کشورهای ملل مختلف که در موقعیت جغرافیائی استراتژیک قرار دارند ، مورد مطالعه قرار می
دهند . گراهام فولر در همین فصل از کتاب
خود ، در رابطه با هندوستان و نحوه
استعمار این کشور توسط بریتانیای کبیر در صفحه 260 کتاب قبله عالم با این عنوان : هندوستان معامله را پیچیده
می کند :
چنین می نویسد : هنگامی که بریتانیائی ها در سا ل 1947 آماده «ترک هند » می شدند ، افغانها کاملاً
نگران رفتاری بودند که حکومت بعدی هند در پیش می گرفت . افغانها از دیر باز
با فرمانروایان هندوی هندوستان ،
مخالفت شدید داشتند : یک هندوستان متحد و مستقل به رهبری هندو ها می توانست عاملی
برای بروز گرفتاری های مرزی با افغانستان باشد که مدتها(افغانستان ) حامی اسلام در
شبه قاره هند بوده است . گذشته از این ، طی چندین قرنی که استعمار بر بیشتر بخش
های خاورمیانه ، آفریقا ، و آسیا سیطره داشت ، افغانستان یکی از معدود کشور های
اسلامی مستقل در جهان بود . با این همه هنگامی که بریتانیا ئی ها آماده ترک
هندوستان می شدند ، صحبت از تقسیم
هندوستان میان هندوها و مسلمانان
به شیوه ای بود که تصویر ژئو پولیتیک جدید
جنوب آسیا را صرفاً پیچیده تر می کرد . و هر چند افغانها جنگ های فراوانی با بریتانیا کرده بودند ، اما
به این نتیجه رسیدند که حضور بریتانیا در هندوستان ، در حفظ موازنه علیه دست
اندازی شوروی از شمال ، نقش عمده ای ایفا ء کرده است . بنا بر این ، قدرت هائی که
به تازگی در شبه قاره هند ظهور میکردند ، افغانستان را در زمینه مناسباتی که می
بایست با آنها بر قرار می کرد به تامل وا
میداشت . در پایان گرچه افغانستان از
تشکیل کشور غیر هند و و مسلمان پاکستان در
مرز شرقی خود استقبال کرده ، اما اکنون این پاکستان بود که میراث مشکلات مرزی با
افغانستان را به دوش می کشید . . افغانستان ، به تبعیت از وموضعی که در مقابل
بریتانیا داشت ، همچنان حاضر نبود
استمرار خط دوراند در حد
فاصل سرزمین خود و کشور مسلمان جدید
بپذیرد .
« خط دوراند خط مرزی مربوط به دوره حکمرانی انگلستان در
پایان قرن 19 بودهاست . پس از جدا شدن دوکشور هند و پاکستان ، این خط مرزی خط حائل بین پاکستان و افغانستان محسوب شده است
. دولت افغانستان «خط دوراند » را نمی پذیرد و معتقد است که باید خط مرزی جدیدی
تعین کند . پاکستان از همین خط مرزی بندی استفاده و حمایت می کند ماخد(1)
چنانچه صحنه سیاسی
داخلی پاکستان آرام می بود ، شاید این
مسئله آنقدر ها بزرگ نمی شد ، اما واقعیت آن است که در گیری های قومی در پاکستان
به مسئله فراگیر و فرساینده تبدیل میشد ،
واین موضوع ، علاقه افغان ها را به مبارزات سیاسی هم قبیله هایشان بر سر مسائل مرزی تشدید می کرد . اساسا قضیه پشتونستان به ریشه تراژیک در گیری میان
پاکستان و افغانستان تبدیل شد و مانع از آن شد که نوعی مناسبات استراتژیک طبیعی
میان دو کشور بر قرار گردد. یکی از تحلیلگران
به شیوه قانع کننده استدلال می کند ، که همین مسئله با عث جدا شدن
افغانستان از سنتو و دستیابی اتحاد شوروی
به موضع مسلط در افغانستان شد ، و به این ترتیب
امکان وقوع انقلاب کمونیستی آوریل
1987 فراهم آمد . خط مرزی بین
افغانستان و راج ، در هندوستان که در 12 نوامبر 1893 با توافق
بین امیر عبدالرحمان خان نمایندهامپراطوری بریتانیای کبیر در هندو ستان
، و بنام مورتیمر دوراند (Mortimer Durand ) مشخص و مورد قبول طرفین قرار
گرفت . این خط مرزی مصنوعی و ساختگی قوم واحد پشتون با زبان واحد و سازمان اجتماعی
واهد و آداب روسوم واحد را به دو قسمت
تقسم کرد . دلیل این تقسم و تجزیه قوم
پشتون توسط استعمار انگلیس بخاطر مقاومت
این قوم در اعتراض به ظهور انگلیسی ها در سرزمین ابا و اجدادی شان بود . (ماخذ:2 )
وقتی خواننده چه
ایرانی ، چه افغان ، چه هندی ، و چه پاکستانی ، کتاب قبله عالم ژئوپولیتیک ایران را در رابطه با
هندوستان و پاکستان ، و نتایج بیش از دو قرن
از سال 1750تا 1947، استعمار
مستقیم امپراطوری بریتانیای کبیر در این منطقه را می خواند ، از
خود خواهد پرسید ، که آقای گراهام فولر ، آگاهانه از کنار جنایات انسانی استعمار
انگلیس در شبه قاره هندوستان می گذرد ، یا نمیداند ؟ وانگهی
همین دو قرن سیاست استعماری انگلیس و بازتاب آن ، چه بصورت مستقیم و چه غیر
مستقیم ، همین امروز ادامه دارد .
جنگ های هندو پاکستان ، عدم ثبات سیاسی در پاکستان ، کودتاهای متعدد در این کشور و عدم
امنیت سیاسی در افغانستان ، رقابت قدرت های بزرگ
و چون آمریکا ، کشورهای اروپائی ، چین ، هندوستان ، کشورهای نفت خیز عرب ،
خصوصا عربستان سعودی مبلغ و سرمایه گذار رسمی
نظام های اسلامی ارتجاعی در منطقه زیر پوشش وهابیسم و سلفیسم ، کودتای
کمونیستی در افغانستان ، در سال 27 آوریل
1978 به رهبری – نورمحمد ترکی –ببراک کارمال ، حافظ الله امین ، روی کار آمدن «
اسلام سیاسی در ایران به رهبری آیت الله
خمینی در 11 فوریه 1979 ، یعنی درست
(انقلاب اسلامی در ایران 22 بهمن 1357 – کودتای کمو نیستی در افغانستان در 8 اردیبهشت 1357 – انقلاب
اسلامی ایت الله خمینی در ایران در 22
بهمن 1357 ، یعنی درست بعد از 9 ماه و 12 روز
بعد از کودتای کمونیستی در افغانستان ،
اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ
روسیه شوروی در 25 دسامبر 1979(سه شنبه 4 دی ماه 1358 هجری شمسی ) توسط ارتش سرخ
شوروی سابق ، حمله صدام به ایران در 31
شهریور 1359 ، و هشت سال جنگ با انسانی و
مالی بسیار گران برای هر دو کشور ، همه و همه ناشی از سیاست استعماری قدرت های
بزرگ چون انگلستان ، روسیه ، که قرنها است
رسماً علنا در این منطقه حساس جهان با منابع سرشار نیروی انسانی ، و مواد
استراتژیک چون نفت و گاز حضور دارد ،و بعد از جنگ دوم جهانی آمریکا نیز علنا وارد
رقابت های قدرت این قدرت ها در منطقه شده اند و
همین امروز هم جنگ های مختلف پاتیزانی
و نا امنی سیاسی ، اجتماعی در منطقه ادامه دارد.
در راستای نگاه از
منظر جامعه شناسی سیاسی ، به سیاست استعماری
بیش از دو قرن استعمار امپراطوری
بریتانیا در هندوستان ، و نتایج منفی این سیاست
چه از منظر انسانی و چه از منظر اقتصادی و فرهنگی این استعمار درشبه قاره هندوستان ، نگاه مختصری
به نحوه استعمار انگلیس در این منطقه ، می
اندازیم . امروز ،در آغاز قرن بیست و یکم ، منطقه خاورمیانه و آسیای
مرکزی ، و غرب اقیانوس هند ، منطقه بسیار پر آشوب ، و شاهد جنگ های ویرانگر بین اقوام و ملت های مختلف ساکن این
منطقه ، زیر پوشش اختلافات قومی ، نژادی ،
مذهبی ، فرهنگی ، و مرزی است . اگر دقیق
به علل و عامل به این اختلافات نظر
بیاندازیم ، خواهیم دید بدون استثنا
ء ، این اختلافات در این منطقه و جنگهئای
خونینی که حتی بعد از استقلال هندو پاکستان
در سال 1947 ، در این منطقه رخ
داده اند و هنوز هم این جنگ ها بصورت آشکار به شکل جنگ های پارتیزانی ادامه دارند
، در حقیقت ، میراث بجا مانده از سیاست استعماری
انگلیس ، تحت دکترین: اختلاف بیانداز حکومت کن است که این جنگها تا امروز با دخالت های مستقیم و غیر مستقیم قدرت های
بزرگ چون آمریکا –اتحادیه اروپا – روسیه –
چین – همراه با کمک های مالی کشورهای عربی نفت خیز منطقه زیر پوشش
«دفاع از اسلام و وهابیت » و رقابت
های سیاسی آنان تا امروز ادامه دارند .در واقع این جنگ ها بازتاب استعمار انگلیس در طول بیش از دو قرن ظهور علنی او در این
منطقه است .
سیاست استعماری انگلیس
در عمل بر این اصل متکی بود :
1-
از بین
بردن اقتصاد سنتی شبه قاره هند ، که در واقع یک اقتصاد سنتی متکی بر کشاورزی سنتی و صنایع دستی ،
خصوصا نساجی بود .
2-
تبدیل مزارع
کشاورزی سنتی به مزارع کشت خشخاش و تولید تریاک ، ورواج اعتیاد به
تریاک دربین مردم عادی ، خصوصا صدور آن به چین ، که در تاریخ به جنگ تریاک معروف است (جنگ بین امپراطوی بریتانیا با چین در راستای تجارت آزاد تریاک در کشور چین توسط
تجار انگلیسی )
3-
تشکیل ارتشی متشکل از مسلمانان هندوستان زیر فرماندهی افسران انگلیسی
برا ی تحکیم قدرت استعمار و رواج اختلاف
قومی مذهبی توسط این نیروی مسلح بنام «سپاهی- Cpey » تحت فرمان انگلیس ، بین مسلمانان و هندو ها .
4-
ایجاد مدرسه
دینی برا ی مسلمانان بنام : دارالعلوم دو بندی . در شمال دهلی ، که از این طریق
از مسافرت طلبه های مسلمان برای ادامه تحصیلات مذهبی به کشورهائی چون ایران ، مصر
، ترکیه عثمانی ، که در یک مرحله از شروع آگاهی های ملی و ضد استعماری ، مبارزه می کردند ، ممانعت شود
.
5-
ایجاد سازمان
سیاسی مذهبی نظامی با عنوان : سازمان
اخوان المسلمین در کشورهای عربی ، و
فدائیان اسلام در ایران ، توسط امپریالیسم انگلیس
در راستای تبلیغ خرافات دینی و
ممانعت از رشد فلسفه عقل گرائی در کشور
های مسلمان . چون حاکمیت نظام
دموکراسی در اروپا ، بازتاب حاکمیت فلسفه عقل گرائی در بطن جامعه اروپائی بود ، که
در تاریخ اروپا این مرحله به غصر روشنگری
معروف است .
در راستای شناخت
ماهیت روابط استعماری قدرت های
نوین ، که کتاب ژئوپولیتیک گراهام فولر در
نهایت در راستای این سیاست برای امپریایسم آمریکا قلم میزند، لازم است
چند لحظه روی :اقتصاد بهروه وری ، توضیح داده شود .
6-
روابط روحانیت
شیعه و استعمار انگلیس . ماخذ (3).
ادامه دارد .
پاریس 1 ژوئن 2013
اقتباس بطور مختصر و یا کامل ، با
ذکر نام نویسنده و سایت کاملا آزاد است .
ماخذ :
No comments:
Post a Comment