Friday, November 26, 2010

نا مه یک ایرانی آذری تبار ، به یک هموطن تجزیه طلب

نا مه یک ایرانی آذری تبار ، به یک هموطن تجزیه طلب .

به قلم : کاظم رنجبر .

Kazem.randjbar@yahoo.fr

آنجا که خرد از اند یشیدن باز می ماند ، ........



آنجا که خرد از اندیشیدن باز میماند، سرنوشت و آینده ً ملیونها انسان ، وارد معاملات و بده بستانهای سیاسی پشت پردهً قدرتهای بزرگ ،و نوچه های آنان میشوند و جنایت کار ان معروف تاریخ ، چون ژزف استالین ، توسط عاملان خود ، «رهبر پرولتاریای جهان ! وناجی ملتهای «تحت ستم مضاعف ! » معرفی میگردند . به گفته کارل مارکس ، بر گرفته از جمله ًمعروف فردریک هگل ، فیلسوف مشهور آلمان :تاریخ و شخصیت های تاریخی دوبارظهور میکنند ، بار اول در شکل تراژدی ، بار دوم ، درشکل کمدی .(بر گرفته از 18 برومر لوئی بناپارت .به قلم کارل مارکس به زبان فرانسه انتشارات صفحه 13- Mille et une nuit) !امروز استالین ، واتحاد جماهیر شوروی ،به تاریخ سپرده شده اند ، امآ بلند پروازی ها و تبلیغات این تازه به دوران رسیده های، که بعضی از آ نان در مکتب استالین و استالنیزم بزرگ شده اند ،و « نگران ملتهای تحت ستم مضاعف !» برای اقوام مختلف ایرانی هستند ، مرا بر آن داشت که این نامه را در جواب به یکی از هموطنان گرامیم ، یک ایرانی آذری تبار نوشته و در اختیار تمام سایت ها ئیکه درد وطن دارند بگذارم .این هم وطن عزیز از من خواسته بود ،که برای یک نشریه آذری ، که برای آذربایجانیان در ترکیه چاپ و منتشر میشود مقالات تئوریک بنویسم . این نامه جواب به آن هموطن نادیده و همه آن عزیزان است ،که این« نگرانی » را دارند ،که من وامثال من را از «ستم مضاعف، شونیستهای فارس! » رها سازند !گوئی در وطن بلا کشیده ً من ،همه میخواهند برای من و امثال من ، نقش «آتا تورک !، یا نقش استالین پدر کوچک ملت !، یا نقش شاهنشاه آریا مهر پدر تاجدار ملت وسایه خدا !، یا زعیم عالیقدر ولی امر مسلمین جهان ، برای« ملت صغیر و محجور» بازی بکنند ! امیدوارم این نوشته مورد توجه همه ایرانیان عزیز قرار بگیرد ،و چه بسا باعث گسترش بیش از پیش بحث های سیاسی و فرهنگی ، در رابطه با استقرار نظام دموکراتیک ، بر خاسته از رای آزاد ملت در ایران فردا باشد ، که در آن نظام ، آزادی ، برابری ،و عدالت اجتماعی، فرهنگی ،بدون کوچکترین تبیعض ، قومی ،نژادی ، دینی ومذهبی ،و جنسی ، که در حقیقت بزرگترین ضامن وحدت ملی است . فراهم آورد شود .

با عرض سلام وادب آقای ...................

هموطن ،و همشهری گرامی، نامه شما را دریافت کردم . محبت کرده بودید ، از من برای مجله ای که در ترکیه برای آذربایجانی ها منتشر خواهد شد ، مقاله خواسته بودید. عزیز و نور چشمم ، یک اصل را از همن حالا خدمت شما رک وروشن عرض بکنم. من افتخار میکنم که آذربایجانی هستم ،و همین افتخار رانیز نه یک میلیمتر کمتر ،و نه یک میلیمتر بیشتر افتخار میکنم ، که ایرانی هستم ،همین افتخار را برای همه هموطنانم ، چه کرد چه گیلک ،چه عرب ، چه فارس ، چه بلوچ نیز، بخشی از حقوق شهروندی آنان میدانم ولو اینکه من در خارج از وطنم ، بیش از وطنم زندگی کرده ام ،و نمیدانم هم آیا بار دیگر آن جا را خواهم دید یانه ؟ امٌا من نمیدانم ،در جریان ، حزب دموکرات آذربایجان و پیشه وری شما به دنیا آمده بودید یانه ، فکر نمیکنم . من هم کودک 5 سا له بودم ، با خانواده ای آواره قربانی زدو بند های قدرت های خارجی . بخشی از فامیل ، طرفدار پیشه وری و دموکراتها شده بود ، که البته بعد ها از پدر و مادرم شنیدم ، بخشی دیگر ، وفادار به حکومت مرکزی ، و یا بیطرف بودند. فا میل من هم مثل هزاران خانواده آذربایجانی وکرد ، فدای سبیل آقای تاوریش استالین شد ، یک عده کشته ، ، یکعده فراری شدند ، یکعده هنوز که هنوز است بعد از گذشت 60 سال ، مقیم روسیه، (نه آذربایجان ) هستند که من آنها را در 5 سالگی برای آخرین بار دیده ام ، و از آن تاریخ هرگز من آنها را ندیدم. عزیز من ، من هم میدانم ، نسبت به اقلیت های قومی ظلم فرهنگی میشود اما از شما و دوستان شما یک سئوال دارم ، آیا تا کنون کی در ایران انتخابات آزاد انجام شده است ، که بگوئیم ، پارلمان ایران ، تحت تسلط «فارسهای شونیست »، به اقلیت های قومی ظلم کرده اند ؟اغلب نخست وزیران ، فرماندهان عالی رتبه ارتش، ژاندارمری ، شهربانی ، ساواک آذری ، کر د وفارس بودند، منتها چیزی که در ایران چه در گذشته و چه امروز نبود ونیست ، حکومتی ،برخاسته از رای آزاد ملت است ، که در آن ، ایرانیان و اقوام ایرانی ، چه مسلمان ، چه غیر مسلمان ، از حقوق برابر انسانی ، اجتماعی ، فرهنگی و قومی برخوردار باشند .



. اگر در ایران انتخابات آزاد انجام بشود ، اکثریت پارلمان با اقلیت های قومی خواهد بود. مسئله ایران ، نه امروز ، نه دیروز ، نه 100 سال پیش ، مسئله قومی نیست ونبود ه است ، بلکه مسئله دموکراسی و شعور سیاسی است. عزیز من ، در زندانهای شاه ، ویا آقای خمینی ، به فارسها چلو کباب می دادند یا میدهند ، به آذری ها و کردهاو بلوچ هاو عربها نان خالی میدهند ؟ مگر جلادان آقای خمینی ، شیخ صادق خلخالی،و آیت الله موسوی تبریزی، آذربایجانی نبوند ؟مگر آقای سید علی خامنه ای که خون ملت را به شیشه گرفته است آذری تبار نیست؟ عجیب است ، دائی مادرش ، زنده یاد ، شیخ محمد خیابانی ، آرزو میکرد که ایران آزادستان شود سرزمین آزاد مردان ، ،آقای خامنه ای ایران را به زندانستان تبدیل کرده است . مگر اغلب افسران عالی رتبه در نظامی شاهنشاهی ،که خون ملت را به شیشه میگرفتند ، آذربایجانی نبودند ؟ خود من 11 سال افسر ارتش بودم . مگر استوار ساقی شکنجه گر معروف زندان باغشاه آذربایجانی نبود؟

عزیز من، تهران بزرگترین شهر آذری نشین در دنیا است . بشینیم حتی از جنبه اقتصادی و منفعت و درآمد، و تقسیم ثروتهای ملی ایران صحبت بکنیم . بخش عظیم اقتصاد ایران دست آذری ها است ، ما آذربایجانی ها برای این مملکت خون داده ایم ، برای همان صنایع نفت و گاز، جوانهای آذری در کنار سایر جوانان مملکت خون داده اند. محاصره آبادان در جنگ عراق علیه ایران ، توسط تیپ 11 اردبیل آزاد شده است. ما هرکدام و هر هر ایرانی در این ثروتها سهم داریم . کدام آذری نیست که از فارسها دختر نگرفته ،یا دختر نداده است ؟ من در دانشگاههی فرانسه دوستان بسیار با ارزش ترک ترکیه داشتم ، وا حترام آنها را همیشه خواهم داشت .بعلاوه من به تمام ملتها احترام میگذارم ، به شرطی که آ نها نیز به حقوق ملتهای دیگر احترام بگذارند .دوستان ترک دانشگاهی من ، حتی بعد از پایان تحصیلات ام ، من وخانواده ام را به ترکیه دعوت کردند من هرگز این محبت آنها را فراموش نمیکنم .خود من از سال 1968 ، 8 بار به ترکیه مسافرت کردهام ،و اغلب دوستان فرانسوی ام را برای شناساندن این کشور و فرهنگ این ملت با خود به همراه بردم ،و اغلب نقاط این کشور رااز نزدیک دیده ام .وحتی به زبان ترک استانبولی هم آشنائی نسبتأ گستردهای دارم. اما من ایرانی هستم. در تبریز میگوئیم :آدام ایسته سه باشینا داش سالسین ، سعی الر اوجا یردن باشنا داش سالسین ( ادم وقتیکه میخواهد سنگی بر سرش بااندازد ، سعی میکند ، از ارتفاع بلند این سنگ را بیاندازد ).آیا یک لحظه فکر کرده اید ، که با چه آتشی نا آگاهانه بازی میکنید ؟ ملت های فرانسه وآلمان انگلستان ، ایتالیا ، اسپانیا ، قرنها خون همدیگر را در جنگهای خونین می ریختند ، کشور های همدیگر را غارت میکردند . امروز همین ملتها ، دست در دست هم متحد هستند،و برای نسلهای آینده خود میخواهند اروپای آباد تری بسازند ، اما بعضی از ما ، نا آگاهانه آب در آسیاب دشمنان این ملت و مملکت میرزیم. بیخود نیست که آقای شارون علنأ میگفت : ایران بدون بمب اتمی هم برا اسرائیل خطرناک است . بلی حضرات میخواهند ایران را تکه پاره بکنند ،و هر موقع اراده کردند بر سرش بکوبند .عراق تکه پاره شده را مگر نمی بینید ، که حتی در وطن شان اشغا لگران ،به زنان ومردان عراقی تجاوز میکنند ؟ فجایع زندان ابو غریب و سایر زندانها نظیر آن در عراق یادتان رفته است ؟

من آرزو میکنم ، که ایران نه تنها بزرگترین قدرت در منطقه ، بلکه در دنیا باشد ، اقوام ایرانی ، ضمن حفظ فرهنگ ایرانی ، در زبانهای قومی مختلف تحصیل بکنند ،و هر ایالتی ، با پارلمان ایالتی ،و ولایتی امور اقتصادی ، فرهنگی ، امنیتی داخلی اش را اداره بکند .در انگلستان ، پارلمان ایا لات اسکاتلند ، و ولز(منطقه گال ) بیشتر از پارلمانهای لندر های آلمان فدرال استقلال دارند . اما اگر فکر میکنید ،که بنده بیایم زیر پرجم ترکیه ، یا جمهوری آذربایجان ، وسایر قدرتهای خارجی ، سینه بزنم ، عزیز من ، به شما آدرس اشتباهی داده اند . مجله در بیاورید برای ایرانیان ،برای دفاع از برابری حقوق ایرانیان استقرار عدالت اجتماعی ، آزادی های فردی ، اجتماعی ، من این قلم ناقص ام را در اختیار شما میگذارم ، اما مجله فقط با عنوان قومی باشد مرا معذور بدارید. اگر بر فرض مجله ادبی بود ، مربوط به ادبیات آذربایجان ، آن موقع وظیفه ام بود که مقاله بنویسم .منتها تخصص من ادبیات آذربایجان نیست . من همان اندازه که از شعر وبیاتی های آذربایجان خوشم میآید ، همان اندازه که شهریار ، نسیمی فضولی ، میرزا علی معجز،علی اکبرصابر معروف به هوپ هوپ را دوست دارم ، همان اندازه هم مولوی ، حافظ ، سعدی را دوست دارم. همان اندازه که به ستارخان ،و باقر خان افتخار میکنم ، همان اندازه هم به امیر کبیر دکتر محمد مصدق افتخار میکنم. آیا این نوشته برای روشن شدن خطوط فکری من برای شما کافی است ؟ فکر میکنم باید کافی باشد . اگر هم کافی نیست ، مرا از نقصان قلم ناچیزم معذور بدارید در ضمن یاد آور میشوم ، من نه فعال سیاسی هستم ، نه دنبال و فکر رسیدن به مقام هستم ، درست برعکس ، من یک جامعه شناس هستم ،و تخصص من جامعه شناسی سیاسی است .ساعتها مطالعه و تحقیق در رشته خودم را با سالها مقام و منصب عوض نمیکنم . با نهایت احترام : کا ظم رنجبر

پاریس 30 مارس 2006.

* * *

خواننده گرامی نوشته بالا در سال 2006 ، در جواب به نامه ایکه یک فرد ناشناس (برای من ناشناس) فرستاده بود ،و تقاضای همکاری فکری و قلمی با یک نشریه ،که گویا قرار بود در ترکیه برای ایرانیان آذری تبار منتشر شود ، نوشته بودم وبرای شما ارسال می دارم. اگر امروز این نامه را برای بار دوم ، بعد از گذشت 4 سال از طریق سایت منتشرمی کنم ، بیشتر به دلیل افشای حرکت های مرموزانه قدرت های خارجی و عوامل آنان در به انحراف کشاندن مبارزات ملت ایران علیه نظام فاسد و جانی و استبداد دینی آخوند های حکومتی در ایران است .

با نهایت احترام : کاظم رنجبر پاریس 18 نوامبر 2010

Monday, November 22, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی .بخش هیجدهم

اسلام چون سلاح سیاسی .
به قلم کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr

نقدی در زبان فارسی بر کتاب :L’exception islamique ،(استثنای اسلامی – در زبان فرانسه )
از پرفسور حمادی ردیسی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تونس .
بخش هیجدهم.
پیشگفتار :
استاد علوم سیاسی دانشگاه تونس ، حمادی ردیسی( Hamadi Redissi ) کتابی در رابطه و دلیل عدم موفقیت جوامع اسلامی در گذر از جوامع سنتی قرون وسطائی ، به جوامع مد نی و شکست نهضت تجدد خواهی(La Renaissance ) در جهان اسلام را ، در کتابی با عنوان :L’exception Islamique – (به فارسی استثنای اسلامی ، یا مستثنی بودن اسلام ) در 256 صفحه در زبان فرانسه ، به قلم تحریر در آورده است ، در اینجا نقد محتوی فکری و استدلالی آنرا از نظر خوانندگان می گذرانیم. این استاد علوم سیاسی برخاسته از یک کشور مسلمان است ،که درعین حال مدتها در یوغ قدرت های بیگانه ،خصوصأ مستعمره امپراطوری عثمانی ،و از سال 1881 تا 1954 رسمأ تحت قیمومیت دولت فرانسه بود ، به عنوان یک استاد علوم سیاسی، آگاه به این علم بسیار پیچیده،و برگرفته از اندیشه های فلاسفه بزرگ اروپا ، تمام زوایای فرهنگی ، تاریخی ، اجتماعی و اقتصادی جوامع اسلامی را ، همراه بادلایل مستند، علل عقب ماند گی جوامع اسلامی را به رشته تحریر آورده است .حمادی ردیسی ، دقیق با داده های تاریخی ، آمار ،شرایط اقتصادی کشور های مسلمان ، ثابت می کند ،که چرا دین اسلام ، مستثنی از دو دین دیگر توحیدی ، (یهودیت و مسیحیت ) در گذر از جامعه سنتی به رنسانس (نهضت تجدد فرهنگی ، علمی ، صنعتی ، اقتصادی ، مدیریت کلان جامعه ) موفق نشده است.
این کتاب با این باز نگری دقیق یک استاد علوم سیاسی ، آشنا به جهان اسلام و غرب با ظرافت و د قت کامل ، کالبد شکافی می کند. در این جا چند نمونه از آن را ، در نقدی که در اصل ، به زبان فرانسه به قلم Neïla Jrad در نشریه انترنتی :Alternative Citoyennees – منتشر شده است در اینجا می آوریم .(ماًخذ 1)
* * * *
1- نویسنده کتاب ، یک فرد با فرهنگ است ، که یک عده اطلاعات مهم ، گوناگون ، با محتوی فلسفی ، تاریخی و سیاسی ، در اختیار خواننده می گذارد.
2- حمادی ردیسی ،یک تحلیل گری است ،که اندیشه های انتقادی خود را در چهار چوب با ور های ایدئولوژیکی – فرهنگی – سیاسی خود، در بارهً اسلام، محدود نمی کند. همین امر به او امکان می دهد که بر منطق قیاس ، نقد خود را بنیان گذارد.
3- این نوشته دست آورد کار تحقیقی و تحلیلی یک روشنفکر با شهامتی است ،که نه تنها جسارت می کند ،که در یک کشور مسلمان این نقد رادیکا ل را، در باره موضوعات ممنوعه از جنبه اخلاقی – دینی ،( Le tabou ) در جوامع اسلامی را زیر سئوال ببرد ، بلکه ، حتی تعلق هویتی و فرهنگی را به نقد می کشد .
4- این کیفیت اساسی نه تنها این کتاب را در کشور تونس ، در نوع خود مستثنی می سازد ، بلکه نقد :« زوج –یا به عبارت دیگر ، دوئیت( اسلام – سیاست) » یا به عبارت دیگر« اسلام سیاست زده » را ، به بطن جامعه می برد . برای اینکه توجه و دقت حمادی رد یسی ،اسلام را نوعی از فرهنگ و متعلق ، به بخشی از جامعه بشری میداند. بنا به اصطلاح بکار گرفته خود نویسنده ، عقیده دارد ،که هیچ موضوع فرهنگی در جهان نیست ،که از دید فلسفی مورد بحث و کنکاش قرار نگیرد . این شهامت و اخلاق روشنفکری نویسنده ، ناشی از آن است ،که حمادی ردیسی آشنائی وتسلط کامل به آثار فلاسفه عصر روشنگری، چون توماس هابس ( Thomas Hobbes 1588-1679) ، باروخ اسپینوزا (Baruch Spinoza 1632-1677 ) ژان ژاک روسو (Jean Jacques Rousseau 1712-1778 ) دارد . ریشه تفکر و تعقل نویسنده ، از یک دلواپسی مایه گرفته است ، و آن ، معنی و مفهوم سیاست ،در جوامع اسلامی است ، که با این عنوان ، از ابتدای اثر خود شروع می کند : تنها در اسلام است ،که به ذات قدرت حکومتی عنوان و مکان مقدٌ س ، معادل الهییات و حتی عنوان الهییات سیاسی ، یا اسلام سیاسی داده اند . خوانندگان ایرانی حتمأ این جمله معروف را که به سید حسن مدٌرس نسبت می دهند می شناسند ،که می گوید :سیا ست ما عین دیانت ما است ،و دیانت ما عین سیاست ما است ،.یا شعار معروف بر گرفته از شعر معروف فردوسی ، : چوفرمان یزدان چو فرمان شاه ، یا :چنان دین و شاهی به یک دیگرند ، تو گوئی که فرزند یک مادرند .یعنی روحانی با پادشاه برادر هم بودند !!!
حمادی ردیسی سعی می کند در این اثر، این مقام تقد سی خارج از منطق عقلی قدرت حکومتی ، در کشور های مسلمان را از آن گرفته و بجای آن یک زیر بنای را ، متکی بر فضای اجتماعی مشخص از جنبه سیاسی و توصیف و بهبود نظریه هائی را در رابطه با آزادی های فردی و اجتماعی جهان شمول ،و هم زیستی مسالمت آمیز ، در راستای پایه گذاری جامعه مدنی ، جانشین این تقدس مصنوعی و قلابی و دروغین ، حاکمان مستبد جهان اسلام بکند.حمادی ردیسی ، به واقعیت های تاًسف انگیز و منفی و شکست جوامع اسلامی از جنبه ماهیت وحیات سیاسی –اجتماعی تکیه کرده و می نویسد :
1-جوامع اسلامی ، مدرنیته ( تجدد ) را با یک نوع روان گسستگی ناشی از عدم درک معنی و مفهوم تجد د برخورد کردند ، که نشانه آن ترس از دست آورد مدرنیته ، ترس از فرهنگ و تمدن غربی و دموکراسی ، ترس از آزادی و برابری حقوق زنان در جامعه اسلامی است.
2- یک خشونت بیمار گونه ، دنیای اسلام را ، از درون مثل خوره می خورد و می پوساند .این خشونت بیمارگونه ، بطور نمایشی در دنیای معاصر، دیوانه وار ، با انواع عملیات انتحاری ، خود را به نمایش می گذارد. در واقعیت امر ، قربانی این خشونت ها ، خود فرد مسلمان است که در بین دو نیروی مخرب ، یکی ناشی از جامعه عقب مانده غرق در جهل و خرافات و نیروی مخرب دیگر ، تبعیت مطلق و کور کورانه ،ازفتاوی روحانیون است ،که قدرت ماوراء دولت را در دست دارند.فرد مسلمان ، در بین این دو قدرت گازانبری مخرب ، گرفتار و اولین قربانی این قدرت شیطانی خود اوست.کافی است به عملیات انتحاری بین گروه های شیعه و سنی ، در عراق ، افغانستان ، پاکستان دقیق بشویم ،می بینیم اولین قربانیان این جهالت ها ، فتوا دهند گان یعنی آخوند های ، آیت الله ها ،شیخ الاسلام ها سیاست زده نیستند ، بلکه خود مسلمانان هستند.
3- دولت های کشور های مسلمان ، تضمین کننده اسلام و قوانین به اصطلاح مقدس آن ، متکی بر شریعت می باشند ،که تنها منبع قانونگذاری این کشور ها می باشد. این برداشت غلط ، از فلسفه و منطق قانون ، جامعه را تحت قیمومیت و حاکمیت دین ، و آخوند های سیاست زده قرار داده است . همین امر خود بزرگترین مانع رسیدن افراد این کشور به مقام شهروندی واقعی می شود.
4- این کشور ها ،که نشان و مهر اسلامی را با خود دارند، بدون آنکه مفاهیم و قوانین لازم – ملزوم سیستم سرمایه داری ، یعنی آزاد گذاشتن ارزش واقعی کار مفید تولیدی را رعایت بکنند، فاسد ترین ، انگلی ترین نظام اقتصادی را با ظاهر سرمایه داری را ، دارند.
5- نقصان و نبود کامل دموکراسی ، شامل تمام کشور های مسلمان می باشد. از 120 کشور ایکه بنا به معیار های Freedom House کشور های دموکراتیک شناخته شده اند ، برای نمونه یک کشور مسلمان در این جمع وجود ندارد. در واقع کشور های مسلمان ، یا بطور روشن و آشکار ، نظام های خود کامه و دیکتاتوری هستند ، (مثل ایران – عربستان ) یا نظام هائی هستند که بظاهر نقش دموکراسی بازی می کنند مثل ترکیه .
از این دلایل ارائه شده ، نویسند ه ، حمادی ردیسی این سئوالات را پیش می کشد ، و می پرسد :چرا اسلام تنها دینی است ،که مانع آزادی سیاست از چنگال دین می شود؟ چرا اسلام مانع دموکراسی شدن جامع می شود؟ چرا اسلام تنها دینی است ، که خود را همیشه در جدال با غرب احساس می کند؟ چرا اسلام آخرین دینی است ،که نمی خواهد دین را در جایگاه واقعی خود ، یعنی یک باور شخصی و مر بوط به زندگی شخصی احاد ملت بگذارد ؟
نویسنده نظریه استثنا بودن اسلام را با زیر مجموعه های تئوریک ، از جنبه فرهنگی ، ایدولوژیکی ، الهیات ، نظام مدیریتی ، اقتصادی ، تقسیم کرده خصوصیات استثنائی بودن اسلام را شرح و تفسیر می کند .
1- از بدو ظهور اسلام ،موضع گیری در شرایط خاص ، یک موضع گیری متکی بر ایجاد تفاهم بین نظریه حد اقل و حد اکثر می باشد .از ابتدای نهضت تجدد خواهی علمای دین و خود مسلمانان ، با این نظریه تفاهم بین حد اقل و حد اکثر ، سعی بر آن داشتند که بین سنت و تجد د ، یک حد میانی را انتخاب بکنند (به قول ضرب المثل ایرانی ، که نه سیخ بسوزد نه کباب ) ، که نتیجه اش همین است که امروز در جوامع اسلامی شاهد آن هستیم. یعنی یک مدرنیته ناقص ، شکاک ، ناتمام . این دوران همان دوران : روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی (Schizophrénie épistémologique ) جهان اسلام معاصر است.
2- وجود یک بنیادگرائی نهادینه شده در جهان اسلام . بناد گرائی اسلام بر عکس بناد گرائی مسیحیت،که زمانی در جوامع مسیحی نهادینه شده بود ، با وجود این ،همین مسیحیت سعی میکند خود را با نهضت مدرنیته مطابقت دهد ، اسلام برعکس با بنیاد گرائی خود ، این نهضت را همراهی میکند ، نتیجه آن همان عدم مطابقت نهضت مدرنیته در جهان اسلام ، با وافعیت های زمان است ،که ما شاهد آن هستیم.
3- نظریه جهاد و جنگ مقدس .جهاد بنام «جنگ مقدس شرعی و عادلانه » با انواع اشکال مختلف آن ، به تناسب مکان و زمان تاریخی آن ،جهاد تهاجمی ، جهاد دفاعی ، جهاد مسالمت آمیز،زمانیکه دولت های مسلمان در موضع ضعف قدرت جنگیدن قرار دارند، باید برای حفظ جوٌ جنگجوئی و اسطورهً جنگ آوری ، حتی شهادت طلبی را در مخیله توده مردم حفظ کرد. (داستان اسطوره ای شهدای کربلا ، نمونه این سیاست فرهنگی در ایران اسلامی است.)
4- جلیل القدر شناختن جهاد و جنگ در راه ایمان مذهبی ، که راه را به انواع عملیات خشونت آمیز ، قتل دگر اندیشان ، همراه با مراسم مذهبی وضو گرفتن ،و دو رکعت نماز خواندن قبل از قتل (مراسمی که قاتلان پروانه اسکندری همسر بیمار داریوش فروهر ،و خود داریوش فروهر در قتل های زنجیره بنا به اعترا ف خود قاتلان ، این مراسم مذهبی را بجای آورده بودند ) نمونه ای از این جلیل القدر شناختن عملیات خشونت آمیز در راه ایمان مذهبی در جهان اسلام است.
5- وجود یک اسلام که در آن دوگانگی باطنی ولی بظاهر معنوی و دنیوی ،چون، تعبد و روابط شهروندی ،(بندگی مطلق به رهبر از یک طرف ، شهروندی ظاهری از طرف دیگر!) ، یا چون ، دولت و شهر ، فرد و جامعه ،منتها در چهار چوب« ام الکتاب آسمانی »، یعنی قران کتاب مقدس مسلمانان ، که بر باور مسلمانان ،قوانین این کتاب ،چنان کامل کافی ، منطقی در زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی است که درجوامع اسلامی لزومی نیست ،که مسلمانان ازدیگر اندیشمندان ،و فلاسفه علوم سیاسی تقلید بکنند.( جنگ آیت الله ها و حجت الله ها اسلامی !!! در ایران امروز علیه علوم انسانی ، از این اندیشه مایه می گیرد که تمام علوم ارضی و سماوی در قران وجود دارد ، مسلمانان به سایر علوم احتیاج ندارند )
این خصوصیات جوامع اسلامی را حمادی ردیسی ،استثنای اسلامی می نامد که در واقع در مجموع عامل و علت شکست جنبش تجدد و دموکراسی در کشور های مسلمان هستند. تلاش به اصلاح طلبی ،که بعضی از متفکرین نهضت (رونسانس اسلامی ) عاملان تلاشگر در راستای رساندن جهان اسلام به تجدد و جبران شش قرن قرن عقب ماندگی جهان اسلام بدون قطع و بریدن از دین اسلام را جبران بکنند، در عمل ، عدم امکان خود را نشان دادند.
در واقع حمادی ردیسی با بهره گیری از نظریه های (تز های ) عبدالله العروی(ماخًذ2) استاد دانشگاه رباط ، در رشته تاریخ و تمدن اسلامی ، به این اصل تکیه می کند ،که نقش آفرینان « اصلاح طلبی اسلامی » در قرن نوزدهم ، متشکل از سه گروه اجتماعی بودند . بخشی از روحانیون ، بخشی از لیبرال ها ،وبخشی از تکنوکرات ها( مهندسین و پزشکان ) ، این سه گروه را تشکیل می دادند و در نهایت چهره های مبهم و مسئله دار ، یعنی روحانیون به ظاهر اصلاح طلب ( مثل ایران امروزی ) شخصیت های آزادیخواه ، و صاحب علم ودانش واقعی را به کنار گذاشتند . همین عمل مانع حاکمیت منطق عقل و علم در اداره جامعه به مفهوم فلسفه سیاسی آن ، یعنی حاکمیت نظام دموکراتیک در جهان اسلام شد.از این حقه بازی ها ی آخوندی و خیانت به خواست دموکراتیک ملت های مسلمان ، موجود عجیب الخلقه بنام روشنفکر اسلامی، درصحنه سیاسی ، فرهنگی جوامع اسلامی ظاهر شد.نمونه این نوع روشنفکران اسلامی را میتوان در ایران امروز ، چون سازمان سیاسی و مذهبی معروف به « ملی – مذهبی ها » را مشاهد ه کرد.این حضرات اگر ملی گرا هستند،و مجموع آحاد مردم ایران را ملت ایران ، بدون تبعیض قومی ، فرهنگی ، مذهبی ، طبقاتی وبرابر ی حقوق مدنی این ملت می شناسند، چگونه می توانند برای سازمان سیاسی خود ،چنین عنوان بی منطق و تبعیض گرانه بدهند ؟ برای رهبران چنین سازمان سیاسی ، ایرانی مسلمان ، و ایرانی غیر مسلمان ، با دین ، بی دین ، مسیحی ، زرتشتی ،یهودی ،بهائی ، شیعه ، سنی ، دارای حقوق شهروندی برابر هستند یا به نسبت وابستگی دینی خود به« مذهب شیعه اسلام ناب محمدی خمینی » ، ایرانی درجه یک ، درجه دو ، درجه سه و درجه چها ر محسوب می شوند؟ همچنانیکه آیت الله جنتی روشن و آشکار از پشت میکروفون رسمی جمهوری اسلامی گفت : البته که در ایران شهروند ، درجه یک ، درجه دو ، درجه سه داریم !!!؟ این حضرات با این شعور سیاسی می خواهند ، مرد مسالاری را در ایران حاکم بکنند؟
اگر حمادی ردیسی کتاب اش را با تکیه بر این موجودات عجیب الخلقه ، مایوس از جهان اسلام به پایان می رساند، او بر این باور است و مصرانه تاکید می کند ،زمان آن رسید ه است ،که مسلمانان با بازی با کلمات چو ن اصلاح طلبی اسلامی دست بردارند . اصلاح طلبی اسلامی در بعضی از کشور ها اسلامی ، علنأ حقیقت شکست و عدم موفقیت خود را نشان داده است.لذا به همین جهت نیز حمادی ردیسی ، خطوط اصلی آلترناتیو ساختن یک جامعه دموکراتیک متکی بر عقل و منطق و عدل ، رها شدن جامعه از اندیشه های قرون وسطائی را در چند سطر نشان می دهد.
1- دست برداشتن از ارزش بالا دادن به اسلام ، نسبت به سایر ادیان توحیدی ، با قبول اینکه سکولاریزم ، انکار ایمان دینی نیست ، بلکه یک روند تاریخی اجتناب ناپذ یر برای رسیدن به جامعه دموکراتیک است ، همچنانیکه پیروان سایر ادیان توحیدی ، از این راه به دموکراسی رسیده ند.
2- اعلام رسمی منسوخ بودن جهاد ،( به معنی جنگ مذهبی ) و اجتهاد .
3- ساختن زیر بنا و شرایط مساعد برای توسعه فرهنگی و دموکراسی .این شرایط عبارتند از :آزاد کردن اقتصاد از نظام رانت خواری ، ارزش دادن به کارتولیدی و مفید اجتماعی و ایجاد روح تعاون ، مذاکره در بین رهبران سیاسی .
4- ایجاد گسترش جامعه مدنی ، حکومت قانون ، قانون بر خاسته از عقل و منطق و تجربه تاریخی .شناختن و ارزش دادن به حقوق انسانی و اجتماعی زنان در جامعه ، ارزش دادن به کار فرهنگی روشنفکران ، هنر ، ادبیات ، تئاتر ، سینما ، توسعه و تشویق رشد شعور اجتماعی ملت ، متکی بر فلسفه عصر روشنگری .
برای خوانندگان ایرانی ، به عنوان نتیجه گیری در پایان این نقد یک سند تاریخی ، از تاریخ معاصر ایران که دقیقأ پنجاه و نه سال ، پیش ، زنده یاد دکتر مصدق در15 ژوئیه 1951 در گفتگوئی با خبر نگار فرانسوی آندره بریسو(André Brissaud) خطر به قدرت رسیدن روحانیون در ایران را چگونه پیش بینی می کند را، در اینجا از نظر می گذرانیم .دکتر مصدق ، نه فال بین ،نه کف بین ، نه رمال ، بود ،و نه مثل بعضی از آیت الله ها امروزی که ادعا می کنند با رابط امام زمان در ارتباط هستند ، یا امام زمان را هر از چند مدت در خواب می بینند ، از او پیام می گیرند ، نبود . مصدق اهل دانش سیاسی به معنی واقعی آن ،چه آینده ای را برای ایران پیش بینی می کرد، و چگونه آیت الله های رنگارنگ ، چون آیت الله ابوالقاسم کاشانی ،و آیت الله روح الله خمینی ، با سقوط دکتر مصدق ، با کودتائی آمریکائی وانگلیسی ، ابراز خوشحالی می کردند وحتی با کودتا گران همکاری کردند، در اینجا می آوریم . من راقم این سطور با گوش خودم ، از طریق رادیوایران ، از زبان آیت الله خمینی این سخنان را شنیدم ،که در باره ً زنده یاد دکتر مصدق چنین می گفت : خوشبختانه این مرد ، سرنگون شد ، اگر چند سال بیشتر می ماند ، اسلام از دست این مرد صدمه می خورد .(نقل به مفهوم .)
اندره بریسو می گوید :مصدق به من گفت : در مورد ملی کردن نفت ، رو درروی انگلیسی ها قرار گرفته است و گفتگویش با هریمن رئیس جمهور آمریکا و جنگ سازمان های جاسوسی علیه ایران را پیش کشید. پس از لحظاتی افزود :من پیر شده ام .فکر نمی کنم به سن هشتاد برسم .(در آن زمان 71 ساله بودو 87 سال عمر کرد ) شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو می کنم ،جامعه عمل بپوشانم ، ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد ،که پس از من این کار ها را به انجام خواهند رسانید . آنها امپریالیست ها و شوروی ها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین می برند ویا اخراج می کنند. او با این که نرم خوست ، آرزوی بزگش این است که جای کوروش را بگیرد ، همه کاره مملکت بشود .
( جشن های کمدی- تراژیک دو هزار پانصد ساله و سخن معروف محمد رضا شاه بر سر قبر کوروش ،کوروش آرام بخواب که ما بیداریم از یاد ملت نرفته است )
مصدق ادامه می دهد :
فکر نمی کنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد . همینطور ارتش را توانا برای بر خاستن و بر پائی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم.امیدوارم سرکرده های شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند.اگر چنین شود ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت ،که بدواًهمسایگان ایران (عراق ، سوریه،واردن)را در حالت جنگی با ما قرار می دهند. من واقعآ از این دستگاه مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم ولی در واقع عرب نیستیم و در رودروی سنی ها قرار داریم . بدین ترتیب تشکیلات آخوند های شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد ، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل بکنیم.فکر نمی کنم مصر و حتی اسرائیل مداخله بکند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا بکند ، یک آیت اللهی وارد عرصه می شود و نهضتی مالامال از نفرت عرب و حتی ضد یهود و در دشمنی با عرب های سنی راه خواهد انداخت وای بسا که خیابان ها جای جسد و خون خواهد شد.(ماخذ )
پایان . به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
پاریس 21 نوامبر 2010
اقتباس بطور اختصار یا کامل ، با ذکر نام نویسند و سایت ، کاملأ آزاد است .
اسلام چون سلاح سیاسی ، بخش نوزدهم (ادامه دارد )
ماًخذ در زبان فرانسه .
ماًخذ (1)
- http://www.alternatives-citoyennes.sgdg.org/num10/culture-w.html
ماًخذ (2)
- Islam et modernité

ماًخذ (3)
- André Brissaud ,Le Crapouillot . Nouvelle serie.Décembre 1986 ,La France
- این مصاحبه توسط یک هموطن از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است ، متاسفانه نمونه کتبی ایکه من از این مصاحبه دارم ، نام مترجم ذ کر نشده است . بدین طریق از مترجم ناشناس معذرت می خواهم ،که نمی توانم نام ایشان را در اینجا ذکر بکنم . با تمام احترام : کاظم رنجبر

Tuesday, November 2, 2010

اسلام چون سلاح سیاسی بخش هفدهم

اسلام چون سلاح سیاسی .
ظهورموجود عجیب الخلقه ای بنام « روشنفکر اسلامی» در جوامع اسلامی .
بخش هفدهم
.
به قلم : کاظم رنجبر ،دکتر در جامعه شناسی سیاسی
Kazem.randjbar@yahoo.fr

پیشگفتار :
جوامع اسلامی ، مبتلا به بیما ری روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی (Schizophrénie épistémologique )* ، هستند و ظهورموجود عجیب الخلقه ای، بنام «روشنفکر اسلامی » ، در این جوامع، علایم این بیماری است.(از دکتر حمادی ردیسی –Hamadi Redissi -استاد علوم سیاسی و فلسفه اجتماعی )
* * * *

سخنی هست مشهور در فرهنگ فرانسه ، که آنرا به فیلسوف معروف فرانسه ،ولتر ، (تولد 1694 مرگ 1778 ) این فیلسوف ضد خرافات و جهل و مخالف سر سخت حقه بازان دین فروش ، نسبت می دهند ، که یکی از دوستان اش ، به ولتر گفت ، در فلان شهر ، اسقف اعظم ( معادل آیت الله العظما در ایران اسلام زده امروز. ) دستور داد که تمام نوشته های تور ا در میدان شهر جمع کرده و آتش زدند. ولتر در جواب می گوید : باز شکرش باقی است که کتاب ها را می سوزانند ، دو قرن پیش خود نویسنده را می سوزاندند ! دو قرن و نیم بعد از مرگ ولتر ، در کشور ایران اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی ، آخوند های حکومتی ،نه تنها از علم و فلسفه ،و سایر علوم انسانی متنفرند،و دگر اندیشان را بدست جلادان خود به قتل می رسانند ،حتی جسد اش را در بیابانها ول می کنند و به خانواده هایشان هم تحویل نمی دهند. .(اشاره به قتل های محمد جعفر پوینده، محمد مختاری ، پروانه اسکندری ، داریوش فروهر
، معصومه مصدق ، نوه دختری مصدق و دهها متفکر وهزاران شخصیت سیاسی و دانشجویان ایرانی )
عشق وعلاقه صادقانه به سرزمین اجدادی ، ملت و فرهنگ و تاریخ وآینده وطن خود، فقط در انحصار ملت های پیشرفته ،و صاحبان علم و قدرت و ثروت نیستند.خوشبختانه ، این علاقه صادقانه و صمیمانه ، با وجود تبلیغات منفی آخوند های حکومتی در ایران ، در رابطه با وطن وملت دوستی ،نه تنها در ایران ، بلکه در بین قشر تحصیل کردهً جوامع اسلامی گرفتار درچنگال نظام های استبدادی جهل و جنایت و فساد ، با پوشش مردم فریبانه دینی ، روز بروز گسترش پیدا می کند. امروز روشنفکران ، محققین ، واستادان دانشگاه های کشور های مسلمان ، با دیدن اقعیت های جوامع اسلامی ، و رنج روحی و وجدانی خود ناشی از این عقب ماندگی های فرهنگی ،علمی ، فلسفی ،و در نهایت حقوق انسانی مسلمانان در موطن خود، به تحقیقات و پژوهش های با ارزش علمی روی آورده اند ، که این کار های پژوهشی ، در ده های گذشته ، درچنین سطح علمی نبودند. خصوصأ اینکه بعد از فروپاشی نظام های کمونیستی ، که بخشی از روشنفکران جهان اسلام را در خود جذب کرده بود ،و این روشنفکران ، دنیا را فقط از پشت عینک کمونیزم و لی در نهایت از پشت سیاست ها سلطه طلبی اتحاد شوروی سابق (استالین پدر ملت و گارگران جهان !!!) و مائویزم از لابلای کتاب سرخ مائو می دیدند ، از این دوره بحرانی بلوغ گذشته اند .امروز این روشنفکران و استادان دانشگاه ها نه تنها ماهیت رژیم های فاسد حاکم در کشور های مسلمان را که در حقیقت ساخته و پرداخته نظام های استعماری هستند ، به نقد می کشند ، بلکه اندیشه های دینی ودستگاه خرافات پرور دینی را نیز برگرفته از دانش و آگاهی خود ناشی از تحصیلات عمیق متکی بر منطق عقلی و علمی و فلسفی و تاریخ زیر سئوال می برند.
در این رابطه ،سلسله مقالات ایکه با عنوان :اسلام چون سلاح سیاسی ،از طریق سایت های مختلف در اختیار هموطنان و خوانندگان فارسی زیان می گذارم ، طبق برنامه ای از قبل تعین شده ، قرار بود در بخش هیودهم ، با استناد به مدارک تاریخی مربوط به قرن نوزدهم جهان اسلام ، خصوصأ جامعه ایرانی آن عصر ، روی دوشخصیت مهٌم و در عین حال مرموزهزار چهره و معمائی ، یکی بنام سید جمال الدین افغانی اسد آبادی (متولد 1838- مرگ 1897) ، طراح ترور ناصر الدین شاه در سال 1896،که حتی امروز بعد از گذشت بیش از یک قرن از مرگ سید «افغانی ،ایرانی نامشخص !!!؟» هنوز اختلاف بین ایرانیان و افغانی ها در رابطه با ملیت و اصل ،و نسب حتی مذهب او وجود دارد ، حتی سید جمال لدین که در سال 1896 در استانبول پایتخت آن وقت ترکیه عثمانی در گذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید ، افغانی ها از طریق روابط دیپلماتیک در سطح بالا بین ترکیه و افغانستان ، در سال 1323، جسد اورا به عنوان« یک شخصیت بالا مقام علمی ، سیاسی که به بشریت خصوصأ جهان اسلام خدمت شایانی کرده است !!!؟» با تشریفات از استانبول به کابل منتقل کرده و در منطقه علی آباد (داخل محوطه دانشگاه کابل) دفن کردند ، با وجود این این اختلاف نظر در ایرانی یا افغانی بودن این «سید مرموز » را که می توان به راحتی با تکیه بر علوم معاصر در تحقیق و وراثت ژنتیک حل کرد ، هنوز ادامه دارد. و بنا به اسناد تاریخی موجود ، بحش مهم این ابهامات را خود سید جلال الدین افغانی در زمان حیات خود ، عمداً پخش و منتشر می کرد! چرا؟.این چرا خودش یک معما است.
شخصیت معما ئی و مرموز دیگر ، که با سید جما ل الدین در طول حیات اش روابط تنگاتنگ داشت ، ادوارد براون (Edward Granville Browne- متولد 1862- مرگ 1926 )،انگلیسی است بخاطر کارهای تحقیقی او در باره زبان و تاریخ ایران ،و چه نقشی در شکل گیری سیاست داخلی و خارجی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم داشت مطالبی بنویسم .این فرد، پسر یک مهندس کشتی سازی ، صاحب یکی از معروفترین کارخانه کشتی سازی انگلیس ، یکی از مشهور ترین ثروتمند بریتانیای کبیر ،که پدرش خیلی مایل بود ، که در رشته مهندسی تحصیل بکند، رشته پزشکی را برای تحصیل انتخاب می کند ، آنرا به پایان می رساند ، ولی هرگز مشغول به طبابت نمی شود، چرا ؟ این انگلیسی ایران دوست پزشک ، با آن ثروت کلان ، در تقابل با آن فقر و بدبختی که ایران آنروز گرفتار آن بود ، حتی یک درمانگاه با چند نفر پزشک و پرستار در ایران ایکه بظاهر دوست داشت باز نمی کند ، چگونه می توانیم از کنار این سئوالات بگذریم ؟ ! حضرت ادوارد براون انگلیسی ، به درد ایران و فرهنگ ایران دوستی مبتلا می شود،!!! و سر از ایران ،و دوستی با سید جلا الدین افغانی ،که در تمام کشور های مسلمان ، چون افغانستان ، مصر، ایران، ترکیه عثمانی ، به آسانی تا بالاترین کانون قدرت ، نفوذ می کند ، با پادشاهان و سلاطین این کشور ها همد م می شود !چه منافع مادی و معنوی مشترک ، باعث همکاری و دوستی نزدیک یک فرد مسلمان ، با تحصیلات مذهبی برخاسته از شرق ، با یک فرد انگلیسی صاحب ثروت کلان ، با تحصیلات پزشکی ، در آن مرحله حساس تاریخ شرق و جهان اسلام می تواند وجود داشته باشد ، که حتی ادوارد براون ، بنا به اسناد تاریخی ، نگران جانشینی سید علیمحمد باب بود، چون ایشان ترجیح می داد ،که برادر ناتنی حسینعلی نوری، معروف به بها الله، میرزا یحیی(1831-1912) معروف به صبح ازل ، موسس فرقه ازلی جانشین ، محمد علی باب بشود!!!و در راستای این هدف در فلسطین آن زمان که بخشی از سرزمین های امپراطوری عثمانی بود در Bahji، به دیدار حسینعلی و برادر ناتنی او سید یحیی می رود ، تا این دوشخصیت را از نزدیک بشناسد و با افکار و اندیشه های آنها آشنا شود . بنا بر نوشته های مربوط به این سفر ،ادوارد براون ،میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را برای جانشینی ، میرزا علی باب ، ترجیح میدهد. خود دستگاه روحانیت در کل ، چه در جهان اسلام و چه در سایر نکات دنیا ، با این محتوی خرافی و اندیشه های متضاد با عقل و منطق و شعور ،و علم به مفهوم واقعی آن ، در نهایت بزرگترین متحد و هم پیمان بالقوه و بالفعل قدرت های استبدادی و استعماری هستند . بی جهت نیست که در زمینه دموکراسی بنا به معیار های Freedom House از 120 کشور شناخته شده با نظام حکومتی دموکراتیک ، برای نمونه یک کشور مسلمان در این جمع وجود ندارد (ماٌخذ )
فتنه باب ،بعد از شکست ایران در جنگ با روسیه ،و تجزیه کشور ، چه مشکلاتی برای ملت و مملکت بر آورد برهمه ایران دوستان از طریق اسناد تاریخی آشکار و روشن است . زنده یاد میرزا تقی خان امیر کبیر هم جان اش را فدای این کرد ،که ملت ایران را از چنگ استبداد و استثما ر و خرافات جامعه آخوندی آزاد بکند ، و ادوراد براون « ایران دوست » در چنین مرحله از تاریخ ایران ،چرا نگران جانشینی سید میرزا محمد علی باب است!!!

در رابطه با این سئوال : چه عواملی باعث شدند ،که در یک مرحله حساس تاریخی قرن نوزدهم ، قرن رقابت های بی رحما نه قدرت های استعماری انگلیس ، روسیه تزاری ، فرانسه ، سقوط و اضمحلال امپراطوری عثمانی ،در خاورمیانه ، آسیای مرکزی ،شمال آفریقا ، با اکثریت ساکنان مسلمان ،، جنگ ایران و روسیه و شکست ایران (1813-1828) عهد نامه گلستان و ترکمن چای و ،به دنبال آن اشغال افغانستان ، دوبار توسط ارتش انگلیس ،1842 بار اول در سال 1842، بار دوم 1880 ، برای حفظ منا فع استعماری این امپراطوری در شبه قاره هندوستان ناشی از رقابت و نفوذ روسیه در آسیای مرکزی، قرار داد معروف پاریس بین انگلستان و ایران در سال 1856، که انگلستان ایران ضعیف و شکست خورده از روسها را مجبور می کند ، که استقلال افغانستان،و خطوط مرزی ایران در بلوچستان ، ایالت متعلق به ایران در طول تاریخ ایران را به نفع منافع خود دستکاری کرده بود ، بر ایران تحمیل کرد، جنگ روسیه تزار با عثمانی ها معروف به جنگ کریمه و شکست عثمانی ها (1856-1812)، ظهور بابی گری در ایران ،1850-1840، نهضت مشروطیت و انقلاب مشروطه ایران از سال 1905 تا 1911 ، همه این وقایع تاریخ ساز ایران ، خاورمیانه و جهان رقابت قدرت های استعماری در اشکال مختلف ، مقالاتی بنویسم . البته نباید فراموش کرد که این رقابت های قدرت های استعماری ، در راستای سلطه گری خود نسبت به ملت های ضعیف ، نه تنها در قرن بیستم ، همراه با دوجنگ جهانی اول و دوم با همان روش و شیو های مستقیم ، وغیر مستقیم ، همراه با دیپلماسی های پشت پرده ،وسازمان های اطلاعاتی ،و جنگهای منطقه ای ادامه داشت ، امروز نیز در سر آغاز هزاره سوم ، همین سیاست های استعماری و نو استعماری ، توسط همین قدرت ها رواج کامل دارند. در تائید این سخنان ام ، خوانند گان را به آخرین کتاب زبینیو برژنسکی با عنوان تخته شطرنج بزرگ ، در زبان انگلیسی :The Grand Chessboard ، که من راقم این سطور در زبان فرانسه این اثر را با این عنوان :Le grand échiquier, L’Amérique et le reste du monde -انتشارات Hachette Paris 1997- در 273 مطالعه کرده در مقلات خود تا کنون به مطالب این کتاب استناد کرده ام :محتوای فکری برژنسکی مشاور امنیتی رئیس جمهورسابق آمریکا ، جیمی کارتر و استاد معتبر در علوم سیاسی و استراتژی در این کشور ، در نهایت نشان می دهد ، که چه بسا ممکن است تاکتیک و استراتژی قدرت های استعماری عوض شده باشند، ولی اهداف قدرت های استعماری ، در غارت ثروت های مادی و معنوی ملت های ضعیف عوض نشده اند .
در هفته های گذشته بر حسب تصادف ، به اثر بسیار با ارزش دکتر حامد ردیسی ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تونس ، با عنوان :L’Exception islamique – در زبان فرانسه ( به معنی استثنای اسلامی ، یا مستثنی بودن اسلام ) بر خورد کردم ،که در واقع ، این استاد علوم سیاسی ،و متخصص در فلسفه سیاسی عصر روشنگری اروپا، بمانند یک جراٌح و زیست شناس حاذق ، جوامع اسلامی را با محتوای فرهنگی – تاریخی – اجتماعی اش را با تمام واقعیت های بیمار گونه آن ، در این کتاب 256 صفحه اش تشریح و تفسیر می کند.نقد این کتاب را در بخش هیجدهم این سلسله مقالات با عنوان «اسلام ،چون سلاح سیاسی » در اختیار خوانندگان قرار خواهم داد . در اینجا فقط گوشه کوچک از دید این روشنفکر و استاد دانشگاه ، در یک کشور مسلمان ، که خود این کشور قرنها مستعمره عثمانی و فرانسه بود ، از نظر می گذرانیم .
در بین تمدن های بزرگ غیر اروپائی ، تمدن اسلامی ، یکی از آخرین ، گرنه تنها تمدنی است، که با مقاومت کردن در مقابل نوگرائی ،چه در سیاست ،چه در اقتصاد ،چه در نحوهً زندگی اجتماعی ، چه جایگاه زن در جامعه، چه حقوق مساوی و انسانی زن با مرد ، خود را مستثنی از سایر ادیان و جوامع بشری می داند.در این رابطه با رد افکار عمومی و قضاوت جهانی با تکیه بر اید ه ئولوژی اسلامی خود همراه با بحث و جدل یک طرفه و استبدادی خود ، و پیش کشیدن این جواب ،که اسلام با کتاب آسمانی خود قران ، به تمام مسائل ارضی و سماوی بشریت و جهان هستی ، جواب علمی و منطقی داده است خود را مستثنی می داند . ذاتآ ومنطقآ ، اسلام تا امروز ،از رسیدن به نوگرائی و مدرنیته عاجز مانده است.اسلام چون سایر ادیان و فرهنگها راه گریز از تاریخ و عناصر استثنائی خود را ندارد . لذا تحلیل گران باید استثنات جوامع اسلامی را ، بدون پیش داوری ها ، با د قت همراه با روح انتقادی ، در جهت تلاش برای برداشتن این مانع و گره کور را که باعث عقب ماندگی جوامع اسلامی شده است اقدام بکنند. حمادی ردیسی در اثر خود :استثنای اسلامی به یک پارادو کس ( - Paradoxsos کلمه یونانی ، مرکب از –Para و Doxsos یعنی عقیده یعنی مخالف عقیده عمومی - مفارقه ) اشاره می کند ،که شاید برای اولین بار است که یک محقق اسلامی ، به این موضوع «استثنائی اسلام » این چنین روشن و آشکار تکیه می کند . حمادی ردیسی می گوید : اسلامی که در دایره سنت های عقب مانده در گیر است ، همین اسلام با مقاومت رو در رو و سخت ، با تجد د و مدرنیته در گیر نمی شود ، در ست برعکس ، از قرون وسطی ، یک منطق صلح و مسالمت آمیز ، یک روح مصالحه و تفاهم نیم بند ، با انواع روش های سازشکارانه ، مانع می شود ،که روشنفکران مسلمان ، حتی اصلاح طلبان ، بطور روشن و آشکار قبول بکنند ، که بین تجدد و مدرنیته از یک طرف ، و اسلام و قوانین شرعی و فقهی آن ، هیچگونه تطابق عقلی منطقی و علمی وجود ندارد ، تا بتوانند ، این روشنفکران در نهایت مدرنیته را ، انتخاب بکنند !!! این واقعیت سازشکارانه «روشنفکران اسلامی » ناشی از آن است که این حضرات ، یا نمی خواهند ،و یا نمی توانند بطور روشن و آشکار ،به توده ملت خود اعلام بکنند :بین دین ،و لو هر دینی با اندیشه های قرون وسطائی و مدرنیته لازمه پیشرفت و ترقی جامعه ، امکان هم زیستی وجود ندارد .کشور های مسلمان امروز ، همراه با ظاهر یک مدرنیته الکن و ناقص ، قرنها است ، در عقب ماندگی فرهنگی ، علمی ، اقتصادی ، فنی ،و اجتماعی ، غوطه می خورند.
برای اینکه در این جوامع در آخرین مرحله تصمیم گیری ها اساسی ، چون سیاست کلان اجتماعی ، این آخوند ها هستند ، که حرف آخر را می زنند. به عنوان مثال ،در تاریخ معاصر ایران در دوران مشروطیت ، اصلی بود معروف به اصل دوم متمم قانون اساسی ، که بر اساس آن ، پنج نفر از علمای طراز اول کشور باید انتخاب می شدند ، که بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشند، تا میزان تطبیق آن مصوبات با موازین شرعی مشخص و در صورت تائید این علما بود که آن قانون به تصویب می رسید . این طرح مهم با تلاش شیخ فضل الله نوری آخوند متحجر مدافع مشروعه در مقابل مشروطه ، به مجلس تحمیل شد . حمادی ردیسی می گوید: این روحانیون هستند که بصورت یک وزنه سنگین خفقان آور با اندیشه های پس مانده از دوران جاهلیت جامعه اعراب مانع آزادی و رهائی ملت های مسلمان و رسیدن آنان به مدرنیته می شوند. حمادی ردیسی در اثر خود با عنوان استثنای اسلامی ، به اندیشه های «روشنفکران اسلامی » که سالها تبلیغ می کنند ،که اسلام به تمام مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، ارضی و سماوی بدون مشکل جواب علمی و عقلانی دارد ، خط بطلان می کشد و روشن و آشکار می گوید : اسلام مستثنی از سایر ادیان نیست ، اگر مسمانان می خواهند به معنی واقعی آن ،قدم در راه مدرنیته و تجدد بگذارند باید دین را از دخالت در مدیریت جامعه ،و و سیاست اداری جامعه ، بمانند نظام های دموکراتیک با سابقه جهان ، کنار بگذارند .( نقد کامل کتاب را در بخش هیجدهم ، اسلام سیاسی خواهیم آورد (ادامه دارد )
پاریس 2 نوامبر 2010 .

* در پیشگفتار این مقاله ، حمادی ردیسی در اثر خود به زبان فرانسه ، از اصطلاح کلیدی وعلمی:
Schizophrénie épistémologique بکار برد ه است ، که جوامع اسلامی را ، مبتلا به این بیماری می داند، لازم است بطور خلاصه مفهوم این اصطلاح به کمک نوشته روانپزشکان و روانکاوان توضیح داده شود.
1- کلمه اسکیزوفرنی (Schizophrénie) ریشه یونانی دارد ،که از دو کلمه یونانی (σχίζειν -Schizo - )، یعنی گسستگی ، دونیمه شدن ، و (phrèn- φρήν) یعنی فکر واندیشه تشکیل شده است .مشحصه این بیماری ،عدم توانائی درک و یا بیان واقعیت ها هستند.این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار وگفتار ،انزوا ، گوشه نشینی بیش از حد ، هذ یان و توهم است .تشخیص این بیماری با مصاحبه با بیمار و مشاهده رفتار او میسر می شود. روان گسیختگی در اصطلاح عامه و حقوقی ، جزء انواع جنون خوانده می شود.(...)
خصوصیات بیماری اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی .
بیمار روان گسیختگی ، در آن واحد در دو جهان زندگی می کند، یکی جهان تخیلی و تصوری خویش ، که بر مبنای توهم و هذیان ها و نیاز های روان شناحتی او شکل گرفته است ، و دیگری جهان واقعی بیرون است که برای رفع نیاز های فیزیولوژیک خود به آن احتیاج دارد.(مثل مسلمانان جهان از یک طرف در باور های جهان صدر اسلام زندگی می کنند ،و از طرف دیگر در واقعیت های جهان هزاره سوم می پلکند. آری می پلکند زندگی نمی کنند ! ) هذیان و توهم ، اختلال جریان فکری و رفتار های نا بهنجار و حالات بدنی عجیب ، فقدان اراده ، سکوت ، گوشه گیری ، علائم این بیماری را تشکیل می دهند. گاهی بیمار خود را مورد تعقیب و آزار افراد و یا سازمان ها ئی می پندارد، یا ممکن است خود را یک فرد بسیار مهم ، رجل سیاسی ، مخترع ، هنرمند می پندارد .گاهی بر این باور است صدا های توهمی به او دستور می دهند .
خیلی اوقات هم مجبور می شود از این دستورات تفهمی اطاعت بکند .(ماًخذ : سایت پزشکی اسکیزوفرنی چیست – از خانم دکتر طیبه احمدیان راد .020.Ir/ ? ) ،
( مثل آقای محمود احمدی نژاد ،که فکر می کند ها له ً از نور امام زمان تخیلی شیعیان ، در هنگام سخنرانی او در سازمان ملل دور سرش مشعشع می شد. یا فلان آخوندی که ادعا می کند با امام زمان تخیلی شیعیان در ارتباط است ، و تمام رفتار و گفتارش از طریق امام زمان تحیلی بر او الهام می شود !!!همه این ها علائم بیماری جامعه ایران هستند )
2-Epistémologie
وقتی که به کلمه Epistémologie – مواجه می شویم ، باید احتیاط بکنیم ، برای اینکه –Epistemology – برای یک انگلیسی زبان ، یک شاخه از فلسفه در باره نظریه شناخت است . در زبان فرانسه – Epistémologie-
یک کلمه ایست برای مشخص کردن مفاهیم شناخت و نظریه های علمی . همانطوریکه :Pierre Jacob- (رئیس فعلی انجمن اروپائی فلسفه و روانشناسی ) بر آن تکیه می کند ، هر دو معنی و مفهوم در دو زبان انگلیسی و فرانسه از منظراصل و ریشه کلمه قابل قبول و دارای ارزش هستند. برای اینکه épistemé در یونانی در تقابل با کلمه Dox در یونانی به معنی عقیده و بعضأ به معنی علم و دانش نیز ترجمه شده است لذا می توان این دو مفهوم فرانسوی و انگلیسی بر گرفته از– Epistémologie- را قبول کرد -– Epistémologie- به معنی تئوری شناخت علمی ، و تئوری شناخت ، هردو قابل قبول هستند.
اما اینکه چرا دکتر حمادی ردیسی می گوید جوامع اسلامی به بیماری ر وانگسستگی ناشی از عدم درک معرفت علمی یا به عبارت دیگر در زبان اروپائی به بیماری (Schizophrénie épistémologique ) دچار هستند ، خوانندگان گرامی فکر نکنند که دکتر حمادی ردیسی ، با بکار بردن این اصطلاح علمی در فرهنگ غربی ، می خواهد برای خود کسب اعتبار بکند. نه ایچنین نیست . قرنها است که ملت های مسلمان به این بیماری دچار هستند. برای نمونه یک مثال زنده از وجود این بیماری در جامعه ایرانی را در اینجا می آوریم . یک لحظه به این حدیث نقل شده در بحار الا نوار شیخ الاسلام محمد باقر مجلسی ،شیخ الاسلام دروان صفویه و شاه سلطان حسین ،که در نهایت با این خرافات مملکت را بباد فنا داد ،مجموعه آن 24 جلد ، شامل ده ها هزار احادیث نظیر آنکه در این جا می آوریم ، بخشی از« منابع علمی » آخوند های حکومتی هستند . اگر مرحوم علی مزینانی ، معروف به دکتر علی شریعتی « جامعه شناس اسلامی » که با یک لیسانس ادبیات فارسی به فرانسه می رود،و زیر نظر لوئی ماسینیون ( متولد 1883- مرگ 1962 )،اسلام شناس فرانسه ،( هم رزم لورانس عربی مشهور انگلیسی ،که ماسینیون هم در فرانسه در بعضی محافل از او لورنس عربی فرانسه می نامند) در جنگ اول جهانی ، او هم مثل لوئی ماسینیون فرانسوی ،«زیر نظر وینستون چرچیل درد اسلام و عربیت » داشت !!!، یکباره علی شریعتی را به مقام ،جامعه شناس وروشنفکر اسلامی و متخصص اسلام می رساند ، همین حضرت روشنفکر اسلامی ،سیاه روی کاغذ سفید در اثر خود با عنوان ایدئولوژی ، می نویسد : فلاسفه پفیوز های تاریخ هستند !!!! به عبارت دیگر ، فلاسفه ای چون سقراط ، افلاطون ، ارسطو ، فرانسیس بیکن ، باروخ اسپینوزا ،داوید هیوم، جان لاک ، ژان ژاک روسو ،شارل منتسکیو ،ولتر ، امانوئل کانت ،فردریک هگل ،کارل مارکس ، هربرت اسپنسر ، شوپنهاور ، برتراند راسل ،ویلیام جمس ،و دهها فلاسفه معتبر دیگر دنیا ، که آثارشان در دانشگاههای بسیار با ارزش جهان ، سالها است برای دانش پژوهان و شیقتگان فلسفه ( فلسفه به معنی : دوستداران خرد ) تدریس می شوند ، و بر مبنای تبادل و تحلیل و تفسیر اندیشه های این فلاسفه بزرگ تاریخ ، خط مشی سیاسی ، و مدیریت اجتماعی و اقتصادی و دموکراسی کشور هایشان را تنظیم می کنند، این فلاسفه ، برای آقای علی مزینانی به مقام پوفیوز های تاریخ می رسند ! بی جهت نیست ،که آخوندی بنام آقای سید علی خامنه ای ، برای بستن دانشکده های علوم انسانی و فلسفه ، بیکار کردن استادان دانشگاه در این رشته ها ، شمشیر را از رو بسته است ،و می گوید : مسلمانان به این دروس و علوم احتیاج ندارند ، تمام علوم ارضی و سماوی در قران است که توسط علمای اعلام و آیات اعظام ، در حوزه های علمی ، برای رهنمائی و هدایت ملت و مدیریت مملکت ، تدریس می شوند !!!( نقل به مفهوم )
در اینجا ، نمونه ای از این« علوم اسلامی !!!» را از نظر خوانندگان می گذرانیم ، تا خود قضاوت بکنند ، که آیا ملت های مسلمان ، مبتلا به : بیماری روانگسستگی ناشی از عدم درک معرفت علمی هستند یا نه ؟
«...» علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، واز او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد بر آورد که یا کرکره ، بلفور هفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ،چه می گوئی ؟نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد، هفتاد هزار ماهی آواز بر آوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدام یک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم.نصیر برگشت و ماجرا را به مولایش رسانید. (علی ) فرمود برو کرکره بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد. این بار شصت هزار ماهی سر بر آوردند که ما کر کره بن صر صره هستیم، این عنایت در حق کدام شده است؟ نصیر برگشت و پرسید .(علی ) فرمودند ، برو کرکره بن صر صره بن غرغره را بخوان . نصیر باز گشت و چنین کرد. این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد. برگشت و مولا گفت : برو کرکره بن صرصره بن غرغره دردره را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد بر آورد ، ای کرکره بن صرصره بن غرغره بن دردره بن جرجره بن عرعره بن مرمره بن فر فره ! آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب بر آورد و قاه قاه خندید ،که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابی طالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش ، همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر می داند، ولی اینک بگو معبر فرات آنجا است. نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد، حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمان ها و زمین آگاهم .پس نصیر صیحه زد و غش کرد . و چون به هوش آمد ، فریاد بر آورد ، شهادت می دهم ،که تو همان خدای واحد قهاری و آنگاه حضرت فرمود .چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید ، و گردنش را بزد .(حدیثی در بحار النوار علامه مجلسی ، معتبر ترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان)
به قول میرزا آقا خان کرمانی اگر یک جلد از 24 کتاب بحار النوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای این ملت کم است ، حالا تصور بکن ،که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود.( از برکت اسلام ناب محمدی آقای خمینی همین 24 جلد با محتوی از همین مزخرفات درسال گذشته ، درست زمانی که در زندان های رژیم به زندانیان دگر اند یش تجاوز می کردند ، در ایران با هزینه بودجه عمومی ملت چاپ و منتشر شد)
لذا ما نباید تعجب بکنیم ،که دکتر حمادی ردیسی استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی و فلسفه اجتماعی به معنی واقعی و علمی آن ، می گوید : جوامع اسلامی ، مبتلا به بیماری روانگسستگی، ناشی ازعدم درک معرفت علمی هستند.(پایان ) پاریس 2 نوامبر 2010
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،و نام سایت ، کاملأ آزاد است .