
اسلام چون سلاح سیاسی .
بخش بیست دوم ،
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
ژئو پولیتیک قدرت های اروپائی در رابطه با خاورمیانه و رقابت های آنها.
پیشگفتار :لازم است ، در راستای شناخت از سیاست های قدرت های استعماری و رقابت های آنان ،در جهت استقرار واستمرار سلطه خود درمناطق سوق الجیشی ، غارت ثروت های مادی و معنوی ملت های ضعیف و عقب مانده ،و تبدیل این ملت ها ، به مستعمرات رسمی ،و غیر رسمی خود، ایجاد جنگ های منطقه ای ،چه بسا در نهایت تقسیم و تجزیه این کشور ها و این ملت ها، نگاه کوتاهی براین رقابت های قدرت های اروپائی در رابطه با خاورمیانه ، خصوصآ از زمانیکه قدرتی با ابعاد و ماهیت امپراطوری چون امپراطوری عثمانی ، ، در همسایگی غرب ایران ظاهر شد،نظری بیاندازیم. برای اینکه ، رقابت های روسیه ،آلمان ،انگلیس،وعثمانی ، در قرن نوزدهم، در این منطقه ، خسارات سنگین به ملت ایران وارد آورده است ، تا جائیکه نه تنها ،بخشی از وطن ما تجزیه شد، بلکه حتی ایران بیطرف ، تبدیل به میدان عملیات جنگ های رسمی این قدرت ها گردیدوچه خسارات انسانی و مادی به ملت و مملکت ایران وارد شد. اگر امروز حرکت های تجزیه طلبی در مناطق حساس ایران ، آذربایجان ،کردستان ، خوزستان ، بلوچستان ظاهرشده اند، در حقیقت ، در راستای ژئوپولتیک قدرت های رقیب است .صحنه رقابت های قدرت های استعماری در گذشته و استعمار نوین در جهان معاصر ، بمانند مهره های شطرنج ، در این رقابت ها ،مهره هائی کوچک را قربانی می کنند ، تا به موقعیت و مواضع مهم و در نهایت به هدف :کیش و مات کردن رقیب برسند. دنباله همین سیاست ها درطول قرن بیستم ، و امروزدر سر آغاز قرن بیست و یکم ادامه دارد .ظهورحرکت های «اسلام سیاسی » در ایران ،وسایر کشورهای مسلمان ، که در نهایت در ایران به :نظام جمهوری ابتر اسلام ناب محمدی روح الله خمینی ،روحانی با اندیشه های قرون وسطائی را بر ملت ایران تحمیل کرد ، دستاورد و دنباله این رقابت های ژئو پولیتیک قدرت های استعماری و رقابت ها آنان است. همین امروز این رقابت ها ، «گرایش های تجزیه طلبانه قومی ، زبانی -فرهنگی ، ونژادی » را در ایران ، تقویت می کنند. لذا ، لازم و ضروری است ، یک بخش این مقاله را ، به این مرحله و این رقابت ها ، اختصاص بدهیم. یک اصلی در ژئوپولتیک است ، که در اینجا ، لازم است یاد آوری شود.وطن و سرزمین اجدادی یک ملت ، چادر عشایری نیست ،که بگوئیم ، چون ازرفتار ساکنان چادرهای مجاور خوشمان نمی آید ، چوب چادر هایمان را می کنم ، دویست متر پائینتر ، دور از مزاحمت دیگران چادر می زنیم.موقعیت جغرافیائی ایران ، در شمال ، با یک همسایه قلدور وزور گو ، در جنوب با قدرت های رقیب ،همسایه شمالی ، منابع عظیم انرژی ، دریای آزاد، قدرت های نوظهور، چین و هندوستان ،و احتیاج مبرم این دو کشور هرکدام ، با جمعیتی بیش از یک ملیارد ، به انرژی ، از یک طرف ،و بازار برای صادرات محصولات صنایع و کشاورزی خود،وطن ما را در چنان موقعیت حساس قرار داده است ،که کوچکترین اشتباه ، باعث تجزیه این کشور خواهد شد. اما شما فکر می کنید ، یک مشت آخوند جاهل و جانی ، دنیا پرست ، بدون عرق ملی و میهنی ، که بیش از 31 سال است به تکیه بر قتل و جنایت بنام دین و مذهب ، ملتی را به گروگان گرفته اند ، آیا احساس خطر تجزیه ایران را می کنند؟ هرگز!!!.آیا سیاسیتی در راستای وحدت و همبستگی ملی ،و دست کشیدن از حکومت جهل جنایت را که در نهایت به نابودی ملت و مملکت منتهی می شود ،یک لحظه در مغز خود به آن اندیشیده اند؟ هرگز!!!
ژئو پلتیک قدرت ها اروپائی ، در رابطه با خاورمیانه .
طرح این سلسله مقالات را در رابطه با ،ایران وقدرت های استعماری ! طوری تنظیم کرده بودم ، که بخش سوم این مقاله را به :ژئو پولیتیک روسیه تزاری ،و روسیه شوروی ، خصوصأ ژئو پولیتک این کشور در رابطه با کشور های حوزه ً دریای خزر ، اختصاص بدهم. اما با مطالعه تاریخ منطقه خاورمیانه ، و رقابت های قدرت های بزرگ در این منطقه ،جنگ های طولانی این قدرت ها برای سلطه دائمی خود بر این منطقه ، مرا بر آن داشت ،که یک نگاه کلی از منظر ژئوپولیتیک و رقابت های قدرت های بزرگ اروپائی وپیمانهای نظامی آنها با اهداف استقرار سلطه دائمی خود بر منطقه خاورمیانه را قبل از ژئو پولیتیک روسیه و روسیه شوروی در حوزه دریای خزر ، در اختیار خوانند گان برسانم. در پی مطالعات تاریخ و نحوه دخالت های قدرت های استعماری در خاورمیانه ،بخاطر موقعیت ژئواستراتژیک فلات ایران ، قدرت هابی بزرگ همیشه یک هدف معین و مشخص ، در رابطه با این کشور تعقیب می کردند و هنوز هم تعقیب می کنند ، آن سیاست : یا تسلط کامل بر ایران ،یا تجزیه ایران است. قرارداد نانوشته 1907 بین روسیه تزاری ، با رقیب خود ، امپراطوری بریتانیا که ایران را به سه منطقه ، منطقه شمالی ، زیر نفوذ روسیه ، منطقه جنوبی ، زیر نفوذ انگلیس ،و یک منطقه به ظاهر مرکزی برای جدا کردن برخورد رقابت های دو حریف قهار ، نمونه تاریخی این سیاست است ،که در حنگ اول جهانی ، و جنگ دوم جهانی ، همین قدرت ها ، همین سناریو راعلیه منافع ملی ،و میهنی یک کشور ،مه در هردو جنگ اعلام بیطرفی کردبود ، بازی کردند ،و ایران تبدیل به میدان جنگ قدرت های رقیب شد و چه خسارات انسانی و مادی بر این ملت زدند و در این حنایت ها ، قدرت های استعماری تا یک قدمی تجزیه کشور پیس رفتند.(اشاره به تلاش روسیه شووروی ، برای تجزیه آذربایجان و کردستان در سال 1944-1945).
ژئو پولیتیک جنگهای قدرت های اروپائی ، علیه جهان اسلام .
جنگهای صلیبی ، از سال 1095- تا سال 1291 ، بین اروپای مسیحی و مسلمانان خاورمیانه ، دوقرن ، با 9 بار لشگر کشی قدرت های اروپائی ، به رهبری پاپ ها ، در نهایت با پیروزی مسلمانان ، ب پایان رسید.اگرچه به ظاهر این جنگ ها ، جنگ مذهبی ، بین مسیحیان و مسلمانان در تاریخ قلمداد می شود،ولی در حقیقت ، جنگ های با ابعاد سیاسی واقتصادی بود. نه حضرت عیسی اروپائی بود ،نه فلسطین ونه بیت الحم در اروپا قرار دارد.وانگهی ، مسیحیت
اولین بار توسط امپراطور روم با ستان ، کنستانتن اول((متولد 272- مرگ 331 ) که خود مسیحیت را به عنوان دین قبول کرده بود ومدت 31 سال امپراطور روم بود ، به مفهوم یک دین و ایده ئولوژی مذهب حکومتی ،در آمد و اروپا ، با شمشیر لژیون های امپراطوری روم ، تبدیل به کانون مسیحیت شد.
قبل از توسعه علم و انقلاب صنعتی در اروپا ، لشگر کشی و تسخیر وتسلط بر سرزمین ملت های های مغلوب ، تنها راه تحکیم قدرت ،و جمع آوری ثروت بود.ملت های مغلوب نه تنها تبدیل به برده ، وکشاورز ارزان قیمت می شدند، در نهایت ، با تحمیل مالیات های سنگین بر این ملت ها ، امپراطوران ،و شاه شاهان ، بر ثروت و قدرت خود می افزودند.در حقیقت جنگهای صلیبی برای غارت ثروت های ملت های مغلوب و تبدیل آنان به برده و رعیت امپراطور بود. همین اصل شامل جنگهای مسلمانان عرب و رفتار آنان با ملت های مغلوب را نیز شامل می شود. 1400 سال بعد از شکست ایرانیان از اعراب ، هنوز هم ملت ایران ، به تخم و ترکه اعراب متجاور ، مالیات ، بصورت خمس و زکوت ، سهم امام می دهد . اسم فرزنداناشان را غلام علی ، غلام حسن و غلام حسین و غلام رضا ، عبد المحمد ، عبد العلی ... می گذارد.تاریخ استعمار گویای این واقعیت است ،که در این عصر قبلاانقلاب صنعتی ،دولت های اروپائی باقدرت دریائی همراه با سلاح های آتشین و کشتی های جنگی ،سه قاره دنیا را، یعنی : آسیا ، آمریکا ،وآفریقا را تبدیل به مستعمرات خود کردند ،و حتی ملیونها آفریقائی را به قدرت سلاح های خود از خانه و کاشانه خود کنده ،و هزاران کیلومتر دورتر از آفریقا ، در مزارع قاره آمریکا ، به بیگاری کشیدند ،که تاریخ این جنایات خود بخشی از ماهیت استعمار است.
* * * *
از گذشته های بسیار دور جوامع بشری ، بخاطر نبود دولت های با سازمانهای متمرکز حکومتی ، و مرزهای مشخص بین دولتها ، اقوام مختلف که بصورت قومی ، قبیله ای ،و اغلب با اقتصاد دامداری زندگی می کردند، اغلب در جستجوی مراتع سرسبز ،و گریز از جنگ های محلی قومی و ایلی ، به مناطق دیگر کوچ می کردند.از قرن نهم میلادی ، اقوام ترک تبار از آسیای مرکزی ، در مراحل مختلف ، به ایران کوچ کردند ، بعضی از این ایلات و قبیله ،بصورت دواطلب ، همراه با خوانین خود ، وارد نیروهای نظامی ایران می شدند ،و بعد از سالها اقامت و خدمت به سلاطین حاکم ، خود سرکردگان این قبائل ،بنیانگذار سلسله های سلطنتی نوین می شدند.سلسله عزنویان ، سلجوقیان ،خوارزمیان ، نمونه از این کوچ و مهاجرت های اقوام ترک تبار ، به فلات ایران ، از قرن نهم میلادی تا حمله مغول (از سال 1220تا 1231) اشغال کامل ایران توسط این قوم ،و مرگ سلطان جلاالدین خوارزمی ،و پایان سلسله خوارزمشاه ، این کوچ و مهاجرت اقوام ترک تبار ادامه داشت. یک اصل بسیار مهم را نباید فراموش کرد،آن: ادغام و جذب شدن (assimilation ) این اقوام ترک تبار در فرهنگ و تمدن ایرانی با قدمت چند هزار ساله بود. به عنوان مثال ، وقتی که به نام های سلجوقیان رومی که از سال نیمه قرن یازدهم تاپایان قرن سیزدهم در آسیای صغیر حکومت می کردند ، از بین 20 سلطان این سلسله ، 9 سلطان نام های اصیل و اسطورهای ایرانی چون :کیخسرواول- کیخسرو دوم- کیخسرو سوم- کیکاوس اول- کیکاوس دوم – کیقباد اول – کیقباد دوم – کیقباد سوم – و فرامرز داشتند. همه این اسامی اساطیری ، از شاهنامه فردوسی ،که خود این اثر وزین از منظرارزش فرهنگی که حتی دربین شخصیت های علمی و فرهنگی دنیا ، این اثر را معادل اساطیر یونان باستان می دانندف در زمان سلطان محمود عزنوی این سلطان ترک تبارولی شیفته هرهنگ ایران باستان آفرید شده است .
وقتی به نام و شهرت علمی دانشمندان و ادبائیکه چون:فردوسی ، غضائری رازی ،کسائی مروی،منشوری سمرقندی ، عسجدی مروی ،فرخی سیستانی ، عنصری بلخی ودانشمندی چون ابوریحان بیرونی ، ابوعلی حسین بن محمد ، ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی ، فضل بن احمد اسفراینی ووزیر معروف سلطان محمود حسنک وزیر و دبیر مخصوص او :ابو نصر مشکان ، عمق فرهنگ غنی وعلمی ایرانی را در زمان سلطنت عزنویان (975-1187) را نشان می دهد .
No comments:
Post a Comment